بخوان به نام پروردگارت که تو را خلق کرد...

بخوان به نام پروردگارت که تو را خلق کرد...

  • خوبه؟

    رای: 21 67.7%
  • بد نیست؟

    رای: 4 12.9%
  • بد؟

    رای: 2 6.5%
  • داغونه؟

    رای: 4 12.9%

  • مجموع رای دهندگان
    31

farhadghafari

عضو جدید
سوره نسا آيه ي 34

"مردان را بر زنان حق مواظبت و پشتيباني است به واسطه ي نيروي بدني بيشتري كه خدا به جنس مرداعطا كرده
و هم به واسطه ي آنكه مردان از مال خود بايد به زنان نفقه دهند

پس زنان شايسته بايد كه در غيبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را كه خدا به حفظ آن امر فرموده نگهدارند

و زناني كه از محافظت آنان بيمناكيد بايد نخست آنها را موعظه كنيد اگر باز انجام دادند از خوابگاه آنها دوري كنيد باز انجام دادند تنبيه مي توانيد كنيد اگر ديگر انجام ندادند بر آنها حق هيچگونه ستم نداريد "


به نظر شما براي زن شوهرداري كه كار ننگ آور انجام مي دهد، از اين بهتر مي شد راه پيشنهاد كرد؟


من هم به اين آيه كه رسيدم چون توجه نكرده يودم خيلي عصباني شدم اما بعد كه با چند نفر صحبت كردم ، فهميدم راجع به چه كسايي گفته پيش خودم فكر كردم اين گروه(نمي گم اين آدما) حتي ارزش طي كردن اين همه مراحل و هم ندارن....


به نظرت طلاق بهتر از کتک زدن و تنبیه کردن نیست؟
قشنگ فکر کنیم قشنگتر زندگی خواهیم کرد
 

farhadghafari

عضو جدید
شما اگه سوالی درباره ی دین ما داری ......بهتره بری سراغ متخصصش
ماها خودمون متخصصامون و داریم ....منظورم همون مراجع تقلیدمونه
ما ها به اندازه ی روحانیون دینی مون مطالعه نداریم ......
در کل مراجع تقلید و گذاشتن برای ما که به جواب سوالامون حالا هر جور می خواد باشه برسیم

مراجع تقلید!!!چه کسی شایستگی این مقام را دارد؟

چون خیلی ها با احساساتشون به این مسائل جواب می دن این موضوع و تذکر دادم .
خلاصه می دونید دیگه ....هر حرفی بزنید.....خدا شاهد و ناظره
همه باید جواب بدیم

همیشه ترس نشان دهنده ضعف می باشد.
آفریدگار بسیار بسیار مهربانتر از الله و یهوه و روح القدوس می باشد. در ان دینها همیشه باید از افریدگارشان هم ترسید و هم احترام گذاشت و هم دوستش داشت. آفریدگاری که توسط دیگران معرفی شده است بهتر است یا افریدگاری که خود بیندیشیم و سپاس گوییمش.

راستی بابت کتابا که گفتی فقط این و میگم که همون خدا اشاره کرده که هر کدوم از این کتابا برای همون زمان که نازل شده مناسب بوده
تو که از تاریخ اون موقع اطلاعات کاملی نداری
چه میدونی اون موقع چه طور بوده
فقط قرآنه که بارها اشاره شده این کتاب برای تمام تاریخ بشر تا پایان دنیاست

یعنی 1400 سال پیش علم و دانش مثل الان بوده، قوانین مثل الان بوده؟

دلایل قرانی خود را ذکر فرمایید. مستقیما از قران انجیل و تورات، نه از احادیث و ....
 

farhadghafari

عضو جدید
يكم كه فهميدم چي به چيه به معني نماز كه دقت كردم نمي دونم اينقدر عاشقش شدم كه نگو ببين اگه تا يه مدت بخوني يه حسي توش داره كه خيلي لذت بخشه نمي دونم چيه من يه لذت واقعي شعار نيست واقعا دركش كردم امتحان كن اگه بد بود با من !


لطفا معنی قل هوالله و احد را دقت کنید، مسلمانان در نماز به آفریدگار خود می گویند که بگو خدا یکیست، اول دستور بعد تعریف و تمجید از الله.


چرا نداشته باشم ؟
چرا تو اعتقاد نداري؟



زندگی نامه موسی و عیسی و محمد را بخوانید سپس به دینشان توجه کنید، که آیا انها براستی الهی هستند یا خیر؟
لطفا از روی منطق و دلیل مطالعه کنید، اگر از رو ی احساسات مطالعه کنید مطمینا دچار ترس از اتش جهنم و حیوانات وحشتناک جهنمی دچار خواهید شد و در نتیجه بدون نتیجه گیری منطقی رای به انها خواهید داد.


ببين تو توي درس خوندن يا نخوندنت اختيار داري ميتوني بخوني ميتوني هم نخونيش
استاد هم بهت ميگه اگه درس بخوني پاس مي شي اگه نخوني مي افتي
درست اگه بندازتت بگي اه من كه اختيار داشتم اون به زور من و پاس نكرد؟؟!
يا اين كه بهت ميگن اينجا دارن ساختمون مي سازن تو ميتوني اينجا ماشينتو پارك كني يا نكني اختيار با توعه ولي اگه از اون بالا آجر افتاد رو ماشينت عواقبش با خودته!!!



خداوند هر کس را بخواهد به گمراهی می کشاند و هر کس را بخواهد هداست می فرماید.
ابراهیم4، انعام125، رعد27، اعراف 155، فاطر8، نحل 9، سجده12، یوسف110،
هر که را بخواهیم فهم می دهیم و هرکه را نخواهیم نمی دهیم.
بقره 255، 269،372
هر که را بخواهد مسلمان کند و دلش را به اسلام نایل می گرداند و هر کس را نخواهد دلش را در پذیرفتن ایمان سفت می کند. انعام 25، 107، 125 و کهف57، یونس 99و100،
 

farhadghafari

عضو جدید
سلام
کسی که در این دنیا در رفاه کامل هست، به نظرت خوشبخت هست؟
چرا خیلی از پولدارا و اونایی که همه چیز دارن به پوچی میرسن؟ چون می بینن آخرش چیه؟
بهترین چیزارو داشته باشی و فخر بفروشی و همیشه در ناز و نعمت باشی به نظرت خیلی جالبه؟

دوست گرامی و خوبم،
و همینطور خیلی از فقرا هم بدبخت و درمانده می شن.
مشکل از ماست که خدارو نشناختیم و به کمک اونا نرفتیم


از راه دور مراتب سپاس و قدردانی مرا پذیرا باشید
 

farhadghafari

عضو جدید
خوب اول بگم که من هنوز اوقدر عقلم کار نمیکنه که جواب همه این سوالها رو بدونم. جواب بعضیهاش رو هم که درک کردم نمیدونم باید چجوری بیانش کنم.
اما اوننایی که میدونم رو با زبون ساده همونطور که خودم درک کردم میگم:

البته همیشه گفتن که شک مقدمه یقینه.وایمانی که این طریق حاصل بشه خیلی محکمه. اما امیدوارم اینقدر تو شک نمونیم که یه روز ببینیم چقدر دیر شده!!


و کفر لغت دیگریست برای آزادی اندیشه
 

farhadghafari

عضو جدید
عقل؟!!! چرا عدلش رو نقض میکنه؟

وقتی مطمئن شدی که عقلت کامله و همه چیز تاکید میکنم همه چیز رو میفهمه و به دنبال همه علتها رفته اونوقت میتونی به خودت اجازه بدی در مورد عدالت خدا داوری کنی.
اما آیا واقعا هیچ انسانی اونقدر کامل خواهد شد؟


پس با این وجود خاتم النبیاء هم انسان کاملی نبود.عیسی و موسی هم همینطور!
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درود



به نظر شما آیا کتابهایی به نام انجیل و تورات از طرف آفریدگار فرستاده شده؟ با توجه به دلایلی که دارم و پیدا کردم در مورد کتب مذکور، محاله ممکنه که آفریدگار این همه فراموشکار و خونخوار باشه، پس نمی تونم اونارو به رسمیت بشناسم.
در قرآن بارها و بارها تاکید شده که کتب اشاره شده از طرف خداست، چطور خدا می تونه هم مهربان باشه هم انتقامجو.
چطور آفریدگار می تونه در کتاب قران بگه: به راستی که الله مکارترین مکاران است.
در یک جای قرآن می خونیم که: هر کس که به خدا ایمان نیاورد به اتش جهنم می فرستیم تا بسوزد و دوباره پوست تازه می رویانیم تا عذاب همیشگی داشته باشد و از طرفه دیگه الله می گوید: ما خود پرده ای از تاریکی بر دل آنها کشیده ایم که به ما ایمان نیاورند.
در جای دیگه خداوند نزدیکی با همسران را در ماه رمضان حرام اعلام میکند ولی مومنین انجام می دادند و بعد از ان در جای دیگر می خوانیم: ما نمی خواهیم که بندگان ما به گناه آلوده شوند و به آتش جهنم دچار شوند پس تصمیم خود را عوض می کنیم ولی حداقل در مراسم اعتکاف در مساجد این کار را انجام ندهید.
با نگاهی به صدر اسلام و مراسم های آن دوره از قبیل حج، ختنه، کلمه الله، روزه، نماز، وضو، لباس احرام و رابطه بسیار نزدیک این مراسم با بت پرستان و یهودیان سوالات بسیار زیادی به وجود می آید که منبا و اصل این موضوعات از کجا آغاز شده است.

و اما کشور آمریکا و اروپاییان، تمامی کشورهای اسلامی دارای اقتصاد بسیار ضعیف و اکثر آنها دارای منابع طبیعی بسیار گرانبهایی هستند، کشورهایی مثل عربستان هم بر اساس صادرات نفتی خود پیشرفت اقتصادی کاذبی دارند. کاملا موافق شما هستم که آمریکا و اروپا به خاطر پیشرفت خود و تهیه مواد اولیه ارزان بین کشورهای مسلمان تفرقه می اندازند، ولی دوست من کدام ایرانی یا بهتر بگم کدام مسلمانی غیر اعراب عربستان و حاشیه خلیج فارس را می شناسید که زندگی قابل قبولی داشته باشد و دقدقه آینده وحشتناک را نداشته باشد.
ما ایرانیان افراد بسیار احساسی هستیم و این بهترین نکته برای سود جویی گرگ صفتان و کشورهای بیگانه می باشد.


مهربانی را از خدا بیاموزیم

با سپاس
فرهاد

1- شما با این که ادعا می کنید اهل تحقیق هستید ولی نمی دانید که تورات و انجیل را یاران موسی و عیسی از کلمات پیامبرانشان جمع کرده اند ( یعنی در انجیل و تورات تحریف نشده فقط جملات خاص از آن خداوند است که از طریق پیغمبر قوم بر آنها نازل شده و تاویل و تفسیر داخل این کتابها از آن آن یاران است و طبیعتاً می تواند اشتباه باشد) همانطور که شاید ندانید انجیل چهار نسخه از چهار حواری حضرت مسیح دارد و هرکدام با دیگری متفاوت است و مسیحیان بر همه آنها اعتقاد دارند . اگر مسیحیان بر این عقیده بودند که انجیل مستقیماً از جانب خداست بی شک یکی از این چهار نسخه را برای رفع ابهام امت خود برگزینند . در مورد تورات هم چیزی شبیه این است . ولی قران کتابی است که کسی نمی تواند مدعی داشتن قرانی متفاوت از قرانهای دیگر باشد همانطور که این اتفاق در این 1430 سال(قمری) نیفتاده است.

2- شمای اهل تحقیق حداقل باید این نکته بسیار کودکانه را بدانید که نقل قول بدون مقدم و موخر بسیار نابخردانه است و آوردن جمله ای از قران بدون سنجش جملات و آیات مقدم و موخر و شان نزول آیه هیچ ارزش مباحثاتی ندارد.

3- جالب است که شما نیز همچون بعض دوستان ایران پرستمان در نهایت به زرتشت می رسید و او را کاملترین پیامبر می دانید در حالیکه او از پیامبرانی است که کمترین نشانها و آموزه ها از او باقی مانده و جای بسی تعجب است که شما با این مدارک بسیار محدود چگونه به این نتیجه رسیده اید .


راستی در جواب بعضی از دوستان که در مورد عدل پرسیده بودند باید بگویم که چه کسی گفته که عدل یعنی مساوات در نعمات . عدل یعنی دادن امکانات بر اساس استعداد و لیاقت .
همچنین درست است که شرایط ظاهری مخلوقات با هم متفاوت است ولی لذت بهره برداری از نعمتها برای فقرا بسیار بیشتر از اغنیاست. آیا ندیدید بسیار ثروتمندانی که هیچ میلی به زندگی در کنار این نعمتها نداشته اند چون هیچ لذتی برایشان به ارمغان نیاورده و بالعکس . پس عدالت یعنی : نابرده رنج گنج میسر نمی شود
و اینکه شرایط زایش ما با هم متفاوت است به قول آقا مهرداد زندگی بدون تفاوت هیچ معنائی ندارد.
 

farhadghafari

عضو جدید
1- شما با این که ادعا می کنید اهل تحقیق هستید ولی نمی دانید که تورات و انجیل را یاران موسی و عیسی از کلمات پیامبرانشان جمع کرده اند ( یعنی در انجیل و تورات تحریف نشده فقط جملات خاص از آن خداوند است که از طریق پیغمبر قوم بر آنها نازل شده و تاویل و تفسیر داخل این کتابها از آن آن یاران است و طبیعتاً می تواند اشتباه باشد) همانطور که شاید ندانید انجیل چهار نسخه از چهار حواری حضرت مسیح دارد و هرکدام با دیگری متفاوت است و مسیحیان بر همه آنها اعتقاد دارند . اگر مسیحیان بر این عقیده بودند که انجیل مستقیماً از جانب خداست بی شک یکی از این چهار نسخه را برای رفع ابهام امت خود برگزینند . در مورد تورات هم چیزی شبیه این است . ولی قران کتابی است که کسی نمی تواند مدعی داشتن قرانی متفاوت از قرانهای دیگر باشد همانطور که این اتفاق در این 1430 سال(قمری) نیفتاده است.

2- شمای اهل تحقیق حداقل باید این نکته بسیار کودکانه را بدانید که نقل قول بدون مقدم و موخر بسیار نابخردانه است و آوردن جمله ای از قران بدون سنجش جملات و آیات مقدم و موخر و شان نزول آیه هیچ ارزش مباحثاتی ندارد.

3- جالب است که شما نیز همچون بعض دوستان ایران پرستمان در نهایت به زرتشت می رسید و او را کاملترین پیامبر می دانید در حالیکه او از پیامبرانی است که کمترین نشانها و آموزه ها از او باقی مانده و جای بسی تعجب است که شما با این مدارک بسیار محدود چگونه به این نتیجه رسیده اید .


راستی در جواب بعضی از دوستان که در مورد عدل پرسیده بودند باید بگویم که چه کسی گفته که عدل یعنی مساوات در نعمات . عدل یعنی دادن امکانات بر اساس استعداد و لیاقت .
همچنین درست است که شرایط ظاهری مخلوقات با هم متفاوت است ولی لذت بهره برداری از نعمتها برای فقرا بسیار بیشتر از اغنیاست. آیا ندیدید بسیار ثروتمندانی که هیچ میلی به زندگی در کنار این نعمتها نداشته اند چون هیچ لذتی برایشان به ارمغان نیاورده و بالعکس . پس عدالت یعنی : نابرده رنج گنج میسر نمی شود
و اینکه شرایط زایش ما با هم متفاوت است به قول آقا مهرداد زندگی بدون تفاوت هیچ معنائی ندارد.

1-کتابهای 4 گانه انجیل که مورد تایید کلیسا ها هستند (چون انجیلهای مختلفی داریم بیش از 10 انجیل)تاریخ تالیف انها از 70 سال تا 110 سال پس از مرگ عیسی.
فراموش نکنید که انجیل در قران به عنوان کتاب اسمانی ذکر شده است، پس اگر کتابهای عهد جدید و قدیم را قبول ندارید، خب قران هم مورد قبول شما نیست
2-نوع جمله کودکانه را بفرمایید تا توضیحات کامل بدهم
3-به هیچ عنوان من طرفدار دین زرتشت نیستم، بارها این مورد را ذکر کرده ام

معنی عدل را اگر مبلغان تعیین کنند باعث جدایی وفقر گروه بسیار زیادی ار انسانها میگردد.
گویا شما در ایران زندگی نمی کنید.
 
آخرین ویرایش:

farhadghafari

عضو جدید
ابو حصين از اين جريان سخت ناراحت شد و به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اطلاع داد و از حضرت خواست كه آنان را به مذهب خود برگرداند و سوال كرد آيا مى تواند آنان را با اجبار به مذهب خويش باز گرداند؟
آيه فوق نازل گرديد و اين حقيقت را بيان داشت كه : در گرايش به مذهب اجبار و اكراهى نيست .
در تفسير المنار نقل شده كه ابو حصين خواست دو فرزند خود را با اجبار به اسلام باز گرداند، آنان به عنوان شكايت نزد پيغمبر آمدند ابو حصين به پيامبر عرض كرد من چگونه به خود اجازه دهم كه فرزندانم وارد آتش ‍ گردند و من ناظر آن

این روایت بدون نتیچه گیری و جواب آری و خیر به پایان رسید.
چز اسلام هیچ دینی پذیرفته نیست،؛ آل عمران 85 و در جای دیگر می خوانیم اسلام آوردن اجباری نیست و … بقره 256 و در سوره مکی عنکبوت 46 و آل عمران 20 و بعد از قدرت یافتن محمد در سور هتوبه 29 و محمد 4 هم حرف از دوستی و بدون اجبار است و هم از کشتن افراد غیر مسلمان. این برخی از ضد و نقیضهای فراوانی است که در قرآن به چشم می خورد.


مذهب نمى تواند تحميلى باشد
البته آنها براى تحريف به مجاهدات و جنگهاى اسلامى متشبث مى شوند در حالى كه از بررسى جنگهاى اسلامى به خوبى آشكار مى شود كه قسمتى از اين جنگها جنبه دفاعى داشته ، و قسمت ديگرى كه جنبه جهاد ابتدائى داشته است براى كشورگشائى و اجبار افراد به آيين اسلام نبوده بلكه براى واژگون كردن نظامات غلط و ظالمانه و اجازه يافتن مردم براى مطالعه آزاد درباره مذهب و شيوه هاى زندگى اجتماعى بوده است .

اگر خدا می خواست اینان مشرک نمی شدند، ما خود چشم و دل ایشان را از گرودین به حق گردانیدیم. انعام 107 و 110
هر کس که خداوند او را به گمراهی رساند دیگر هیچ کس هادی او نشود و پیوسته در گمراهی بماند
اعراف 186، نساء 43، زمر 23 و 36، رعد 33، فاطر 8، مرثر 31، شعرا 4

 

farhadghafari

عضو جدید
حکم ارتداد در ادیان آسمانى دیگر نیز بیان شده و طبیعى است که هر دینى براى محافظت از کیان خود، راهکارهایى را براى وحدت پیروان اندیشیده باشد.


اگر ادیان توحیدی از طرف آفریدگار باشد بایستی پیروان دین قبلی به دین بعد از خود احترام بگذارند.
در اینجا کلمات محافظت از کیان و راهکارهایی برای وحدت پیروان چه معنی میدهد؟ آیا اشتباه ازنویسنده میباشد؟

آنچه به نام انجیل امروزه در دست مسیحیان قرار دارد، کتاب آسمانى حضرت مسیح نیست.

در تاپیک دیگری نسبت به عیسی و کتاب های چهارگانه انجی ودلایل رد آنها خواهم نوشت!

حال اگر فردى در خانواده مسلمان تشخیص داد که دین اسلام بر حق نیست، مى‏تواند دین دیگر را انتخاب کند، اما در جامعه‏اى که براساس اعتقادات و باورهاى دینى، قوانین، رفتارهاى اجتماعى و فردى، امیال و آرزوهاى انسان‏ها ارزش‏هاى اخلاقى شکل گرفته که هر یک از این موارد کارکردهاى بسیارى در زندگى فردى و اجتماعى دارد، حق ندارد در برابر دین و اعتقادات موضع‏گیرى نموده و درصدد تخریب آنها باشد،


یعنی اگر من و کسانی که هم عقیده من هستند در کشورهایی نظیر ایران و عربستان باشند و بخواهند صحبتی در زمینه مذهب انجام دهند(کنکاش درباره دین پدران)، ریختن خون آنها مباح است یا خیر؟
آیا من در داخل ایران تامین جانی خواهم داشت یا خیر؟؟؟
 

farhadghafari

عضو جدید
فایل مربوط به لینکی که در پست قبل گذاشتم رو تصحیح کردم
http://www.4shared.com/file/39828403/87cac0c1/__online.html



صفحه 5، مقاله مربوط به تفسیر قرآن-پاراگراف اول
نشان دهنده ضعف حوزه های فقهی اسلامی است(بنا به ایده و تفسیر نویسنده)
آیا کسانی که از این آموزشگاه ها ی اسلامی-مذهبی فارغ التحصیل می شوند، می توان به عنوان مرجع تقلید و یا منبعی برای جواب دادن به سوالهای مذهبی اعتماد کرد.
از نظر شما و کسانی که شما به عنوان منبع اطلاعاتی از آنها استفاده میکنید، چه فرقی بین شیعه و سنی وجود دارد، با علم به اینکه مرمان سنی افراد بسیار بسیار سخت کوشی هستند در ارتباط با وظایف مذهبیشان و بیشتر از افراد شیعه به قرآن احترام می گذارند، به طوری که قانون اساسی عربسان مستقیما از قرا ن بهره میبرد.
بریدن دستان دزد که در ایران انجام نمی شود، ولی در عربستان آری!
با روشن شدن سوالات فوق آیا باز هم فقهای شیعه بر سنی برتری دارند؟ و یا باز هم نویسنده شیعه از احساسات غریبانه خود استفاده کرده است؟

صفحه 7-قسمت 5
کدام ادب الهی در قران ذکر شده که در دنیاهای دیگر نبوده؟ در زمان وحی قران همگی مردمان جوامع پیشرفته(ایرانیان و رم و …) از قبیل احترام به والدین و …. رعایت میشده ولی در جامع عرب به هیچ وجه.
باز هم در اینجا نویسنده و مفسر قران جامعه عرب را با جوامع دیگر یکی فرض کرده است.
صفحه 8 –قسمت د
کدام کلمه عربی معادل فارسی ندارد؟ اگر اینطور باشد که دین اسلام مخصوص عربها بوده است و ارنباطی به کشورهای دیگر ندارد. (و باز هم مفس قران و نویسنده احساساتی ما همچنان به اشتباهات خود ادامه میدهد.)

صفحه 11-پاراگراف آخر

جهانی بودن زیان قران یعنی زبان عربی برترین زبان است؟؟؟ لطفآ توضیح دهید.
راستگویی، کمک کردن، احترام به مردم، امانت داری و همینطور نهی از زنا، قتل، دروغگویی و … در همه ادیان الهی و آیینهای مختلف و حتی جوامع بی دین رعایت میشومد.
به هیچ وجه نمی توان یک جامعه ای (چه با دین و چه بی دین درتمامی دوران زندگی انسانها) را یافت که قتل و دروغ و دزدی انجام دهند و دولت کاری به آنها نداشته باشد!!!

در پیش گفتار این مفسر همه جا بوی احساسات و برتری بدون رعابت حق به چشم می خورد لذا اینجانب علاقه ای به ادامه خواندن مقاله ندارم، مادامیکه سوالهای پیش آمده به روشنی در این تاپیک گفته شود.
اگر منبع دیگری سراغ دارید، لطفآ معرفی نمایید ولی حداقل خودتان یکبار آن را مطالعه فرمایید.
 

farhadghafari

عضو جدید
1- شما با این که ادعا می کنید اهل تحقیق هستید ولی نمی دانید که تورات و انجیل را یاران موسی و عیسی از کلمات پیامبرانشان جمع کرده اند ( یعنی در انجیل و تورات تحریف نشده فقط جملات خاص از آن خداوند است که از طریق پیغمبر قوم بر آنها نازل شده و تاویل و تفسیر داخل این کتابها از آن آن یاران است و طبیعتاً می تواند اشتباه باشد) همانطور که شاید ندانید انجیل چهار نسخه از چهار حواری حضرت مسیح دارد و هرکدام با دیگری متفاوت است و مسیحیان بر همه آنها اعتقاد دارند . اگر مسیحیان بر این عقیده بودند که انجیل مستقیماً از جانب خداست بی شک یکی از این چهار نسخه را برای رفع ابهام امت خود برگزینند . در مورد تورات هم چیزی شبیه این است . ولی قران کتابی است که کسی نمی تواند مدعی داشتن قرانی متفاوت از قرانهای دیگر باشد همانطور که این اتفاق در این 1430 سال(قمری) نیفتاده است.

انجیل نیز بر خلاف این اعتقاد سنتی که کتاب مشخصی است که از اسمان بر عیسی نازل شده است، نه یک کتاب بلکه 4 کتاب مجزا از یکدیگر که جمع آنها انجیل نامیده می شود.
هیچیک از این انجیلها توسط عیسی و حتی حواریون هم نوشته نشده و عیسی هم هیچوقت مدعی دریافت آنها نشده است.
انچیل مرقس در دهه 70، متی و لوقا در 80 و 90 و یوحنا در 110 سال بعد از مرگ عیسی تالیف شده است

انجیلهای مختلف مانند انجیل ناصریان، عبریان، مصریان، بردیصان، مرقیون، برنابه و توماس که هیچیک به رسمیت شناخته نشده است.
در دائره المعارف مسیحی در سال 1972 به صورت اثر دسته جمعی بیش از یکصد کارشناس مذهبی کاتولیک و پروتستان با عنوان
Introduction a la traduction oecumenique du Nouveau Testment

در پاریس انتشار یافت. تصریح شده است که تا سال 140 بعد از میلاد مسیح اصولا هیچگونه مدرکی حاکی از اینکه یک مجموعه نوشته های انجیلی دردسترس مسیحیان قرار داشته وجود ندارد و تنها در سال 150 میلادی است که "سن ژوستن) قدیس فرانسوی برای نخستین بار از چهار متن نامبرده به صورت خاطرات حواریون و نه انجیل نام می برد.
عنوان انجیل تنها در سالهای 170-180 میلادی توسط "ایرنه" اسقف شهر لیون فرانسه به انجیلهای چهارگانه داده شد. این کلمه از کلمه یونانی Evakgelion آمده که به معنی خبر خوب یا مژده را دارد.
معروفترین ضدو و نقیض درباره عیسی و انجیلها:
1-شجره نامه عیسی در انجیل متی با 28 واسطه به داوود و با 42 واسطه به ابراهیم می رسد ولی در انجیل لوقا با 55 واسطه به ابراهیم می رسد.
2-در انجیل متی عیسی پسر یوسف، یعقوب، متان، ایلعازار، ایلیهود و ... معرفی شده و در انجیل لوقا عیسی پسر یوسف، هالی، بن متات، لاوی، ملکی، ینا و ... خب گویا صحبت از دو عیسی مختلف درمیان است!!!
3-ظهور عیسی به حواریون پس از مرگ:
انجیل متی جلیله
انجیل لوقا: یهودا
انجیل یوحنا: طبریه

3-بزرگترین معجزه عیسی یعنی زنده کردن ایلعازار بدست عیسیدر 4 روز پس از مرگ
قران مائده 110
یوحنا 44-38 و در انجیلهای دیگر اصولا چنین معجزه ای مطرح نشده است.


دوستان مسیحی و علاقه مندان دین مسیح راهنمایی فرمایند.
 

farhadghafari

عضو جدید
تفسير نمونه جلد 2 صفحه 278
آيه 256 سوره بقره
آيه و ترجمه
لا إِكْرَاهَ فى الدِّينِ قَد تَّبَينَ الرُّشدُ مِنَ الغَىِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمْسك بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انفِصامَ لَهَا وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ(256)
- در قبول دين ، اكراهى نيست . (زيرا) راه درست از راه انحرافى ، روشن شده است . بنابراين ، كسى كه به طاغوت (بت و شيطان ، و هر موجود طغيانگر) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است ، كه گسستن براى آن نيست . و خداوند، شنوا و داناست .


آیا، طبق قرآن، در پذیرفتن دین اسلام اجبار معقول است یا نه؟!

ارتداد به گونه های زیر ثابت می شود :

1-
اقرار و اعتراف زبانی
2-
عمل بهفرامین زنادقه
3- (
قیام البینه) اقامه دلیل و برهان شرعی مستند بر بندهایگذشته
4-
ارتکاب هر فعل عمدی که دلیل بر استهزاء , تمسخر و اهانت به اسلام باشدکه نشان دهنده اعراض او از مسلک حق است و یا دست زدن به اعمالی که مختص بت پرستان وگبران است مانند پرستش بت و یا خورشید .
همانگونه که در طلیعه نوشتار آمد ارتدادبه حسب پیشینه مرتد و جنسیت او احکام جداگانه ای دارد و بحث ما در ارتدادی است کهموجب کفر می گردد و الا برخی از اعتقادات موجب ارتداد است ولی ارتدادی نیست که کفربدان حاصل آید مانند عدم اعتقاد به عصمت انبیاء (صلوات الله علیهم اجمعین) که چنیناست و حکم ارتداد بر چنین شخصی بار نخواهد شد
(
اقسام مرتد و انواع ارتداد)
وشرح هریک
1-
ارتداد فطریاگر پدر و یا مادر یا هردو آنها , هنگام انعقاد نطفهفرزند مسلمان باشند و فرزند هم هنگام بلوغ شرعی و یا تمییز مسلمان باشد سپس بر کیشزنادقه در آید این ارتداد را ارتداد فطری و این مرتد را مرتد فطری گویند و بدین سببنام فطری را به او نهاده اند که از مقتضی فطرتش که توحید و اصول دین حنیف اسلام استبازگشته همانگونه که باری فرمودند: فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناسعلیها
2-
ارتداد ملیبازگشت از اسلامی که مسبوق به کفر اصلی بوده است راارتداد ملی گویند چرا که این بازگشت , بازگشتی است از ملت حنیفه ای که او به دعوتانبیاء انتخاب کرده است و هم اکنون ارتجاع !!
(
احکام مترتب بر ارتداد)
هرحکمی بر کافران ثابت است بر مرتد نیز از آن باب که جزء کافران محسوب می گردد ثابتاست , پس احکام وضعیه و تکلیفیه ای که برای کافران است برای مرتد نیز ثابت استمانند : 1- نجاسه البدن اگر در شرع مقدس برای کافران ثابت باشد یا 2- کافر شدن تبعیفرزندان بعد از ارتداد پدر و یا مادر 3- ارث نبردن کافر از مسلم 4- کافر و مرتد نمیتوانند با زن مسلمان ازدواج کنند و البته نفس کفر ورزی برای هر انسانی حرام است لاجرم
(
احکام شش گانه اختصاصی مرتد فطری)
1-
نفس کفر ورزی و ارتداد از محرماتاست و نباید مسلمان منصرف از عقاید حقه شود که این حرمت , حرمت تکلیفی که موجب حکمقتل مرتد می شود و توبه چنین مرتدی هم پذیرفته نیست .
2-
همسر مرتد فطری به حرفارتداد از نکاح او در آمده و پس از گذران عده وفات می تواند ازدواج نماید .اموالمرتد فطری به تملک وراث در می آید به صرف ارتداد .
(
احکام ارتداد ملی)
1-
نفسارتداد بمثابه گذشته حرام است خواه ارتداد ملی باشد و یا فطری
2-
زوجه از اوحباله نکاح او خارج می شود و در صورت توبه نکردن از ارتداد ملی همسرش عده طلاق نگهداشته و سپس می تواند ازدواج کند .
3-
سه روز به او مهلت می دهند اگر توبه نکرداو محکوم به قتل می شود
4-
وراث از او ارث می برند
5-
اموال مرتد ملی تا زمانیکه زنده است مال خود اوست و نفقه خانواده اش را از آن اموال می دهند
6-
فرزنداننابالغ مرتد ملی مسلمان محسوب می شوند تا هنگام بلوغ و از زمان بلوغ مختارند به هرآئینی در آیندحکم مرتد (زن مرتد)
زنی که مرتد گردیده است خواه به ارتداد ملیو یا به ارتداد فطری احکام مرتد ملی بر او ثابت است و لیکن کشته نخواهدشدوالسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

منبع: http://www.tebyan.net/Education/Hawzah/DescriptionOfFiqhExpressions/2007/3/4/37555.html
 

farhadghafari

عضو جدید
«هنگامي که يک نفر دچار توهم مي شود، ديوانه اش مي گويند. هنگامي که افراد بسياري دچار يک توهم مي شوند، مؤمن شان مي خوانند. "رابرت پيرسينگ" »

در طول قرآن انسانها به دسته های مختلف تقسیم می گردند:
1- غیر مومنان یا مشرکان، که خود بر 2 نوع هستند
  • مشرکان آزاد
  • مشرکان غیر آزاد
2-مومنان، انهایی هستند که به اسلام گرویدند
  • مومنان آزاد
  • مومنان بنده یا کنیز
البته خود مومنان هم تقسیم به2 شدند
  • مومن مرد
  • مومن زن
سوره بقره 223و 222و 221، نساء3-4، بقره 228،بقره 230،
 
آخرین ویرایش:

امیر Amir

عضو جدید
گوش من يكي از حرف ها پره

گوش من يكي از حرف ها پره

هر وقت زمونه بهم سخت میشه و یه خورده یه دفعه از خدا نا امید. یه وقتی که فکر میکنم خدا دوستم نداره که اینقد سخت میشه .یه نهیب به خودم میزنم و این میاد به ذهنم که پیش خدا مگه عزیزتر از معصومین و پیامبرا وجود داره؟!! حضرت ایوب پیامبر خدا بود این همه سخت و بلا دید. حضرت محمد توی زندگیش کلی سختی کشید. آیا میتونیم بگیم که خدا دوسشون نداشته که اینقد سختی کشیدند؟!!!!!!!!!
و یه چیز دیگه:
اگر با من نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی



گوش من يكي از اين حرف ها پره...ما ايرانيا تو حرف زدن مخصوصا زدن حرف ها و مثال هاي قصار و قشنگ يدي طولا داريم...ولي من و خانوادم سختي كشيديم..و شما نميتوني اپسيلوني از اون رو درك كنيد..شما منظورم شما و شخص شما نيست..كلا گفتنم
 

phalagh

مدیر بازنشسته
خوب ساعت 00:16 بامداده و من با کارای زیادی که امروز داشتم خیلی خسته و تمرکز زیادی ندارم دوست داشتم به سوالاتتون هر جا که میتونم جواب بدم اما خوب هومنطور که گفتم تمرکز ندارم.تما خوب یه قسمتهایی که نیاز به تمرکز و فکر زیاد نداشت رو جواب میدم. و انشاء الله بقیه برای چند روز آینده که سرم خلوت بشه و پروژه کلاسیم رو تحویل بدم.
اینجا جمع شدیم برای تبادل نظر مذهبی و فرهنگی نه برای توهین کردن مستقیم و غیر مستقیم. این سوالات کلی می باشد که در رابطه با دین اسلام ، مسیحست و یهودیت پیش آمده بود.
خدای نکره فکر نکنم جایی به کسی توهین کرده باشم.حرف من این بود توی یه بحث وقتی سوالی صورت میگیره و پاسخی داده میشه بر اساس پاسخ داده شده سوال تغییر میکنه. یا اینکه از قسمتی از اون پاسخ که قانع کننده نبوده اشکال گرفته میشه. اما شما بعد از شنیدن پاسخ دوباره سوالتون رو به همون شکل در جای دیگه عنوان کردید گویی که اصلا پاسخی نشنیده اید.
به هر حال قصد توهین نبوده و اگه جایی توهین شده من معذرت میخوام.


در کلیه کتابهای قرانی که مطالعه کردم تماما مکر به معنی حقه و فریب می باشد و لغتی به نام چاره اندیشی وجود ندارد.در صورتی که قران شما درست باشد باید خدمت مسلمانان محترم ایرانی برسانم که متاسفانه یک عمر قرانی را مورد استفاده قرار دادید که اشتباهات بسیار فاحشی در آن به چشم می خورد. آل عمران 54
در هیچ یک قران هایی که من مطالعه کردم مکر را حقه و فریب معنا نکرده. در چندین ترجمه فقط معنای مکر را ذکر کرده اند.لطفا بفرمایید که در کدام ترجمه مکر به "حقه و فریب" معنا شده است؟


اشتباه نکنید من نگفتم به کتب،احادیث و ادعیه مراجعه نکنید. عرض کردم که برای پاسخ سوالاتمون و اشکالاتی که میگیریم به سراغ رفتار اشتباه ادما نریم.مثلا شما استدلال کردید که مردای ما زناشون رو کتک میزنن و این در قران هم اومده. در صورتی که همونطور که قبلا توضیح داده شد به هیچ وجه در قران همچین چیزی نیومده.



تنها قرانی که در آن ذکر شده فقط قرآن شخصی شماست، دوستان خواهشمند است قرآنهایشان چک کنید ونتیجه را در این تاپیک قرار دهید.

ببخشید متوجه نشدم اون چیه که فقط توی قرآن شخصی من اومده؟
نمیدنم سطح معلومات، تحصیلات و مطالعاتتون چه اندازه هست که خودتون مستقیما به قران مراجعه مکنید و به تفسیر میپردازید؟برای فهم دقیق قران نیاز به علومی هست که هرکسی نداره و این علوم جز با مطالعه و تحصیل زیاد کسب نمیشوند و اگه به سطح بالا از دانش و آگاهی نرسیم مجبوریم که برای فهم دقیقتر قران به کتب و افراد ذیصلاح مراجعه کنیم.
همونطور که هر علم دیگری هم افراد متخصص خودش رو داره.قسمتی از جلد یک کتاب(تسنیم تفسیر قرآن) نوشته آیت الله جوادی آملی رو در زیر قرار میدم که در مورد تفسیر قران هست. شاید یه خورده وقتتون رو بگیره اما مطالب جالب و زیبایی در مورد تفسیر قران در اون پیدا میکنید.

رشته تحصیلی من کاملا با این تحقیق فرق می کند، مانند شما


منظور من اینه که آیا برای تفسیر آموزش دیده اید و مطالعه داشته اید؟ یا اینکه مستقیما خودتون بدون پیش زمینه رفتید سراغ تفسیر؟ من رشته ام مهندسی شیمی آیا میتونم همین طوری و بدون مطالعه برم سراغ کتابهای رشته برق؟

farhadghafari;133793[/SIZE گفت:
افراد ذیصلاح چه افرادی هستند؟ افرادی که از منازل آنها بوی خون و کشتار می دهد، افرادی که بوی تریاک آنها گرسنگان را سر حال می آورد؟ کدام شخصیت دینی را می شناسید که دارای کمالات باشد؟ معرفی فرمایید ولی با چشم باز.
لطفا منبعتون رو ذکر کنید.



و کفر لغت دیگریست برای آزادی اندیشه
بازم متوجه منظورتون نشدم.به خصوص که با نقل قول از یکی از پستهای من عنوان شده است.


یعنی اگر من و کسانی که هم عقیده من هستند در کشورهایی نظیر ایران و عربستان باشند و بخواهند صحبتی در زمینه مذهب انجام دهند(کنکاش درباره دین پدران)، ریختن خون آنها مباح است یا خیر؟

آیا من در داخل ایران تامین جانی خواهم داشت یا خیر؟؟؟

همونطور که عوان شد این در صورتیه که در صدد موضع گیری و ستیزه جویی و تخریب دین اسلام باشید. وگرنه کنکاش و تحقیق که اشکالی نداره.
 

rindoghlu

عضو جدید
pasokh be:
خدارو دوست داریم....شاید به خاطر این که اون تنها کس یا چیز (یا هرچیز دیگس)...که به ما گوش می کنه...ولی ای کاش می شد فقط یه دفعه چهرش رو ببینیم...

yar bi parde az daro divar dar tajallist ya olelabsar
 

farhadghafari

عضو جدید
قابل توجه خانم/آقای PHALAGH و بقیه دوستان که مخالف می باشند

اگر وقت ندارید یا جواب منطقی ندارید اعلام فرمایید.
هنوز بیش از نیمی از تاپیکهای من بدون جواب/انتقاد است و در ضمن انتقادات و سوالات بنده در مورد مقاله تفسیری قرآن که از طرف خانم/آقای PHALAGH می باشد بدون جواب مانده!!!

لازم به ذکر است تاپیکهای موضوع "چرا ارث زن نصف ارث مرد است؟" نیز بدون جواب/انتقاد می باشد.
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
فرهاد جان
دم عیده
کسی نیست
اگه دقت کنی چند روزه اصلا فلق خانوم نیومده
برای همین جوابت و نداد
بذار باسه بعد عید ...که دوباره دور هم جمع میشیم

تو این زمان هم بهت پیشنهاد می کنم تمام حرفایی که تو این جا گفته شده رو با دقت بخونی
موفق باشی ..........سال نوتم مبارک
 

phalagh

مدیر بازنشسته
قابل توجه خانم/آقای PHALAGH و بقیه دوستان که مخالف می باشند

اگر وقت ندارید یا جواب منطقی ندارید اعلام فرمایید.
هنوز بیش از نیمی از تاپیکهای من بدون جواب/انتقاد است و در ضمن انتقادات و سوالات بنده در مورد مقاله تفسیری قرآن که از طرف خانم/آقای PHALAGH می باشد بدون جواب مانده!!!

لازم به ذکر است تاپیکهای موضوع "چرا ارث زن نصف ارث مرد است؟" نیز بدون جواب/انتقاد می باشد.
با سلام
درست حدس زديد ، 5 روزه اومدم خونه 19 ساعت تو راه بودم تو اين چند روزه هم وقت نكردم كه به كامپيوترم نزديك بشم چه برسه كه بخوام روشنش كنم و بيام نت.مثل اينكه خبر نداريد عيد و همه درگير كارهاي عيد و خونه تكوني و از اين حرفا.. تازه من دانشجوي ترم آخرم كه كلي درس و پرو‍ژه ريخته رو سرم كه نميدونم به كدوم برسم. ولي خوب شما هم كم لطفي كرديد.من توي پست آخرم چند تا سوال كوچولو از شما پرسيدم كه شما اصلا بهشون جواب نداديد.
به هرحال به محض اينكه سرم خلوت بشه تا جايي كه بتونم، تاكيد ميكنم تا جايي كه بتونم در خدمتتون هستم. به هر حال من عالم نيستم و در اين زمينه هم مطالعاتم اونقدر نبوده كه بتونم به همه سوالات جواب بدم.
پيشا پيش عيدتون مبارك
 

امیر Amir

عضو جدید
از چیزی بگو که باشه...

از چیزی بگو که باشه...

سلام خیلی خوش اومدین...اینجا می تونی نظرت رو راجع به خودت و خدات بگی...مثلا اگه بخوام اولیش رو خودم بگم باید بگم که:بعضی اوقات واقعا از دستش ناراحت می شم باهاش قهر می کنم....ولی بعد می بینم که نه ...انگار یه جوری ریز و ظریف بهم کمک کرده...شما هم از تجربه های خصوصی تون با خدا بگید .....ممنون:redface:[/QUOTE

یک مسله خنده دار اینه که وقی به خدا بد و بیرا میگیم...یک سری ادم ها خونشون جوش میاد...رگشون قلمبه میشه...

من خودم همیشه به خدا فحش نمیدم ولی وقتی هم جوش میارم از زندگیم..به خدا متلک یا بهتره بگم شکایت میکنم به لحن خودم...

ولی خنده دار اینه که مردم به خدا فحش میدن خدا با اون عظمتش اون ها رو سوسک نمیکنه و مجازات نمیکنه یک مشت بنده گناه کار و کثیف که فکر میکنند راهشون درسته از خدا با اون همه خدایییییییییییش پشتیبانی میکنند...

با من در مورد خدا....دین و هر چیزی مربوط به دین بشه حرف بزنند جوش میارم و فحش میدم و محل رو ترک میکنم...چون هیچ نتیجه ای نداره این صحبتا
 

taravat_tree

عضو جدید
اووووووم !
خدا ؟
هاه !
هستش ...
دوسش داریم ....
ارادتمندیم ...
ازش حساب می بریم ...
باهاش احساس نزدیکی می کنیم ...
منتها
یه احساس ...
نمی دونم .
ولی احساس می کنم دوستیم با خدا ، مثل دوستی خاله خرسست !
اووووووف !
االه اعلم !
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام خیلی خوش اومدین...اینجا می تونی نظرت رو راجع به خودت و خدات بگی...مثلا اگه بخوام اولیش رو خودم بگم باید بگم که:بعضی اوقات واقعا از دستش ناراحت می شم باهاش قهر می کنم....ولی بعد می بینم که نه ...انگار یه جوری ریز و ظریف بهم کمک کرده...شما هم از تجربه های خصوصی تون با خدا بگید .....ممنون:redface:[/QUOTE

یک مسله خنده دار اینه که وقی به خدا بد و بیرا میگیم...یک سری ادم ها خونشون جوش میاد...رگشون قلمبه میشه...

من خودم همیشه به خدا فحش نمیدم ولی وقتی هم جوش میارم از زندگیم..به خدا متلک یا بهتره بگم شکایت میکنم به لحن خودم...

ولی خنده دار اینه که مردم به خدا فحش میدن خدا با اون عظمتش اون ها رو سوسک نمیکنه و مجازات نمیکنه یک مشت بنده گناه کار و کثیف که فکر میکنند راهشون درسته از خدا با اون همه خدایییییییییییش پشتیبانی میکنند...

با من در مورد خدا....دین و هر چیزی مربوط به دین بشه حرف بزنند جوش میارم و فحش میدم و محل رو ترک میکنم...چون هیچ نتیجه ای نداره این صحبتا
خب امیر احمد جان
این به سواد آدما اونم تو ایران بر می گرده
جای زیاد تعجب هم نداره
می دونی که
ماها تو دنیا زبان زدیم
 

phalagh

مدیر بازنشسته
((من كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لكن كان حنيفا مسلما)): ابراهيم يهودى و نصرانى نبود، بلكه حنيف بود و مسلمان بود. (آل عمران / 67)

لطفآ معنی اسلام و مسلمانی را بفرمایید؟ چطور ممکن است که قبل از محمد و دین اسلام کسی مسلمان گردد؟


اسلام‌ به‌ دو معنا در قرآن‌ به‌ كار رفته‌ است‌ اسلام‌ فرا تاريخي‌ و اسلام‌ تاريخي‌. اسلام‌ فراتاريخي‌ آن‌ است‌ كه‌ تمام‌ پيامبران‌ الهي‌ به‌ آن‌ تعلق‌ داشتند و همه‌ مسلمان‌ بودند. درواقع‌ اسلام‌ فراتاريخي‌ به‌ معناي‌ اسلام‌ حضرت‌ ابراهيم‌ و يعقوب‌ و فرزندان‌ يعقوب‌، حضرت‌ موسي‌ و عيسي‌، حضرت‌ يوسف‌ و پيامبر است‌ كه‌ «كانوا حنيفاً مسلماً» بودند. بنابراين‌ ديگر معناي‌ تاريخي‌ ندارد.
الان‌ هم‌ اگر كسي‌ بر مذهب‌ ابراهيم‌ باشد و قدم‌ در جاي‌ پاي‌ ابراهيم‌ بگذارد، «حنيف‌ مسلم‌» است‌ اين‌ معناي‌ فراتاريخي‌ اسلام‌ است‌. منتها آنها را دعوت‌ مي‌كند كه‌ نزديك‌ بشوند به‌ حقيقت‌ ابراهيم‌. قرآن‌ به‌ اسلام‌ فراتاريخي‌ هم‌ اهميت‌ بسيار داده‌ است‌، به‌ آن‌ معناي‌ اسلام‌ هم‌ بايد خيلي‌ توجه‌ كرد. تمام‌ انبيا، انبيايي‌ كه‌ در قرآن‌ نام‌ برده‌ شده‌اند يا انبيايي‌ كه‌ نامشان‌ نيامده‌ ولي‌ انبيا بودند، آنها مسلم‌ حقيقي‌ و مصاديق‌ اول‌ توحيد الهي‌ و توحيد شهودي‌اند و بر دين‌ حنيف‌ هستند.( ((مسلم )) در اصطلاح قرآن به معنى خصوص پيروان پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيست بلكه اسلام به معنى وسيع كلمه ، همان تسليم در برابر فرمان حق و توحيد كامل و خالى از هر گونه شرك و بت پرستى است) حالا قرآن‌ دعوت‌ مي‌كند همه‌ را به‌ مذهب‌ حقيقي‌ انبيا پس‌ آن‌ هم‌ مي‌شود اسلام‌، نفي‌ نمي‌كند. علاوه‌ بر اسلام‌ تاريخي‌ بايد به‌ اسلام‌ فراتاريخي‌ هم‌ توجه‌ كرد. اين‌ دو از يكديگر جدا نيستند. در آن‌ جايي‌ كه‌ خداوند به‌ حضرت‌ رسول‌ امر مي‌كند بعد از ذكر نام‌ چند رسول‌ مي‌فرمايد «اولئك‌ الذين‌ هدي‌ الله فبهديهم‌ اقتده‌» «اي‌ پيامبر تو هم‌ به‌ هدايت‌ آنها اقتدا كن‌» مخاطبش‌ ما هستيم‌ ما هم‌ بايد به‌ هدايت‌ آنها اقتدا كنيم‌، منظورش‌ كساني‌ است‌ كه‌ خداوند آنها را هدايت‌ كرده‌ است‌. يك‌ گرايشي‌ وجود دارد كه‌ چون‌ آنها قبل‌ از اسلام‌ بوده‌اند ديگر هدايت‌ آنها نسخ‌ شده‌ و به‌ آنها نيازي‌ نيست‌، درست‌ برعكس‌ است‌. ما براي‌ يافتن‌ هدايت‌ محمدي‌ (ص‌) نياز داريم‌ به‌ هدايت‌ همه‌ انبيا تا به‌ هدايت‌ او نزديك‌ شويم‌ چون‌ هدايت‌ او جامع‌ هدايت‌ همة‌ انبيا است‌ و همة‌ انبيا در او خلاصه‌ شده‌اند و به‌ هدايت‌ حضرت‌ رسول‌ مي‌شود نزديك‌ شد از راه‌ نزديك‌ شدن‌ به‌ هدايت‌ همة‌ آنها، نزديك‌ شد .بنابراين‌ برخلاف‌ globalization كه‌ مي‌خواهد اصالت‌ همه‌ را نفي‌ كند اين‌ مي‌خواهد اثبات‌ كند. وجه‌ الهي‌ و اصالت‌ الهي‌ را در همه‌ چيز نمي‌خواهد از بين‌ ببرد بلكه‌ قصد دارد همه‌ را حفظ‌ كند. خداوند ديّان‌ الدين‌ است‌ يعني‌ دين‌ كنندة‌ هر دين‌ است‌ و همة‌ اينها برمي‌گردد به‌ اديان‌ الهي‌ و به‌ حضرت‌ حق‌ و همه‌ اديان‌ ديگر به‌ معناي‌ ناب‌ و به‌ معناي‌ والايي‌ نه‌ به‌ معناي‌ ظاهري‌ يك‌ تفسيري‌ از قرائت‌ اسلامند، اما به‌ وجه‌ مقيد. بنابراين‌ آن‌ را نفي‌ نمي‌كند. به‌ معناي‌ حكمي‌ و عرفاني‌ همه‌ ظهوراتند، همه‌ مظاهرند به‌ اين‌ ظهور احترام‌ مي‌گذارد و اولياي‌ آنها را تا آن‌ وجهي‌ كه‌ حقّند، مي‌پذيرد. نفي‌ و انكار مطلق‌ در كار نيست‌
 

phalagh

مدیر بازنشسته
شهادت توراة و انجيل بر نبوت محمد (صلى الله عليه وآله)

شهادت توراة و انجيل بر نبوت محمد (صلى الله عليه وآله)

لطفا صفحه مربوطه در کتاب تورات را ذکر نمایید.
قرآن مى گويد:
"الّذين يتّبعون الرسول النبى الامّى الذىيجدونه مكتوباً عندهم فى التوراة و الانجيل"
"سوره اعراف / آيه 157"
توراة و انجيل هايى كه فعلاموجود است، توراة و انجيل نازل بر موسى و عيسى (عليه السلام)نيست،بلكه در آنهاتغييرات و تحريفات زيادى واقع شده، مع ذلك در آنها آياتى است كه با تحريف بكلىاز دلالت بر نبوّت پيامبر ما حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) ساقط نشده است، كهبرخى از آنها بدينقرار است:
توراة ـ سفر تثنيه، باب 18، آيه 18:
"نبى رابراى ايشان از ميان برادران ايشان مثل تو مبعوث خواهم كرد و كلام خود را به دهانشخواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمايم به ايشان خواهد گفت"
مراد پيامبر ما (صلى الله عليه وآله) است، زيرا او از فرزندان اسماعيل است كه آنها برادران اسراييلهستند.
توراة ـ سفر تثنيه، باب 33، آيه 2:
"يهود از سينا آمد، و از سعير برايشان طلوع نمود، و از جبل فاران درخشان گرديد" مخفى نماند كه جبل (كوه) فاران همانكوه حرّا است كه در نزديك مكّه است، و در آن وحى بر پيامبر، نازل گرديد. به اتفاقمورخين عرب و گروهى از مفسّرين توراة نزول وحى بر موسى (عليه السلام) در سينا ونزول وحى به عيسى (ع) در كوه سعير و نزول وحى به پيامبر، محمد (صلى الله عليه وآله)در كوه حرّا بوده است.
كتاب حيقوق نبى، باب 3، آيه 3:
"خدا از تيمان آمد وقدّوس از جبل فاران سلاء و جلال او آسمان ها را پوشانيد و زمين از تسبيح اومملوّ گرديد.
توراة، سفر پيدايش، باب 17، آيه 20 و 21
"و اما درخصوص اسماعيلترا اجابت فرمودم، اينك او را بركت داده بارور گردانم و او را بسيار كثير گردانم. دوازده رئيس از وى پديد آيد و امّتى عظيم از وى بوجود آورم"
كتاب هوشع نبى، باب 9، آيه 5-8
در اين آيات به لفظ (محمّد) تصريح شده كه او از يهود جزيهمى گيرد، و از شدت عداوت به او نسبت جنون داده مى شود.
در كتاب "منقولالرضائى" (1) ص 274، عين لفظ عبرانى اين آيات را نوشته است. اين كتاب تأليف يكى از قسّيسان معروف يهود در قرنگذشته است، كه اسلام اختيار كرده، و به زبان عبرى براى ارشاد يهوديان تأليف نموده،بعد به فارسى نيز تحرير شده است.
قطعه اى از آن كه در آن كلمه "محمد" وجود دارد اينست:
آنگاه ترجمه آن را بيان كرده "محمدلكشيام" را، محمد از براىنقره ايشان است، ترجمه كرده است. در اين آيات ذكر شده است كه محمد نقره يعنى جزيهاز يهود مى گيرد. و به پاداش اعمال ناشايست ذلت به آنها مى رسد. (همانطوركه در قرآن كريم مى گويد: حتى يعطوا الجزية عن يدوهم صاغرون(
در اين آياتبرخى از ويژگى هاى ديگر آن حضرت نيز ذكر شده، از جمله نسبت ديوانگى به آنحضرتاست. (همانطور كه در قرآن آمده: يقولون انّه لمجنون)، از جمله اينكه در خانه خدا اورا دشمن مى دارند، اين نيز از ويژگى هاى پيامبر اسلام است كه در خانه خدامكّه معظمه مورد ايذاء و آزار قرار گرفت تا اينكه براى كشتن او اجتماع كردند. بناچار شبانه بطور مخفيانه به مدينه هجرت فرمود.
باز در كتاب "منقول الرضائى" گويد: "ربى حييم ويطال" از علماى يهود در كتاب "عصحييم" نوشته است:
اين آيه اخباراز پيامبر وعده داده شده محمّد بن عبدالله است"، ولى بعضى از علماى ضالّ و مضلّ "محمد لكشيام" را، خانه آرزومندى براى نقره هاى خود، معنى كرده اند. (درترجمه فارسى كتاب مقدس يعنى كتب عهد قديم و عهد جديد چاپ لندن، جمله مذكور، مكانهاىنفيسه نقره ايشان ترجمه شده است: مؤلف) انصافاً كمال اغماض از گفتن حق را حضراتدارند، اگر مراد آن بود صحيح چنين بود كه بگويد "محمدى كشيام" بدون "لام"، ونيز استشهاد كرده بر عدم صحّت ترجمه آنها باينكه سياق آيه شاهد بر آنست كه مراد ازكلمه محمد اسم است نه صفت، پس مراد همين است كه محمد از يهود نقره يعنى جزيهمى گيرد.
پروفسور داوود كه سابقاً داوود بنيامينكلدانى ناميده مى شد، اسقف كليساى كاتوليك روم در ميان فرقه عيسويان كلدانىمتحده بود. در كتاب "محمد در توراة و انجيل" كه به انگليسى نوشته شده و توسطفضل الله نيك آيين به فارسى ترجمه شده است.آيات ديگرى نيز از توراة وانجيل در بشارت به نبوت پيامبر اسلام محمد(صلى الله عليه وآله)ذكر كرده است.

درترجمه فارسى آن (ص 20-21 ط، نشر نو در تهران) چنين آمده:

كتاب حجّى نبى، فصل 2،آيه 7


"خداوند لشگرها مى فرمايد كه تمامى ملل (طوائف) را تكان خواهم دادو "حَمِدَه" همه ملتها خواهد آمد، و من اين خانه را مملو از جلال خواهم كرد. خداوندلشگرها مى فرمايد كه نقره از آن من است و طلااز آن من است. خداوند لشگرهامى فرمايد كه خانه آخرين من از خانه اولين من جلال و عزت عظيم ترى خواهدداشت و خداوند لشگرها مى فرمايد. كه در اين مكان به شما "شالوم" خواهمبخشيد.
آيه فوق را از روى يك نسخه آرامى كتب مقدسه ترجمه كرده ام.
... در اينكه احمد شكل عربى "حَمِدَه" در زبان عبرى است، جاى كوچكترين ترديدىنيست....

در مورد ريشه شناسى و اهميت و برجستگى كلمات "شالوم" و "شلامه" واشكال عربى آن يعنى سلام و اسلام نيازى نيست كه خواننده را با بحث هاى مفصلزبان شناسى خسته كنيم. زيرا همه زبان شناسان و كارشناسان زبان هاى سامىمى دانند كه "شالوم" و "اسلام" هر دو از يك ريشه واحد مشتق شده و هر دو بهمعناى صلح و تسليم و رضامندى است...

قرابت و رابطه ميان دو واژه چهار حرفى "حمده" و "احمد" و شناسايى ريشه hmd كه هر دو كلمه از آن مشتق شده اند،كوچكترين ترديدى باقى نمى گذارد كه موضوع جمله "... وحمده" كسى جز احمد يعنىمحمد (صلى الله عليه وآله) نيست.
تذكر: درترجمه فارسى كتاب مقدس چاپ لندن، دراين آيه كلمه "حمده" به فضيلت و كلمه "شالوم" به سلامتى ترجمه شده است.

كتابارميانبى، فصل 28، آيه 9

"امّا پيامبرى كه در باره شالوم (اسلام) نبوت كند،هنگامى كه كلامش تحقّق يافت، آنگاه شناخته خواهد شد كه آن پيامبر رافى الحقيقه خدا فرستاده است.
تذكر:درترجمه كتاب مقدس به فارسىچاپ لندن، دراين آيه كلمه "شالوم" به سلامتى ترجمه شدهاست

و در ص 122 توراة، دانيال نبى، فصل 7، آيه 27

"ملكوت و فرمانروايى وحشمت مملكتى كه در زير آسمانهاست به امّت مقدسين خداى متعال داده خواهد شد كه ملكوتاينان جاودانى است و جميع ممالك آن را خدمت و عبادت و اطاعت خواهند كرد"

و در (ص 52-55):

فصل 49 سفر پيدايش توراة، آيه 10

"عصاى سلطنت از يهودا و شريعت گذارىاز ميان پاهايش جدا نخواهد شد تا وقتى كه شيلوه بيايد كه همه امت ها پيرو اوخواهند شد."

در ص 50 محمد (صلى الله عليه وآله) همان "شيلو" است.

در ص 53،گويد: تا آنجا كه تحقيقات اين حقير نشان مى دهد، كلمه "شيلوه" در تمام نسخمختلف توراة به همان صورت اصلى حفظ شده و هيچكس معادلى براى آن در ترجمه نياوردهاست. تنها استثنا در يك توراة سريانى بنام "پشيطه" مشاهده مى شود. زيرا در آنتوراة "شيلوه" بصورت "آن كس كه همه چيز به او تعلّق دارد" ترجمه شده...

همهمفسران و فقهاءِ، متحدالعقيده اند كه معانى كلمات تمثيلى "عصاى سلطنت" و "شريعت گذار" به ترتيب حكومت و رسالت است.... و در اينجا اين سؤال پيش مى آيد،اين رهبر و شريعت گذار بزرگ كيست؟ مسلّماً موسى (عليه السلام)نمى تواندباشد. زيرا او خود نخستين سازمان دهنده قبايل دوازده گانه بنى اسراييلاست و قبل از او هرگز در قبيله يهوداه پيغمبر و پادشاهى وجود نداشته است و بدونترديد حضرت داود نيست. زيرا او خود نخستين پادشاه و پيغمبر از ذرّيه يهوداهاست.
... و آشكارا عيسى (عليه السلام) نمى تواند باشد.... عيسى (عليهالسلام) هيچ شريعت مكتوبى از خود باقى نگذارده و هرگز حتى فكر در دست گرفتن قدرت وحكومت را نكرده است... بعلاوه عيسى هرگز شريعت موسى را نسخ نكرد، بلكه آشكارا اعلامكرد كه براى اجرا وتكميل آن آمده است....
دومين تفسير كلمه "شيلوه" نيز از لحاظمحمد (صلى الله عليه وآله) اهميتى بسزا دارد. زيرا چنانكه فوقاً ذكر كرديم اين كلمهمى تواند به معنى "آرام، صلح آميز و امين و مورد اعتماد" باشد. در زمانآرامى اين كلمه بصورت "شبليا" نوشته مى شود و از همان ريشه سامى "شله" مشتقمى شود.
 
آخرین ویرایش:

phalagh

مدیر بازنشسته
ادامه: شهادت توراة و انجيل بر نبوت محمد (صلى الله عليه وآله)

ادامه: شهادت توراة و انجيل بر نبوت محمد (صلى الله عليه وآله)

انجيل يوحنا يكى از چهار انجيل معروف ومورد قبول همه مسيحيين است. انجيل منحصر در چهار انجيل معروف نبوده است، بلكهانجيل هاى ديگرى نيز بوده كه از جمله "انجيل برنابا" است.

دردايرة المعارف انگليسى چاپ سيزدهم صفحه 180 در ماده apocry phal _ litera:tvreصدور فرمان پاپ جلاسيوس اول در نهى از مطالعه "انجيل برنابا" ثبت است. تاريخ جلوس جلوسيوس اول بر تخت پاپى سال 492 ميلادى، 118 سال قبل از بعثت پيامبراسلام است.

يك نسخه از انجيل به زبان ايتاليايى بنام "انجيل برنابا" در كتابخانهدولتى وين مركز حكومت اتريش موجود است. كه توسط لونسدال راغ نايب مطران كليساىانگليسى و لوراداغ به انگليسى ترجمه شده كه چاپ و انتشار يافته است.
در اوايلقرن هيجدهم نسخه ديگرى از آن را به زبان اسپانيائى يافتند كه مطابق با نسخهايتاليايى است، و در مقدمه آن نوشته شده، آن را راهب فرامانيو از كتابخانه پاپ سكنسپنجم بدست آورده است. وقتى كه خبر "انجيل برنابا" در اوايل قرن هيجدهم در اروپاشايع شد، هنگامه بزرگى در انجمن هاى دينى ـ علمى خصوصاً در انگلستان برپانمود.

انجيل برنابا توسط دكتر سعادت به عربى و توسط سردار كابلى به فارسى همترجمه شده است.

در اين انجيل در موارد زيادى از پيامبر خاتم خبر داده و درپانزده مورد از آن حضرت نام برده و به اسم "محمد" تصريح كرده است، كه بدين قراراست:
1ـ فصل 39 / آيه 14، 2ـ فصل 39 / آيه 16، 3ـ فصل 39 / آيه 26، 4ـ فصل 41 / آيه 33، 5ـ فصل 44 /آيه 30، 6ـ فصل 54 /آيه 9، 7ـ فصل 55 / آيه 20، 8ـ فصل 97 / آيه 16، 9ـ فصل 97 /آيه 18، 10ـ فصل 97 / آيه 19، 11ـ فصل 112 /آيه 17، 12ـ فصل 13 / آيه 15، 13ـ فصل 136 / آيه 18، 14ـ فصل 163 / آيه 8، 15ـفصل220/آيه20

انجيل يوحنا (1) باب 15، آيه 26، ترجمه فارسى، چاپ نشر انجمنپخش كتب مقدّسه، ليكن چون تسلى دهنده (بجاى كلمه فارقليط در اصل انجيل يونانى) كهاو را از جانب پدر نزد شما مى فرستم آيد، روح راستى كه از پدر صادرمى گردد، او بر من شهادت خواهد داد.

انجيل يوحنّا، باب 14، آيه 16، ترجمهفارسى، چاپ مذكور

و من از پدر سؤال مى كنم، تسلّى دهنده (بجاى كلمه فارقليطدر اصل انجيل يونانى) ديگر به شما عطا خواهد كرد تا هميشه با شما باشد.
انجيليوحنّا، باب 16، آيه 7-15 ترجمه فارسى، چاپ مذكور

ومن به شما راست مى گويمكه رفتن من براى شما مفيد است. زيرا اگر نروم تسلّى دهنده(بجاى كلمه فارقليط در اصل انجيل يونانى)، نزد شما نخواهدآمد. اما اگر بروم او را نزد شما مى فرستم، و چون او آيد جهان را برگناه وعدالت و داورى ملزم خواهد نمود، اما برگناه زيرا كه به من ايمان نمى آورند واما بر عدالت از آن سبب كه نزد پدر خود مى روم و ديگر مرا نخواهيد ديد. و امابر داورى از آن رو كه بر رئيس اين جهان حكم شده است، و بسيار چيزهاى ديگر نيز دارم،به شما بگويم لكن الان طاقت تحمّل آن را نداريد، وليكن چون او يعنى روح راستى آيد،شما را به جميع راستى هدايت خواهد كرد. زيرا كه از خود تكلّم نمى كند. بلكه بهآن چه شنيده است، سخن خواهد گفت و از امور آينده به شما خبر خواهد داد. او مراجلال خواهد داد. هر چه از آن پدر است از آن من است از اين جهت گفتم كه آنچه از آنِمن است مى گيرد و به شما خبر خواهد داد.

انجيل يوحنّا، باب 14، آيه 26
لكن تسلّى دهنده (بجاى كلمه فارقليط در اصل انجيل يونانى)، يعنى روح القدس كهپدر او را به اسم من مى فرستد، او همه چيز را به شما تعليم خواهد داد و آنچهبه شما گفتم به ياد شما خواهد آورد.

توضيح

كلمه فارقليط چناچه ملاحظه شد، درانجيل هاى فارسى "تسلى دهنده" ترجمه شده، و در نسخه يونانى انجيل در آياتفوق الذكر paraclite و در نسخه سريانى paraklyteثبت شده كه در لغت عربى بهمعنى "احمد" است.

پروفسور داود اسقف كاتوليك روم در فرقه عيسويان كلدانى متحدهدر كتاب خود كه به انگليسى نوشته و به نام "محمد در توراة و انجيل" ترجمه شده است، (ص 231، چاپ نشر نو تهران سال 1361 شمسى) گويد: كلمه اى كه به معنى تسليتدهنده است، در لغت يونانى كلمه prakalon "پراكالون" است. و اما كلمه praclete (كهدر آيات فوق الذكر در انجيل آمده) به معنى تسليت دهنده نيست.
و در (ص 238)،گويد: معنى دقيق و ريشه اى praclete فارقليط ستوده ترين وبرگزيده ترين و ارجمندترين است. (كه عربى آن "احمد" است) براى جلوگيرى ازاطناب سخن هر آنچه را كه در فرهنگ هاى مختلف يونانى آمده، ذكر نمى كنيم. زيرا هر كس مى تواند به هر فرهنگ معتبرى كه مايل باشد، مراجعه كند و در انجيلسريانى praklyteو در انجيل آرامى "محمده" و "حميده" آمده كه معادل "محمد" و "احمد" در عربى است.

به اينكه معنى فارقليط "محمد" است حتىمسيحى متعصب صاحب كتاب "ينابيع الاسلام" كه در ردّ اسلام تأليف كرده نيز در (ص 153) اعتراف كرده است.
در كتاب "انيس الاعلام" كه تأليف يك كشيش مسيحى است كه اسلاماختيار كرده در ج 1/ ص 7 تا 16 بطور خلاصه چنين نوشته است:
از تحصيل علم توراة وانجيل و ساير علوم نصرانيت فارغ التحصيل و علماً به مرتبه قسّيسّيت رسيده ودراواخر ايام تحصيل بعد از دوازده سالگى خواستم عقايد ملل و مذاهب مختلفه نصارى راتحصيل نموده باشم.بعد از تجسس بسيار و زحمات فوق العاده و ضرب در بلدان (زيرپا گذاشتن ورد شدن) خدمت يكى از قسيسين عظام بلكه مطران والا مقام از فرقه كاتوليكرسيده كه بسيار صاحب قدر و منزلت و شأن و مرتبت بودند و اشتهار تمام در مراتب علم وزهد و تقوى در ميان اهل ملت خود داشت و فرقه كاتوليك از دور و نزديك از ملوك وسلاطين و اعيان و اشراف و رعيّت سؤالات دينيّه خود را از قسّيس مزبورمى نمودند.... و من اصول و عقايد ملل و مذاهب مختلفه نصرانيت و احكام فروعايشان را از محضر او استفاده مى نمودم و غير از حقير تلامذه كثيره ديگر نيزداشت، هر روز مجلس درس او قريب به چهارصد و يا پانصد نفر حضور بهممى رسانيدند.

وليكن از ميان جميع تلامذه با اين حقير الفت و محبت مخصوصىداشتند و مفاتيح مسكن و خزاين مأكل و مشرب خود را به حقير سپرده بودند و استثناءنكرده بود مگر يك مفتاح خانه كوچكى را كه بمنزله صندوق خانه بود، و حقير خيالمى نمودم كه آنجا خزانه اموال قسيس است....

.....يكروز ديدم تلامذه مذاكرهمسائل علوم مى نمايند، بالمآل صحبت ايشان منتهى شد به معنى لفط فارقليطا درسريانى و پيركلوطوس در يونانى كه يوحنّا صاحب انجيل چهارم آمدن او را در باب 14 و 15 و 16 از جناب عيسى (عليه السلام)نقل نموده است كه آن جناب فرمودند: بعد از منفارقليطا خواهد آمد.
پس حقير نزد قسيس مراجعت نمودم و اختلاف قوم را در معنى لفظ "فارقليط" براى او بيان نمودم، گفت: معنى و تفسير اين اسم شريف را در اين زمان بنحوحقيقت نمى دانند مگر راسخان درعلم از آنها نيز اندك! پس حقير خود رابقدم هاى شيخ مدرس انداخته و گفتم اى پدر روحانى تو از همه كس بهترمى دانى كه اين حقير از بدايت عمر تاكنون در تحصيل علم كمال انقطاع (اميد) وسعى را دارم و كمال تعصّب و تديّن را در نصرانيت دارم. بجز در اوقات صلاة و وعظتعطيلى از تحصيل و مطالعه ندارم پس چه مى شود، اگر شما احسانى نماييد و معنىاين اسم شريف را بيان فرماييد؟ شيخ مدرس بشدت گريست. بعد گفت: اى فرزند روحانى والله تو اعز ناسى در نزد من و من هيچ چيز را از شما مضايقه ندارم اگر چه در تحصيلمعنى اين اسم شريف فائده بزرگيست وليكن به مجرد انتشار معنى اين اسم متابعان مسيح،من و تو را خواهند كشت. مگر اينكه عهدنمايى در حال حيات و ممات من اين معنى رااظهار نكنى، يعنى اسم مرا نبرى،زيرا كه موجب صدمه كلى است در حال حيات از براى من وبعد از ممات از براى اقارب و تابعان من و دور نيست كه اگر بدانند اين معنى از منبروز كرده است. قبر مرا بشكافند، مرا آتش بزنند.

من قسم هاى مؤكد ياد كردهو گفتم:

"من هرگزافشاى راز شمارا نخواهم كرد، نه در حال حيات ونه بعد از ممات،پس از اطمينان گفت، اى فرزند روحانى اين اسم از اسماء مباركه پيغمبر مسلمينمى باشد، يعنى به معنى احمد و محمّد است. پس مفتاح آن خانه كوچكسابق الذكر را به من داد و گفت در فلان صندوق را باز كن فلان و فلان كتاب رانزد من بياور، حقير چنين كردم و كتابها را نزد ايشان آوردم اين دوكتاب به خط يونانىو سريانى قبل از ظهور حضرت ختمى مرتبت با قلم بر پوست توشته شده بود و در كتابينمذكورين لفظ فارقليطا را به معنى احمد و محمد ترجمه نموده بودند! بعد گفت اى فرزندروحانى بدان كه علما و مفسّرين و مترجمين مسيحيّه قبل از ظهور حضرت محمد (صلى اللهعليه وآله)اختلافى نداشتند كه بمعنى احمد و محمد است. بعد از ظهور آن جناب قسيسين وخلفا تمامى تفاسير و كتب لغة و ترجمه ها را از براى بقاى رياست خود و تحصيلاموال و جلب منفعت دنيويّه و عناد وحسد و ساير اغراض نفسانيّه تحريف و خراب نمودندو معنى ديگر از براى اين اسم شريف اختراع نمودند.
.... زيرا كه جناب عيسى آمدنفارقليطا را مشروط و مقيد مى نمايد به رفتن خود و مى فرمايد: تا من نرومفارقليطا نخواهد آمد. زيرا كه اجتماع دو نبىّ مستقل صاحب شريعت عامه در زمان واحدجايز نيست.

تذكّر: در اين آيات قرائن ديگرى نيز وجود دارد كه مراد از اين كلمهپيامبر اسلام است.
1ـ عيسى گفته است كه اگر من نروم او بسوى شما نخواهد آمد، اگرمراد از آن روح القدس باشد، چنانچه در ازمنه متأخره به آن تفسير شده است، آمدنروح القدس پيش مردم معلّق بر رفتن عيسى از ميان آنها نبود، زيراروح القدس بر عيسى و بر پيامبران قبل از او نازل شده.

2ـ مراد از آن، كسىاست كه آمدن او بر جامعه بشريّت نافع تر از حضرت عيسى است، زيرا حضرت عيسىمى گويد: خير شما در اين است كه من از ميان شما بروم، زيرا اگر نروم فارقليطنخواهد آمد، پس مراد از آن پيامبرى است كه شريعت او نافع تر و جامع تر ازشريعت عيسى است و آن پيامبر اسلام است.

3ـ عيسى مى گويد: فارقليط آنگاه كهبيايد شما را برهمه حقّ ارشاد خواهد كرد، پس مراد كسى است كه شريعت او كامل و جامعهمه راه هاى حق است، و آن لامحاله شريعت اسلام است.

4ـ عيسى در باب 14، آيه 16، مى گويد: من از پدر مى خواهم فارقليط ديگرى به شما عطا كند كه تا ابدبا شما باشد، پس مراد از آن پيامبرى است كه شريعت او تا قيامت استمرار دارد، و اوپيامبر اسلام حضرت محمد است(ص). كه شريعت او تا قيامت مستمر است
 

phalagh

مدیر بازنشسته
هدایت

هدایت

خداوند هر کس را بخواهد به گمراهی می کشاند و هر کس را بخواهد هداست می فرماید
ابراهیم4، انعام125، رعد27، اعراف 155، فاطر8، نحل 9، سجده12، یوسف110،
هر که را بخواهیم فهم می دهیم و هرکه را نخواهیم نمی دهیم.
بقره 255، 269،372

هر که را بخواهد مسلمان کند و دلش را به اسلام نایل می گرداند و هر کس را نخواهد دلش را در پذیرفتن ایمان سفت می کند. انعام 25، 107، 125 و کهف57، یونس 99و100،
سوره انعام
تفسير نمونه ج : 5 صفحه : 189
وَ مِنهُم مَّنيَستَمِعُ إِلَيْك وَ جَعَلْنَا عَلى قُلُوبهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُوَ فى ءَاذَانهِمْ وَقْراً وَ إِن يَرَوْا كلَّ ءَايَةٍ لا يُؤْمِنُوا بهَاحَتى إِذَا جَاءُوك يجَدِلُونَك يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلاأَسطِيرُ الاَوَّلِينَ(25)
پاره اى از آنها به تو گوش فرا مى دهند ولى بر دلهاى آنان پرده ها افكنده ايمتا آنرا نفهمند و در گوش آنها سنگينى قرار داده ايم و (آنها بقدرى لجوجند) كهاگر تمام نشانه هاى حق را ببينند ايمان نمى آورند، تا آنجا كه وقتى به سراغتو مى آيند با تو به پرخاشگرى برمى خيزند و كافران مى گويند اينها افسانه هاىپيشينيان است .
در اين آيه اشارهبه وضع روانى بعضى از مشركان شده كه در برابر شنيدن حقائق كمترين انعطاف ازخود نشان نمى دهند - سهل است - به دشمنى با آن نيز برمى خيزند و با وصله هاىتهمت خود و ديگران را از آن دور نگاه مى دارند، درباره اينها چنين مى گويد: بعضى از آنان به سوى تو گوش مى دهند ولى بر دلهاى آنها پرده هائى افكنده ايمتا آن را درك نكنند و در گوشهاى آنها سنگينى ايجاد كرده ايم تا آن را نشنوند
ومنهممن يستمع اليك و جعلنا على قلوبهان يفقهوه و فى اذانهم و قرا.
در حقيقت تعصبهاىكوركورانه جاهلى ، و فرو رفتن در منافع مادى ، و پيروى از هوا و هوسها،آنچنان بر عقل و هوش آنها چيره شده كه گويا در زير سرپوش و پرده اى قرارگرفته است نه حقيقتى را مى شنوند و نه درك صحيح از مسائل دارند
شايدكرارا گفته ايم كه اگر اين گونه مسائل نسبت به خدا داده مى شود در حقيقتاشاره به قانون عليت و خاصيت عمل است ، يعنى ادامه در كجروى و اصرار در لجاجتو بدبينى ، اثرش اين است كه روح و روان آدمى را به شكل خود در مى آورند و آنرا همانند آئينه كج و معوجى مى كنند كه قيافه همه چيز را كج و معوج نشان مىدهد. تجربه اين حقيقت را ثابت كرده است كه افراد بدكار و گناهكار در آغاز ازكار خود احساس ‍ ناراحتى مى كنند، اما تدريجا به آن خو گرفته و شايد روزى فرارسد كه اعمال زشت خود را واجب و لازم بشمرند و به تعبير ديگر اين يكى ازمجازاتهاى اصرار و پافشارى در گناه و مخالفت با حق است كه دامان گناهكارانلجوج را مى گيرد.
لذا مى گويد كار اينها به جائى رسيده است كه((اگر تمام آيات و نشانه هاى خدا را ببينند باز ايمان نمىآورند)) (و ان يروا كل آية لا يؤ منوابها).
و از اينبالاتر هنگامى كه به نزد تو بيايند به جاى اينكه گوش جان را به سخنان تومتوجه سازند و حداقل به صورت يك جستجوگر، به احتمال يافتن حقيقتى پيرامون آنبينديشند، با روح و فكر منفى در برابر تو ظاهر مى شوند، و هدفى جز مجادله وپرخاشگرى و خرده گيرى ندارند (حتى اذا جاؤ ك يجاد لونك (.
آنها با شنيدن سخنان تو كه از سرچشمه وحى تراوش كردهو بر زبان حقگوى تو جارى شده است متوسل به ضربه تهمت شده ، مى گويند: ))اينها چيزى جز افسانه ها و داستانهاى ساختگى پيشينيان نيست)! (يقول الذين كفروا ان هذا الا اساطير الاولين)
در آيه بعد مى گويد آنها به اين مقدار نيز قناعت نمى كنند و علاوه براينكه خود گمراهند پيوسته تلاش مى كنند افراد حق طلب را با سمپاشيهاى گوناگوناز پيمودن اين مسير باز دارند، لذا((آنها را از نزديكشدن به پيامبر نهى مى كنند)) (و هم ينهون عنه (
))و خودشان نيز از او فاصله مى گيرند)) (و يناون عنه (
بى خبر از اينكه هر كس با حق در افتدتيشه بر ريشه خود زده ، و سرانجام طبق سنت ثابت آفرينش ، چهره حق از پشتابرها نمايان مى گردد و با جاذبه اى كه دارد پيروز خواهد شد و باطل همانندكفهاى بى ارزش روى آب نابود مى گردد، بنابراين تلاش و فعاليت آنها به شكستخودشان منتهى خواهد شد و جز خود را هلاك نمى كنند، ولى قدرت بر درك اين حقيقتندارند)) (و ان يهلكون الا انفسهم و ما يشعرون (.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
ادامه : هدایت

ادامه : هدایت

فَمَن يُرِدِاللَّهُ أَن يَهدِيَهُ يَشرَحْ صدْرَهُ لِلاسلَمِ وَ مَن يُرِدْ أَنيُضِلَّهُ يجْعَلْ صدْرَهُ ضيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّمَا يَصعَّدُ فى السمَاءِكذَلِك يجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْس عَلى الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ(125(
آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند سينهاش را براى (پذيرش ) اسلام گشاده مىسازد و آن كس را كه (بخاطر اعمال خلافش ) بخواهد گمراه سازد سينهاش را آنچنانتنگ مى سازد كه گويا مى خواهد به آسمان بالا برود، اينچنين خداوند پليدى رابر افرادى كه ايمان نمى آورند قرار ميدهد.
در تعقيب آياتگذشته كه در زمينه مؤ منان راستين ، و كافران لجوج ، بحث مى كرد در اين آياتمواهب بزرگى را كه در انتظار دسته اول ، و بى توفيقيهائى را كه دامنگير دستهدوم مى شود شرح مى دهد
نخست مى گويد: هر كس را خدا بخواهد هدايت كند سينه اشرا براى پذيرش حق گشاده مى سازد و آن كس ‍ را كه بخواهد گمراه سازد سينه اش راآنچنان تنگ و محدود مى كند كه گويا مى خواهد به آسمان بالا رود (فمن يرد اللهان يهديه يشرح صدرة للاسلام و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعدفى السماء).
و براى تاكيد اين موضوع اضافه مى كند خداوند اينچنين ، پليدىو رجس را، بر افراد بى ايمان قرار مى دهد و سراپاى آنها را نكبت و سلب توفيقفرا خواهد گرفت (كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يؤ منون)
در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد:
  • كرارا گفتهايم كه منظور از هدايت و اضلال الهى فراهم ساختن يا از ميان بردن مقدماتهدايت در مورد كسانى است كه آمادگى و عدم آمادگى خود را براى پذيرش حق بااعمال و كردار خويش اثبات كرده اند.
    آنان كه پويندگان راه حقند و جويندگانو تشنگان زلال ايمان ، خداوند چراغهاى روشنى فرا راه آنها قرار مى دهد تابراى بدست آوردن اين آب حيات در ظلمات گم نشوند، اما آنها كه بى اعتنائى خودرا نسبت به اين حقايق ثابت كرده اند از اين امدادهاى الهى محروم و در مسيرخود با انبوهى از مشكلات روبرو مى گردند و توفيق هدايت از آنها سلب مىشود.
بنابراين نه دسته اول در پيمودن اين مسير مجبورند و نه دسته دوم دركار خود، و هدايت و ضلالت الهى در واقع مكمل چيزى است كه خودشان خواسته اند وانتخاب كرده اند.
  • منظور از صدر (سينه ) در اينجا روح و فكر است و اينكنايه در بسيارى از موارد به كار ميرود، و منظور از شرح (گشاده ساختن)همان وسعت روح و بلندى فكر و گسترش افق عقل آدمى است ،زيرا پذيرا شدن حق ، احتياج به گذشتهاى فراوانى از منافع شخصى دارد كه جزصاحبان ارواح وسيع و افكار بلند آمادگى براى آن نخواهند داشت
  • حرج (بر وزن حرم ) به معنى تنگى فوق العاده و محدوديت شديد است ، و اين حال افرادلجوج و بى ايمان است كه فكرشان بسيار كوتاه و روحشان فوق العاده كوچك وناتوان است ، و كمترين گذشتى در زندگى ندارند.
شرح صدر چيست ؟
در آيه فوق سعه صدر (گشادگى سينه( يكى از مواهب بزرگ و ضيق صدر (تنگى سينه ) يكى از كيفرهاى الهى شمرده شدهاست همانطور كه خداوند در مقام بيان يك موهبت عظيم به پيامبر خود ميگويد، الم نشرح لك صدرك : آيا سينه تو را وسيع و گشاده نساختيم
و اين موضوعىاست كه با مطالعه در حالات افراد به خوبى مشاهد مى شود، بعضى روحشان آنچنانباز و گشاده است كه آمادگى براى پذيرش هر واقعيتى - هر چند بزرگ باشد - دارند، اما به عكس بعضى روحشان آنچنان تنگ و محدود است كه گويا راهى و جائىبراى نفوذ هيچ حقيقتى در آن نيست . افق ديد فكرى آنها محدود به زندگى روزمرهو خواب و خور آنها است ، اگر به آنها برسد همه چيز درست است و اگر كمترينتغييرى در آن پيدا شود گويا همه چيز پايان يافته و دنيا خراب شده است !.
هنگامى كه آيه فوق نازل شد از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم( پرسيدند شرح صدر چيست ؟ پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: نوريقذفه الله فى قلب من يشاء فينشرح له صدره و ينفسح :نورى است كه خدا در قلبهر كس بخواهد مى افكند و در پرتو آن ، روح او وسيع و گشاده ميشود.
پرسيدند: آيا نشانهاى دارد كه با آن شناخته شود؟
فرمود: نعم ،الانابة الى دار الخلود و التجافى عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزولالموت : آرى نشانهاش ‍ توجه به سراى جاويدان و دامن بر چيدن از زرق و برق دنيا و آماده شدن براى مرگ است)با ايمان و عمل صالح و تلاش و كوشش در راه حق ) پيش از آنكه مرگ فرارسد.
در آيه بعد به عنوان تاكيد بحث گذشته مى گويد)):اين مطلب كه مددهاى الهى شامل حال حق طلبان ميگردد و سلبموفقيت به سراغ دشمنان حق ميرود يك سنت مستقيم و ثابت و دگرگوني ناپذير الهىاست )) (و هذا صراط ربك مستقيما)
اين احتمال درتفسير آيه نيز هست كه ))هذا))اشارهبه اسلام و قرآن بوده باشد زيرا صراط مستقيم و راه راست و معتدل است
درپايان آيه باز تاكيد مى كند كه : ما نشانه ها و آيات خود را براى آنها كه دلىپذيرا و گوشى شنوا دارند شرح داديم (قد فصلنا الايات لقوم يذكرون(.
درآيه بعد دو قسمت از بزرگترين موهبتهائى را كه به افراد بيدار و حق طلب مى دهدبيان مى كند نخست اينكه : ))براى آنها خانه امن و اماننزد پروردگارشان است )) لهم دار السلام عند ربهم)

و ديگر اينكه : ولى و سرپرست و حافظ و ناصر آنهاخدا استو هو وليهم.
وتمام اينها به خاطر اعمال نيكى است كه انجام مى دادند)) (بما كانوا يعملون.
چه افتخارى از اين بالاتر كه سرپرستى و كفالت امورانسان را خداوند بر عهده گيرد و او حافظ و يار و ياورش ‍ باشد.
و چهموهبتى از اين عظيمتر كه))دار السلام(( يعنى خانه امن و امان ،محلى كه نه در آن جنگ است نه خونريزى ، نه نزاع است ونه دعوا، نه خشونت است و نه رقابتهاى كشنده و طاقت فرسا، نه تصادم منافع استو نه دروغ و افترا و تهمت و حسد و كينه و نه غم و اندوه ، كه از هر نظر قرينآرامش است ، در انتظار انسان باشد
ولى آيه مى گويد اينها را با حرف و سخنبه كسى نمى دهند بلكه در برابر عمل ، آرى در برابر عمل !
 

phalagh

مدیر بازنشسته
پس شما قبول دارید که موضوع حج، قبل از اسلام وجود داشته است، حالا دوران حج قبل از اسلام و بعد از آن چه فرقی کرده اس؟ (در حال حاظرداخل کعبه فقط یک سنگ وجود دارد)
بله. چرا قبول نداشته باشم. همه جا از حج به عنوان حج ابراهیمی نام برده میشه. خانه کعبه را حضرت ابراهیم به کمک فرزندش اسماعیل بناکرد.
همونطور که در بحث اسلام گفتم اسلام به هیچ وجه بقیه پیامبرا رو نفی نمیکنه. مگه قراره هرچی از بقیه پیامبرا یوده اسلام نفی کنه یا تغییرش بده.
 

Similar threads

بالا