سفرنامه سارا!

[sara@fshar]

نه بابا سند و مدرک نمی خواد که مگه من قطرم. من همه جوره قبولت دارم آبجی.
خوب دیگه این خیلی امیدوار کننده هست.
فک میکنی اون آخونده در اون لحظه داشته چی فکر میکرده ؟؟؟ من خیلی دوست دارم تو سر این باشم وقتی اون متلک ها رو میشنیده.

خب اگه عاقل باشه می تونه معنی حرکت مردم رو ببینه
می تونه بفهمه که مردم ما نه با دین که با اینا مشکل دارن
اما اگه بفهمن
اونا اگه عاقل بودن یه ذره اگه منطقی بودن می فهمیدن ملتی که تو ایام عید خونه شو ترک کرده اومده اونجور جاها دنبال یه نمنه شادی به قول خودشون حلاله ورداشتن تو اون حال و هوا نوحه گذاشتن و هی صدای قرآن از بلندگو پخش می کنن

خودشون خودشونو تو ذهن مردم زَهلَم گیتمیش می کنن دیگه

 

[arashpak]

پیش میاد که ادم مجبور بشه هر کاری کنه تا اروم بشه یا به خواسته خودش برسه ...مثل اعتصاب غذا که خیلی از زندانی ها انجام میدن ..و ممکنه جونشونم از دست بدن و مثل یک قهرمان بمیرند .
اما در کل اعتراض خاموش یا نافرمانی مدنی باید تا جایی پیش بره که به انسانیت ادم لطمه نخوره ...
کنفرانس برلین که یادتون ...لخت شدن ..رقصیدن و ...اینا درست بود ؟

 

[reza4321]

هفته اول رو زدیم به جاده رفتیم طرفای یزد و کاشون
اما ماجرایی که خودم دیدم و خب برام جالب بود رو می خوام برا شمام بگم و دلیل بخوام ازتون
تو نیاسر کاشون طرفای آبشارش با صحنه ای مواجه شدم که برام جالب بود یعنی نوع رفتار برام جالب بود
قضیه از این قرار بود پایین آبشار تو خیابون یه آخوندی به همراه یه پسر بچه داشت تو خیابون رژه میرفت یه چن تا زن چادری هم دورشو گرفته بودن و داشتن باهاش حرف میزدند
تو همین حین دوتا خانوم مانتویی که داشتند از کنار حاج آغا رد میشدند یهویی بدون هیچ مقدمه ای شال شونو از سرشون برداشتن به اصطلاح کشف حجاب کردن البت اصلا تیپ زنا عوضی نبود یعنی نه آرایش داشتند و نه لباس ناجور پوشیده بودند خیلی خیلی معمولی اما با دیدن حاج آقا شال شونو از سرشون برداشتند و خیلی ریلکس و آروم از کنارش رد شدند حاج آقا هم فقط ایستاد و اینجوری بهشون نیگا کرد زنا بعدا چن قدم اون طرفتر دوباره شال شونو رو سرشون کردن

اتفاق بعدی هم درست نیم ساعت بعد این اتفاق افتاد بازم کنار همین حاج آقا
سه تا سواری که فکر کنم با هم دیگه فامیل و آشنا بودند با دیدن حاج آقا صدای ضبط ماشین رو بردن بالا و بعد داخل ماشین شروع به رقص و کف و سوت کردن
همه این اتفاقا دقیقا تو لحظه ای که داشت از تو مساجد اونجا صدای قرآن و نماز و اینا پخش میشد اتفاق افتاد

خب نظر شما چیه؟

خوبه اینارو میبینی و فردا میای تاپیک میزنی که دیکتاتوری و خفقان داریم!!!!
از لابلای حرفهای هر کسی منطقش هم پیدا میشه

 

[شقایق21]

خوبه اینارو میبینی و فردا میای تاپیک میزنی که دیکتاتوری و خفقان داریم!!!!
از لابلای حرفهای هر کسی منطقش هم پیدا میشه

سلام رضا جون خوبی کم پیدایی دلم واست تنگ شده بود بخدا

 

[معمار67سبز]

هفته اول رو زدیم به جاده رفتیم طرفای یزد و کاشون
اما ماجرایی که خودم دیدم و خب برام جالب بود رو می خوام برا شمام بگم و دلیل بخوام ازتون
تو نیاسر کاشون طرفای آبشارش با صحنه ای مواجه شدم که برام جالب بود یعنی نوع رفتار برام جالب بود
قضیه از این قرار بود پایین آبشار تو خیابون یه آخوندی به همراه یه پسر بچه داشت تو خیابون رژه میرفت یه چن تا زن چادری هم دورشو گرفته بودن و داشتن باهاش حرف میزدند
تو همین حین دوتا خانوم مانتویی که داشتند از کنار حاج آغا رد میشدند یهویی بدون هیچ مقدمه ای شال شونو از سرشون برداشتن به اصطلاح کشف حجاب کردن البت اصلا تیپ زنا عوضی نبود یعنی نه آرایش داشتند و نه لباس ناجور پوشیده بودند خیلی خیلی معمولی اما با دیدن حاج آقا شال شونو از سرشون برداشتند و خیلی ریلکس و آروم از کنارش رد شدند حاج آقا هم فقط ایستاد و اینجوری بهشون نیگا کرد زنا بعدا چن قدم اون طرفتر دوباره شال شونو رو سرشون کردن

اتفاق بعدی هم درست نیم ساعت بعد این اتفاق افتاد بازم کنار همین حاج آقا
سه تا سواری که فکر کنم با هم دیگه فامیل و آشنا بودند با دیدن حاج آقا صدای ضبط ماشین رو بردن بالا و بعد داخل ماشین شروع به رقص و کف و سوت کردن
همه این اتفاقا دقیقا تو لحظه ای که داشت از تو مساجد اونجا صدای قرآن و نماز و اینا پخش میشد اتفاق افتاد

خب نظر شما چیه؟

این آخونده یه ریگی به کفشش داشته حالا ببین کی گفتم

 

[Metal Guard]

تو این تاپیک داره حد درک و فهم و انسانیت برخی کاملا" مشخص میشه.
ادامه بدید.
خدا رو شکر تو شهری که من هستم مردم مثل پروانه گرد روحانیون عزیز می چرخند و با کمال احترام با این عزیزان رفتار می کنند.
اینم بگم متاسفانه تو کل خانواده و دوستان بنده یک روحانی وجود نداره که بخوام سنگشونو به سینه بزنم ولی خدا رو شکر می کنم که هر چی بی بند و بار و لامذهبه با این قشر نخبه و فرهیخته دشمنه.
میگن انسان ها رو باید از دوست و دشمن هاشون شناخت.

 

[ne_sh67]

تو این تاپیک داره حد درک و فهم و انسانیت برخی کاملا" مشخص میشه.
ادامه بدید.
خدا رو شکر تو شهری که من هستم مردم مثل پروانه گرد روحانیون عزیز می چرخند و با کمال احترام با این عزیزان رفتار می کنند.
اینم بگم متاسفانه تو کل خانواده و دوستان بنده یک روحانی وجود نداره که بخوام سنگشونو به سینه بزنم ولی خدا رو شکر می کنم که هر چی بی بند و بار و لامذهبه با این قشر نخبه و فرهیخته دشمنه.
میگن انسان ها رو باید از دوست و دشمن هاشون شناخت.

شما قم تشریف دارین؟؟

 

[sara@fshar]

خوبه اینارو میبینی و فردا میای تاپیک میزنی که دیکتاتوری و خفقان داریم!!!!
از لابلای حرفهای هر کسی منطقش هم پیدا میشه

یعنی به نظر شما اینا نشونه های وجود فضای دیکتاتوری تو کشورما نیست
-روزنامه نگاران در بند
- دستگیری هرروزه فعالین حقوق زنان به بهانه ها و عناوین مختلف
- ربودن افراد فعال سیاسی و انجمن های اسلامی دانشگاه ها
-دربند کشیدن و منزوی کردن روحانیون مخالف نظام
-دانشجویانی که هر روز به بهانه ای به کمیته انضباطی فراخونده میشن وبعدا به زندان
-شکست رکورد اعدام در جهان توسط ایران
-عدم تعدد مطبوعات و نشریات که انعکاس دهنده طیف فکری اقشار مختلف جامعه باشه
-نحوه و روند انتخاب مقامهای سیاسی کشور و نحوه به قدرت رسیدن آنها
-نبود احزاب با سلیقه های فکری گوناگون
-نبود کانالهای تلویزیونی و رادیویی خصوصی
-شنود مکالمات شهروندان ایرانی
و......................................

 

[spow]

هفته اول رو زدیم به جاده رفتیم طرفای یزد و کاشون
اما ماجرایی که خودم دیدم و خب برام جالب بود رو می خوام برا شمام بگم و دلیل بخوام ازتون
تو نیاسر کاشون طرفای آبشارش با صحنه ای مواجه شدم که برام جالب بود یعنی نوع رفتار برام جالب بود
قضیه از این قرار بود پایین آبشار تو خیابون یه آخوندی به همراه یه پسر بچه داشت تو خیابون رژه میرفت یه چن تا زن چادری هم دورشو گرفته بودن و داشتن باهاش حرف میزدند
تو همین حین دوتا خانوم مانتویی که داشتند از کنار حاج آغا رد میشدند یهویی بدون هیچ مقدمه ای شال شونو از سرشون برداشتن به اصطلاح کشف حجاب کردن البت اصلا تیپ زنا عوضی نبود یعنی نه آرایش داشتند و نه لباس ناجور پوشیده بودند خیلی خیلی معمولی اما با دیدن حاج آقا شال شونو از سرشون برداشتند و خیلی ریلکس و آروم از کنارش رد شدند حاج آقا هم فقط ایستاد و اینجوری بهشون نیگا کرد زنا بعدا چن قدم اون طرفتر دوباره شال شونو رو سرشون کردن

اتفاق بعدی هم درست نیم ساعت بعد این اتفاق افتاد بازم کنار همین حاج آقا
سه تا سواری که فکر کنم با هم دیگه فامیل و آشنا بودند با دیدن حاج آقا صدای ضبط ماشین رو بردن بالا و بعد داخل ماشین شروع به رقص و کف و سوت کردن
همه این اتفاقا دقیقا تو لحظه ای که داشت از تو مساجد اونجا صدای قرآن و نماز و اینا پخش میشد اتفاق افتاد

خب نظر شما چیه؟

اینارو ول کن
مسافرت خوش گذشت؟
فک میکنی اخرالزمان که میگن چیه

 

[sara@fshar]

اینارو ول کن
مسافرت خوش گذشت؟
فک میکنی اخرالزمان که میگن چیه

آره جای شما خالی


.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

 

[.Soheil]

آره جای شما خالی


.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

راس میگه جات خیلی خالی بود ....

 

[sara@fshar]

راس میگه جات خیلی خالی بود ....

ببینم دندوناتو مسواک کردی اومدی باشگاه

 

[.Soheil]

ببینم دندوناتو مسواک کردی اومدی باشگاه

مسواک کردن فعلی جدید
خدمتی دیگر از آخوند نامه سارا

 

[khatriya]

روحانیون اینجا که نمیزارن کسی نزدیک شه .... دیروز زنگ زدم به دفتر یکی از مراجع ... سوالی داشتم در رابطه با مسجد .. میخوام یه مسجد طراحی کنم میخواستم ببینم چه جوریه قضیه اتصال صف ها .. اقا تا گوشی رو برداشت و دید من یه دخترم کلا حرف نزد .. من فک کردم اصلا قطع شده دیدم من هی حرف میزن این چیزی نمیگه .. بعد چند بار الو الو گفتن .. بالاخره فرمودن مسجد رو باید مهندس طراحی کنه و تحقیقات کنه ! گفتم خوب اقا منم مهندسم زنگ زدم تحقیق کنم .. خلاصه که نه جواب منو داد نه حداقل راهنمایی کرد! خورد تو ذوقم! گفتم ببین ما هم که میریم طرف اینا اینا خودشون رو میکشن کنار..
خب مگه من چم بود که این اینجوری با من حرف زد؟؟؟

 

[sara@fshar]

مسواک کردن فعلی جدید
خدمتی دیگر از آخوند نامه سارا

 

[waffen]

روحانیون اینجا که نمیزارن کسی نزدیک شه .... دیروز زنگ زدم به دفتر یکی از مراجع ... سوالی داشتم در رابطه با مسجد .. میخوام یه مسجد طراحی کنم میخواستم ببینم چه جوریه قضیه اتصال صف ها .. اقا تا گوشی رو برداشت و دید من یه دخترم کلا حرف نزد .. من فک کردم اصلا قطع شده دیدم من هی حرف میزن این چیزی نمیگه .. بعد چند بار الو الو گفتن .. بالاخره فرمودن مسجد رو باید مهندس طراحی کنه و تحقیقات کنه ! گفتم خوب اقا منم مهندسم زنگ زدم تحقیق کنم .. خلاصه که نه جواب منو داد نه حداقل راهنمایی کرد! خورد تو ذوقم! گفتم ببین ما هم که میریم طرف اینا اینا خودشون رو میکشن کنار..
خب مگه من چم بود که این اینجوری با من حرف زد؟؟؟

خوب دیگه.
یادت باشه از این به بعد دیگه طرف آخوند جماعت نری.

 

[sara@fshar]

خوب دیگه.
یادت باشه از این به بعد دیگه طرف آخوند جماعت نری.

وافن جون می دونی چی تو باعث شده هم بین این طرف وهم اون طرف طرفدار داشته باشی؟
اون صداقت توئه رک گویی توئه
کاش همه مثل تو بودن قدر خودتو بدون مثل تو تو این دوره زمونه خیلی کمه

 

[arashpak]

تو این تاپیک داره حد درک و فهم و انسانیت برخی کاملا" مشخص میشه.
ادامه بدید.
خدا رو شکر تو شهری که من هستم مردم مثل پروانه گرد روحانیون عزیز می چرخند و با کمال احترام با این عزیزان رفتار می کنند.
اینم بگم متاسفانه تو کل خانواده و دوستان بنده یک روحانی وجود نداره که بخوام سنگشونو به سینه بزنم ولی خدا رو شکر می کنم که هر چی بی بند و بار و لامذهبه با این قشر نخبه و فرهیخته دشمنه.
میگن انسان ها رو باید از دوست و دشمن هاشون شناخت.

دشمن
اگه نقش رو حانیت در شکست انقلاب مشروطه رو می دونستی

اگه بیشتر در مورد گروه تروریستب فدایان اسلام (نواب صفوی) و خدماتی که خواسته یا ناخواسته به کشور انگلیس کرد اطلاع داشتی
اگه تاثیر عقب رفت و ارتجاعی رو که دو به گفته شما رو حانی یعنی مدرس و بروجردی بر تاریخ معاصر مون داشتند را مطالعه می کرذی
اگه به این فکر می کردی که انعلاب و مرذم و دانشجو
یان کرذند اما بر مسند قدرت رو حانیت نشست
اگه به جمله مرحوم طالقلنی که به خمینی گفت ابن قانون اساسی که نوشتید ما رو 2500 سال به عقب می بره بیشتر دقت می کرذی ...
و حبلی اگرهای تاریخی دیگه ( احتماعی ش بماند ) می دیدی تنها نقش رو حانیت عقب رفت مردم برای حفط بقای خودشون
یاد حمله شاه می افتم که می گفت ....روحانیت کرم تو گوه..
امامن این نمی گم ..بلکه می گم روحانیت دشمن ایران ...البته استثناهایی هستند .



ااما انسانیت حکم می کنه که ادم با دشمنشم انسانی برخورد کنه .

 

[khatriya]

خوب دیگه.
یادت باشه از این به بعد دیگه طرف آخوند جماعت نری.

یه وقتا مجبوریه دیگه... ولی خب خوش اخلاق هم توشون هست ولی همین که یه جوری با تو حرف میزنن که انگار تو لیاقت نداری مسجد بسازی و... ادمو ناراحت میکنه! اونم از کسایی که اینقدر ادعا دارن که خدا .... اخه اگه حضوری منو میدید .. میگفتم حالا مهام بیرون بوده لباسم ناجور بوده ... یه جوری قانع میشدم .. ولی یه ادم از یه صدا چی میتونه بفهمه؟؟؟

 

[arashpak]

تو این تاپیک داره حد درک و فهم و انسانیت برخی کاملا" مشخص میشه.
ادامه بدید.
خدا رو شکر تو شهری که من هستم مردم مثل پروانه گرد روحانیون عزیز می چرخند و با کمال احترام با این عزیزان رفتار می کنند.
اینم بگم متاسفانه تو کل خانواده و دوستان بنده یک روحانی وجود نداره که بخوام سنگشونو به سینه بزنم ولی خدا رو شکر می کنم که هر چی بی بند و بار و لامذهبه با این قشر نخبه و فرهیخته دشمنه.
میگن انسان ها رو باید از دوست و دشمن هاشون شناخت.

اقلی محترم امثال شمارو خیلی ذیذم ...نه در بین اونهایی که باشون مخالم بلکه در بین کسایی که تقریبا حرف های من رو می زنند ...

اما هر دو دسته شما ...ی چه اونهای که مثل تو قکر می کنند و چه اونهایی که کاملا مخالف تو هستند ...
به مشکل دارند و اون اینه که کمی به جای هم نمی شیتید و از دید یک دیگر فکر تمی کنید ..


تند روی در هر صورتی محکوم به شکست ...و این اسمش رک گویی نیست ..اسمش ..تعصب و یک جانبه گرایی ...

 

[mohamad javid]

هفته اول رو زدیم به جاده رفتیم طرفای یزد و کاشون
اما ماجرایی که خودم دیدم و خب برام جالب بود رو می خوام برا شمام بگم و دلیل بخوام ازتون
تو نیاسر کاشون طرفای آبشارش با صحنه ای مواجه شدم که برام جالب بود یعنی نوع رفتار برام جالب بود
قضیه از این قرار بود پایین آبشار تو خیابون یه آخوندی به همراه یه پسر بچه داشت تو خیابون رژه میرفت یه چن تا زن چادری هم دورشو گرفته بودن و داشتن باهاش حرف میزدند
تو همین حین دوتا خانوم مانتویی که داشتند از کنار حاج آغا رد میشدند یهویی بدون هیچ مقدمه ای شال شونو از سرشون برداشتن به اصطلاح کشف حجاب کردن البت اصلا تیپ زنا عوضی نبود یعنی نه آرایش داشتند و نه لباس ناجور پوشیده بودند خیلی خیلی معمولی اما با دیدن حاج آقا شال شونو از سرشون برداشتند و خیلی ریلکس و آروم از کنارش رد شدند حاج آقا هم فقط ایستاد و اینجوری بهشون نیگا کرد زنا بعدا چن قدم اون طرفتر دوباره شال شونو رو سرشون کردن

اتفاق بعدی هم درست نیم ساعت بعد این اتفاق افتاد بازم کنار همین حاج آقا
سه تا سواری که فکر کنم با هم دیگه فامیل و آشنا بودند با دیدن حاج آقا صدای ضبط ماشین رو بردن بالا و بعد داخل ماشین شروع به رقص و کف و سوت کردن
همه این اتفاقا دقیقا تو لحظه ای که داشت از تو مساجد اونجا صدای قرآن و نماز و اینا پخش میشد اتفاق افتاد

خب نظر شما چیه؟

اون زنا از همون شاني كه خودت خوردي ..............خورده بودن...........اون جونا هم هينطور از اون شاني خورده بودن

 

[waffen]

وافن جون می دونی چی تو باعث شده هم بین این طرف وهم اون طرف طرفدار داشته باشی؟
اون صداقت توئه رک گویی توئه
کاش همه مثل تو بودن قدر خودتو بدون مثل تو تو این دوره زمونه خیلی کمه

چقدر خجالتم میدی آبجی سارا.
کوچیکتیم.

یه وقتا مجبوریه دیگه... ولی خب خوش اخلاق هم توشون هست ولی همین که یه جوری با تو حرف میزنن که انگار تو لیاقت نداری مسجد بسازی و... ادمو ناراحت میکنه! اونم از کسایی که اینقدر ادعا دارن که خدا .... اخه اگه حضوری منو میدید .. میگفتم حالا مهام بیرون بوده لباسم ناجور بوده ... یه جوری قانع میشدم .. ولی یه ادم از یه صدا چی میتونه بفهمه؟؟؟

آخوند که آدم خوبی نمیشه. هر آدم خوب که آخوند نمیشه. اگه آخوند شد دیگه خوب نمیشه.
اینایی که یه ملحفه بستن سرشون کاسبن. تازه بیشترشون هم بیمار جنسی و روانی هستند.
ناراحت نشو. من چیزهایی تو این رساله های بزرگانشون خوندم که هرچیزی رو ازشون انتظار دارم.
آخوند اسمش با خودشه.

 

[.Soheil]

وافن جون می دونی چی تو باعث شده هم بین این طرف وهم اون طرف طرفدار داشته باشی؟
اون صداقت توئه رک گویی توئه
کاش همه مثل تو بودن قدر خودتو بدون مثل تو تو این دوره زمونه خیلی کمه

 

[ofakur]

هفته اول رو زدیم به جاده رفتیم طرفای یزد و کاشون
اما ماجرایی که خودم دیدم و خب برام جالب بود رو می خوام برا شمام بگم و دلیل بخوام ازتون
تو نیاسر کاشون طرفای آبشارش با صحنه ای مواجه شدم که برام جالب بود یعنی نوع رفتار برام جالب بود
قضیه از این قرار بود پایین آبشار تو خیابون یه آخوندی به همراه یه پسر بچه داشت تو خیابون رژه میرفت یه چن تا زن چادری هم دورشو گرفته بودن و داشتن باهاش حرف میزدند
تو همین حین دوتا خانوم مانتویی که داشتند از کنار حاج آغا رد میشدند یهویی بدون هیچ مقدمه ای شال شونو از سرشون برداشتن به اصطلاح کشف حجاب کردن البت اصلا تیپ زنا عوضی نبود یعنی نه آرایش داشتند و نه لباس ناجور پوشیده بودند خیلی خیلی معمولی اما با دیدن حاج آقا شال شونو از سرشون برداشتند و خیلی ریلکس و آروم از کنارش رد شدند حاج آقا هم فقط ایستاد و اینجوری بهشون نیگا کرد زنا بعدا چن قدم اون طرفتر دوباره شال شونو رو سرشون کردن

اتفاق بعدی هم درست نیم ساعت بعد این اتفاق افتاد بازم کنار همین حاج آقا
سه تا سواری که فکر کنم با هم دیگه فامیل و آشنا بودند با دیدن حاج آقا صدای ضبط ماشین رو بردن بالا و بعد داخل ماشین شروع به رقص و کف و سوت کردن
همه این اتفاقا دقیقا تو لحظه ای که داشت از تو مساجد اونجا صدای قرآن و نماز و اینا پخش میشد اتفاق افتاد

خب نظر شما چیه؟

با سلام و تبریک سال نو
نظر من اینه که حیف نیست انسان بره سفر , اونوقت وقتشو با دیدن یک آخوند و کار های اون بیخودی تلف کنه ؟ کاش بجاش از فرصتی که داشتی به نحو احسن استفاده میکردی.
در مورد کار اون خانمها هم معنیش اینه که : دیکتاتور ها میتونن جسم انسان را به زنجیر بکشند , اما روحش را هرگز.

 

[sara@fshar]

با سلام و تبریک سال نو
نظر من اینه که حیف نیست انسان بره سفر , اونوقت وقتشو با دیدن یک آخوند و کار های اون بیخودی تلف کنه ؟ کاش بجاش از فرصتی که داشتی به نحو احسن استفاده میکردی.
در مورد کار اون خانمها هم معنیش اینه که : دیکتاتور ها میتونن جسم انسان را به زنجیر بکشند , اما روحش را هرگز.

سلام خانومی
خوبی
خوشی
سفر خوش گذشت
والا ما مثل شما مایه دار نیستیم که بریم ترکیه
خیلی هنر کنیم می ریم همین دوربرا
این دوربرا هم که ماشا همه جا آخوند ریخته
اون روزم اونجا کنار خیابون وایساده بودم کشیک وسایل پیک نیک رو میدادم