داستان سه کلمه ایی

[آرش بابایی]

ولی مسواکشو باید...

 

[sahar68]

[FONT=&quot]اینم از داستان نیمه کاره بی محتوا سعی شد خیلی کلمات حذف نشه اما دوستان توجه ایی نکردن و فقط سه کلمه رو تایپ کردن دیگه توجه ایی به ادامه داستان نداشتند [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]روزي روزگاري در[/FONT] [FONT=&quot]یه جای خیلی[/FONT] [FONT=&quot]کوچکی دخترکی بود[/FONT] [FONT=&quot]با یه[/FONT][FONT=&quot] دوست [/FONT][FONT=&quot]که خیلی هم با جور بودن[/FONT] [FONT=&quot]ولی[/FONT] [FONT=&quot]دوستش خیلی [/FONT][FONT=&quot] ناراحت بود چون فردا باید مسواک میزد اما مسواک نداشت کلشهم تاس بود اخه کله تاسبرق ميزنه و چشمو اذیت میکنه خیلی دراماتیکه عاشقه است این که تاسه !!!![/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]کچلی که نمیدونه [/FONT][FONT=&quot]چرا آرایشگرا این قدر خوب رو کله تاسش کارمیکنند؟ چه قدر این آرایشگرا باید با اصول روانشناسی با مشتریانه کله‌نورافکنی ارتباط برقرار كنه و مخشونو بزنند تا بتونند یه لقمه نون در بیارن ؟[/FONT]​

[FONT=&quot] دختره و دوستش میخاستن برن مسواک بخرن !!! با خوشحالی تمام راهی شدن اما پولشون تموم شده بود[/FONT]​

[FONT=&quot] اگرالان پول داشتن چی میشد؟؟[/FONT]​

[FONT=&quot] رفتن پیش بابا محمود که ازش پول قرض کنند مجبور شدن و رفتن پیش بابایی [/FONT]​

[FONT=&quot]البته شرطی داشت بابا محمود بهشون گفت : که باید پولو با یه مسواک بهشون پس بده [/FONT]​

[FONT=&quot]اونا میدونستند اگه پول بابایی نتونن پس بدن باید برن و از رفقا قرض کنند[/FONT]​

[FONT=&quot]بین راه رفتن که از حسن کچل قرض کنن [/FONT]​

[FONT=&quot]اما نشد !!![/FONT]​

[FONT=&quot] چون حسن رفیقش دزد بود [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]خوب کی میتونه ادامه بده البته با سه کلمه با محتوا و مربوط به داستان...[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

 

[sahar68]

احتمال داشت که

 

[elahe.civil]

ولی تصمیم گرفت

 

[Metal Guard]

احتمال داشت که

ولی تصمیم گرفت

آخه این " ولی تصمیم گرفت" رو چجوری میشه به " احتمال داشت که" ربط داد؟!
نمی شد شما با پست ششمتون این داستان مهیج رو خراب نمی کردید؟!
به نظر من از اول یه داستان جدید رو شروع کنید.
آخه دختر تاس و مسواک احمدی نژاد و دراماتیک چه ربطی به هم دارن؟! اصلا" دختر تاس کی دیده؟!
من می گم باید هر کی می بینه سه کلمه ی قبلیش بی ربطه و از نظر دستوری نمی چسبه به سه کلمه ی قبلیش اون سه کلمه رو نادیده بگیره و به سه کلمه ی قبل تر سه کلمه ی خودش رو اضافه کنه ! ( چه سه کلمه تو سه کلمه ای شد!)

 

[sahar68]

ولی تصمیم گرفت

درستش میکنم
به قبل داستان توجه کنید:
احتمال داشت که لو بره
اما تصمیم گرفت که
یه کار درست درمون

 

[sahar68]

آخه این " ولی تصمیم گرفت" رو چجوری میشه به " احتمال داشت که" ربط داد؟!
نمی شد شما با پست ششمتون این داستان مهیج رو خراب نمی کردید؟!
به نظر من از اول یه داستان جدید رو شروع کنید.
آخه دختر تاس و مسواک احمدی نژاد و دراماتیک چه ربطی به هم دارن؟! اصلا" دختر تاس کی دیده؟!
من می گم باید هر کی می بینه سه کلمه ی قبلیش بی ربطه و از نظر دستوری نمی چسبه به سه کلمه ی قبلیش اون سه کلمه رو نادیده بگیره و به سه کلمه ی قبل تر سه کلمه ی خودش رو اضافه کنه ! ( چه سه کلمه تو سه کلمه ای شد!)

راست میگه از اول شروع میکنیم فقط توجه کنید به قبل داستان
کی شروع میکنه؟

 

[Metal Guard]

با اجازه ی بزرگترا بنده شروع می کنم......
*******************************

تاریکی شب همه جا

 

[elahe.civil]

خوب این که 4 کلمه بود!حالا هی از من ایراد بگیرید

 

[elahe.civil]

بیاین از:ولی تصمیم گرفت شروع کنیم!!

 

[vahid321]

بیاین از:ولی تصمیم گرفت شروع کنیم!!

به هر قیمتی

 

[elahe.civil]

روشو زمین نزنه!

 

[vahid321]

روشو زمین نزنه!

و از حسن
​

 

[Metal Guard]

و از حسن​

که دل مهربونش

 

[elahe.civil]

شهره عالم بود

 

[mourinho]

ادامه

ادامه

رفت دعا کرد ....

 

[Metal Guard]

رفت دعا کرد ....

ولی تصمیم گرفت به هر قیمتی روشو زمین نزنه! و از حسن که دل مهربونش شهره عالم بود ///رفت دعا کرد .... سه کلمه ای آخر بی معنیه ! عوضش کنید!

 

[vahid321]

شهره عالم بود

قرض کنه و
​

 

[Memar_70]

به اون بده....

 

[Metal Guard]

به اون بده....

تا با اون

 

[mourinho]

نمیدونم ادامه جی بنویسم

نمیدونم ادامه جی بنویسم

چون بابالنگ درازه...

 

[Metal Guard]

چون بابالنگ درازه...

مجید جان تو یه تنه تن ویکتور هوگو و داستایوسکی و شکسپیر و حسین کرد شبستری و ... رو تو گور لرزوندی!
آخه اینو چجور به عبارت قبلش ربط بدیم؟!

 

[mourinho]

ببخشید عزیز

ببخشید عزیز

مجید جان تو یه تنه تن ویکتور هوگو و داستایوسکی و شکسپیر و حسین کرد شبستری و ... رو تو گور لرزوندی!
آخه اینو چجور به عبارت قبلش ربط بدیم؟!

آخ ببخشید ادامه با شما

 

[Metal Guard]

آخ ببخشید ادامه با شما

نه داداشی... جون تو اگه راه داشته باشه. خودت باید ادامشو بیای.

 

[mourinho]

ادامش

ادامش

با اجازه
چون خیلی لوتی..........

 

[vahid321]

تا با اون

یه مسواک خوب
​

 

[Metal Guard]

یه مسواک خوب​

بخره و برای

 

[jigsaw]

بخره و برای

محمود تعریف کنه

 

[jigsaw]

محمود تعریف کنه

فرداش رفت پیش ...

 

[elahe.civil]

محمود و کدخدا