مشاعرۀ سنّتی

nasimkhordad

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردم نه عجب صورت عشقم که بدانند

بی‌عشق نشستن عجب از مردم دانا

هر لحظه زبان فاش کند سر دل من

پیوسته ز دست تو برنجیم، زبانا
اوحدی




ای تو جان همه تنها دل و جان زار تو نیست
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
با درود


ترا جان گفتم ای دلبر تو دانی

که من این از زبان گفتم؟ نگفتم !

دهلوی


من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
"مولوی"
 

saeed99

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا در منزلِ جانان چه جاي عيش چون هر دم
جرس فرياد مي‌دارد، كه بربنديد محمل‌ها


با درود

اگر هر دو جهان بر من بشورند
ز شور عشق کم نکنم زمانی
مرا جانا از آن خویشتن خوان
توانی دید خود را تا توانی
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی درد و یکی درمان پسندد

یک وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران


پسندم آنچه را جانان پسندد
 
آخرین ویرایش:

مجید

عضو جدید
کی پست شود آنکه بلندش تو کنی
شادان بود آنجا که نژندش تو کنی
گردون سرافراشته صد بوسه زند
هر روز بر آن پای که بندش تو کنی

مولوی،دیوان شمس،رباعیات
 

shanli

مدیر بازنشسته
در عشق نوا جزو زند آنگه کل
در باغ نخست غوره است آنگه مل
اینست دلا قاعده در فصل بهار
در بانگ شود گربه و آنگه بلبل
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقام اصلی ما گوشه خرابات است


خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
در دل چگونه ياد تو می میرد
ياد تو ياد عشق نخستين است
ياد تو آن خزان دل انگيزيست
كاو را هزار جلوه رنگين است


ليك چشمان تو با فرياد خاموشش
راه ها را در نگاهم تار می سازد
همچنان در ظلمت رازش
گرد من ديوار می سازد
 

shanli

مدیر بازنشسته
تا این فلک آینه‌گون بر کار است
اندریم عشق موج خون در کار است
روزی آید برون و روزی ناید
اما شب و روز اندرون در کار است
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تن تو مطلع تابان روشنايي هاست
اگر روان تو زيباست از تن زيباست

شگفت حادثه اي نادر است معجز طبع
كه در سراچه تركيب چون تويي آراست
 
آخرین ویرایش:

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
رهرو ان نیست گهی تند گهی خسته رود
رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود
 

shanli

مدیر بازنشسته
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان منست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا