خاطرات یک دختر دانشجوی دم بخت

lazlo

عضو جدید
سلام خوبم! مگه دکتری!!؟؟
بیا شکوفه جونم مثال بارز!!
اینجانب الهه هستم ترم 3

آها!!
خب دیگه دیدی که من دختر خوفییییییم اصلا خودگیر نیستم!!
خوشوقتم ازیارتتون
بابا بذارین من لااقل برم اونور بعدا این حرفا رو بزن پشت سرمممممممم

:redface:
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
دخترا خوب شد این تاپیک تکراری بود دور هم باشیم.

امروز نونوای محل ازم پرسید چند تا نون میخوای ؟ حتما میخواسته ازم خواستگاری کنه. نظر شما چیه؟

بعدم این سوپر مارکت ازم پرسید نوشابه رژیمی یا معمولی ؟ حتما میخواسته ازم خواستگاری کنه. نظر شما چیه؟
 

lazlo

عضو جدید
دخترا خوب شد این تاپیک تکراری بود دور هم باشیم.

امروز نونوای محل ازم پرسید چند تا نون میخوای ؟ حتما میخواسته ازم خواستگاری کنه. نظر شما چیه؟

بعدم این سوپر مارکت ازم پرسید نوشابه رژیمی یا معمولی ؟ حتما میخواسته ازم خواستگاری کنه. نظر شما چیه؟
زئوسسسسسسسسسس
یادته اون پست اول بهت چی گفتن؟ گفتن که فقط یه نیگا به لینکای پایین بنداز
یادته پست دومت چی بودددددددددددددددد
گفتش خوب کردی که این تایپیک رو زدییییییییییی
فکر نمیکنی اوناهمممممممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

rozmary3000

اخراجی موقت
خاطرات یک دختر دانشجوی دم بخت


اول مهر:امروز روز اولي است كه من دانشجو شده ام. توي كلاس هيچ كس نبود، فقط يك پسر نشسته بود. وقتي پرسيدم «كلاس ادبيات اينجاست؟» خنديد و گفت:بله، اما تشكيل نمي شه(!)و دوباره در مقابل تعجبم گفت كه يكي دو هفته ي اول كه كلاس ها تشكيل نمي شود و خنديد.
با اينكه از خنديدنش لجم گرفت، اما فكر كنم او از من خوشش آمده باشد؛ چون پرسيد كه ترم يكي هستيد يا نه. گمانم مي خواست سر صحبت را باز كند و بيايد خواستگاري؛ اما شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم زياد نخندد!



دو هفته بعد، سه شنبه:امروز دوباره به دانشگاه رفتم. همان پسر را ديدم از دور به من سلام كرد، من هم جوابش را ندادم. شايد دوباره مي خواست از من خواستگاري كند. وارد كلاس كه شدم استاد گفت:"دو هفته از كلاس ها گذشته، شما تا حالا كجا بوديد؟" يكي از پسرهاي كلاس گفت:«لابد ايشان خواب بودن.» من هم اخم كردم. اگر از من خواستگاري كند، هيچ وقت جوابش را نمي دهم چون شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم زياد طعنه نزند!


چهارشنبه:امروز صبح قبل از اينكه به دانشگاه بروم از اصغر آقا بقال سر كوچه كيك و سانديس گرفتم او هم از من پرسيد كه دانشگاه چه طور است؟ اما من زياد جوابش را ندادم. به نظرم مي خواست از من خواستگاري كند، اما رويش نشد. اگر چه خواستگاري هم مي كرد، من قبول نمي كردم؛ آخر شرط اول من براي ازدواج اين است كه تحصيلات شوهرم اندازه ي خودم باشد!




چهارشنبه:امروز يكي از پسرهاي سال بالايي كه ديرش شده بود به من تنه زد؛ بعد هم عذرخواهي كرد، من هم بخشيدمش. به نظرم مي‌خواست از من خواستگاري كند، چون فهميد من چه همسر مهربان و با گذشتي برايش مي‌شوم؛ اما من قبول نمي‌كنم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم حواسش جمع باشد و به كسي تنه نزند!


دوشنبه: امروز روز بدي بود. همان پسر سال بالايي شيريني ازدواجش را پخش كرد. خيلي ناراحت شدم گريه هم كردم ولي حتي اگر به پايم هم بيفتد ديگر با او ازدواج نمي كنم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم وفادار باشد!


يكشنبه: امروز همان پسري كه روز اول ديدمش اومد طرفم. مي دانستم كه دير يا زود از من خواستگاري مي كند. كمي كه من و من كرد، خواست كه از طرف او از دوستم "ساناز" خواستگاري كنم و اجازه بگيرم كه كمي با او حرف بزند. من هم قبول نكردم. شرط اول من براي ازدواج اين است كه شوهرم چشم پاك باشد


ترم آخر : امروز هيچ كس از من خواستگاري نكرد. من مي دانم مي ترشم و آخر سر هم مجبور مي شم زن اكبرآقا مكانيك بشوم...

با سلام

مگر اين دوره زمونه شوهر گير مياد اون هم براي تو

حقت كه ترشيده بشي
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما که تشکرت فعال شد پس ...


ازت خوشم اومد . سرت تو حساب کتابه. افرین . مرد باید حواسش به اقتصاد زندگیش باشه.

راستی من نفهمیدم این سیستم تشکر و امتیاز دهی چه جوریاست . ساعت چند این تشکرا رو می ریزن به حسابمون ؟؟
 

ecmn_ec

عضو جدید
ازت خوشم اومد . سرت تو حساب کتابه. افرین . مرد باید حواسش به اقتصاد زندگیش باشه.

راستی من نفهمیدم این سیستم تشکر و امتیاز دهی چه جوریاست . ساعت چند این تشکرا رو می ریزن به حسابمون ؟؟

الان طرح جمع آوری آماره
فعلا اگه تموم شه دیگه نمیرزن تا الله اعلم
 

Similar threads

بالا