مشاعرۀ سنّتی

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح
آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود
دیدیم شعر دلکش حافظ بمدح شاه
یک بیت از این قصیده به از صد ساله بود
 

saeed99

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح
آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود
دیدیم شعر دلکش حافظ بمدح شاه
یک بیت از این قصیده به از صد ساله بود


با درود



داری دری پنهان صفت شش در مجو و شش جهت
پنهان دری که هر شبی زان در همی‌بیرون پری
مولوی
 

icttci

عضو جدید
در جمع رفيقان دل بيمار نداريم ما را نبود غم كه چرا يار نداريم
هر كس كه دلي مي شكند خوب بداند ما جمله رفيقيم و به كس كار نداريم
 
آخرین ویرایش:

icttci

عضو جدید
مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت
خرابم می‌کند هر دم فریب چشم جادویت






تني زنده دل خفته در زير گل ،به از عالمي زنده ي مرده دل .
تن زنده هرگز نگردد هلاك،هزار مرده دل گر بميرد چه باك
 

icttci

عضو جدید
کلک مشاطه‌ی صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد





در وطن مثل غريبانم نمي دانم چرا روز وشب سر در گريبانم نمي دانم چرا
هر كه را از روي دل جانم فدايش مي كنم مثل عقرب ميزند نيشم نمي دانم چرا
 

icttci

عضو جدید
در این دیار بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند





در دياري كه دگر نيست كسي يار كسي
يارب اي كاش نيفتد به كسي كار كسي
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلا تا كي در اين زندان فريب اينو ان بيني
يكي زين چاه ظلماني برونا تا جهان بيني
 

icttci

عضو جدید
دل ميرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد اشكارا




آرزو دارم دلت از غصه ها خالي شود
سهم تو از زندگي يك عمر خوشحالي شود
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد؟
چون بشد دلبر و با یار وفا دار چه کرد
 

icttci

عضو جدید
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمری ست که عمرم همه در کار دعا رفت
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم
 

icttci

عضو جدید
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای در آیم به در برند به دوشم!
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر
که گنج عافيتت در سرای خويشتن است
 

spacedummy

عضو جدید
تو را با دیگران بینم دلم دریای خون گردد
الهی کاسهء مهر و محبت سرنگون گردد

:heart::heart::gol::gol:
 

mob

عضو جدید
در گرگ نگاه مکن که بزغاله برد

یک روز ببینی که پلنگش بدرد
 

shanli

مدیر بازنشسته
دريا، بر گوهر نيامده ! آغوش مي گشود .
سر مي كشيد كوه،
آيا در آن كرانه چه مي ديد ؟
پر مي كشيد باد،
آيا چه مي شنيد، كه سرشار از اميد،
با كوله بار شادي،
از دره مي گذشت ،
در دشت مي دويد !
 

mob

عضو جدید
دو عاشق را به هم بهتر بود روز

دو هیزم را به هم بهتر بود سوز
 

shanli

مدیر بازنشسته
زآنهمه رفتن چه سود؟ خشت به دريا زدم !
شوق در آمد ز پاي، پاي درآمد به سنگ
و آن نفس گرم تاز، در خم و پيچ درنگ؛
اكنون، ديگر، دريغ، تن به قضا داده است !
موج ز خود رفته بود، ساحل افتاده است !
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا