یارب، تو بدین قوت سهـــلی که مراســت
وین کوتـــهی مدت مهلـــــی که مراســت
حســـــن عمل از مــــن چه توقـــع داری؟
با عیب قدیم و ظلم و جهلی که مراسـت
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر كس
یكی قلبی بیاراید تو پنداری كه زر دارد
یارب، تو بدین قوت سهـــلی که مراســت
وین کوتـــهی مدت مهلـــــی که مراســت
حســـــن عمل از مــــن چه توقـــع داری؟
با عیب قدیم و ظلم و جهلی که مراسـت
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر كس
یكی قلبی بیاراید تو پنداری كه زر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر كس
یكی قلبی بیاراید تو پنداری كه زر دارد
دل ما دارد از زلفـــــــش نشـــانی
که خود ساکــن نمیگـردد زمانی
سلام خواننده اولی شکیلا است دومی را هم بعدا" میگم
این هم جواب شعر
مـــــــرا شمشیـــر زد گیتـــی تـرا مشت
تـــــرا رنـــجور کـــرد اما مـــرا کشــــت
سلام بچه ها و گلابتون عزيز اميدوارم بتونيد كمك كنيد من دو بيت زير را كه از دو شعر جداگانه است شنيدم اما متاسفانه كل شعر و خوانندش رو فراموش كردم خواهش مي كنم اگر مي دونيد اين دوبيت كه از دوشعر جداگانه هستند متعلق به چه شعري مي باشند و خواننده هر كدومشون كي بوده و چه جوري مي شه اين اهنگ ها پيدا كرد كمك كنيد باور كنيد خيلي حياتيه
1- اي قوم به حج رفته كجاييد كجاييد
معشوق همين جاست بياييد بياييد
2- اي ساربان اي ساربان آهسته ران آهسته ران كارام جانم مي رود
وين دل كه باخود داشتم با دلستانم مي رود
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
لاحول ولا دور کند آن غم را *گر دیو رسد جان بنی آدم را
آن کز دم لاحول ولا غمگین شد *لا حول ولا فزون کند آن دم را
با درود
ای نامهی نو رسیده از یار
بیگوش سخن شنیده از یار
کلید تشکر ندارم. تشکرندهید
تو اي ناشناس كه در گوش منرندان تشنه لب را آبی نمی دهدكس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
تو اي ناشناس كه در گوش من
طنين صدايت چنين آشناست
زمن جان بگير و عيان چهره كن
روا گر مرادت به اين رو نماست
دو چشم مست او را با دو صد نازتو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
دو چشم مست او را با دو صد ناز
خيال انگيز چون در يا كشيدم
چه شبهايي كه نقش آرزو را
بروي پرده فردا كشيدم
دل هر ذره كه بشكافي
آفتابيش در ميان بيني
هر چه داري اگر به عشق دهي
كافرم گر جوي زيان بيني
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
قيد مردم تا غم افزا تر شود با بسط علم
باز شد فصل جديدي در كتاب زندگي
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |