بیا تو خدا منتظرته !!!!!!!

mina_p

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خداياااااااااا خسته ام داغونم دارم كم ميارم كمكم كن:cry:
 

jolie

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا از اینکه به درد دل هام گوش میدی و ایراد نمیگیری، ممنونم.
 

farzaan

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدبار اگر توبه شکستی بازآِی
گر کافر و گر تو بت پرستی باز آی
 

farzaan

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا شکرت
از دست و زبان که برآید........... کز عهده شکرش بدر آید
 

farzaan

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا فقط میتونم بگم قربونت برم که اینقدر خوب و بزرگی
خدایا شکرت
 

farzaan

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
خدایاشکرت
 

mdl

عضو جدید
در دستور زبان عرفان، فعل اینگونه صرف می شود:

من نیستم، تو نیستی، او هست . . .
 

farzaan

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ماکنند
 

rebeca20

عضو جدید
می نوشتم :

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا یااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شکرررررررررررررررررررررررررت .
 

rebeca20

عضو جدید
فقط اندازه یه خط

فقط اندازه یه خط

برای خدا می نوشتم :
خدایا میدونی کهکشان راه شیری ،منظومه شمسی ، سیاره زمین کجاست ؟
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آه ای خدای بزرگ و مهربون :

نویسـم رازهـایـی که نهـان است

چه حاجت ؟ غم ز چشمانم عیان است

قـلم می گرید از این حـال زارم

نه من حـال دلـم را می نـگارم

که این تنـهایی و سنگیـنی درد

دل من را شکست و پر ز خون کرد

و هر روزی هـزاران بار تا شـام

دلم می میـرد و می گیرد آرام

دل خونیـن خود در دسـت گیرم

و شب ها را به سوگش می نشینم

برایـش نغـمه هایی می سرایم

به پایـش عقده ها را می گشایم

دگر با من کسی درد آشنا نیست

دگر در قلب ها گویی خدا نیست

شکسته در گلویـم حجم فریاد

زمانه نـاله هایـم برده از یاد

زمـانه تا به کی با من چنـینی؟

مگر سـخت است لبخنـدم ببینی؟

به زندان جفـایت من اسیـرم

تو می دانی از این پیمانه سیـرم

سپـردم دل به آییـن محبـت

چه دانستم شود دل غرق محنت؟

دلا آتـش همـانا حاصـلت بود

بسوز ای دل صداقت مشکلت بود

ز نا مردان چرا اینسان غمینی ؟

مگـر آخر تـو نـاجی زمینی ؟

شبی اینجا شبی در آسمانی

ترا ننگ است اگر اینجا بمانی

خدا یا خسته ام بی کس ترینم

در این زندان که با حسرت قرینم

مرا از قید این دنیا رها کن

و لطفت بر سرم بی منتها کن

خدایـا تا به کی بایـد بنالـم؟

که هر دم سـوزم و آشفتـه حالم

خدایا پاسـخ شب گریـه ها کو؟

همیـن امشب جواب این دلم گو...
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم چرا هروقت خطایی از من سر میزنه خدا با من مهربونتر میشه
منم شک میکنم که کاسه ای زیر نیم کاسه هست
نمیدونم با این کارش چیو میخواد به من ثابت کنه....
 

*vernal*

عضو جدید
کاربر ممتاز
كجا باید رفت؟.....

ز كه باید پرسید؟!!!

واژه عشق و پرستیدن چیست؟

جان اگر هست چرا در من نیست؟

من كه خود می دانم ..

راه من راه فناست

قصه عشق فقط یك رویاست....

 

*vernal*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا چگونه بخوانمت !!!



چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت كنم؟ كه شرمسارم از اینكه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز




خدایا !



شرمسارم كه بندگانت به نام تو سر از تن جدا میكنند.


خدایا !



خجلم كه بندگان تو به نام تو آزار و شكنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند.



خداوندا


شرمسارم كه بندگان تو با نام تو حكومت می كنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند.



خدایا !



غصه دارم كه مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی كه مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می كنند.


خدایا !



شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی كه نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند.



خدایا !



شرمسارم كه بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینكه در رفتار و كردارها بتوانم ترا بیابم.



خدایا !



خجلم كه ما بندگان از نعمتی چون فكر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم.


خدایا !



شرمسارم كه ما نمی خواهیم ترا آنگونه كه هستی بشناسیم.



خدایا !



شرمسارم كه هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم كه تصور می كنیم برای رابطه با تو باید كسی یا چیزی را نزد تو روان كنیم.


خدایا !



خجلم كه از زمان بت پرستی تا كنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته كه به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست.


خدایا !



شرمسارم كه در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی كه تو با مایی و اگر خود اراده كنیم دست ما را میگیری.


خدایا !



از این ناراحتم كه روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد.


خدایا !



شرمسارم كه نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم كه : قوانینت را به نفع كار ما تغییرده!


خدایا !



خجلم كه جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه كم و كاستی و كوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی كه قوانین طبیعی تو افراد متفكر و صاحب اندیشه را میطلبد, كه بدانند این قوانین ازلی و ابدی است.


خدایا !



شرمسارم كه در طول تاریخ همه آنان كه خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شكنجه دادیم و به نام كافر آنها را بر دار كردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا كه آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند.


خدایا !



خجلم كه چون فكر نمی كنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم.

 
بالا