noosh_l
عضو جدید
مرو راهی که پایــت را ببـــندند
مکن کاری که هشیاران بخندند
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
مرو راهی که پایــت را ببـــندند
مکن کاری که هشیاران بخندند
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست
ز پا این بند خونین بر کنم نیست
امید آنجا که جان خسته ام را
به آن نادیده ساحل افکنم نیست.
تا سر نکنم در سرت ای مایهی ناز
کوته نکنم ز دامنت دست نیاز
هرچند که راهم به تو دورست و دراز
در راه بمیرم و نگردم ز تو باز
سعدي
دو عاشق را به هم بهتر بود روز
دو هیزم را به هم خوشتر بود سوز
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |