گرگ؟
کدوم گرگ؟
گرگ اونه که مملکت مارو به این روز انداخته البته گرگ که چه عرض کنم روباه بهتره
نامه سرگشاده يك دانشجو به اصغر فرهادي!
- شروع کننده موضوع LEGEND.MM
- تاریخ شروع
کدوم گرگ؟
گرگ اونه که مملکت مارو به این روز انداخته البته گرگ که چه عرض کنم روباه بهتره
هي واي من ... نبينم حاجي سلحشور از دست دخترش ناراحت باشه ، عاقش نكنه حالا
پ . ن : دوستاي گرامي مخاطب بنده آقاي سلحشور بودن الان.
بله شاید.....ولی با حلوا حلوا گفتن که دهن شیرین نمیشه دوست من!!!
یعنی چی؟
دوست من حرف شما کاملا تایید میشه ولی با ادامه این بحثی که شما شروع کردید تاپیک جمع میشه اگه ادامش بدیم.....
زمان بهترین قاضیه چه چند وقت دیگه هممون میفهمیم که هدف از این کارا چی بوده.....خدا کنه شرایط طوری پیش بره که من به این نتیجه برسم که اشتباه میکردم چون این بهتره .......تا این که بخواد حرف من درست از اب دربیاد و بفهمیم بله قصد اونا از این کارا چی بوده....
من کلا با حرفای این فرد مخالفم اصغر فرهادی رفت و مردم ایران رو خوب معرفی کرد تو سخنرانیش هست دیگرانی که سنگشون رو به سینه میزنید با ندونم کاریشون دارن ابروی ایران رو میبرن و با سیاستای غلط ........کاری رو کردن که به این روز افتادیم این رو چطور توجیه میکنید؟
مملکت یا بهتر بگم کشور رو همین مردمی که توش زندگی می کنن می سازند.....پس من و شما هم جدا از بقیه نیستیم نمیشه خودتو کنار بکشی و فقط حرفشو بزنی....همه باید اصلاح کنند خودشونو
نه اصلا اینجوری نیست یه عده ای خاصی دارن این بلا رو سر مردم میارن 10 سال پیش هم همین مردم بودن ولی وضع ما فرق میکرد
ادامه دادن این بحث به قول دوستمون تاپیک جمع میشه .
بگذریم.
باش : )
آفرین
خاک بر سر اون دانشجو که از روابط دیپلماسی هیچی سر در نمیاره. همین افکار پوچ باعث عقب افتادنمون از کشورهای توسعه یافته شده.
major7
عضو جدید
بخاطر تحريم بهمون نوبل نميدن؟ چه كسي لياقت نوبل رو تو ايران داشته كه بخاطر تحريم نگرفته؟ لطفا منبع
حتما يادشون بوده كه تحريميم
اما واسه من جايزه گرفتن از دست دشمنم خيلي ارزش بيشتري داره تا از دست يك دوست
آخرین ویرایش:
اقا من یه چیز میگم.
حضرت علی فرمود :اگه کسی تونست همه رو راضی نگه داره بدون منافقه.خدا رو شکر اصغر فرهادی تونست با این کارش نشون بده خیلی دشمن داره پس منافق نیست.اونایی که واسه خود شیرینی همه کار میکنن تا یه کسایی تو راس مملکت رو از خودشون راضی کنن برن یه فکری به حال خودشون بکنن.دیگه مثال هم نمیزنم جون اینقد زیادن که تو صفحه نمیگنجه
حضرت علی فرمود :اگه کسی تونست همه رو راضی نگه داره بدون منافقه.خدا رو شکر اصغر فرهادی تونست با این کارش نشون بده خیلی دشمن داره پس منافق نیست.اونایی که واسه خود شیرینی همه کار میکنن تا یه کسایی تو راس مملکت رو از خودشون راضی کنن برن یه فکری به حال خودشون بکنن.دیگه مثال هم نمیزنم جون اینقد زیادن که تو صفحه نمیگنجه
ببخشید مگه اسکار رو فرهادی از اوباما یا از دولت آمریکا گرفت ؟ یعنی تمامی جوایز اسکاری که تا به حال به تمام فیلمسازان مختلف دنیا داده شده توسط دولت آمریکا بوده ؟ اگه اینجوریه چرا اصلا ایران هر سال یه فیلم برای اسکار معرفی میکنه ؟
mehravehoath
عضو جدید
انگار کسی خبر نداشته حقایق و مشکلات رو ...........با این فیلم نشون داده فرهادی بیچاره
مسخره تر از این نامه تو عمرم نخونده بودم
واقعا متاسفم برای کوته فکری که این نامه رو نوشته
B@control
کاربر بیش فعال
من پستم ویرایش کردم نوشتم نویسنده...
ولی من با ست اولشم مشکل دارم
شده تا حالا یه دختر چادری رو در نقش منفی قرار بدن؟؟؟نه در صورتی که میدونید چقدر تو کشور زیادن....
شده یه مانتوئی رو در نقش 100% مثبت بزارن ؟؟نه
پس حرف ایشون در مورد چادر که در قسمت اول گفتن کلا رد میشه...
انقدرسطحی به موضوع فکر میکنی؟حامیان اصلی اسکار و اتاق فکرش همشون آمریکایی و اسرائیلیند چون ازثروتمند ترین و قدرتمند ترین و با نفوذترین دولتهان....حالا بگذریم که شما اینو قبول نمیکنی!بله هرسال ایران فیلم معرفی میکرد ولی کی جایزه گرفتیم؟؟؟به هیچکدوم بها داده نشد...حتی بچه های آسمان که انقدر طرفدار داشت اسکار نگرفت چون فیلم مقابلش تو صحنه ی آخر ناوهای آمریکاییو به عنوان نجات دهنده نشون داده بود که به سمت ساحل میرفتن...بچه های آسمان جایزه نگرفت چون داشت اصول ی زندگی اصیل ایرانی اسلامیو نشون میداد مفهوم زندگی پاکشونو رنج و سختیشون واسه پاک زندگی کردن ....من خودم با هزار بدبختی فیلمو دیدم و دوستش هم داشتم!!اما...اصلا دوس ندارم بیگانه ها این فیلمو بکنن الت دستشون واسه اینکه ایرانی جماعت و دینشو بد جلوه بدن!قبول دارم فیلم خوش ساختیه و قشنگ ولی نکته هایی توش هست که باعث شده بیگانه ها خوششون بیاد و دولت اسرائیل باخوشحالی اعلام کنه که میخواد فیلمو بخره و به صورت گسترده سراسر کشورش اکران کنه که ببینن و بفهمن ایرانیا چه هیولاهایی هستن!! والسلام.....ببخشید مگه اسکار رو فرهادی از اوباما یا از دولت آمریکا گرفت ؟ یعنی تمامی جوایز اسکاری که تا به حال به تمام فیلمسازان مختلف دنیا داده شده توسط دولت آمریکا بوده ؟ اگه اینجوریه چرا اصلا ایران هر سال یه فیلم برای اسکار معرفی میکنه ؟
http://www.aparat.com/v/6dc99b2f347f13e58e32ae47a2076fae140890
آخرین ویرایش:
b65241
کاربر بیش فعال
آخرین ویرایش:
قابل شمارو نداشت...گفتم شاید اگه از زبون یه آدم کار بلد بشنویم بهتر باشه...بقیه ی کاربلدا که اظهار نظر نکردن!!!فراستیه دیگه....!!!
ممنون زحمت کشیدید ولی خیلی ها همین فراستی رو قبول ندارند و میگن حرفاش مفته
من که فقط برنامه ی هفتو به خاطر نقدهای اون میبینم خیلی ادم با شعور و فهمیده اییه .......خوشم میاد همیشه حرف راستو میگه میخواد کسی خوشش بیاد میخواد نیاد ......یه زمان خیلی قشنگ نقد میکرد یه طنز های مزخرفی که توی سینما ایران رواج پیدا کرده بود....واقعا توهین به شعور مخاطب بود.....این نقدشم مخصوصا اخرش عالی بود......
mandana-n
عضو جدید
فراستی که کلا هیچ فیلمی رو قبول نداره. حداقل به جز نقد فراستی چندتا نقد دیگه هم ببینید و بخونید...
نقد نيويورکر بر فيلم «جدايي نادر از سيمين»داستانِ تهرانآنتوني لينترجمه: مجتبا پورمحسندر ايتداي فيلم «جدايي نادر از سيمين» چه کسي مورد خطاب قرار ميگيرد؟ ما دو نفر را مي‌بينيم، دو ايراني از طبقه متوسط جامعه به نام نادر (پيمان معادي) و همسرش، سيمين (ليلا حاتمي) است که روبه دوربين دارند درباره طلاق احتمالي‌شان بحث مي‌کنند. سيمين مي‌خواهد کشورش را ترک کند و يک زندگي ديگر در خارج از ايران بسازد، اما نادر مي‌خواهد بماند و تنها فرزندشان، دختر ۱۱سال‌هاي به نام ترمه (سارينا فرهادي) را در ايران بزرگ کند. او تمايلي به جدايي ندارد؛ او مي‌خواهد همه چيز را همان‌طور که هست حفظ کند. اين زوج از همديگر متنفر نيستند و سيمين همسرش را «فردي خوب و نجيب» توصيف مي‌کند، اما به دليل عميقي - دليلي که هرگز هرگز در فيلم توضيح داده نمي‌شود، اما به تدريج همه چيز را به خوبي مي‌فهميم – او زندگي ديگري را مي‌خواهد. به اين دليل است که در شروع، سوي نگاه آن‌ها به ماست؛ از نظر مفهومي، آن‌ها دارند مساله‌شان را با يک رييس دادگاه مطرح مي‌کنند، چون ما صدايش را مي‌شنويم که از آن‌ها سوال مي‌کند، اما آن‌ها به همان اندازه و با همان شور با ما هم حرف مي‌زنند. دلم مي‌خواست جواب بدهم: «با من هستيد؟»دوست داشتم که تقريباً دو ساعت بعد، و بعد از شنيدن راستي‌ها و ناراستي‌هاي مساله، بتوانم نظري دقيق و بي‌طرفانه بدهم، اما «جدايي نادر از سيمين»، اگرچه از خيلي جنبهها يک درام خانوادگي شلوغ است، ما را با انرژي فراخ و تندي به جلو و عقب تکان مي‌دهد. تقريباً براي هر کدام از شخصيت‌هاي درگير متاسف مي‌شوي، در عين حال کاملاً نمي‌داني چه فکري بکني، و به‌طرز غريبي تماشاي اکثر اتفاقات کوچک خسته‌کننده است - يک اشاره پرخاشگرانه، يک نکته اتفاقي - چيزي را جلوه مي‌دهند که بايد يک موج خفيف باشد، يک موج شوکآور ميشود. اصغر فرهادي، نويسنده و کارگردان اين فيلم بدين گونه نقيض (آنتي‌تز) کامل فيلم فاجعه‌باري همچون «۲۰۱۲» را ساخته است که همه‌ش غرش دريا بود و بدون موج.ضربه اول فيلم «جدايي نادر از سيمين» وقتي وارد ميشود که سيمين مي‌رود که براي هميشه يا تا مدتي که دادگاه جريان دارد، با خانوادهاش زندگي کند. ترمه با نادر مي‌ماند، تدبيري که خوب عمل مي‌کرد، اگر دردسر پدر نادر که با آن‌ها زندگي مي‌کند و از آلزايمر رنج مي‌برد، در ميان نبود. نادر پرستار سرخانه‌اي به نام راضيه (ساره بيات) را استخدام مي‌کند تا روز را با پدر پيرش بگذراند؛ راضيه دو ساعت و نيم از خانه بيرون مي‌رود تا دخترش سميه (کيميا حسيني) را با خودش بياورد. او حامله است، اگرچه نادر از وضع او با خبر است، شروع به مشاجره با او مي‌کند. دعوت از آمريکايي‌ها براي سپري کردن شب‌هاي زمستاني خود براي تماشاي يک دعواي زن و شوهري اسلامي، به سختي خريدار دارد، اما اگر بتوان تماشاگران را مجبور کرد که اين فيلم را ببينند، چيزي که خواهند يافت، آميزه‌اي قوي از حس دور و کاملاً آشنا با کساني است که درگير حل مشکل والديني هستند که سلامتي‌شان را از دست داده‌اند؛ يا فشار گناه‌آلود مشترک‌شان به خاطراستخدام ديگران براي مراقبت از آن‌هاست. آن‌ها مطمئناً مي‌دانند که فيلم درباره چيست، وقتي با حيرت راضيه را مي‌بينند که وقتي از اين واقعيت باخبر ميشود که پدر پير نادر شلوارش را خراب کرده، براي مشاوره‌ي مذهب تماس تلفن ميگيرد و مي‌پرسد: «اگر شلوارش را عوض کنم، مرتکب گناه خواهم شد؟» دخترش به‌طور جدي نظاره‌گر است. او مي‌گويد: «به پدر نخواهم گفت.»يک روز پيرمرد که بدون مراقبت رها شده، در خيابان‌ها پرسه مي‌زند، راضيه براي کمک دنبال او مي‌گردد، و با يک کات، ما به تصويري سرزنده از بزرگ‌ترها و بچه‌ها مي‌رويم، که با امنيت در خانه دارند فوتبال دستي بازي مي‌کنند. دوباره وحشت. فرداي آن روز، وقتي نادر از سر کار برمي‌گردد، مي‌بيند که پدرش به تختخواب بسته شده و خبري از راضيه نيست. وحشت بازمي‌گردد و اين‌بار ديگر صحبت از امان و فرصت نيست. مشاجره‌ي بين آن دو، راضيه به بيرون از آپارتمان هل داده ميشود، مي‌افتد، و بچه‌اش سقط ميشود. نادر متهم ميشود به قتل بچه‌ي متولد نشده و مدت کوتاهي را در زندان مي‌ماند تا به قيد وثيقه آزاد ميشود؛ او هم متقابلاً شکايت مي‌کند و راضيه را به سوءرفتار با پدرش متهم مي‌سازد، پيش از آن‌که بداند با غرور جريحه‌دار شده‌اي که ديه بچه‌ي سقط شده را مي‌خواهد، هوا پس است و او در لبه نابودي زندگي مي‌کند. اتهامات نه در يک دادگاه خشک و خشن رسمي، بلکه در دفتري تيره‌رنگ برگزار ميشود که در آن شاکيان خشمگين ايستاده و به ميز قاضي تکيه داده‌اند، تا بهتر حرفش را به کرسي بنشانند. قاضي براي قاضي بودن زيادي از حد خسته است، و من تماشاي او را که با خستگي، قندي را در ليوان چايش هم مي‌زند، و مشخصاً فکر مي‌کند و مرا از ديدن اين مردم معاف مي‌کند، دوست داشتم.اعجاز فيلم «جدايي ناد از سيمين اين است که به هيچ کدام از شخصيت‌هايش رحم نمي‌کند، اما به دنبال آن نيست که آن‌ها را محکوم کند. اين فيلم پرتره‌اي دموکراتيک از جهاني مذهبي است. لحن بي‌طرفانه اصغر فرهادي، يادآور سبک موريس پيالا، فيلم‌ساز مشهور فرانسوي است، اما در فيلم «جدايي نادر از سيمين»، رشته‌هايي از دينداري و پدرسالاري را مي‌بينيم که پيالا به ندرت مي‌بايست با آن‌ها دست به گريبان باشد. براي مثال آن‌چه راضيه را که چادري است، مي‌ترساند؛ اين است که شوهرش، کارگر اخراجي تندخو به نام حجت (شهاب حسيني) خواهد فهميد که او چه نوع شغلي را برعهده گرفته است، و ترس کاملاً بجاست. وقتي راز فاش ميشود، حجت مي‌گويد: «بايد از تو شکايت کنم که بدون اين‌که ما بدانيم، براي يک مرد تنها کار کرده‌اي.» او شوخي نمي‌کند. و ما مجبوريم از برداشت‌هايمان از برابرطلبي به سوي جهاني متمايل شويم که در آن‌جا شايستگي، نجابت و پاکدامني که ما مدت‌هاست نسبت به آن بي‌تفاوت بوديم، بر چيزي که ما حقوق طبيعي مي‌ناميم غلبه مي‌کند. غرايز غربي بايد ما را به سوي سيمين که نصفه و نيمه روسري بر سر دارد، اما شلوار جين آبي‌رنگ مي‌پوشد، و چيز پرچذبه‌ي عجيبي در چهره آرام و عينکي ترمه وجود دارد که با اين حقيقت ذاتاً سنتي از مادرش گله مي‌کند که: «اگر تو نمي‌رفتي، پدر به زندان نمي‌افتاد.» * اين ترجمه در روزنامه فرهيختگان منتشر شده است.http://pourmohsen.com/blogs/blog.php?code=416
نقد نيويورکر بر فيلم «جدايي نادر از سيمين»داستانِ تهرانآنتوني لينترجمه: مجتبا پورمحسندر ايتداي فيلم «جدايي نادر از سيمين» چه کسي مورد خطاب قرار ميگيرد؟ ما دو نفر را مي‌بينيم، دو ايراني از طبقه متوسط جامعه به نام نادر (پيمان معادي) و همسرش، سيمين (ليلا حاتمي) است که روبه دوربين دارند درباره طلاق احتمالي‌شان بحث مي‌کنند. سيمين مي‌خواهد کشورش را ترک کند و يک زندگي ديگر در خارج از ايران بسازد، اما نادر مي‌خواهد بماند و تنها فرزندشان، دختر ۱۱سال‌هاي به نام ترمه (سارينا فرهادي) را در ايران بزرگ کند. او تمايلي به جدايي ندارد؛ او مي‌خواهد همه چيز را همان‌طور که هست حفظ کند. اين زوج از همديگر متنفر نيستند و سيمين همسرش را «فردي خوب و نجيب» توصيف مي‌کند، اما به دليل عميقي - دليلي که هرگز هرگز در فيلم توضيح داده نمي‌شود، اما به تدريج همه چيز را به خوبي مي‌فهميم – او زندگي ديگري را مي‌خواهد. به اين دليل است که در شروع، سوي نگاه آن‌ها به ماست؛ از نظر مفهومي، آن‌ها دارند مساله‌شان را با يک رييس دادگاه مطرح مي‌کنند، چون ما صدايش را مي‌شنويم که از آن‌ها سوال مي‌کند، اما آن‌ها به همان اندازه و با همان شور با ما هم حرف مي‌زنند. دلم مي‌خواست جواب بدهم: «با من هستيد؟»دوست داشتم که تقريباً دو ساعت بعد، و بعد از شنيدن راستي‌ها و ناراستي‌هاي مساله، بتوانم نظري دقيق و بي‌طرفانه بدهم، اما «جدايي نادر از سيمين»، اگرچه از خيلي جنبهها يک درام خانوادگي شلوغ است، ما را با انرژي فراخ و تندي به جلو و عقب تکان مي‌دهد. تقريباً براي هر کدام از شخصيت‌هاي درگير متاسف مي‌شوي، در عين حال کاملاً نمي‌داني چه فکري بکني، و به‌طرز غريبي تماشاي اکثر اتفاقات کوچک خسته‌کننده است - يک اشاره پرخاشگرانه، يک نکته اتفاقي - چيزي را جلوه مي‌دهند که بايد يک موج خفيف باشد، يک موج شوکآور ميشود. اصغر فرهادي، نويسنده و کارگردان اين فيلم بدين گونه نقيض (آنتي‌تز) کامل فيلم فاجعه‌باري همچون «۲۰۱۲» را ساخته است که همه‌ش غرش دريا بود و بدون موج.ضربه اول فيلم «جدايي نادر از سيمين» وقتي وارد ميشود که سيمين مي‌رود که براي هميشه يا تا مدتي که دادگاه جريان دارد، با خانوادهاش زندگي کند. ترمه با نادر مي‌ماند، تدبيري که خوب عمل مي‌کرد، اگر دردسر پدر نادر که با آن‌ها زندگي مي‌کند و از آلزايمر رنج مي‌برد، در ميان نبود. نادر پرستار سرخانه‌اي به نام راضيه (ساره بيات) را استخدام مي‌کند تا روز را با پدر پيرش بگذراند؛ راضيه دو ساعت و نيم از خانه بيرون مي‌رود تا دخترش سميه (کيميا حسيني) را با خودش بياورد. او حامله است، اگرچه نادر از وضع او با خبر است، شروع به مشاجره با او مي‌کند. دعوت از آمريکايي‌ها براي سپري کردن شب‌هاي زمستاني خود براي تماشاي يک دعواي زن و شوهري اسلامي، به سختي خريدار دارد، اما اگر بتوان تماشاگران را مجبور کرد که اين فيلم را ببينند، چيزي که خواهند يافت، آميزه‌اي قوي از حس دور و کاملاً آشنا با کساني است که درگير حل مشکل والديني هستند که سلامتي‌شان را از دست داده‌اند؛ يا فشار گناه‌آلود مشترک‌شان به خاطراستخدام ديگران براي مراقبت از آن‌هاست. آن‌ها مطمئناً مي‌دانند که فيلم درباره چيست، وقتي با حيرت راضيه را مي‌بينند که وقتي از اين واقعيت باخبر ميشود که پدر پير نادر شلوارش را خراب کرده، براي مشاوره‌ي مذهب تماس تلفن ميگيرد و مي‌پرسد: «اگر شلوارش را عوض کنم، مرتکب گناه خواهم شد؟» دخترش به‌طور جدي نظاره‌گر است. او مي‌گويد: «به پدر نخواهم گفت.»يک روز پيرمرد که بدون مراقبت رها شده، در خيابان‌ها پرسه مي‌زند، راضيه براي کمک دنبال او مي‌گردد، و با يک کات، ما به تصويري سرزنده از بزرگ‌ترها و بچه‌ها مي‌رويم، که با امنيت در خانه دارند فوتبال دستي بازي مي‌کنند. دوباره وحشت. فرداي آن روز، وقتي نادر از سر کار برمي‌گردد، مي‌بيند که پدرش به تختخواب بسته شده و خبري از راضيه نيست. وحشت بازمي‌گردد و اين‌بار ديگر صحبت از امان و فرصت نيست. مشاجره‌ي بين آن دو، راضيه به بيرون از آپارتمان هل داده ميشود، مي‌افتد، و بچه‌اش سقط ميشود. نادر متهم ميشود به قتل بچه‌ي متولد نشده و مدت کوتاهي را در زندان مي‌ماند تا به قيد وثيقه آزاد ميشود؛ او هم متقابلاً شکايت مي‌کند و راضيه را به سوءرفتار با پدرش متهم مي‌سازد، پيش از آن‌که بداند با غرور جريحه‌دار شده‌اي که ديه بچه‌ي سقط شده را مي‌خواهد، هوا پس است و او در لبه نابودي زندگي مي‌کند. اتهامات نه در يک دادگاه خشک و خشن رسمي، بلکه در دفتري تيره‌رنگ برگزار ميشود که در آن شاکيان خشمگين ايستاده و به ميز قاضي تکيه داده‌اند، تا بهتر حرفش را به کرسي بنشانند. قاضي براي قاضي بودن زيادي از حد خسته است، و من تماشاي او را که با خستگي، قندي را در ليوان چايش هم مي‌زند، و مشخصاً فکر مي‌کند و مرا از ديدن اين مردم معاف مي‌کند، دوست داشتم.اعجاز فيلم «جدايي ناد از سيمين اين است که به هيچ کدام از شخصيت‌هايش رحم نمي‌کند، اما به دنبال آن نيست که آن‌ها را محکوم کند. اين فيلم پرتره‌اي دموکراتيک از جهاني مذهبي است. لحن بي‌طرفانه اصغر فرهادي، يادآور سبک موريس پيالا، فيلم‌ساز مشهور فرانسوي است، اما در فيلم «جدايي نادر از سيمين»، رشته‌هايي از دينداري و پدرسالاري را مي‌بينيم که پيالا به ندرت مي‌بايست با آن‌ها دست به گريبان باشد. براي مثال آن‌چه راضيه را که چادري است، مي‌ترساند؛ اين است که شوهرش، کارگر اخراجي تندخو به نام حجت (شهاب حسيني) خواهد فهميد که او چه نوع شغلي را برعهده گرفته است، و ترس کاملاً بجاست. وقتي راز فاش ميشود، حجت مي‌گويد: «بايد از تو شکايت کنم که بدون اين‌که ما بدانيم، براي يک مرد تنها کار کرده‌اي.» او شوخي نمي‌کند. و ما مجبوريم از برداشت‌هايمان از برابرطلبي به سوي جهاني متمايل شويم که در آن‌جا شايستگي، نجابت و پاکدامني که ما مدت‌هاست نسبت به آن بي‌تفاوت بوديم، بر چيزي که ما حقوق طبيعي مي‌ناميم غلبه مي‌کند. غرايز غربي بايد ما را به سوي سيمين که نصفه و نيمه روسري بر سر دارد، اما شلوار جين آبي‌رنگ مي‌پوشد، و چيز پرچذبه‌ي عجيبي در چهره آرام و عينکي ترمه وجود دارد که با اين حقيقت ذاتاً سنتي از مادرش گله مي‌کند که: «اگر تو نمي‌رفتي، پدر به زندان نمي‌افتاد.» * اين ترجمه در روزنامه فرهيختگان منتشر شده است.http://pourmohsen.com/blogs/blog.php?code=416
نظره من نيست...اما باهاشون موافقم.. از زبانه خيلي از بازيگرا تو تلويزيون شنيدم كه انتقاد ادمايي مثله فراستي را قبول ندارن
اخرينشم همين ديروز تو شبكه يك ديدم كه خانومه مريم كاوياني...گفت:نقدي كه مردم ازم بكنن را قبول دارمو روش فكر ميكنم اما نقد منتقدينه سينما را قبول ندارم
دليله همشونم اينه كه...چون فك ميكنن منتقد هستن پس بايد انتقاد كنن و اگه نقد نكنن از اعتبار ميوفتن
منم موافقم با اين نظرشون
اتفاقا رو اينترنت سرچ كني...بيشتره اشخاصي كه تو سينما فعاليت دارن از فرهادي حمايت كردن......بيشتر از 80 درصدشون
من خودم تو تلوزيون حمايته امين تارخ...ميلاد كي مرام..محمد رضا شريفي نيا را ديدم...كه تو هر 3 مورد هم مجري پيچونده قضيه را
قبولش نداشته باشن چیزی ازش کم نمیشه...یه زمانیم خیلیا نقدای تند آوینیو نمی پسندیدن...چون شهامت داشت و حرفشو واسه خوشامد دیگران قورت نمیداد...بگذریم.......الان هرچی بگیم میگن متحجریم و الکی همه چیو بهم ربط میدیم...ما که حرفمونو زدیم..یا علی
BATOOO
عضو جدید
كل كاراي كه انجام ميشه تو ايران درسته فقط اسكار اصغر فرهادي اشتباه بود ما جوونا كه مشكل كار نداريم مشكل ازدواج نداريم مشكل تحصيل نداريم مشكل......................... نداريم
به قول اون خواننده كه ميگه
همه چي ارومه غصه ها خوابيدن
ولي الان فقط و فقط يه نا ارامي داريم اونم اصغر فرهاديه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به قول اون خواننده كه ميگه
همه چي ارومه غصه ها خوابيدن
ولي الان فقط و فقط يه نا ارامي داريم اونم اصغر فرهاديه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون متحجرو خیلی خوب اومدید....نمیدونم چرا هر کی افتخار کنه به اسکار دارای پرستیژ بالا و روشن فکری و.....این جور چیزاستقبولش نداشته باشن چیزی ازش کم نمیشه...یه زمانیم خیلیا نقدای تند آوینیو نمی پسندیدن...چون شهامت داشت و حرفشو واسه خوشامد دیگران قورت نمیداد...بگذریم.......الان هرچی بگیم میگن متحجریم و الکی همه چیو بهم ربط میدیم...ما که حرفمونو زدیم..یا علی
ولی کسی که نظرش بر خلافه میشه .......
اره خیلی الکی بعضی چیزا رو به هم ربط میدیم که فقط حرفمونو به کرسی نشونده باشیم......
Similar threads
Similar threads
-
-
-
-
نگارش پایان نامه به زبان انگلیسی (لطفاً شرکت کنید.)- شروع شده توسط Uchiha Itachi
- پاسخ ها: 11
-