مشاعرۀ سنّتی

[MOJTABA 77]

مسلمانان مرا وقتی دلی بود

که با وی گفتمی گر مشکلی بود​

​

 

[Farasystem]

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

 

[MOJTABA 77]

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

دارم امید عاطفی از جانب دوست

کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

 

[araz_heidari]

دارم امید عاطفی از جانب دوست

کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
​

 

[eksir]

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون که مست خرابم صلاح بی‌ادبیست

 

[Ghazal_joon]

ترسم این قوم که بر دردکشان می​خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را

 

[eksir]

از سر کُشته‌ی خود می‌گذرد همچون باد
چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد

 

[Ghazal_joon]

در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می​دادت

 

[eksir]

تو با عیش و طرب خوش باش ، من با ناله و زاری
مرا کان نیست این بهتر، شبت خوش باد من رفتم

 

[*زهره*]

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم

 

[naghmeirani]

مجنون که کمال عشق و حیرانی داشت

مهری نه چو این مهر که میدانی داشت

 

[moein_13]

مجنون که کمال عشق و حیرانی داشت

مهری نه چو این مهر که میدانی داشت

ترکیب تبایع چو به کام تو دمی است

رو شاد بزی اگر په برتو ستمی است
​

 

[eksir]

تو دوری از برم، دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست

 

[MM.R]

تورا چنانکه تویی هر نظر کجا بیند

بقدر دانش خود هر کسی کند ادراک
​

 

[eksir]

کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری
کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد

 

[mahdi271]

دل از کرشمه ی ساقی به شکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود

 

[eksir]

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

 

[گلابتون]

درد بي عشقي ما ديد و دريغش آمد
آتش شوق درين جان شكيبا زد و رفت

 

[mahdi271]

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

 

[MOON.LIGHT]

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

دولت پير مغان باد كه باقي سهلست
ديگري گو برو و نام من از ياد ببر

 

[meh_61]

رشته صبرم به مقراض غمت ببريده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع[FONT=&quot][/FONT]

 

[moein_13]

رشته صبرم به مقراض غمت ببريده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا

که به ما سوا فکندی همه سایه ی خدارا
​

 

[meh_61]

اشکم احرام طواف حرمت می‌بندد
گر چه از خون دل ريش دمی طاهر نيست[FONT=&quot][/FONT]

 

[moein_13]

اشکم احرام طواف حرمت می‌بندد
گر چه از خون دل ريش دمی طاهر نيست

تکز مهنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند ادمی

 

[meh_61]

[FONT=&quot] [/FONT]
يار اگر ننشست با ما نيست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدايی عار داشت[FONT=&quot][/FONT]

 

[moein_13]

يار اگر ننشست با ما نيست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدايی عار داشت

تا چند زنم به روی دریاها خشت

بیزار شدم زبت پرستان کنشت

 

[moein_13]

تا چند زنم به روی دریاها خشت

بیزار شدم زبت پرستان کنشت

تا کی زچراغ مسجد و دود کنشت؟

تا کی ززیان دوزخ و سود بهشت؟
​

 

[MM.R]

تا کی زچراغ مسجد و دود کنشت؟
تا کی ززیان دوزخ و سود بهشت؟
​

تنهـــا و دل گرفــته و بیـــزار و بی امـید

از حال من مپرس که بسیار خسته ام
​

 

[moein_13]

تنهـــا و دل گرفــته و بیـــزار و بی امـید

از حال من مپرس که بسیار خسته ام
​

متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان

حاشیه رفتنم دگر نامه سیه کردنست
​

 

[meh_61]

تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بين
کس واقف ما نيست که از ديده چه‌ها رفت[FONT=&quot][/FONT]