تصویب قاطعانه لایحه چن همسری برتمام زنان و دختران ایران زمین مبارک

koobagher

عضو جدید
ینی چی به زن ربطی نداره شوهرش بیکاره یا نه ؟؟ :surprised: این نگاه شما دقیقا میگه زن خریداری شده ، پول بدی باید کار کنه ، ندادی میتونه بره !!!!! بعدش در قانون ما چند وقت باید بره بیاد تا ثابت کنه اقا نفقه نمیده ؟؟ بحث من دینی نیست ، بحثم قانونیه قانون این مملکت کجا به زن به این دلیل حق طلاق داده ؟ برای پیچوندن حکم خدا و غیر خدا رو قاطی نکن تحویل من بده .
برادر مگر زن بنده زرخرید مرد است که دست به سینه دائم الخدمت باشد و در آخر هم بدهکار مرد بماند!؟ این جمله درست تره ، مخصوصن در برابر امثال شما .
قسمت سبز رنگ روش امثال شماس . حقین بقیه ناحقو گمراه . در ضمن من به این دید میبالم و این که مثل امثال خانوم افتخاری خودمو ابزار نمیدونم خوشحالم .
منم واضح و صریح رد میکنم و بر اساس نظر مرجع من اطاعت در همه امور رد میشه ، مثلا خروج زن در صورتیکه ضرری نداشته باشه بدون اجازه شوهر رو بدون مشکل میدونه و تشخیص ضرر هم بر عهده ی زن دونسته .
جمله اخرتونم که نشون دهنده ی دید جاهلییتی تونه . شما مطیع بیاب ، هستن ،دختر همین افتخاری . خرج من سرویس عالی بگیر.
ازدواج یه امر مقدسه با نگاه زشتتون و قرار دادی کردنش گند نزنین بهش.
بله به زن ربطی ندارد که شوهرش بیکار است یا نه. اگر شوهرش از دارایی و پس اندازش نفقه زن را داد دیگر به زن ارتباطی ندارد که شوهرش بیکار است یا باکار و چقدر درآمد دارد یا اصلا ندارد. واضح شد؟
اثبات عدم انفاق مرد هم در دادگاه باید باشد. مگر زن این اجازه را دارد که بنا بر تشخیص خودش بگوید که مرد انفاق نمی کند و خودسرانه خانه را ترک کند و طلاق بگیرد؟ خوب! اثبات ادعا مراحل دارد و زمان می برد.
اینها احکام اسلام است و پیچاندنی در کار نیست.
بالاخره به نظر شما زن باید حق طلاق داشته باشد و خودش هم باید تشخیص مصادیقش را بدهد و خودش هم اجرا کند!؟ خیلی مضحک بود!
مرد هم به نظر شما «فقط یک حمال است که باید جان بکند و از زیر زمین و بالای آسمان مخارج زن و فرزند را بدهد. چشمش هم کور.» درست است!؟
در این قضیه بله. بنده حق می گویم و شما ناحق. مگر غیر ممکن است؟ شما کاملا بی منطق و ناحق می گویید. واضح تر نمی توانم بگویم.
مرجع شما نفس اماره خودتان است. اطاعت از شوهر در حدود اختیارات مرد واجب عینیست و قابل بحث هم نیست. در امورات زناشویی هم که کاملا محرز است.
ضمنا زن حق خروج از منزل بدون اجازه شوهرش را ندارد و تشخیص عدم ضرر هم بر عهده او نیست زیرا زن همسر مرد و تحت ریاست و سرپرستی اوست و باید در هر موقع که مرد خواست برای امورات زناشویی در اختیارش باشد. اگر هر وقت خواست خانه را ترک کند که این با حقوق اصلی مرد در انجام اعمال زناشویی منافات دارد.
باز هم صریح می گویم زن حق خروج از منزل بدون اذن شوهر را نداشته و ندارد.
زن باید در امورات مباح و حتی مکروه و در حدود اختیارات شوهر؛ مطیع وی باشد.
برای تیکه بولد : :hate::hate::hate::hate:
اینجا اقایون باید یه چیزی بهت بگن . در حد 4 پا پایین اومدن .
:hate::hate::hate::hate:
درست فهمیدی. ارضاء غرائض شهوانی به طور مشروع از حقوق مردان است. شهوترانی مشروع هم هیچ اشکالی ندارد و به دیگران مربوط نیست.
با تشکر.
 

koobagher

عضو جدید
تایید شده اما در شرایط خاص
مشکل اینه که در حال حاضر افراد برای به کرسی نشوندن حرفاشون همه چیزو با هم قاطی می کنن

بسیاری از غربیها گمان می‌کنند که «نعوذ باﷲ» رسول خدا (ص) فردی شهوتران بوده است و از اینرو زنانی چند را به همسری برگزیده است و بر خود چیزی را حلال نموده و همان را بر امت خویش حرام نموده است و9 زن را برای خود برگزیده است، ما به شدت با این موضوع مخالفیم به چند دلیل:

1- رسول خدا (ص) در سن 25 سالگی با حضرت خدیجه که در سن40 سالگی از عمرش قرار داشت و زنی بیوه بود ازدواج نمود.

2- رسول خدا با همسرش خدیجه 25سال زندگی نمود تا اینکه فوت کرد همه این دوران، سن جوانی او بود که در این مدت ازدواجی ننمود.

3- رسول خدا(ص) پس از وفات حضرت خدیجه(رض) سه سال ازدواج ننمود تا اینکه سنش به53 سالگی رسید، سپس حضرت عایشه و سوده بنت زمعه(رض) را به ازدواج خویش درآورد، سپس سایر زنان خویش را در خلال پیری از سن 53-63 سالگی برگزید.

4- هریک از ازدواجهای پیامبر از سبب و حکمتی برخوردار بوده است؛ از جمله کاستن از تنشهای قومی و سیاسی و گشودن راه دعوت اسلامی و نیاز مردم به آنها (زنان پیامبر) بعد از وفات او بوده است؛ وگرنه پیامبر(ص) بهترین روزهای زندگی و بیشتر عمر خود را با خدیجه بنت خویلد گذرانده که 15سال از ایشان بزرگتر بود.

آری! چنین زنانی خدا و پیامبر و روز آخرت را بر دنیا ترجیح داده بودندو خداوند حرمت خاصی بر آنان قائل بود و خداوند بر پیامبر(ص) فرمان داد که بیش از آن تعداد با کسی دیگر ازدواج نکند و هیچ کدام از آنها را با طلاق و ازدواج مجدد تبدیل نکند.

اسلام با توجه به رسالت درخشان خویش علاقه و پیوند نهانی و نفاق و دورویی و فرار از مسئولیت را دوست ندارد؛ همانگونه که با نیرنگ و فریب در روابط فیما بین زن و شوهر دشمنی می‌ورزد و همیشه روابط و پیوندهای آشکار و صریح را انتخاب می‌کند؛ همانگونه که تحمل کامل مسئولیت خانوادگی را از جانب مرد برمی‌گزیند. چون صراحت همگام است با شجاعت و اقدام، درحالیکه پیوندهای سری، غیرقانونی و غیر مشروع، ترس و بی‌ادبی و فرار از مسئولیت را در پی دارد.

کجا پیامبر بدون دلیل ازدواج کرد؟؟
اینو شماها میسازین برای سفسطه کردن.
ازدواجهای پیامبر اکرم(ص) همگی سیاسی یا برای تدبیر جامعه نبوده است و برخی هم از روی نیاز شخصی و فردی بوده است زیرا حضرت رسول اکرم(ص) هم مانند ما انسان بوده اند.

شما «ماریه قبطیه» و «بره» را چگونه تفسیر می کنید!؟

اما موضوع دیگر اینکه ازدواج های پیامبر اکرم(ص) و شرایط خاص و شخصی ایشان ربطی به بقیه مردان در آن زمان نداشته و در این زمان هم ندارد. هر مردی می تواند بنا بر وضعیت خودش تصمیم بگیرد و همسران دیگری اختیار نماید. در واقع تمامی شرایط نبی مکرم اسلام(ص) بر مردان دیگر حاکم و برای آنها صادق نیست و ربطی به وضعیت دیگر مردان ندارد.
با تشکر.
 

koobagher

عضو جدید
واقعا اسلام 3نفر مثل تو داشته باشه 3 روزه همه ازش متنفر میشن!!
متاسفم واست که خانواده رو در حد لذت و بچه میبینی!!
بعضی آدما روی حیوونارم سفید کردن!:razz:
بی ربط می فرمایید. زیرا:
اینها از نوع همان حقوق بشری است که فریادش گوش فلک را کر کرده است.
عرض شد که یکی از دلایل می تواند این باشد. این دلایل هم هیچ اشکالی ندارد.
مگر کسب لذت حلال یا محبت و علاقه به داشتن فرزند ایرادی دارد؟ یا مگر علاقه به این موارد منافاتی با دیگر موارد دارد!؟

جمله توهین آمیز آخر را هم به حساب عدم اشراف شما بر موضوع می گذارم.
 

masoumeh_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
بله به زن ربطی ندارد که شوهرش بیکار است یا نه. اگر شوهرش از دارایی و پس اندازش نفقه زن را داد دیگر به زن ارتباطی ندارد که شوهرش بیکار است یا باکار و چقدر درآمد دارد یا اصلا ندارد. واضح شد؟
اثبات عدم انفاق مرد هم در دادگاه باید باشد. مگر زن این اجازه را دارد که بنا بر تشخیص خودش بگوید که مرد انفاق نمی کند و خودسرانه خانه را ترک کند و طلاق بگیرد؟ خوب! اثبات ادعا مراحل دارد و زمان می برد.
اینها احکام اسلام است و پیچاندنی در کار نیست.
بالاخره به نظر شما زن باید حق طلاق داشته باشد و خودش هم باید تشخیص مصادیقش را بدهد و خودش هم اجرا کند!؟ خیلی مضحک بود!
مرد هم به نظر شما «فقط یک حمال است که باید جان بکند و از زیر زمین و بالای آسمان مخارج زن و فرزند را بدهد. چشمش هم کور.» درست است!؟
در این قضیه بله. بنده حق می گویم و شما ناحق. مگر غیر ممکن است؟ شما کاملا بی منطق و ناحق می گویید. واضح تر نمی توانم بگویم.
مرجع شما نفس اماره خودتان است. اطاعت از شوهر در حدود اختیارات مرد واجب عینیست و قابل بحث هم نیست. در امورات زناشویی هم که کاملا محرز است.
ضمنا زن حق خروج از منزل بدون اجازه شوهرش را ندارد و تشخیص عدم ضرر هم بر عهده او نیست زیرا زن همسر مرد و تحت ریاست و سرپرستی اوست و باید در هر موقع که مرد خواست برای امورات زناشویی در اختیارش باشد. اگر هر وقت خواست خانه را ترک کند که این با حقوق اصلی مرد در انجام اعمال زناشویی منافات دارد.
باز هم صریح می گویم زن حق خروج از منزل بدون اذن شوهر را نداشته و ندارد.
زن باید در امورات مباح و حتی مکروه و در حدود اختیارات شوهر؛ مطیع وی باشد.



درست فهمیدی. ارضاء غرائض شهوانی به طور مشروع از حقوق مردان است. شهوترانی مشروع هم هیچ اشکالی ندارد و به دیگران مربوط نیست.
با تشکر.

بی خیال جواب دادن بهت میشم . چون قابل جواب دادن نیستی و من رسالتی در روشن کردن شما ندارم . بازم میگم من به افکارم افتخار میکنم و از اینکه شبیه تو و امثالت نیستم خوشحالم .
خدایا شکرت . :w21:

و در اخر شما را دعوت میکنم به مطالعه .
 

Savant

کاربر بیش فعال
اساسا اسلام مخالف چند همسری است.
اساسا هیچ جای اسلام قانون سنگسار وجود ندارد.
اساسا متعه مانند زنای شرعی شده میماند.
اساسا اسلام حکمی نمیکند که با موازین عقلی جور در نیاد. هر حکمی از عقل به دور بود بدانید ساخته و پرداخته لاشخوراست.
 

koobagher

عضو جدید
بی خیال جواب دادن بهت میشم . چون قابل جواب دادن نیستی و من رسالتی در روشن کردن شما ندارم . بازم میگم من به افکارم افتخار میکنم و از اینکه شبیه تو و امثالت نیستم خوشحالم .
خدایا شکرت . :w21:
و در اخر شما را دعوت میکنم به مطالعه .
ممنونم.
اما جوابی مستدل و منطقی ندادید. زیرا ندارید.
شما به عظمت خودت بیشتر افتخار کن.
ضمنا؛ خدا هیچوقت بر اساس عقل ناقص مردم حکم نمی کند.
 

مارگارت

عضو جدید
ماریه قبطیه

پیامبر گرامى اسلام(ص) در سال ششم هجرى تصمیم گرفتند رسالت جهانى خویش را اعلام کنند و همه مردم مناطق مختلف جهان را به اسلام دعوت نمایند، و لذا گروهى از مسلمانان را به عنوان نماینده به سوى حاکمان و پادشاهان آن روز جهان اعزام فرمودند و به هر یک نامه اى نوشته و آنان را به اسلام دعوت کردند و اعلام کردند که اگر مسلمان بشوید سالم مانده و بر حکومت خود ابقاء خواهید شد مضون همه نامه ها تقریبا همین بود.
در همین راستا حاطب بن ابى بلتعه به سوى مصر حرکت کرد تا نامه پیامبر(ص) را به مقوقس حاکم اسکندریه تسلیم نماید. او نامه پیامبر را گرفت و پس از خواندن نامه، آن را در جایگاهى از عاج قرار داد و بر آن مهر زد و به کنیز خود داد تا از آن محاظفت نماید. سپس با احترام به نامه پیامبر(ص) جواب داد که: «ما مى دانستیم پیامبرى باقى مانده و فرستاده ات را گرامى داشتیم» مقوقس همراه آن نامه دو کنیز براى پیامبراکرم(ص) هدیه فرستاد که یکى ماریه قبطیه بود و دیگرى خواهر وى به نام «سیرین» و غلامى نیز به نام جریح را مأمور کرد که خدمتگزار آنان باشد. حاکم اسکندریه هر چند با ادب و احترام جواب پیامبر را داد و با احترام تمام فرستاده پیامبر(ص) را باز گرداند ولى اسلام را نپذیرفت.
ماریه از حفن از منطقه ایضنا بود. وى گرچه غیر مسلمان ولى از اهل کتاب بود از این رو پیامبر هدیه مقوقس را پذیرفت.

بقیه تفسیرم خودتون سرچ کنین بخونین


بره یا زینب هم
پیامبر (ص) برای آن که خاطر افسرده زینب را آرامش دهد( پس از جدایی از زید بن حارثه ) ، و نیز یکی از رسوم جاهلیت (تحریم ازدواج با پسر خوانده _زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر بود ) را از میان برد ، از زینب خواستگاری کرد

امیدوارم افرادی که نظراتی عین نظرات شما دارن کم باشن
با تشکر:smile:
 

koobagher

عضو جدید
اساسا اسلام مخالف چند همسری است.
اساسا هیچ جای اسلام قانون سنگسار وجود ندارد.
اساسا متعه مانند زنای شرعی شده میماند.
اساسا اسلام حکمی نمیکند که با موازین عقلی جور در نیاد. هر حکمی از عقل به دور بود بدانید ساخته و پرداخته لاشخوراست.
نخیر!
اساسا اسلام کاملا تعدد زوجات را قبول داشته و آن را تایید کرده است. البته تعدد زوجات قبل از اسلام به طور نامحدود بوده است و اسلام آن را به 4 زن محدود کرده است.
اساسا متعه یک نوع قرارداد بین زن و مرد برای ازدواج است و فقط زمان آن محدود و معین می شود. مرد و زن آزاد هستند و می توانند قرارداد ازدواج مشروط با یکدیگر ببندند.
اساسا عقل ناقص بشری همیشه نمی تواند کنه و عمق قضایا را درک کند. لذا برخی از احکام اسلام را بر اساس نقص خودش منکر می شود. بله نقص در عقول است و نه در احکام.
یک طور دیگر هم می توان گفت. اینکه اسلام مد نظر شما اسلام نیست. یک مشت تفکر من در آوردی خود شماست که بر اساس هوای نفس خودتان آن را تعریف کرده اید.
با تشکر
 

koobagher

عضو جدید
ماریه قبطیه
پیامبر گرامى اسلام(ص) در سال ششم هجرى تصمیم گرفتند رسالت جهانى خویش را اعلام کنند و همه مردم مناطق مختلف جهان را به اسلام دعوت نمایند، و لذا گروهى از مسلمانان را به عنوان نماینده به سوى حاکمان و پادشاهان آن روز جهان اعزام فرمودند و به هر یک نامه اى نوشته و آنان را به اسلام دعوت کردند و اعلام کردند که اگر مسلمان بشوید سالم مانده و بر حکومت خود ابقاء خواهید شد مضون همه نامه ها تقریبا همین بود.
در همین راستا حاطب بن ابى بلتعه به سوى مصر حرکت کرد تا نامه پیامبر(ص) را به مقوقس حاکم اسکندریه تسلیم نماید. او نامه پیامبر را گرفت و پس از خواندن نامه، آن را در جایگاهى از عاج قرار داد و بر آن مهر زد و به کنیز خود داد تا از آن محاظفت نماید. سپس با احترام به نامه پیامبر(ص) جواب داد که: «ما مى دانستیم پیامبرى باقى مانده و فرستاده ات را گرامى داشتیم» مقوقس همراه آن نامه دو کنیز براى پیامبراکرم(ص) هدیه فرستاد که یکى ماریه قبطیه بود و دیگرى خواهر وى به نام «سیرین» و غلامى نیز به نام جریح را مأمور کرد که خدمتگزار آنان باشد. حاکم اسکندریه هر چند با ادب و احترام جواب پیامبر را داد و با احترام تمام فرستاده پیامبر(ص) را باز گرداند ولى اسلام را نپذیرفت.
ماریه از حفن از منطقه ایضنا بود. وى گرچه غیر مسلمان ولى از اهل کتاب بود از این رو پیامبر هدیه مقوقس را پذیرفت.
بقیه تفسیرم خودتون سرچ کنین بخونین
بره یا زینب هم
پیامبر (ص) برای آن که خاطر افسرده زینب را آرامش دهد( پس از جدایی از زید بن حارثه ) ، و نیز یکی از رسوم جاهلیت (تحریم ازدواج با پسر خوانده _زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر بود ) را از میان برد ، از زینب خواستگاری کرد

امیدوارم افرادی که نظراتی عین نظرات شما دارن کم باشن
با تشکر:smile:
احسنت!
پس مشخص شد که ماریه قبطیه یک کنیز بوده است.
خوب چرا پیامبر اکرم با این کنیز همبستر شدند و از ایشان یک پسر به نام ابراهیم به دنیا آمدند!؟ به گفته شما می بایستی این کنیز را آزاد می کردند.

اما بره هم یک کنیز بود که در جنگ به اسارت در آمده بود و برای تصاحب او بین دو نفر اختلاف افتاد و آن دو نفر نزد رسول خدا(ص) رفتند و حضرت به این کنیز زیبا علاقه نشان دادند و آن دو نفر هم کنیز را به ایشان بخشیدند.
این هم نکند سیاست بوده است!؟

اما توضیح مجدد:
عرض شد که تمامی افعال حضرت رسول اکرم(ص) برای دیگر مردان صادق و جاری و نافذ نیست و به دیگران ارتباطی ندارد. یعنی نمی توان همان نیتهای رسول اکرم(ص) برای ازدواجهای متعددشان را به دیگران هم تحمیل کرد. مردان دیگر شرایط شخصی خودشان را دارند و بر اساس آن باید تصمیم بگیرند. ضمنا در زمان رسول خدا(ص) هم مردان دیگر ازدواجهای متعدد داشته اند و مورد مذمت یا نهی نبوده اند.
با تشکر.
 

مارگارت

عضو جدید
احسنت!
پس مشخص شد که ماریه قبطیه یک کنیز بوده است.
خوب چرا پیامبر اکرم با این کنیز همبستر شدند و از ایشان یک پسر به نام ابراهیم به دنیا آمدند!؟ به گفته شما می بایستی این کنیز را آزاد می کردند.

اما بره هم یک کنیز بود که در جنگ به اسارت در آمده بود و برای تصاحب او بین دو نفر اختلاف افتاد و آن دو نفر نزد رسول خدا(ص) رفتند و حضرت به این کنیز زیبا علاقه نشان دادند و آن دو نفر هم کنیز را به ایشان بخشیدند.
این هم نکند سیاست بوده است!؟

اما توضیح مجدد:
عرض شد که تمامی افعال حضرت رسول اکرم(ص) برای دیگر مردان صادق و جاری و نافذ نیست و به دیگران ارتباطی ندارد. یعنی نمی توان همان نیتهای رسول اکرم(ص) برای ازدواجهای متعددشان را به دیگران هم تحمیل کرد. مردان دیگر شرایط شخصی خودشان را دارند و بر اساس آن باید تصمیم بگیرند. ضمنا در زمان رسول خدا(ص) هم مردان دیگر ازدواجهای متعدد داشته اند و مورد مذمت یا نهی نبوده اند.
با تشکر.


آخه برادر من از کجا معلوم با آزاد کردن ماریه رابطه پیامبرو مقوقس خراب نمی شد
و این چیزایی که از بره گفتی از کجا در آوردی واقعا؟؟؟
بره به خواست پیامبر با پسر خوندش ازدواج می کنه و بعد هم جدا می شه
بابا اینترنته دیگه یرو سرچ کن همشو بخون ولی حرف اشتباه به خورده بقیه نده
و همونطور که مردای الان شرایط اون زمان پیامبرو نداشتن پیامبرم شرایط اونارو نداشت
و درست می گین نباید نیتای پیامبر برای ازدواجو به دیگران تحمیل کرد
ولی آیا باید هر نیتی جاش گذاشت
مثل شهوترانی؟؟؟
مطمئنا این نیاز هم مثل تمام نیازها می شه در حد تعادلش بمونه
یعنی با یک زن نمی شه؟؟
شما می خوای برای کار اشتباه دلیل بسازی اونم با زندگی پیامبر؟
می خوای چند زنه باشین خودتونو با این دلایل تبرئه نکنین
منطق درست هم نعمتیه
 

raha 001

عضو جدید
زن ماشين لباس شويي نيست که هروقت مرد خواست، تبديل به احسن کند


روزنامه مردمسالاری: ائتلاف اسلامي زنان امروز در مخالفت با ماده 23 لايحه حمايت از خانواده که ازدواج مجدد را قانوني مي کند، مخالفت کردند. اعضاي شرکت کننده در اين جلسه خواستار حذف ماده 23 لايحه حمايت از خانواده بودند و اعلام کردند براي حذف اين ماده از هيات رئيسه مجلس تقاضاي ملاقات دارند.
مريم بهروزي در اين نشست گفت:اگر ماده 23 لايحه حمايت از خانواده در مجلس تصويب شد حساب آن را بايد از اسلام جدا کنيد .روح حاکم بر اين ماده روح ديني و اسلامي نيست اسلام بر تک همسري تاکيد دارد و عرف و فرهنگ جامعه ايران نيز تک همسري را مي پسندد و به چند همسري فقط بايد در موارد استثنائي به آن پرداخته شود. به گزارش خبرنگار ايلنا، توران ولي مراد عضو شوراي مرکزي جامعه زينب(س)، در اين نشست گفت: مطالبي که در لايحه حمايت از خانواده به خصوص ماده 23 آن مطرح شده است، شرايط زنان را به سمت وضعيت مطلوب سوق نمي دهد و وضع زنان را بدتر مي کند و حريم خانواده ها را مي شکند.
او ادامه داد: تحقيقات نشان مي دهد، مرداني که به دنبال ازدواج مجدد رفته اند نه تنها باعث تحکيم خانواده دوم خود نشده اند بلکه زنان و فرزندان قبلي خود را رها کرده اند و اين خود موجب افزايش آسيب هاي اجتماعي در کشور مي شود.
فائزه هاشمي، رييس شاخه زنان حزب کارگزاران سازندگي، نيز که در اين نشست حضور داشت در رابطه با اشکالات لايحه حمايت از خانواده گفت:خوب است که رضايت همسر اول براي ازدواج مجدد مردان مطرح شده است اما اشکال کار در اين است که رضايت همسر اول نيز هم عرض ساير شروط در نظر گرفته شده است و در واقع رضايت همسر يک دهم وضع وزن را به خود اختصاص داده است. او ادامه داد: البته نکته اي که بايد به آن توجه کرد اين است که آيا رضايت همسر با رغبت کامل مطرح مي شود يا اينکه بر اثر فشار مرد، زن مجبور مي شود که براي ازدواج مجدد همسرش رضايت بدهد. دادگاه بايد در رابطه با اين موضوع بررسي هاي لازم را انجام بدهد. او ادامه داد: حکم دادگاه فقط در دو بند سه و شش ماده 23 که به عدم تمکين زن از شوهر پس از صدور حکم الزام تمکين وي و ابتلاي زن به هرگونه اعتياد مضر که به تشخيص دادگاه به اساس زندگي خانوادگي خلل وارد کند، مطرح شده است و ظاهرا ساير بندها نيازي به حکم دادگاه و تشخيص دادگاه ندارد که اين موضوع باعث مي شود که مردان سو»رفتار، غيبت زن از خانه، نازائي و ترک زندگي به مدت شش ماه را بهانه قرار داده و بر اساس آن از دادگاه تقاضاي ازدواج مجدد داشته باشد و اين در حالي است که ممکن است اصلا ادعاي آنها صحت نداشته باشد و فقط با شاهد بخواهند اين موضوع را ثابت کنند و دادگاه نيز در اين زمينه پيگيري نکند.
هاشمي گفت: بنابراين بايد مکانيسمي پيش بيني شود که بر اساس آن دادگاه در رابطه با بندهاي عنوان شده در ماده 23 نظارت کافي را داشته باشد تا مرد از آن بهره برداري نامناسب نکند.
او گفت: يکي از بندهاي عنوان شده در ماده 23 لايحه حمايت از خانواده نازائي زن است. اين در حالي است که با پيشرفت هاي پزشکي صورت گرفته به جز در موارد استثنائي نازائي معنا ندارد بنابراين نبايد اين بند به عنوان يکي از شروط ازدواج مجدد مرد در نظر گرفته شود.
هاشمي در رابطه با بندي که به عدم تمکين زن پرداخته است، گفت: عدم تمکين معمولا بر اساس رفتارهاي نامناسب مرد صورت مي گيرد. در رابطه با ترک خانه نيز معمولا همين اتفاق مي افتد. زن به جز موارد استثنائي خانه اش را بي دليل رها نمي کند. او در رابطه با بحث محکوميت قطعي زن نيز گفت: بر اساس تحقيقاتي که انجام شده 60 درصد زنان به خاطر چک برگشتي همسرانشان به زندان مي روند و اين صحيح نيست که در لايحه حمايت از خانواده محکوميت زنان به عنوان عاملي براي ازدواج مجدد همسر در نظر گرفته شود، اين درست نيست که زن به خاطر مرد به زندان برود. مرد در بيرون به زندگي خود ادامه دهد و همسر دوم اختيار کند.
هاشمي تصريح کرد: در صورتي که دادگاه به هر دليلي به مرد اجازه ازدواج مجدد را بدهد بايد به زن نيز اين حق داده شود که از همسر خود جدا شده و طلاق بگيرد و البته بايد تمام حق و حقوق زن به او پرداخت شود. او ادامه داد: در لايحه حمايت از خانواده هيچ مجازاتي براي مرداني که عدالت را اجرا نمي کنند و يا خلاف ماده 23 بدون داشتن شرايط لازم ازدواج مجدد انجام مي دهند در نظر گرفته نشده است و اين عادلانه نيست.
سهيلا جلودارزاده، عضو هيات اجرايي خانه کارگر، نيز در اين نشست گفت: خانواده مخلوق خداوند است و خدا هم زن و هم مرد را آفريده و خانواده را براي آنها پيش بيني کرده است در چشم انداز بيست ساله نيز بر استحکام بنيان خانواده تاکيد شده است، بنابراين نبايد لايحه حمايت از خانواده به گونه اي تصويب شود که باعث انهدام خانواده ها شود. او ادامه داد: مطرح شدن ازدواج موقت در لايحه حمايت از خانواده تهديد بزرگي است و لايحه حمايت از خانواده از قانون سال 53 نيز عقب تر رفته به طوري که در قانون سال 53 در صورتي که مرد ازدواج دوم داشت، حق طلاق به زن داده مي شد. اما در اين لايحه در اين باره سکوت شده است.
رييس اتحاديه زنان کارگر ادامه داد:در حال حاضر در استان هاي مرزي کشور ازدواج مجدد مردان رواج زيادي دارد مردان ازدواج موقت مي کنند و همسر قبلي و بچه هايشان را رها مي کنند و افراد تحت پوشش کميته امداد در استان هاي سيستان و بلوچستان و بندرعباس بسيار زياد است اگر در لايحه حمايت از خانواده بحث ازدواج مجدد تصويب شود در واقع مهر تائيدي است به رواج ازدواج مجدد در جامعه و در واقع به گونه اي ترويج رفتارهاي غيراسلامي و غيرمتعهدانه در بين خانواده ها است.
او ادامه داد: ما خواستار حذف ماده 23 لايحه حمايت از خانواده هستيم و معتقديم وجود اين ماده نه تنها خانواده ها را مستحکم تر نمي کند بلکه لطمات جبران ناپذيري به ارکان خانواده وارد مي کند و حق زناني که 31 سال با تمام وجود خود خالصانه به نظام خدمت کردند، با تصويب اين لايحه پايمال مي شود و براي آنها شرايطي به وجود مي آورد که نتوانند به زندگي خود ادامه دهند.
فاطمه ايل شاهي، دبيرکل جمعيت زنان حضرت زهرا(س) نيز در اين نشست گفت: حذف مجازات و احراز عدالت جايش در لايحه حمايت از خانواده خالي است بسياري از نمايندگان مجلس و بالاخص نمايندگان زن مجلس به جاي حمايت از زنان جامعه ما را متهم مي کنند.
او ادامه داد: براي اينکه مورد اتهام قرار نگيريم، قسمت هايي از خطبه هاي نماز جمعه آيت الله اميني را که در تاريخ 29 ارديبهشت امسال مطرح شده است، عنوان مي کند.او در خطبه هاي نماز جمعه گفت: «لايحه اي که از آن اسم نمي برم اختلافات خانگي را نه تنها رفع مي کند، بلکه چند برابر مي کند اميدوارم با دقت و کنجکاوي مشکلات لايحه بررسي شود». او گفت: مردي که نمي تواند جريمه نقدي همسر خود را بپردازد و او را از زندان آزاد کند، چگونه مي تواند ازدواج دوم داشته باشد. مولاوردي تصريح کرد: ماده 23 لايحه حمايت از خانواده به زن مانند يک ابزار نگاه کرده است، در اين لايحه زن وسيله اي در خدمت مرد در نظر گرفته شده و هم شان و هم پايه مرد نيست گويا زن خودرو يا ماشين لباسشويي است که مرد هر زماني که بخواهد بتواند آن را عوض کند و آن را تبديل به احسن کند. چه از نظر شرعي، چه از نظر عرفي، فرهنگي و اخلاقي اين چنين نگاه کردن به زن درست نيست. در اين ماده آمده است، اگر زن خانه و زندگي را ترک کند، مرد اجازه اختيار کردن همسر دوم را دارد در حالي که ترک خانه به وسيله زن معلول است نه علت و بيشتر عکس العملي است که زن به پاسخ به رفتار ناشايست همسرش مي دهد. او ادامه داد: در صورتي که مرد همسر دوم اختيار کند زن بايد حق طلاق داشته باشد و همه حق و حقوق او نيز به او پرداخت شود.

مولاوردي گفت: بر اساس ماده 1108 قانون مدني عدم تمکين زن مجازات دارد بر اساس اين ماده چنين زني مستحق نفقه نيست. با توجه به اين ماده مشخص مي شود که عدم تمکين مجازاتش مشخص است و نبايد در لايحه حمايت از خانواده نيز بار ديگر براي عدم تمکين زن مجازات در نظر گرفته شود.​


همین که به صورت قانونی نمیتونن این کارو بکنن بازم جای شکرش باقیه !!!!! :smile:
 

masoumeh_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنونم.
اما جوابی مستدل و منطقی ندادید. زیرا ندارید.
شما به عظمت خودت بیشتر افتخار کن.
ضمنا؛ خدا هیچوقت بر اساس عقل ناقص مردم حکم نمی کند.

اخه منطق تو در حد نفس اماره ی منم نمیفهمه ، چی بهت بگم ؟؟؟
 

koobagher

عضو جدید
آخه برادر من از کجا معلوم با آزاد کردن ماریه رابطه پیامبرو مقوقس خراب نمی شد
و این چیزایی که از بره گفتی از کجا در آوردی واقعا؟؟؟
بره به خواست پیامبر با پسر خوندش ازدواج می کنه و بعد هم جدا می شه
بابا اینترنته دیگه یرو سرچ کن همشو بخون ولی حرف اشتباه به خورده بقیه نده
و همونطور که مردای الان شرایط اون زمان پیامبرو نداشتن پیامبرم شرایط اونارو نداشت
و درست می گین نباید نیتای پیامبر برای ازدواجو به دیگران تحمیل کرد
ولی آیا باید هر نیتی جاش گذاشت
مثل شهوترانی؟؟؟
مطمئنا این نیاز هم مثل تمام نیازها می شه در حد تعادلش بمونه
یعنی با یک زن نمی شه؟؟
شما می خوای برای کار اشتباه دلیل بسازی اونم با زندگی پیامبر؟
می خوای چند زنه باشین خودتونو با این دلایل تبرئه نکنین
منطق درست هم نعمتیه
با سلام.
اتفاقا اگر پیامبر اکرم(ص) ماریه قبطیه را آزاد می کردند روابطشان بهتر هم می شد.
در مورد بره هم سر حرفم هستم.
به هر حال ازدواج های پیامبر ربطی به بقیه مردان مسلمان ندارد و مردان مسلمان مجازند بر اساس شرایط خاص خودشان تعدد زوجات داشته باشند.
در مورد شهوترانی هم عرض شد که شهوترانی مشروع هیچ اشکالی ندارد و تعادل آن هم برای افراد مختلف فرق می کند. برخی افراد نیاز شهوانی بیشتری دارند.
به هر حال تعدد زوجات حلال است و نمی دانم شما با چه منطق و جرأتی آن را اشتباه می دانید؟ شما بفرمایید که آیا تعدد زوجات حرام است یا نه؟ تقریبا تمامی ائمه هم تعدد زوجات داشته اند و حتی حضرت کاظم(ع) از زنان متعدد 37 فرزند داشته اند.
اما منظور شما از تبرئه کردن خودم چیست؟ مگر بنده مرتکب جرم شده ام که بخواهم خودم را تبرئه کنم!؟
منطق شما چیزی جز احساسات و عواطف زنانه نیست و مبنای شرعی و حقوقی و اسلامی ندارد زیرا به صراحت حلال خدا را حرام می کنید.
با تشکر.
 

اياتاي

عضو جدید
پیامبر (ص) برای آن که خاطر افسرده زینب را آرامش دهد( پس از جدایی از زید بن حارثه ) ، و نیز یکی از رسوم جاهلیت (تحریم ازدواج با پسر خوانده _زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر بود ) را از میان برد ، از زینب خواستگاری کرد

نه عزيز جان! پيغمبر قبل از اينكه زينب از زيد جدا بشه، زينب رو ديده و عاشقش شده بود. بخاطر همين هم زيد رو محترمانه تهديد فرمود كه زينب رو طلاق دهد و بعد جدايي زيد از زينب محمد بي درنگ با زينب وصلت كرد!!
 

shahruzs

عضو جدید
کاربر ممتاز
احسنت!
پس مشخص شد که ماریه قبطیه یک کنیز بوده است.
خوب چرا پیامبر اکرم با این کنیز همبستر شدند و از ایشان یک پسر به نام ابراهیم به دنیا آمدند!؟ به گفته شما می بایستی این کنیز را آزاد می کردند.

اما بره هم یک کنیز بود که در جنگ به اسارت در آمده بود و برای تصاحب او بین دو نفر اختلاف افتاد و آن دو نفر نزد رسول خدا(ص) رفتند و حضرت به این کنیز زیبا علاقه نشان دادند و آن دو نفر هم کنیز را به ایشان بخشیدند.
این هم نکند سیاست بوده است!؟

اما توضیح مجدد:
عرض شد که تمامی افعال حضرت رسول اکرم(ص) برای دیگر مردان صادق و جاری و نافذ نیست و به دیگران ارتباطی ندارد. یعنی نمی توان همان نیتهای رسول اکرم(ص) برای ازدواجهای متعددشان را به دیگران هم تحمیل کرد. مردان دیگر شرایط شخصی خودشان را دارند و بر اساس آن باید تصمیم بگیرند. ضمنا در زمان رسول خدا(ص) هم مردان دیگر ازدواجهای متعدد داشته اند و مورد مذمت یا نهی نبوده اند.
با تشکر.
واقعا خیلی رو میخواد این موارد رو یه جورایی ماسمالی و توجیه کرد
دو نفر از دختری خوششون اومده رفتن پیش قاضی که حکم کنه کدومشون بگیرنش و خود قاضی هوتوتو :)
 

koobagher

عضو جدید
واقعا خیلی رو میخواد این موارد رو یه جورایی ماسمالی و توجیه کرد
دو نفر از دختری خوششون اومده رفتن پیش قاضی که حکم کنه کدومشون بگیرنش و خود قاضی هوتوتو :)
وقتی کفر و عدم یقین از نوشته های جنابعالی می بارد؛ این نظرات هم از افکار مشعشع شما صادر می شود.

مگر علاقه نشان دادن به یک زن جرم است!؟ نبی مکرم(ص) اسلام هم طبق نص صریح قرآن یک بشر هستند.(قرآن : قل انما انا بشر مثلکم)
مگر حضرت رسول اکرم(ص) آنها را مجبور به این کار کرده اند؟
با تشکر.
 

مارگارت

عضو جدید
با سلام.
اتفاقا اگر پیامبر اکرم(ص) ماریه قبطیه را آزاد می کردند روابطشان بهتر هم می شد.
در مورد بره هم سر حرفم هستم.
به هر حال ازدواج های پیامبر ربطی به بقیه مردان مسلمان ندارد و مردان مسلمان مجازند بر اساس شرایط خاص خودشان تعدد زوجات داشته باشند.
در مورد شهوترانی هم عرض شد که شهوترانی مشروع هیچ اشکالی ندارد و تعادل آن هم برای افراد مختلف فرق می کند. برخی افراد نیاز شهوانی بیشتری دارند.
به هر حال تعدد زوجات حلال است و نمی دانم شما با چه منطق و جرأتی آن را اشتباه می دانید؟ شما بفرمایید که آیا تعدد زوجات حرام است یا نه؟ تقریبا تمامی ائمه هم تعدد زوجات داشته اند و حتی حضرت کاظم(ع) از زنان متعدد 37 فرزند داشته اند.
اما منظور شما از تبرئه کردن خودم چیست؟ مگر بنده مرتکب جرم شده ام که بخواهم خودم را تبرئه کنم!؟
منطق شما چیزی جز احساسات و عواطف زنانه نیست و مبنای شرعی و حقوقی و اسلامی ندارد زیرا به صراحت حلال خدا را حرام می کنید.
با تشکر.

اولا اینکه من حلال خدارو حرام نکردم
و نظرات منم ربطی به اسلام نداره
من می گم با این کار بیشتر به زنها بی احترامی می شه
اگه حضرت کاظم ع 37 تا بچه داشتن کی الان و در زمان حال 37 تا بچه داره اونم از زنای متعدد؟؟
توی این جامعه و اوضاعی که ما هستیم برخورد افراد با این مسئله مثل زمانای پیامبرا نیست
خوبه داریم میبینیم خیابونارو
شاید به طلاق بیشترم منجر بشه
در مورد آزاد نکردن و آزاد کردن ماریه هم فکر نکنم شما بتونی تصمیم بگیری
یا نکنه اونجا بودین اون موقع؟؟؟!!!
یا واقعا آیاتای که می گه پیغمبر زید رو تهدید کرده اونم محترمانه شما خودت یکم فکر کردی اصلا ممکنه این؟
من یه جریان دیگه در این مورد خوندم شما یه جریان
همیشه وقتی دو گانگی پیش میاد یعنی معلوم نیس حقیقت چیه
اون جریانو کی گفته به شما؟
من با عقلم قضایارو باور می کنم نه فقط با دیدن
من نمی تونم تهدید کردنه پیامبرو باور کنم
چون اونقدر بزرگ میبینمشون که اگر هم اگر هم عاشق بشن باعث از هم پاشیدگی یک زندگی نشن
باید برای کسایی که بدون فکر حرفای هر کسی رو باور می کنن متاسف بود
بیاین بذاریم خود کسایی که اینارو می خونن تصمیم بگیرن
 
آخرین ویرایش:

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
بادقت بخونین همه چی رو گفته

بادقت بخونین همه چی رو گفته

دوباره نظام جمهوری اسلامی به دنبال تصویب لایحه ی حمایت از خانواده افتاده است. چند همسری یکی از لوازم این لایحه است.بحث درباره ی چند همسری، دردآور است. چون سخن گفتن پیرامون آن هم موجب درد و رنج زنان می شود. اما چه باید کرد که زمامداران جمهوری اسلامی این راه حل را چاره ی بیچارگی ها قلمداد می کنند.
فهم موضوع به گمان من اصلاً دشوار نیست. فقیهان، باستانشاسان درد افز و رنج آورند:
الف- باستان شناس اند، برای اینکه متخصص برساخته های اعراب پیش و همزمان با پیامبر گرامی اسلام هستند. همه ی احکام فقهی را اعراب جعل کرده اند. آن قوانین با فرهنگ و زندگی آنان تناسب تام داشت. فرهنگ حاکم، فرهنگ مرد سالاری و حاکم سالاری بود.
ب- درد افز و رنج آورند، برای اینکه با تعمیم عرف خشن اعراب(مجازات های خشنی چون سنگسار، قطع دست، قطع معکوس دست و پای محارب، مجازات مرتد، تازیانه ی در ملا عام و...) باعث درد انسان های این دوران می شوند، و با تحمیل نابرابری های جنسیتی- و دیگر نابرابریها - آن دوران به این دوران، موجی رنج زنان می شوند.
اسلام و تشیعی که فقیه/ باستانشاسان اختراع کرده اند، محصول بد خوانی کتاب و سنت معتبر است. هیچ کس با ذهن خالی به سراغ متون مقدس دینی نمی رود. پیش فرض ها، پیش انگاشت ها و پیش داوری های مفسر، گفت و گویی دوسویه را با متن پدید می آورند. پیش فرض ها و پیش داوری های نادرست آنان، به برساخته شدن اسلام/تشیعی انجامیده است که درد آور و رنج افزاست و موجب فرار از دین می شود.
قرآن- به گفته ی مصطفی ملکیان- حاشیه ای بر متن جامعه ی عربستان قرن هفتم میلادی است. پیامبر گرامی اسلام، بر عرف آن جامعه، حاشیه نوشته اند.درست مانند حاشیه نویسی بر/در کتاب ها. متن اصلی، خود کتاب است، حاشیه ها، تفسیر یا نقد یا اصلاحی در متن اصلی است. باور نمی کنید، به سخنان شاه ولی الله دهلوی در کتاب حجه الله بالغه گوش فرا دهید که به صراحت می نویسد اکثر احکام عبادی و غیر عبادی اسلام همان احکام جاری در جامعه اعراب است:
"راسخان در علم می دانند که شرع اسلام درباب نکاح و طلاق و معاملات و زینت و لباس و قضاء و حدود و قسمت غنائم چیزی نیاورد که اعراب ندانند یا در قبولش تردید کنند. بلی گاهی تصحیح خطاها رخ می داد مثل ربا که در میانشان رواج یافته بود و از آن نهی شدند... دیه قتل در زمان عبدالمطلب ده شتر بود. دید که با ده شتر دست از آدمکشی بر نمی دارند آن را به صد شتر رساند و پیامبرهم آن را نگاه داشت و عوض نکرد. اولین قسامه را ابوطالب برگزار کرد. از هر غارت یک چهارم به رئیس قوم می رسید پیامبر آن را یک پنجم کرد. قباد و انوشیروان پسرش مالیات و عشریه می گرفتند شرع هم چیزی نزدیک آن را آورد. بنی اسرائیل زانیان را سنگسار می کردند و دست دزد را می بریدند و قاتل را می کشتند، قرآن هم همان را آورد و امثال اینها بسیار است که بر شخص محقق مخفی نخواهد ماند. بلکه اگر تو زیرک باشی و به جوانب احکام محیط باشی خواهی دانست که انبیأ علیه السلام در آئین و آداب عبادات هم چیزی نیاوردند که خودش یا مثلش در میان قومشان نباشد. البته تحریفات جاهلی را از آن زدودند و اوقات و ارکان مبهم و امور مهجور مانده را ضبط و ترویج کردند"[1].
قصاص هم عرف مردم آن دوره بوده است.به گفته ی مفسران، فقط جمله ای که پیامبر گرامی اسلام در این زمینه بیان کرده است، از جملات مردم گذشته زیباتر است.امام فخررازی در تفسیر کبیر اش، آیه و لکم فی القصاص حیوه یا اولی الالباب(بقره، 179) را فقط از جهت فصاحت بالاتر از جملات مردم گذشته می داند. می گوید:
"علمای بیان همداستانند که این آیه از نظر جمع معانی و ایجاز در عالیترین درجه ی فصاحت است. چه عرب[پیش از نزول قرآن] این معنی را به الفاظ گوناگون بیان کرده است. از جمله گفته است: قتل البعض احیاء للجمیع(کشتن عده ای معدود، برای جامعه زندگی بخش است). یا: اکثروا القتل لیقل القتل(بیشتر بکشید تا مألاً کمتر کشته شوند). و بهترین گفته ای که از آنان در این زمینه نقل شده این است: القتل انفی للقتل(قتل بازدارنده و دوردارنده ی قتل است). آری تعبیر قرآن از اینها فصیح تر است و تفاوتشان در چند چیز است: 1) و لکم فی القصاص حیوه(بهر شما در قصاص حیاتی نهفته است) از همه ی عبارات کوتاهتر است، چه "ولکم" [بهر شما] را نباید به حساب آوریم، زیرا تقدیراً در همه ی ان عبارات نهفته است. آنجا هم که می گویند قتل البعض احیاء للجمیع، ناچار باید چنین عبارتی را مفروض گرفت، همچنین در القتل انفی للقتل. چون تأمل شود دریافته می شود که "فی القصاص حیوه" از "القتل انفی للقتل" کوتاه تر است. 2) قول عرب[جاهلی] "القتل انفی للقتل" به ظاهر وجود یک چیز را مایه ی نفی و انتفاء آن قرار داده است و این محال است. ولی "فی القصاص حیوه" چنین نیست، چه نوع خاصی از کشتن را که قصاص باشد یاد می کند. دیگر اینکه قصاص را مایه ی حیات مطلق قرار نداده، زیرا حیات را نکره آورده است، بلکه آن را مایه ی نوعی از حیات شمرده است. 3) در قول "القتل انفی للقتل" لفظ قتل تکرار شده و در "فی القصاص حیوه" چنین نیست. 4) قول "القتل انفی للقتل" فقط نفی یا منع را در بر دارد، ولی قول "فی القصاص حیوه" هم منع قتل را در بر دارد و هم جرح و جز آنها را، پس فوائد بیشتری را در خود جمع دارد. 5) نفی قتل، به تبع اینکه متضمن حصول حیات است، مطلوب است، ولی آیه، دلالت صریح بر حصول حیات دارد که مقصود اصلی و اولی است. 6) قتل ظالمانه هم قتل است، حال آنکه باز دارنده از قتل نیست، سهل است افزاینده ی قتل است. چه بازدارنده و دور دارنده ی قتل نوع خاصی از قتل یعنی قصاص است، لذا ظاهر قول "القتل انفی للقتل" باطل است، ولی آیه ظاهراً و تقدیراً درست است. بدین گونه تفاوت بین آیه و کلام عرب معلوم شد"[2].
علامه ی طباطبایی در تفسیر المیزان به خوبی "حاشیه ی بر متن بودن قرآن" را نشان داده است. وی در تفسیر آیات 178 و 179 سوره ی بقره، توضیح داده است که قصاص قبل از اسلام وجود داشت. اسلام هم آن را امضا کرد و اصلاحاتی در آن صورت داد. می گوید:
"در عصر نزول آيه قصاص و قبل از آن نيز عرب به قصاص و حكم اعدام قاتل، معتقد بود، ولكن قصاص او حد و مرزى نداشت بلكه به نيرومندى قبائل و ضعف آنها بستگى داشت، چه بسا می شد يك مرد در مقابل يك مرد و يك زن در مقابل يك زن كه كشته بود قصاص می شد و چه بسا می شد در برابر كشتن يك مرد، ده مرد كشته می شد، و در مقابل يك برده، آزادى بقتل مى رسيد، و در برابر مرئوس يك قبيله، رئيس قبيله قاتل قصاص می شد و چه بسا مى شد كه يك قبيله، قبيله اى ديگر را بخاطر يك قتل بكلى نابود می كرد. و اما در ملت يهود؟ آنها نيز به قصاص معتقد بودند، همچنانكه در فصل بيست و يكم و بيست و دوم از سفر خروج و فصل سى و پنجم از سفر عدد از تورات آمده و قرآن كريم آنرا چنين حكايت كرده: و كتبنا عليهم فيها، ان النفس بالنفس، و العين بالعين، و الانف بالانف، و الاذن بالاذن، و السن بالسن، و الجروح قصاص:و در آن الواح برايشان نوشتيم : يك نفر بجاى يك نفر و چشم بجاى چشم و بينى در برابر بينى و گوش در مقابل گوش و دندان در مقابل دندان و زخم در برابر زخم قصاص بايد كرد.ولى ملت نصارى به طوری كه حكايت كرده اند در مورد قتل، به غير از عفو و گرفتن خون بها حكمى نداشتند، ساير شعوب و امتها هم با اختلاف طبقاتشان، فى الجمله حكمى براى قصاص در قتل داشتند هر چند كه ضابطه درستى حتى در قرون اخير براى حكم قصاص معلوم نكردند. در اين ميان، اسلام عادلانه ترين راه را پيشنهاد كرد، نه آن را بكلى لغو نمود و نه بدون حد و مرزى اثبات كرد، بلكه قصاص را اثبات كرد، ولى تعيين اعدام قاتل را لغو نمود و در عوض صاحب خون را مخير كرد ميان عفو و گرفتن ديه، آنگاه در قصاص رعايت معادله ميان قاتل و مقتول را هم نموده، فرمود: آزاد در مقابل كشتن آزاد، اعدام شود، و برده در ازاء كشتن برده و زن در مقابل كشتن زن"[3].
وقتی متنی حاشیه ی متن دیگری قرار می گیرد، اولی دومی را تحت سیطره ی خود قرار می دهد.شاه ولی الله دهلوی گفته است:
"معلومات و اعتقادات و عادات یک قوم در تشریع شرایع ملحوظ و منظور می شوند"[4].
شاید برای کسانی این پرسش پدید آید که چرا چنین می شود. دهلوی می گوید، بنیانگذار یک دین:"باید حال قوم خود را در شریعتش بیش از حال دیگران مراعات و منظور کند و آنگاه همه ی مردم را به پیروی از آن شریعت وادار کند چون امکان ندارد که این امر را به خود اقوام پیشوایان هر عصری واگذار کند چون در آن صورت فایده ی تشریع پاک از میان می رود...لذا راهی بهتر و آسان تر از این نیست که در شعائر و حدود و سبک ها و شیوه های دین خود عادت قومی را که در میانشان مبعوث شده معتبر شمارد و بر کسانی که بعداً می آیند چندان سخت نگیرد"[5].
شریعت اسلام، عرف مردم پیش و همدوره ی پیامبر است که وارد کتاب و سنت شده است. به تعبیر دیگر، فرهنگ مردسالارانه ی آن دوره، در قرآن بازتاب یافته است. پیامبر اسلام در دل آن فرهنگ پرورش یافته بود. سلطان ولد، فرزند مولوی، به تناسب شریعت با ویژگی های شخصی پیامبران هم اشاره کرده است. می گوید:"اختلاف شرایع از اختلاف خصائل پیامبران است، بر وفق خصلت و خوی هر پیامبری شریعتی شد. عیسی علیه السلام چون خوی او تجرید بود و میل نداشت به زنان و از آرایش و نظافت فارغ بود بر وفق خصلت او راه و دین او آن شد... چون محمد را علیه السلام خصلتش محبت به زنان و طهارت و نظافت بود دین او این شد... زیرا نبی حق مقبول و محبوب حق است، خدا خواست او را می خواهد..."[6].
یکی از سه چیزی که پیامبر اسلام دوست داشت، زنان بود. زن دوستی پیامبر به قرآن راه یافته است. سوره احزاب، آیات 50 و 51 و 52، در خصوص "حق ویژه" پیامبر(گرفتن 9 زن) در همسر گزینی است. قرآن این مساله را دقیقاً روشن کرده است:
- ای پیامبر، ما زنانی را که مهرشان را داده ای و آنان را که به عنوان غنایم جنگی که خدا به تو ارزانی داشته است مالک شده ای و دختر عموها و دختر عمه ها و دختر دایی ها و دختر خاله های تو را که با تو مهاجرت کرده اند بر تو حلال کردیم، و نیز زن مومنی را که خود را به پیامبر بخشیده باشد، هر گاه پیامبر بخواهد او را به زنی گیرد. این حکم ویژه توست نه دیگر مومنان. ما می دانیم درباره زنانشان و کنیزانشان چه حکمی کرده ایم تا برای تو مشکلی پیش نیاید. و خدا آمرزنده و مهربان است(احزاب، 50).
با این همه، قرآن می گوید، بازهم ممکن است پیامبر از زن زیبای دیگری خوشش بیاید، اما مجاز به ازدواج با او نیست. آیا هیچ پنهان کاری ای در اینجا صورت گرفته است؟ صریح بر خصوصیات روحی پیامبر تأکید شده است:
"دیگر هیچ زنی بر تو حلال نیست... گر چه زیبایی آنان تو را خوش آید، مگر آنچه ملک یمینت باشد"(احزاب، 52).
قرآن درباره ی روابط جنسی پیامبر گرامی اسلام با همسرانش نیز شفاف سخن گفته است:
"از زنان خود هر که را خواهی به نوبت موخر دار و هر که را خواهی با خود نگه دار. و اگر از آنها که دور داشته ای یکی را بطلبی بر تو گناهی نیست. در این گزینش و اختیار باید که شادمان باشند و غمگین نشوند و از آنچه همگیشان را ارزانی می داری باید خشنود گردند و خدا می داند که در دل های شما چیست"(احزاب، 51).
"ای پیامبر چرا در طلب خشنودی همسرانت چیزی را که خداوند بر تو حلال گردانده است، تحریم می کنی؟... شاید اگر شما را طلاق گوید پروردگارش به جای شما زنانی بهتر از شمایش بدهد، زنانی مسلمان، مومن و فرمانبردار، توبه کننده، اهل عبادت و روزه گرفتن، خواه شوهر کرده، خواه باکره"(تحریم، 1و 5).
چند همسری درسوره ی نسا آمده است:"اگر بیمناکید که در حق دختران یتیم به عدل و انصاف رفتار نکنید، در این صورت از زنانی که می پسندید[یک یا] دو و [یا]سه و [یا]چهار تن را به همسری در آورید؛ و اگر می ترسید که مبادا عادلانه رفتار نکنید، فقط به یک تن، یا ملک یمین[کنیز]اکتفا کنید؛این نزدیکتر است به اینکه ستم نکنید"(نسا، 3).
طباطبایی در تفسیر المیزان در تفسیر این آیه نظر برخی از مفسران را آورده است که گفته اند:
"عرب تا چهار و پنج و بيشتر زن مى گرفت و با خود مى گفت چرا نگيرم مگر من از فلانى كمترم ؟! و وقتى كه افراد تحت تكفل و نان خورش زياد مى شد و مالش تمام مى گرديد به اموال دختران يتيمى كه با مادرشان ازدواج كرده بود رو مى آورد از اين رو خداى تعالى در اين آيه دستور داد كه كسى حق ندارد بيش از چهار زن بگيرد و اين دستور براى آن بود كه آنان محتاج به اموال يتيمان نگشته و مرتكب ظلم در حق آنان نشوند"[7].
باز هم با متن جامعه ی آن دوره و حاشیه ی قرآن بر آن مواجه هستیم. این حاشیه، آن متن را اندکی اصلاح کرده است. تصور مردم آن دوره با تصور آدمیان امروزین از عدالت و برابری یکسان نیست. شاهد مدعا، همین آیه است. می گوید اگر می ترسید میان چهار زن نتوانید عادلانه رفتار کنید، به جای چهار زن، یک زن بگیرید و در عوض به کنیزان اکتفا کنید. ممکن است پرسیده شود:آیا بی عدالتی با کنیزان اشکالی ندارد؟ طباطبایی در تعلیل آن نوشته است:
"آيه مى فرمايد: آن كس كه مى ترسد بين همسران خود به عدالت رفتار ننمايد با يك زن ازدواج كند و اگر خواست كه بيش از يك زن داشته باشد بايد كنيز بگيرد چرا كه خداوند تعالى تقسيم (عدالت ) را بر مردان در رابطه با كنيزان واجب نفرموده است...چون تقسيم همخوابگى در ميان كنيزان تشريع نشده، رعايت عدالت در بين شان آسان تر است...مسلمانان به صرف اين كه كنيزان را بعنوان ملك يمين (و نه با نكاح ) اخذ كرده و با آنان جماع مى كنند، کافی است"[8].
مطابق تفسیر طباطبایی، عدالت با زنان، یعنی عدالت در همبستری با آنان. این امر با زنان آزاده واجب است، اما تقسیم برابر همبستری با کنیزان لازم نیست.
باز هم به متن جامعه ی آن دوره توجه کنید. جامعه ای که برده داری در آن جاری و ساری بوده است. تبعیض و نابرابری هم یکی از اوصاف آن جامعه بوده است. به حاشیه های قرآن بر این متن توجه کنید. مردها می توانستند زنان زیادی داشته باشند. محمد این امر را به چهار زن محدود ساخت. مردها اگر نگران می شدند که نتوانند عدالت را میان چند زن برقرار کنند، محمد به آنها می گفت با کنیزان همبستر شوید.
اگر مرد امروزی نگران شود که نتواند میان چند زن عدالت جاری و ساری سازد، چه باید بکند؟ کنیزی وجود ندارد تا با او همبستر شود. در اینجا خطای پیش فرض فقیه/باستانشناسان آشکار می شود. عرفی متعلق به مردم 14 قرن پیش را به زمان کنونی آوردن، بدون توجه به دگرگونی های ساختاری جهان کهن و جهان جدید، بدون توجه به محو برده داری از روابط بشری، بدون...، بدون...، بدون...
این دین شناسی بر پیش فرض ها و پیش انگاشت ها و پیش داوری های نادرست بنیان نهاده شده است. ما در دوران دیگری زندگی می کنیم. دورانی که برابری زنان و مردان، یکی از ارکان آن است. محمد نیامده بود تا عرف زمان خود را جهانی و دائمی سازد. او می خواست نسبت زمین و آسمان را عوض کند تا انسانها موحدانه به جهان بنگرند و مرگ اندیش باشند:
طوطی نقل و شکر بودیم ما / مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما
معنابخشی به زندگی و پشتیبانی از فضایل اخلاقی کار او بود، نه چهار زنه کردن مردان قرن بیست و یکم.

پاورقی ها:
1- شاه ولی الله دهلوی، حجه الله بالغه، ج 1، ص 105.
2- امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 5، ص 62.
3- علامه ی طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 1، ص 660- 659.
4- شاه ولی الله دهلوی، حجه الله بالغه، ج 1، صص 90- 88.
5- شاه ولی الله دهلوی، حجه الله بالغه، ج 1، ص 118.
6- معارف سلطان ولد، به کوشش نجیب مایل هروی، انتشارات مولی، 1367، ص 310- 309.
7- علامه ی طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 4، ص 266.
8- علامه ی طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 4، ص 268.
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوباره نظام جمهوری اسلامی به دنبال تصویب لایحه ی حمایت از خانواده افتاده است. چند همسری یکی از لوازم این لایحه است.بحث درباره ی چند همسری، دردآور است. چون سخن گفتن پیرامون آن هم موجب درد و رنج زنان می شود. اما چه باید کرد که زمامداران جمهوری اسلامی این راه حل را چاره ی بیچارگی ها قلمداد می کنند.
فهم موضوع به گمان من اصلاً دشوار نیست. فقیهان، باستانشاسان درد افز و رنج آورند:
الف- باستان شناس اند، برای اینکه متخصص برساخته های اعراب پیش و همزمان با پیامبر گرامی اسلام هستند. همه ی احکام فقهی را اعراب جعل کرده اند. آن قوانین با فرهنگ و زندگی آنان تناسب تام داشت. فرهنگ حاکم، فرهنگ مرد سالاری و حاکم سالاری بود.
ب- درد افز و رنج آورند، برای اینکه با تعمیم عرف خشن اعراب(مجازات های خشنی چون سنگسار، قطع دست، قطع معکوس دست و پای محارب، مجازات مرتد، تازیانه ی در ملا عام و...) باعث درد انسان های این دوران می شوند، و با تحمیل نابرابری های جنسیتی- و دیگر نابرابریها - آن دوران به این دوران، موجی رنج زنان می شوند.
اسلام و تشیعی که فقیه/ باستانشاسان اختراع کرده اند، محصول بد خوانی کتاب و سنت معتبر است. هیچ کس با ذهن خالی به سراغ متون مقدس دینی نمی رود. پیش فرض ها، پیش انگاشت ها و پیش داوری های مفسر، گفت و گویی دوسویه را با متن پدید می آورند. پیش فرض ها و پیش داوری های نادرست آنان، به برساخته شدن اسلام/تشیعی انجامیده است که درد آور و رنج افزاست و موجب فرار از دین می شود.
قرآن- به گفته ی مصطفی ملکیان- حاشیه ای بر متن جامعه ی عربستان قرن هفتم میلادی است. پیامبر گرامی اسلام، بر عرف آن جامعه، حاشیه نوشته اند.درست مانند حاشیه نویسی بر/در کتاب ها. متن اصلی، خود کتاب است، حاشیه ها، تفسیر یا نقد یا اصلاحی در متن اصلی است. باور نمی کنید، به سخنان شاه ولی الله دهلوی در کتاب حجه الله بالغه گوش فرا دهید که به صراحت می نویسد اکثر احکام عبادی و غیر عبادی اسلام همان احکام جاری در جامعه اعراب است:
"راسخان در علم می دانند که شرع اسلام درباب نکاح و طلاق و معاملات و زینت و لباس و قضاء و حدود و قسمت غنائم چیزی نیاورد که اعراب ندانند یا در قبولش تردید کنند. بلی گاهی تصحیح خطاها رخ می داد مثل ربا که در میانشان رواج یافته بود و از آن نهی شدند... دیه قتل در زمان عبدالمطلب ده شتر بود. دید که با ده شتر دست از آدمکشی بر نمی دارند آن را به صد شتر رساند و پیامبرهم آن را نگاه داشت و عوض نکرد. اولین قسامه را ابوطالب برگزار کرد. از هر غارت یک چهارم به رئیس قوم می رسید پیامبر آن را یک پنجم کرد. قباد و انوشیروان پسرش مالیات و عشریه می گرفتند شرع هم چیزی نزدیک آن را آورد. بنی اسرائیل زانیان را سنگسار می کردند و دست دزد را می بریدند و قاتل را می کشتند، قرآن هم همان را آورد و امثال اینها بسیار است که بر شخص محقق مخفی نخواهد ماند. بلکه اگر تو زیرک باشی و به جوانب احکام محیط باشی خواهی دانست که انبیأ علیه السلام در آئین و آداب عبادات هم چیزی نیاوردند که خودش یا مثلش در میان قومشان نباشد. البته تحریفات جاهلی را از آن زدودند و اوقات و ارکان مبهم و امور مهجور مانده را ضبط و ترویج کردند"[1].
قصاص هم عرف مردم آن دوره بوده است.به گفته ی مفسران، فقط جمله ای که پیامبر گرامی اسلام در این زمینه بیان کرده است، از جملات مردم گذشته زیباتر است.امام فخررازی در تفسیر کبیر اش، آیه و لکم فی القصاص حیوه یا اولی الالباب(بقره، 179) را فقط از جهت فصاحت بالاتر از جملات مردم گذشته می داند. می گوید:
"علمای بیان همداستانند که این آیه از نظر جمع معانی و ایجاز در عالیترین درجه ی فصاحت است. چه عرب[پیش از نزول قرآن] این معنی را به الفاظ گوناگون بیان کرده است. از جمله گفته است: قتل البعض احیاء للجمیع(کشتن عده ای معدود، برای جامعه زندگی بخش است). یا: اکثروا القتل لیقل القتل(بیشتر بکشید تا مألاً کمتر کشته شوند). و بهترین گفته ای که از آنان در این زمینه نقل شده این است: القتل انفی للقتل(قتل بازدارنده و دوردارنده ی قتل است). آری تعبیر قرآن از اینها فصیح تر است و تفاوتشان در چند چیز است: 1) و لکم فی القصاص حیوه(بهر شما در قصاص حیاتی نهفته است) از همه ی عبارات کوتاهتر است، چه "ولکم" [بهر شما] را نباید به حساب آوریم، زیرا تقدیراً در همه ی ان عبارات نهفته است. آنجا هم که می گویند قتل البعض احیاء للجمیع، ناچار باید چنین عبارتی را مفروض گرفت، همچنین در القتل انفی للقتل. چون تأمل شود دریافته می شود که "فی القصاص حیوه" از "القتل انفی للقتل" کوتاه تر است. 2) قول عرب[جاهلی] "القتل انفی للقتل" به ظاهر وجود یک چیز را مایه ی نفی و انتفاء آن قرار داده است و این محال است. ولی "فی القصاص حیوه" چنین نیست، چه نوع خاصی از کشتن را که قصاص باشد یاد می کند. دیگر اینکه قصاص را مایه ی حیات مطلق قرار نداده، زیرا حیات را نکره آورده است، بلکه آن را مایه ی نوعی از حیات شمرده است. 3) در قول "القتل انفی للقتل" لفظ قتل تکرار شده و در "فی القصاص حیوه" چنین نیست. 4) قول "القتل انفی للقتل" فقط نفی یا منع را در بر دارد، ولی قول "فی القصاص حیوه" هم منع قتل را در بر دارد و هم جرح و جز آنها را، پس فوائد بیشتری را در خود جمع دارد. 5) نفی قتل، به تبع اینکه متضمن حصول حیات است، مطلوب است، ولی آیه، دلالت صریح بر حصول حیات دارد که مقصود اصلی و اولی است. 6) قتل ظالمانه هم قتل است، حال آنکه باز دارنده از قتل نیست، سهل است افزاینده ی قتل است. چه بازدارنده و دور دارنده ی قتل نوع خاصی از قتل یعنی قصاص است، لذا ظاهر قول "القتل انفی للقتل" باطل است، ولی آیه ظاهراً و تقدیراً درست است. بدین گونه تفاوت بین آیه و کلام عرب معلوم شد"[2].
علامه ی طباطبایی در تفسیر المیزان به خوبی "حاشیه ی بر متن بودن قرآن" را نشان داده است. وی در تفسیر آیات 178 و 179 سوره ی بقره، توضیح داده است که قصاص قبل از اسلام وجود داشت. اسلام هم آن را امضا کرد و اصلاحاتی در آن صورت داد. می گوید:
"در عصر نزول آيه قصاص و قبل از آن نيز عرب به قصاص و حكم اعدام قاتل، معتقد بود، ولكن قصاص او حد و مرزى نداشت بلكه به نيرومندى قبائل و ضعف آنها بستگى داشت، چه بسا می شد يك مرد در مقابل يك مرد و يك زن در مقابل يك زن كه كشته بود قصاص می شد و چه بسا می شد در برابر كشتن يك مرد، ده مرد كشته می شد، و در مقابل يك برده، آزادى بقتل مى رسيد، و در برابر مرئوس يك قبيله، رئيس قبيله قاتل قصاص می شد و چه بسا مى شد كه يك قبيله، قبيله اى ديگر را بخاطر يك قتل بكلى نابود می كرد. و اما در ملت يهود؟ آنها نيز به قصاص معتقد بودند، همچنانكه در فصل بيست و يكم و بيست و دوم از سفر خروج و فصل سى و پنجم از سفر عدد از تورات آمده و قرآن كريم آنرا چنين حكايت كرده: و كتبنا عليهم فيها، ان النفس بالنفس، و العين بالعين، و الانف بالانف، و الاذن بالاذن، و السن بالسن، و الجروح قصاص:و در آن الواح برايشان نوشتيم : يك نفر بجاى يك نفر و چشم بجاى چشم و بينى در برابر بينى و گوش در مقابل گوش و دندان در مقابل دندان و زخم در برابر زخم قصاص بايد كرد.ولى ملت نصارى به طوری كه حكايت كرده اند در مورد قتل، به غير از عفو و گرفتن خون بها حكمى نداشتند، ساير شعوب و امتها هم با اختلاف طبقاتشان، فى الجمله حكمى براى قصاص در قتل داشتند هر چند كه ضابطه درستى حتى در قرون اخير براى حكم قصاص معلوم نكردند. در اين ميان، اسلام عادلانه ترين راه را پيشنهاد كرد، نه آن را بكلى لغو نمود و نه بدون حد و مرزى اثبات كرد، بلكه قصاص را اثبات كرد، ولى تعيين اعدام قاتل را لغو نمود و در عوض صاحب خون را مخير كرد ميان عفو و گرفتن ديه، آنگاه در قصاص رعايت معادله ميان قاتل و مقتول را هم نموده، فرمود: آزاد در مقابل كشتن آزاد، اعدام شود، و برده در ازاء كشتن برده و زن در مقابل كشتن زن"[3].
وقتی متنی حاشیه ی متن دیگری قرار می گیرد، اولی دومی را تحت سیطره ی خود قرار می دهد.شاه ولی الله دهلوی گفته است:
"معلومات و اعتقادات و عادات یک قوم در تشریع شرایع ملحوظ و منظور می شوند"[4].
شاید برای کسانی این پرسش پدید آید که چرا چنین می شود. دهلوی می گوید، بنیانگذار یک دین:"باید حال قوم خود را در شریعتش بیش از حال دیگران مراعات و منظور کند و آنگاه همه ی مردم را به پیروی از آن شریعت وادار کند چون امکان ندارد که این امر را به خود اقوام پیشوایان هر عصری واگذار کند چون در آن صورت فایده ی تشریع پاک از میان می رود...لذا راهی بهتر و آسان تر از این نیست که در شعائر و حدود و سبک ها و شیوه های دین خود عادت قومی را که در میانشان مبعوث شده معتبر شمارد و بر کسانی که بعداً می آیند چندان سخت نگیرد"[5].
شریعت اسلام، عرف مردم پیش و همدوره ی پیامبر است که وارد کتاب و سنت شده است. به تعبیر دیگر، فرهنگ مردسالارانه ی آن دوره، در قرآن بازتاب یافته است. پیامبر اسلام در دل آن فرهنگ پرورش یافته بود. سلطان ولد، فرزند مولوی، به تناسب شریعت با ویژگی های شخصی پیامبران هم اشاره کرده است. می گوید:"اختلاف شرایع از اختلاف خصائل پیامبران است، بر وفق خصلت و خوی هر پیامبری شریعتی شد. عیسی علیه السلام چون خوی او تجرید بود و میل نداشت به زنان و از آرایش و نظافت فارغ بود بر وفق خصلت او راه و دین او آن شد... چون محمد را علیه السلام خصلتش محبت به زنان و طهارت و نظافت بود دین او این شد... زیرا نبی حق مقبول و محبوب حق است، خدا خواست او را می خواهد..."[6].
یکی از سه چیزی که پیامبر اسلام دوست داشت، زنان بود. زن دوستی پیامبر به قرآن راه یافته است. سوره احزاب، آیات 50 و 51 و 52، در خصوص "حق ویژه" پیامبر(گرفتن 9 زن) در همسر گزینی است. قرآن این مساله را دقیقاً روشن کرده است:
- ای پیامبر، ما زنانی را که مهرشان را داده ای و آنان را که به عنوان غنایم جنگی که خدا به تو ارزانی داشته است مالک شده ای و دختر عموها و دختر عمه ها و دختر دایی ها و دختر خاله های تو را که با تو مهاجرت کرده اند بر تو حلال کردیم، و نیز زن مومنی را که خود را به پیامبر بخشیده باشد، هر گاه پیامبر بخواهد او را به زنی گیرد. این حکم ویژه توست نه دیگر مومنان. ما می دانیم درباره زنانشان و کنیزانشان چه حکمی کرده ایم تا برای تو مشکلی پیش نیاید. و خدا آمرزنده و مهربان است(احزاب، 50).
با این همه، قرآن می گوید، بازهم ممکن است پیامبر از زن زیبای دیگری خوشش بیاید، اما مجاز به ازدواج با او نیست. آیا هیچ پنهان کاری ای در اینجا صورت گرفته است؟ صریح بر خصوصیات روحی پیامبر تأکید شده است:
"دیگر هیچ زنی بر تو حلال نیست... گر چه زیبایی آنان تو را خوش آید، مگر آنچه ملک یمینت باشد"(احزاب، 52).
قرآن درباره ی روابط جنسی پیامبر گرامی اسلام با همسرانش نیز شفاف سخن گفته است:
"از زنان خود هر که را خواهی به نوبت موخر دار و هر که را خواهی با خود نگه دار. و اگر از آنها که دور داشته ای یکی را بطلبی بر تو گناهی نیست. در این گزینش و اختیار باید که شادمان باشند و غمگین نشوند و از آنچه همگیشان را ارزانی می داری باید خشنود گردند و خدا می داند که در دل های شما چیست"(احزاب، 51).
"ای پیامبر چرا در طلب خشنودی همسرانت چیزی را که خداوند بر تو حلال گردانده است، تحریم می کنی؟... شاید اگر شما را طلاق گوید پروردگارش به جای شما زنانی بهتر از شمایش بدهد، زنانی مسلمان، مومن و فرمانبردار، توبه کننده، اهل عبادت و روزه گرفتن، خواه شوهر کرده، خواه باکره"(تحریم، 1و 5).
چند همسری درسوره ی نسا آمده است:"اگر بیمناکید که در حق دختران یتیم به عدل و انصاف رفتار نکنید، در این صورت از زنانی که می پسندید[یک یا] دو و [یا]سه و [یا]چهار تن را به همسری در آورید؛ و اگر می ترسید که مبادا عادلانه رفتار نکنید، فقط به یک تن، یا ملک یمین[کنیز]اکتفا کنید؛این نزدیکتر است به اینکه ستم نکنید"(نسا، 3).
طباطبایی در تفسیر المیزان در تفسیر این آیه نظر برخی از مفسران را آورده است که گفته اند:
"عرب تا چهار و پنج و بيشتر زن مى گرفت و با خود مى گفت چرا نگيرم مگر من از فلانى كمترم ؟! و وقتى كه افراد تحت تكفل و نان خورش زياد مى شد و مالش تمام مى گرديد به اموال دختران يتيمى كه با مادرشان ازدواج كرده بود رو مى آورد از اين رو خداى تعالى در اين آيه دستور داد كه كسى حق ندارد بيش از چهار زن بگيرد و اين دستور براى آن بود كه آنان محتاج به اموال يتيمان نگشته و مرتكب ظلم در حق آنان نشوند"[7].
باز هم با متن جامعه ی آن دوره و حاشیه ی قرآن بر آن مواجه هستیم. این حاشیه، آن متن را اندکی اصلاح کرده است. تصور مردم آن دوره با تصور آدمیان امروزین از عدالت و برابری یکسان نیست. شاهد مدعا، همین آیه است. می گوید اگر می ترسید میان چهار زن نتوانید عادلانه رفتار کنید، به جای چهار زن، یک زن بگیرید و در عوض به کنیزان اکتفا کنید. ممکن است پرسیده شود:آیا بی عدالتی با کنیزان اشکالی ندارد؟ طباطبایی در تعلیل آن نوشته است:
"آيه مى فرمايد: آن كس كه مى ترسد بين همسران خود به عدالت رفتار ننمايد با يك زن ازدواج كند و اگر خواست كه بيش از يك زن داشته باشد بايد كنيز بگيرد چرا كه خداوند تعالى تقسيم (عدالت ) را بر مردان در رابطه با كنيزان واجب نفرموده است...چون تقسيم همخوابگى در ميان كنيزان تشريع نشده، رعايت عدالت در بين شان آسان تر است...مسلمانان به صرف اين كه كنيزان را بعنوان ملك يمين (و نه با نكاح ) اخذ كرده و با آنان جماع مى كنند، کافی است"[8].
مطابق تفسیر طباطبایی، عدالت با زنان، یعنی عدالت در همبستری با آنان. این امر با زنان آزاده واجب است، اما تقسیم برابر همبستری با کنیزان لازم نیست.
باز هم به متن جامعه ی آن دوره توجه کنید. جامعه ای که برده داری در آن جاری و ساری بوده است. تبعیض و نابرابری هم یکی از اوصاف آن جامعه بوده است. به حاشیه های قرآن بر این متن توجه کنید. مردها می توانستند زنان زیادی داشته باشند. محمد این امر را به چهار زن محدود ساخت. مردها اگر نگران می شدند که نتوانند عدالت را میان چند زن برقرار کنند، محمد به آنها می گفت با کنیزان همبستر شوید.
اگر مرد امروزی نگران شود که نتواند میان چند زن عدالت جاری و ساری سازد، چه باید بکند؟ کنیزی وجود ندارد تا با او همبستر شود. در اینجا خطای پیش فرض فقیه/باستانشناسان آشکار می شود. عرفی متعلق به مردم 14 قرن پیش را به زمان کنونی آوردن، بدون توجه به دگرگونی های ساختاری جهان کهن و جهان جدید، بدون توجه به محو برده داری از روابط بشری، بدون...، بدون...، بدون...
این دین شناسی بر پیش فرض ها و پیش انگاشت ها و پیش داوری های نادرست بنیان نهاده شده است. ما در دوران دیگری زندگی می کنیم. دورانی که برابری زنان و مردان، یکی از ارکان آن است. محمد نیامده بود تا عرف زمان خود را جهانی و دائمی سازد. او می خواست نسبت زمین و آسمان را عوض کند تا انسانها موحدانه به جهان بنگرند و مرگ اندیش باشند:
طوطی نقل و شکر بودیم ما / مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما
معنابخشی به زندگی و پشتیبانی از فضایل اخلاقی کار او بود، نه چهار زنه کردن مردان قرن بیست و یکم.

پاورقی ها:
1- شاه ولی الله دهلوی، حجه الله بالغه، ج 1، ص 105.
2- امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 5، ص 62.
3- علامه ی طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 1، ص 660- 659.
4- شاه ولی الله دهلوی، حجه الله بالغه، ج 1، صص 90- 88.
5- شاه ولی الله دهلوی، حجه الله بالغه، ج 1، ص 118.
6- معارف سلطان ولد، به کوشش نجیب مایل هروی، انتشارات مولی، 1367، ص 310- 309.
7- علامه ی طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 4، ص 266.
8- علامه ی طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 4، ص 268.
داداشی نرود میخ آهنین در سنگ:w01:
 

koobagher

عضو جدید
با سلام.
جوابهای بنده قهوه ای رنگ هستند.
دوباره نظام جمهوری اسلامی به دنبال تصویب لایحه ی حمایت از خانواده افتاده است. چند همسری یکی از لوازم این لایحه است.بحث درباره ی چند همسری، دردآور است. چون سخن گفتن پیرامون آن هم موجب درد و رنج زنان می شود. اما چه باید کرد که زمامداران جمهوری اسلامی این راه حل را چاره ی بیچارگی ها قلمداد می کنند.
1 ) لایحه حمایت از خانواده ای که در مجلس در حال بحث می باشد درست برخلاف نوشته شما باعث محدودیت شدید در تعدد زوجات(چندهمسری)خواهد شد. لذا این قضیه را وارونه جلوه ندهید. این لایحه تعدد زوجات را مشروط به شرایطی می کند که قبلا این مشروطیت قانونی و اجباری نبوده است.
2 ) سخن گفتن پیرامون خیلی چیزها هم موجب ناراحتی مردان می شود. لذا این منطق به همین دلیل و البته بسیاری از دلایل دیگر باطل است. مثلا مردان هم در مورد مهریه و عندالمطالبه بودن و محاسبه آن بر اساس ارزش روز اعتراضات زیادی دارند.

فهم موضوع به گمان من اصلاً دشوار نیست. فقیهان، باستانشاسان درد افز و رنج آورند:
الف- باستان شناس اند، برای اینکه متخصص برساخته های اعراب پیش و همزمان با پیامبر گرامی اسلام هستند. همه ی احکام فقهی را اعراب جعل کرده اند. آن قوانین با فرهنگ و زندگی آنان تناسب تام داشت. فرهنگ حاکم، فرهنگ مرد سالاری و حاکم سالاری بود.
خوب بفرمایید که احکام دین را چه کسی باید استخراج کرده و بیان کند!؟
اسلام احکامش را بر اساس فرهنگها بیان نکرده است. بلکه بر اساس توحید و فطرت انسانی بیان و مقرر کرده است. توحید و فطرت انسانی هم هیچگاه تغییر نمی کنند.
فرهنگ و احکام اسلام مردسالارانه نیست. نمی دانم کدام از همه جا بی خبری این عبارت را سر زبانهای مردم انداخته است!؟
فرهنگ و احکام اسلام بر اساس توحید و فطرت و شناخت دقیق انسان تعریف و مقرر شده است نه بر اساس مردسالاری. در واقع تفاوتهای مرد و زن یک تفاوت واقعی و جدیست و بر اساس توانایی های بیشتر مردان که تمامی عقلا هم آن را قبول دارند؛ حقوق، اختیارات و وظایف مرد و زن مشخص شده است. این تفاوتها گریزناپذیرند و قابل تغییر یا نادیده گرفتن نیز نیستند.
اما گفته اید که فرهنگ اسلام بر اساس فرهنگ اعراب بنا نهاده شده اند. خوب این یک دروغ محض است زیرا بسیاری از عادات و رفتارهای اعراب مانند بت پرستی، تحقیر زنان، ظهار کردن همسر، زنده بگور کردن دختران، تعدد نامحدود زوجات، زنا، قرض دادن زن به مردان دیگر برای حامله کردن آنها و برگرداندنشان به شوهر اصلی، شرب خمر، قمار، ربا، جنگ دوستی و جنگ طلبی و بسیاری دیگر از رسوم اعراب توسط اسلام حرام و ممنوع شد. پس این ادعا که اسلام بر اساس رسوم اعراب بنا نهاد شده است کاملا غلط و به وضوح دروغ است.
کسی که این ادعا را کرده یقینا مریض یا غرض ورز بوده است.

ب- درد افزا و رنج آورند، برای اینکه با تعمیم عرف خشن اعراب(مجازات های خشنی چون سنگسار، قطع دست، قطع معکوس دست و پای محارب، مجازات مرتد، تازیانه ی در ملا عام و...) باعث درد انسان های این دوران می شوند، و با تحمیل نابرابری های جنسیتی- و دیگر نابرابریها - آن دوران به این دوران، موجی رنج زنان می شوند.
مجازات در اسلام و حتی بر اساس عقل باید متناسب با جرم باشد. تصور ما از شدت جرم با حقیقت زشتی آن ممکن است یکسان نباشد. آنکه حقیقت جرم را بهتر می شناسد خداوند است. لذا در زمانی که او حکمی می دهد؛ حتما بر اساس شناخت کامل از انسان و جرم حکم داده است.
اما مجازات و به قول قرآن عذاب؛ همانطور که از اسمش آشکار است باید رنج آور باشد تا باعث سختی کشیدن مجرم و کاهش عذابش در قیامت و همچنین عبرت دیگران گردد. خنده دار این است که برخی جاهلان انتظار دارند مجازات و عذاب مجرمین رنجی برایشان نداشته باشد. خوب! اگر اینطور باید باشد که دیگر عذاب معنایی ندارد!
سنگسار و قطع دست و پا و تازیانه و ... در ظاهر دردناک است. خوب باید هم باشد. مگر علت اینکه قرآن دیدن عذاب برخی جرایم را برای مؤمنان واجب و لازم می داند چیزی جز دیدن رنج و درد آنان و مشاهده دردآور بودن عذابشان برای مردم است تا دیگران هم عبرت بگیرند؟ اگر دیدن عذاب مجرمین برای مردم دردآور نباید باشد؛ پس چرا برخی ها اینقدر اصرار دارند که مفسدین اقتصادی و ... به جامعه معرفی شوند!؟
نابرابری جنسیتی در اسلام کاملا بحق و درست است زیرا زن و مرد دارای تفاوتهای زیادی هستند و هیچکدام را نمی شود بر جای دیگری گذاشت. مهم این است که حقوق ذاتی زن و مرد در اسلام تعریف شده و این حقوق دارای حد و مرز خاص خود است. همانطور که در میان مردان هم تفاوتهایی وجود دارد و هر مردی نمی توانند جای دیگر مردان را بگیرد؛ زن هم نمی تواند برابر با مرد باشد و در همه ابعاد زندگی جای او را بگیرد. لذا نابرابری جنسیتی بر اساس خلقت زن و مرد است و قابل اعتراض نیست.

اسلام و تشیعی که فقیه/ باستانشاسان اختراع کرده اند، محصول بد خوانی کتاب و سنت معتبر است. هیچ کس با ذهن خالی به سراغ متون مقدس دینی نمی رود. پیش فرض ها، پیش انگاشت ها و پیش داوری های مفسر، گفت و گویی دوسویه را با متن پدید می آورند. پیش فرض ها و پیش داوری های نادرست آنان، به برساخته شدن اسلام/تشیعی انجامیده است که درد آور و رنج افزاست و موجب فرار از دین می شود.
اسلام و تشیع را باستانشناسان اختراع نکرده اند. دیدگاه شما بیمارگونه است.
لابد سیره و سنت پیامبر هم که به وضوح احکام اسلام را بیان کرده است اختراع فقهاست!؟
تشیع دردآور و رنج آور نیست. آنچه که دردآور و رنج آور است؛ عصیان و سرکشی در مقابل خدا و احکام اوست که در اسلام بیان شده است. فرار از دین هم اگر به دلیل عدم پذیرش احکام آن باشد؛ همان بهتر که انجام شود زیرا دینی که احکامش را از ترس مردم نتواند بیان و اجرا کند دین نیست و ارزشی ندارد. مردم باید خود را با احکام دین تطبیق دهند و نه دین با هوای نفس مرد. به هر حال هر کس از دین فرار کند؛ خودش را بدبخت کرده است.

قرآن- به گفته ی مصطفی ملکیان- حاشیه ای بر متن جامعه ی عربستان قرن هفتم میلادی است. پیامبر گرامی اسلام، بر عرف آن جامعه، حاشیه نوشته اند.درست مانند حاشیه نویسی بر/در کتاب ها. متن اصلی، خود کتاب است، حاشیه ها، تفسیر یا نقد یا اصلاحی در متن اصلی است.
مصطفی ملکیان خیلی جاهل بوده است که این نظر را داده است. همانطور که در بالا گفتم؛ بسیاری از عقاید و رسوم و عادات اعراب زمان پیامبر اکرم(ص) توسط اسلام حرام و ممنوع یا مکروه شد. حماقت از این بیشتر نیست که انسان اینها را نبیند! البته کوری دل و باطن بیشتر نمود دارد در این گونه موارد!

باور نمی کنید، به سخنان شاه ولی الله دهلوی در کتاب حجه الله بالغه گوش فرا دهید که به صراحت می نویسد اکثر احکام عبادی و غیر عبادی اسلام همان احکام جاری در جامعه اعراب است:
"راسخان در علم می دانند که شرع اسلام درباب نکاح و طلاق و معاملات و زینت و لباس و قضاء و حدود و قسمت غنائم چیزی نیاورد که اعراب ندانند یا در قبولش تردید کنند. بلی گاهی تصحیح خطاها رخ می داد مثل ربا که در میانشان رواج یافته بود و از آن نهی شدند...
همانطور که در بالا بیان شد؛ اسلام بسیاری از عقاید و رسوم و عادات اعراب را از بین برد. برخی از احکامی را هم که آورد در ابتداء با مخالفت اعراب مواجه شد. لذا این ادعای نویسنده اثبات کننده استخراج احکام دین از فرهنگ اعراب نیست.
کسانی که به خدا و اسلام یقین که هیچ؛ ایمان هم ندارند نظریات فاسد و منحرف را از روی عقده های پیدا و پنهانشان علیه اسلام و پیامبر(ص) و قرآن بیان می کنند. به هر حال هنگامی که حکمی توسط خداوند یا پیامبر(ص) بیان می شود دیگر نمی توان آن را محدود به قوم و ملت یا فرهنگی خاص دانست. زیرا این احکام جهانی هستند.

دیه قتل در زمان عبدالمطلب ده شتر بود. دید که با ده شتر دست از آدمکشی بر نمی دارند آن را به صد شتر رساند و پیامبرهم آن را نگاه داشت و عوض نکرد.
دیه مرد در زمان عبد المطلب(ع) یکصد شتر بود. ضمن اینکه عبد المطلب(ع) کاره ای نبود که برای اعراب سراسر عربستان قانون وضع کند. هدف ایشان هم ربطی به جلوگیری از قتل در اعراب نداشت.
اولین قسامه را ابوطالب برگزار کرد.
یا درست می گوید یا غلط. چه درست باشد و چه غلط؛ دخلی به موضوع ندارد.

از هر غارت یک چهارم به رئیس قوم می رسید پیامبر آن را یک پنجم کرد.
این ادعا بر چه مبنا و شاهدی بیان شده است!؟ نص صریح قرآن خمس را فقط برای خدا و پیامبر و نزدیکانش مقرر کرد و این ادعا ناشی از بیماری و دینستیزی بیان شده است.

قباد و انوشیروان پسرش مالیات و عشریه می گرفتند شرع هم چیزی نزدیک آن را آورد.
این قباد و انوشیروان هم عرب بودند!؟
مالیات یک مفهوم عقلی و درست است. حتی قبل از اسلام هم در ادیان آسمانی بوده است و این نشان می دهد که ربطی به فقط اعراب نداشته است.
خیلی افتضاح بود!

بنی اسرائیل زانیان را سنگسار می کردند و دست دزد را می بریدند و قاتل را می کشتند، قرآن هم همان را آورد و امثال اینها بسیار است که بر شخص محقق مخفی نخواهد ماند.
مگر دین یهود غیر آسمانی است!؟
این احکام بعضا در تمامی ادیان یکسان است و علامت آسمانی بودن آن است و نشان می دهد که احکام اسلام برخلاف ادعای نویسنده ربطی به اعراب و عربیت و فرهنگ آنان ندارد.

بلکه اگر تو زیرک باشی و به جوانب احکام محیط باشی خواهی دانست که انبیأ علیه السلام در آئین و آداب عبادات هم چیزی نیاوردند که خودش یا مثلش در میان قومشان نباشد. البته تحریفات جاهلی را از آن زدودند و اوقات و ارکان مبهم و امور مهجور مانده را ضبط و ترویج کردند"[1].
آنچه در میان اعراب بوده است و توسط اسلام تأیید شده است از قبل از اسلام و از زمان حشرت ابراهیم هم به طور کلی با همان شکل بوده است. قرآن به صراحت این موارد را بیان می کند. مثلا زیارت مسجد الحرام هم ربطی به اعراب نداشته و از زمان حضرت آدم(ع) رایج شده بوده است.

قصاص هم عرف مردم آن دوره بوده است.به گفته ی مفسران، فقط جمله ای که پیامبر گرامی اسلام در این زمینه بیان کرده است، از جملات مردم گذشته زیباتر است.


امام فخررازی در تفسیر کبیر اش، آیه و لکم فی القصاص حیوه یا اولی الالباب(بقره، 179) را فقط از جهت فصاحت بالاتر از جملات مردم گذشته می داند. می گوید:
"علمای بیان همداستانند که این آیه از نظر جمع معانی و ایجاز در عالیترین درجه ی فصاحت است. چه عرب[پیش از نزول قرآن] این معنی را به الفاظ گوناگون بیان کرده است. از جمله گفته است: قتل البعض احیاء للجمیع(کشتن عده ای معدود، برای جامعه زندگی بخش است). یا: اکثروا القتل لیقل القتل(بیشتر بکشید تا مألاً کمتر کشته شوند). و بهترین گفته ای که از آنان در این زمینه نقل شده این است: القتل انفی للقتل(قتل بازدارنده و دوردارنده ی قتل است). آری تعبیر قرآن از اینها فصیح تر است و تفاوتشان در چند چیز است: 1) و لکم فی القصاص حیوه(بهر شما در قصاص حیاتی نهفته است) از همه ی عبارات کوتاهتر است، چه "ولکم" [بهر شما] را نباید به حساب آوریم، زیرا تقدیراً در همه ی ان عبارات نهفته است. آنجا هم که می گویند قتل البعض احیاء للجمیع، ناچار باید چنین عبارتی را مفروض گرفت، همچنین در القتل انفی للقتل. چون تأمل شود دریافته می شود که "فی القصاص حیوه" از "القتل انفی للقتل" کوتاه تر است. 2) قول عرب[جاهلی] "القتل انفی للقتل" به ظاهر وجود یک چیز را مایه ی نفی و انتفاء آن قرار داده است و این محال است. ولی "فی القصاص حیوه" چنین نیست، چه نوع خاصی از کشتن را که قصاص باشد یاد می کند. دیگر اینکه قصاص را مایه ی حیات مطلق قرار نداده، زیرا حیات را نکره آورده است، بلکه آن را مایه ی نوعی از حیات شمرده است. 3) در قول "القتل انفی للقتل" لفظ قتل تکرار شده و در "فی القصاص حیوه" چنین نیست. 4) قول "القتل انفی للقتل" فقط نفی یا منع را در بر دارد، ولی قول "فی القصاص حیوه" هم منع قتل را در بر دارد و هم جرح و جز آنها را، پس فوائد بیشتری را در خود جمع دارد. 5) نفی قتل، به تبع اینکه متضمن حصول حیات است، مطلوب است، ولی آیه، دلالت صریح بر حصول حیات دارد که مقصود اصلی و اولی است. 6) قتل ظالمانه هم قتل است، حال آنکه باز دارنده از قتل نیست، سهل است افزاینده ی قتل است. چه بازدارنده و دور دارنده ی قتل نوع خاصی از قتل یعنی قصاص است، لذا ظاهر قول "القتل انفی للقتل" باطل است، ولی آیه ظاهراً و تقدیراً درست است. بدین گونه تفاوت بین آیه و کلام عرب معلوم شد"[2].
چه خنده دار!
اینگونه سوء استفاده ها از آیات قرآن خیلی جالب و البته مفتضح است زیرا قضیه قصاص از فرهنگ اعراب گرفته نشده است. بلکه از فرهنگ ادیان آسمانی و ابراهیمی گرفته شده است و حتی در دین یهود هم قصاص و دیه به وضوح وجود دارد. بنابراین آنچه از احکام اسلام که شبیه به آداب و رسوم اعراب به نظر می رسند؛ از آداب و رسوم اعراب استخراج نشده اند. بلکه بسیاری از آنها احکام ادیان آسمانی بوده اند که از ادیان قبل از اسلام و پیامبران الهی به طور سلسله وار و بر اثر برخورد اعراب با آن ادیان و فرهنگها به اعراب وارد شده بوده اند. لذا منشأ اینگونه احکام رسوم اعراب نبوده و بلکه برعکس منشأ رسوم اعراب بعضا احکام ادیان آسمانی بوده است که البته ممکن است در طول تاریخ تا حدی هم تحریف شده باشند.

علامه ی طباطبایی در تفسیر المیزان به خوبی "حاشیه ی بر متن بودن قرآن" را نشان داده است. وی در تفسیر آیات 178 و 179 سوره ی بقره، توضیح داده است که قصاص قبل از اسلام وجود داشت. اسلام هم آن را امضا کرد و اصلاحاتی در آن صورت داد. می گوید:
"در عصر نزول آيه قصاص و قبل از آن نيز عرب به قصاص و حكم اعدام قاتل، معتقد بود، ولكن قصاص او حد و مرزى نداشت بلكه به نيرومندى قبائل و ضعف آنها بستگى داشت، چه بسا می شد يك مرد در مقابل يك مرد و يك زن در مقابل يك زن كه كشته بود قصاص می شد و چه بسا می شد در برابر كشتن يك مرد، ده مرد كشته می شد، و در مقابل يك برده، آزادى بقتل مى رسيد، و در برابر مرئوس يك قبيله، رئيس قبيله قاتل قصاص می شد و چه بسا مى شد كه يك قبيله، قبيله اى ديگر را بخاطر يك قتل بكلى نابود می كرد. و اما در ملت يهود؟ آنها نيز به قصاص معتقد بودند، همچنانكه در فصل بيست و يكم و بيست و دوم از سفر خروج و فصل سى و پنجم از سفر عدد از تورات آمده و قرآن كريم آنرا چنين حكايت كرده: و كتبنا عليهم فيها، ان النفس بالنفس، و العين بالعين، و الانف بالانف، و الاذن بالاذن، و السن بالسن، و الجروح قصاص:و در آن الواح برايشان نوشتيم : يك نفر بجاى يك نفر و چشم بجاى چشم و بينى در برابر بينى و گوش در مقابل گوش و دندان در مقابل دندان و زخم در برابر زخم قصاص بايد كرد.ولى ملت نصارى به طوری كه حكايت كرده اند در مورد قتل، به غير از عفو و گرفتن خون بها حكمى نداشتند، ساير شعوب و امتها هم با اختلاف طبقاتشان، فى الجمله حكمى براى قصاص در قتل داشتند هر چند كه ضابطه درستى حتى در قرون اخير براى حكم قصاص معلوم نكردند. در اين ميان، اسلام عادلانه ترين راه را پيشنهاد كرد، نه آن را بكلى لغو نمود و نه بدون حد و مرزى اثبات كرد، بلكه قصاص را اثبات كرد، ولى تعيين اعدام قاتل را لغو نمود و در عوض صاحب خون را مخير كرد ميان عفو و گرفتن ديه، آنگاه در قصاص رعايت معادله ميان قاتل و مقتول را هم نموده، فرمود: آزاد در مقابل كشتن آزاد، اعدام شود، و برده در ازاء كشتن برده و زن در مقابل كشتن زن"[3].
احسنت! صد آفرین!
دقیقا این متن بالا نشان دهنده این است که ریشه قصاص به قبل از اعراب و به ادیان آسمانی و مشخصا دین یهود باز می گردد. لذا این ادعای سخیف که اسلام احکامش را از عقاید و عادات و آداب و رسوم اعراب اخذ کرده است باطل بودنش به وضوح و به طور کامل اثبات می گردد.
پاراگراف بالا را خودتان یک بار دیگر بخوانید.
از اینجا مشخص می شود که احکام اسلام ریشه ای بسیار عمیقتر از اعتقادات و عادات و آداب و رسوم اعراب دارد و به روح ادیان آسمانی و حقوق و حدود مصرح در آنها باز می گردد.
واقعا متشکرم که این پاراگراف را آوردید!
ادامه دارد...
 

koobagher

عضو جدید
وقتی متنی حاشیه ی متن دیگری قرار می گیرد، اولی دومی را تحت سیطره ی خود قرار می دهد.شاه ولی الله دهلوی گفته است:
"معلومات و اعتقادات و عادات یک قوم در تشریع شرایع ملحوظ و منظور می شوند"[4].
شاید برای کسانی این پرسش پدید آید که چرا چنین می شود. دهلوی می گوید، بنیانگذار یک دین:"باید حال قوم خود را در شریعتش بیش از حال دیگران مراعات و منظور کند و آنگاه همه ی مردم را به پیروی از آن شریعت وادار کند چون امکان ندارد که این امر را به خود اقوام پیشوایان هر عصری واگذار کند چون در آن صورت فایده ی تشریع پاک از میان می رود...لذا راهی بهتر و آسان تر از این نیست که در شعائر و حدود و سبک ها و شیوه های دین خود عادت قومی را که در میانشان مبعوث شده معتبر شمارد و بر کسانی که بعداً می آیند چندان سخت نگیرد"[5].
این ادعاهای شاه ولی الله دهلوی درست نیست زیرا به صراحت با قرآن تضاد و تناقض دارد زیرا در قرآن در آیات بسیاری حق حکم کردن و وضع احکام را فقط و فقط برای خدا جایز می داند.
لذا احکام اسلام را باید دارای ریشه و اصل و برگ و فرع دانست. ریشه احکام اسلام فقط و فقط خداست. اما برگ و فروع آنها بستگی به قراردادهای بین بشری و عرف هم دارد. ریشه احکام اسلام همان حقوق و عدالتی است که خداوند آن را وضع و مقرر و بیان کرده است. لذا اصل احکام آسمانیست ولی قراردادهای بشری تا حدی که اصل احکام را مخدوش نسازند؛ معتبرند. لذا این ادعای شاه ولی الله دهلوی هم از روی عدم دقت ایشان بیان شده است.
به هر حال ریشه احکام اسلام از فرهنگ اعراب نشأت نمی گیرد بلکه آسمانی و الهیست.

شریعت اسلام، عرف مردم پیش و همدوره ی پیامبر است که وارد کتاب و سنت شده است.
این ادعا کاملا اشتباه است. در بالا توضیح داده شد.

به تعبیر دیگر، فرهنگ مردسالارانه ی آن دوره، در قرآن بازتاب یافته است.
این ادعا هم کاملا غلط است و عبارت «مردسالارانه» در ارزیابی فرهنگ و احکام اسلامی؛ عبارتی بی مسمی و اشتباه است. احکام اسلام و قرآن آسمانی و الهی بوده و بر اساس توحید و فطرت انسانی بیان شده است نه بر اساس فرهنگ آن دوره اعراب!
سفسطهء رسوا به این می گویند.

پیامبر اسلام در دل آن فرهنگ پرورش یافته بود. سلطان ولد، فرزند مولوی، به تناسب شریعت با ویژگی های شخصی پیامبران هم اشاره کرده است. می گوید:"اختلاف شرایع از اختلاف خصائل پیامبران است، بر وفق خصلت و خوی هر پیامبری شریعتی شد. عیسی علیه السلام چون خوی او تجرید بود و میل نداشت به زنان و از آرایش و نظافت فارغ بود بر وفق خصلت او راه و دین او آن شد... چون محمد را علیه السلام خصلتش محبت به زنان و طهارت و نظافت بود دین او این شد... زیرا نبی حق مقبول و محبوب حق است، خدا خواست او را می خواهد..."[6].
ادعای سلطان ولد فرزند مولوی کاملا غلط است. ایشان حجت نیستند و معصوم نمی باشند. ضمن اینکه این ادعا در سیره و سنت پیامبران هم مردود شده و قابل قبول نیست. اما توضیح:
احکام ادیان بر اساس توحید و فطرت بشری وضع و مقرر می شوند و نه بر اساس خوی و خصلت پیامبران مختلف. ضمن اینکه طبق نص صریح قرآن؛ خوی و خصلت پیامبران هم همگی مانند هم بوده و انسان می باشند. لذا اگر حضرت عیسی(ع) ازدواج نکردند؛ این دلیل عدم تمایل ایشان به اردواج نبوده است. شاید حکمتی دیگر در کار بوده است. ضمن اینکه حضرت عیسی(ع) در آخرالزمان بازگشته و ازدواج هم خواهند کرد. اگر قرار باشد خوی و خصلت حضرت عیسی(ع) پرهیز از زنان باشد؛ آنگاه باید امت خود را نیز به عدم ازدواج ترغیب می کردند. حال آنکه قرآن به صراحت رهبانیت در امت عیسی(ع) را تحریف و اشتباه می داند.

یکی از سه چیزی که پیامبر اسلام دوست داشت، زنان بود. زن دوستی پیامبر به قرآن راه یافته است.
دوست داشتن زنان یک امر فطری و بشری بوده و در فطرت انسانی به صورت غریزی تعبیه شده است. پیامبران گذشته نیز اینگونه بوده اند. لذا این زن دوستی از خصال و خوی پیامبر اسلام به قرآن راه نیافته است. بلکه منشأ احکام اسلام در مورد ازدواج و زنان و تعدد زوجات و غیره؛ الهی و آسمانی بوده و در قرآن بیان شده است. برعکس فکر نکنید. زن دوستی جزء فطرت انسانهاست.

سوره احزاب، آیات 50 و 51 و 52، در خصوص "حق ویژه" پیامبر(گرفتن 9 زن) در همسر گزینی است. قرآن این مساله را دقیقاً روشن کرده است:
- ای پیامبر، ما زنانی را که مهرشان را داده ای و آنان را که به عنوان غنایم جنگی که خدا به تو ارزانی داشته است مالک شده ای و دختر عموها و دختر عمه ها و دختر دایی ها و دختر خاله های تو را که با تو مهاجرت کرده اند بر تو حلال کردیم، و نیز زن مومنی را که خود را به پیامبر بخشیده باشد، هر گاه پیامبر بخواهد او را به زنی گیرد. این حکم ویژه توست نه دیگر مومنان. ما می دانیم درباره زنانشان و کنیزانشان چه حکمی کرده ایم تا برای تو مشکلی پیش نیاید. و خدا آمرزنده و مهربان است(احزاب، 50).
با این همه، قرآن می گوید، بازهم ممکن است پیامبر از زن زیبای دیگری خوشش بیاید، اما مجاز به ازدواج با او نیست. آیا هیچ پنهان کاری ای در اینجا صورت گرفته است؟
کدام پنهانکاری!؟ به این می گویند ایجاد شبهه!

صریح بر خصوصیات روحی پیامبر تأکید شده است:
عرض شده که زن دوستی مختص پیامبر اسلام نبوده و نیست. بلکه امری فطری و بشری بوده و در تمامی مردان وجود دارد.

"دیگر هیچ زنی بر تو حلال نیست... گر چه زیبایی آنان تو را خوش آید، مگر آنچه ملک یمینت باشد"(احزاب، 52).
قرآن درباره ی روابط جنسی پیامبر گرامی اسلام با همسرانش نیز شفاف سخن گفته است:
"از زنان خود هر که را خواهی به نوبت موخر دار و هر که را خواهی با خود نگه دار. و اگر از آنها که دور داشته ای یکی را بطلبی بر تو گناهی نیست. در این گزینش و اختیار باید که شادمان باشند و غمگین نشوند و از آنچه همگیشان را ارزانی می داری باید خشنود گردند و خدا می داند که در دل های شما چیست"(احزاب، 51).
"ای پیامبر چرا در طلب خشنودی همسرانت چیزی را که خداوند بر تو حلال گردانده است، تحریم می کنی؟... شاید اگر شما را طلاق گوید پروردگارش به جای شما زنانی بهتر از شمایش بدهد، زنانی مسلمان، مومن و فرمانبردار، توبه کننده، اهل عبادت و روزه گرفتن، خواه شوهر کرده، خواه باکره"(تحریم، 1و 5).
اینها احکام اسلام است که بیان می شود و جزء فطرت انسان می باشد.

چند همسری درسوره ی نسا آمده است:"اگر بیمناکید که در حق دختران یتیم به عدل و انصاف رفتار نکنید، در این صورت از زنانی که می پسندید[یک یا] دو و [یا]سه و [یا]چهار تن را به همسری در آورید؛ و اگر می ترسید که مبادا عادلانه رفتار نکنید، فقط به یک تن، یا ملک یمین[کنیز]اکتفا کنید؛این نزدیکتر است به اینکه ستم نکنید"(نسا، 3).
طباطبایی در تفسیر المیزان در تفسیر این آیه نظر برخی از مفسران را آورده است که گفته اند:
"عرب تا چهار و پنج و بيشتر زن مى گرفت و با خود مى گفت چرا نگيرم مگر من از فلانى كمترم ؟! و وقتى كه افراد تحت تكفل و نان خورش زياد مى شد و مالش تمام مى گرديد به اموال دختران يتيمى كه با مادرشان ازدواج كرده بود رو مى آورد از اين رو خداى تعالى در اين آيه دستور داد كه كسى حق ندارد بيش از چهار زن بگيرد و اين دستور براى آن بود كه آنان محتاج به اموال يتيمان نگشته و مرتكب ظلم در حق آنان نشوند"[7].
تعدد زوجات در تمامی ادیان آسمانی وجود داشته و دارد و فقط در اعراب و اسلام نبوده است. در ایران باستان هم بوده است. در یهود هم بوده است. در زمان جضرت ابراهیم(ع) هم بوده است.

باز هم با متن جامعه ی آن دوره و حاشیه ی قرآن بر آن مواجه هستیم. این حاشیه، آن متن را اندکی اصلاح کرده است. تصور مردم آن دوره با تصور آدمیان امروزین از عدالت و برابری یکسان نیست. شاهد مدعا، همین آیه است. می گوید اگر می ترسید میان چهار زن نتوانید عادلانه رفتار کنید، به جای چهار زن، یک زن بگیرید و در عوض به کنیزان اکتفا کنید. ممکن است پرسیده شود:آیا بی عدالتی با کنیزان اشکالی ندارد؟ طباطبایی در تعلیل آن نوشته است:
"آيه مى فرمايد: آن كس كه مى ترسد بين همسران خود به عدالت رفتار ننمايد با يك زن ازدواج كند و اگر خواست كه بيش از يك زن داشته باشد بايد كنيز بگيرد چرا كه خداوند تعالى تقسيم (عدالت ) را بر مردان در رابطه با كنيزان واجب نفرموده است...چون تقسيم همخوابگى در ميان كنيزان تشريع نشده، رعايت عدالت در بين شان آسان تر است...مسلمانان به صرف اين كه كنيزان را بعنوان ملك يمين (و نه با نكاح ) اخذ كرده و با آنان جماع مى كنند، کافی است"[8].
خوب! اینها چه چیزی را اثبات می کند!؟
عرض شد که تعدد زوجات از اعتقادات و عادات و آداب و رسوم اعراب نبوده است که به این شکل وارد قرآن و اسلام شود. در ادیان آسمانی قبلی هم بوده است.

مطابق تفسیر طباطبایی، عدالت با زنان، یعنی عدالت در همبستری با آنان. این امر با زنان آزاده واجب است، اما تقسیم برابر همبستری با کنیزان لازم نیست.
عدالت در میان زنان به معنی تقسیم برابر همبستری نیست. مفهومی گسترده تر و جامعتر دارد.

باز هم به متن جامعه ی آن دوره توجه کنید. جامعه ای که برده داری در آن جاری و ساری بوده است. تبعیض و نابرابری هم یکی از اوصاف آن جامعه بوده است.
برده داری نیز از اعراب و فرهنگ آنها وارد قرآن نشده است. بلکه از قبل بوده است و ادیان آسمانی آن را تأیید کرده اند.

به حاشیه های قرآن بر این متن توجه کنید. مردها می توانستند زنان زیادی داشته باشند. محمد این امر را به چهار زن محدود ساخت. مردها اگر نگران می شدند که نتوانند عدالت را میان چند زن برقرار کنند، محمد به آنها می گفت با کنیزان همبستر شوید.
توصیه به عدالت در میان زنان یک مرد جنبه ای آسمانی(عدالت کلی) دارد. این توصیه از اسلام وارد فرهنگ مسلمانان و اعراب شده است و نه بالعکس!

اگر مرد امروزی نگران شود که نتواند میان چند زن عدالت جاری و ساری سازد، چه باید بکند؟ کنیزی وجود ندارد تا با او همبستر شود. در اینجا خطای پیش فرض فقیه/باستانشناسان آشکار می شود. عرفی متعلق به مردم 14 قرن پیش را به زمان کنونی آوردن، بدون توجه به دگرگونی های ساختاری جهان کهن و جهان جدید، بدون توجه به محو برده داری از روابط بشری، بدون...، بدون...، بدون...
اگر نگران شود می تواند به یک زن بسنده کند یا به متعه(ازدواج موقت) روی بیاورد.
اما توصیه به داشتن یک زن در شرایط ترس از عدم توان اجرای عدالت در میان زنان؛ یک توصیه اخلاقیست زیرا حدود و امکان و تعریف عدالت به طور نسبی انجام می شود. ضمن اینکه انتهای آیه نیز عباراتی آمده است که این را نشان می دهد. لذا مشخص می شود که خطای فقیه و فقه در اینجا اصلا موضوعیت ندارد و نویسنده عمدا برخی دیگر از احکام اسلام را نادیده گرفته است و تصور کرده است که صرف ترس از عدم توان اجرای عدالت به معنی حرمت تعدد زوجات است. نخیر! این شرط؛ شرط حرمت و ممنوعیت نیست. شرطی اخلاقیست.
این دین شناسی بر پیش فرض ها و پیش انگاشت ها و پیش داوری های نادرست بنیان نهاده شده است.
سخت در اشتباهی!
این احکام دینی بر اساس فطرت انسانی بیان شده است و انسان ها باید خود را با احکام دین تطبیق دهند نه اینکه دین خود را با هوای نفس و دلخواه انسانها در طول زمان تغییر دهد. شما برعکس تفکر می فرمایید و حاکم را محکوم و محکوم را حاکم کرده اید.

ما در دوران دیگری زندگی می کنیم. دورانی که برابری زنان و مردان، یکی از ارکان آن است.
برابر مرد و زن مطلقا وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت. به هیچ وجه مرد و زن برابر و یکسان نیستند. این یک شبهه و روش شیطانیست که زن و مرد را برابر می داند. برای کسانی که زن و مرد را مساوی و برابر می دانند باید متأسف بود.

محمد نیامده بود تا عرف زمان خود را جهانی و دائمی سازد. او می خواست نسبت زمین و آسمان را عوض کند تا انسانها موحدانه به جهان بنگرند و مرگ اندیش باشند:
طوطی نقل و شکر بودیم ما / مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما
معنابخشی به زندگی و پشتیبانی از فضایل اخلاقی کار او بود، نه چهار زنه کردن مردان قرن بیست و یکم.
عجبا!
شما که در تمامی متنتان در حال اثبات همین بودید! چه شد که ناگهان تغییر عقیده دادید!؟
فهم شما از رسالت حضرت محمد(ص) از روی نوع نام بردن و خطاب کردن ایشان کاملا مشخص است. یعنی بی ادبی صریح و واضحتان نشان دهنده افکار منحرفتان است.
پیامبر خدا مردان را چهار زنه نکردند. بلکه این احکام آسمانی و مشترک در بین تمامی ادیان آسمانی و توحیدی است که تعدد زوجات را امضاء و تأیید و تثبیت کرده است. اسلام تعدد زوجات را محدود به چهار زن کرد.
لازم به ذکر است که شدت رواج فحشاء شهوانی و بی بند و باری در همین زمانه کاملا نشان دهنده این است که فطرت و خصلت انسانها با زمانهای گذشته هیچ تفاوتی ندارد ولی از روی دینستیزی و انحراف از حق و حقیقت؛ تعدد زوجات انکار و عملا ممنوع و مکروه می شود و در کنار آن فحشاء تایید می گردد. یا للعجب!!!

پاورقی ها:
1- شاه ولی الله دهلوی، حجه الله بالغه، ج 1، ص 105.
2- امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 5، ص 62.
3- علامه ی طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 1، ص 660- 659.
4- شاه ولی الله دهلوی، حجه الله بالغه، ج 1، صص 90- 88.
5- شاه ولی الله دهلوی، حجه الله بالغه، ج 1، ص 118.
6- معارف سلطان ولد، به کوشش نجیب مایل هروی، انتشارات مولی، 1367، ص 310- 309.
7- علامه ی طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 4، ص 266.
8- علامه ی طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 4، ص 268.
با عرض پوزش از تصدیع اوقات.
 

koobagher

عضو جدید
اولا اینکه من حلال خدارو حرام نکردم
و نظرات منم ربطی به اسلام نداره
من می گم با این کار بیشتر به زنها بی احترامی می شه
اگه حضرت کاظم ع 37 تا بچه داشتن کی الان و در زمان حال 37 تا بچه داره اونم از زنای متعدد؟؟
توی این جامعه و اوضاعی که ما هستیم برخورد افراد با این مسئله مثل زمانای پیامبرا نیست
خوبه داریم میبینیم خیابونارو
شاید به طلاق بیشترم منجر بشه
در مورد آزاد نکردن و آزاد کردن ماریه هم فکر نکنم شما بتونی تصمیم بگیری
یا نکنه اونجا بودین اون موقع؟؟؟!!!
یا واقعا آیاتای که می گه پیغمبر زید رو تهدید کرده اونم محترمانه شما خودت یکم فکر کردی اصلا ممکنه این؟
من یه جریان دیگه در این مورد خوندم شما یه جریان
همیشه وقتی دو گانگی پیش میاد یعنی معلوم نیس حقیقت چیه
اون جریانو کی گفته به شما؟
من با عقلم قضایارو باور می کنم نه فقط با دیدن
من نمی تونم تهدید کردنه پیامبرو باور کنم
چون اونقدر بزرگ میبینمشون که اگر هم اگر هم عاشق بشن باعث از هم پاشیدگی یک زندگی نشن
باید برای کسایی که بدون فکر حرفای هر کسی رو باور می کنن متاسف بود
بیاین بذاریم خود کسایی که اینارو می خونن تصمیم بگیرن
با سلام.
شما چه چیزی را می خواهید اثبات کنید؟
عرض شد که تمامی رفتارهای شخصی پیامبر اکرم(ص) نمی تواند برای دیگر مردان قانون و حکم شود و آنان را از حقوقشان محروم نماید. ضمن اینکه اثبات گردید که برخی از ازدواج های پیامبر اکرم(ص) هم اصلا جنبه سیاسی و تبلیغی نداشته است. بلکه جنبه زن دوستی و علاقه به زن داشته است که امری طبیعی و بشری و فطریست.
لذا نمی توان تعدد زوجات را مشروط به اخلاقیات صرف و نیات خیرخواهانه کرد.
تعدد زوجات پیامبران و ائمه و مردان همعصر آنها هم به صراحت تعدد زوجات را مجاز و مقبول نشان می دهد و کسی نمی تواند برای خوشایند مردم احکام اسلام را انکار نماید.
مردم چه خوششان بیاید و چه نیاید؛ احکام اسلام همین است. می خواهند بخواهند. نمی خواهند نخواهند. امتحان خداوند هم همینگونه است. اگر راضی بودند؛ مقربند و اگر مخالفت کنند؛ معذب.
با تشکر.
 

A&S

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام.
شما چه چیزی را می خواهید اثبات کنید؟
عرض شد که تمامی رفتارهای شخصی پیامبر اکرم(ص) نمی تواند برای دیگر مردان قانون و حکم شود و آنان را از حقوقشان محروم نماید. ضمن اینکه اثبات گردید که برخی از ازدواج های پیامبر اکرم(ص) هم اصلا جنبه سیاسی و تبلیغی نداشته است. بلکه جنبه زن دوستی و علاقه به زن داشته است که امری طبیعی و بشری و فطریست.
لذا نمی توان تعدد زوجات را مشروط به اخلاقیات صرف و نیات خیرخواهانه کرد.
تعدد زوجات پیامبران و ائمه و مردان همعصر آنها هم به صراحت تعدد زوجات را مجاز و مقبول نشان می دهد و کسی نمی تواند برای خوشایند مردم احکام اسلام را انکار نماید.
مردم چه خوششان بیاید و چه نیاید؛ احکام اسلام همین است. می خواهند بخواهند. نمی خواهند نخواهند. امتحان خداوند هم همینگونه است. اگر راضی بودند؛ مقربند و اگر مخالفت کنند؛ معذب.
با تشکر.
اینجوری که آبروی پیامبرتون رو بیشتر میبرین
حرف پایینیتون فکر میکنین چی رو اثبات میکنه؟
احساس نمیکنین زورگویی و بیمنطقی دین شما(البته در دیدگاه شما)رو اثبات میکنه
 

hamid15

عضو جدید
کاربر ممتاز
با عرض پوزش از تصدیع اوقات.

اول خیلی تشکر میکنم از اینکه وقت گذاشتین و جواب دادین
دوم من این مقاله رو ننوشتم ولی حرفاشو قبول دارم.............شما هم صحبتهای متینی کردید و نظرتونو دادید و انشا الله این فرهنگ رو بقیه هم یاد بگیرند و بجای توهین نسبت به حرفی که قبول ندارند جواب بدهند
حالا دو نظر اینجا مطرحه که بقیه هم میتونن نظر بدن:gol:
 

shahruzs

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام.
شما چه چیزی را می خواهید اثبات کنید؟
عرض شد که تمامی رفتارهای شخصی پیامبر اکرم(ص) نمی تواند برای دیگر مردان قانون و حکم شود و آنان را از حقوقشان محروم نماید. ضمن اینکه اثبات گردید که برخی از ازدواج های پیامبر اکرم(ص) هم اصلا جنبه سیاسی و تبلیغی نداشته است. بلکه جنبه زن دوستی و علاقه به زن داشته است که امری طبیعی و بشری و فطریست.
لذا نمی توان تعدد زوجات را مشروط به اخلاقیات صرف و نیات خیرخواهانه کرد.
تعدد زوجات پیامبران و ائمه و مردان همعصر آنها هم به صراحت تعدد زوجات را مجاز و مقبول نشان می دهد و کسی نمی تواند برای خوشایند مردم احکام اسلام را انکار نماید.
مردم چه خوششان بیاید و چه نیاید؛ احکام اسلام همین است. می خواهند بخواهند. نمی خواهند نخواهند. امتحان خداوند هم همینگونه است. اگر راضی بودند؛ مقربند و اگر مخالفت کنند؛ معذب.
با تشکر.
ای نوکرت که روراستی و حداقل نخواستی با عباراتی چون اسلام به ذاته خوبه و مجریاش بدن و اشکال از مسلمانی ماست و از این حرفا بزنی و مرد و مردونه گفتی که اسلام همینه که هست و اش کشک داش کوباقره بخورید پاتونه نخورید پاتونه (قابل توجه کسانی که میخواستند گناه مشکلات اسلام رو گردن 1400 سال اجرای بد ان بندازن)
 

mamadj

عضو جدید
سایت برنا: ازدواج مجدد یکی از مسائلی است که در چند سال اخیر بر سر آن صحبت های زیادی شده و حتی مجلس شورای اسلامی نیز در این مورد قانونی را به تصویب رساند. حکم شرعی ازدواج مجدد مرد بدون رضایت همسر اول را از رهبر انقلاب اسلامی سوال نمودیم که می توانید آن را ببینید:
سوال: ازدواج مجدد مرد بدون رضایت همسر اول چه حکمی دارد؟
پاسخ رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای: فى‌نفسه اشکال ندارد، ولى اگر قانونى ‌در اين رابطه وجود دارد مراعات آن لازم است.
کجای سایت برنا گفته؟؟؟ بگو برم ببینم:child:
 
بالا