ایمان انیشتین به خدا در يك کتاب

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دقیقا.
این اعتیاد به خدا پرستی رو فقط یه جور میشه درمان کرد. با علم.

باز تکرار می کنم امیدوارم مهندسیتون به درداتون بخوره یه جایی...
ولی میشه بگید این علم که شما رو از اعتیاد به خدا (نعوذ بالله) مصون نگه میداره، ایجاد انسان رو چه جوری توضیح میده؟
 

computer-engi

عضو جدید
بفرما. در اینترنت هم نسخه ی اصلی (انگلیسی) موجود هست. کتاب نوشته ی خود انیشتن در مورد تمام تفکرات و مسائل اجتماعی, سیاسی, علمی و اعتقادی. کتاب The world as i see it .
برید این کتاب رو کاملا مطالعه کنید و زمانی که خوندید اگر بازم معتقد بودید که انیشتن به همون خدایی که محمد بهش معتقد بوده و شما هم بهش اعقاد دارید معتقد بوده من امضام رو کامل پاک میکنم و می پذیرم که انیشتن خدا پرست بوده. در ضمن کتاب GOD is not great هم بی خدایی انیشتن رو ثابت کرده و این کتاب رو هم یک دانشمند نوشته نه یک مسیحی احمق bible basher مثل افرادی که توی اون سایت منبع شما بودند. میدونید اون منابع کی ها هستند ؟ همون هایی که تئوری های خود انیشتن رو رد میکنند. و حالا فقط برای اینکه خدای خودشون رو تبلیغ کنند از انیشتن استفاده می کنند.
اگر بازم معتقد بودید که انیشتن به همون خدایی که محمد بهش معتقد بوده و شما هم بهش اعقاد دارید معتقد بوده :
اگه معتقد بود که مسلمان میشد!
تو میگی به خدا اعتقاد نداره!
نه یک مسیحی احمق bible basher
خبرگزاری جیره خور
..........
فرافکنی هم حدی داره!!!!!!!!
 

waffen

اخراجی موقت
Albert Einstein
"Science without religion is lame, religion without science is blind
آفرین. خوب شد انیشتن این رو گفت که شما بیای هی بگی.
حالا این چی...

انیشتن میگه : رفتار و تفکر انشان باید بر پایه ی نیاز های اجتماعی , علم و هم نوع دوستی باشد. هیچ نیازی به دین نیست. انسان موجودی بدبخت بود اگر بنا بود از ترس عذاب آخرت از بدی دوری کند و برای رسیدن به پاداش بعد از مرگ به کارهای خوب روی آورد.
اینها چیزهایی هست که خدای شما و محمد آنها را قبول دارند. مگه نه ؟ پس انیشتن نمی تونه خدا پرست بوده باشه. یا حداقل خدای اون با شما خیلی خیلی فرق داشته.
 

computer-engi

عضو جدید
آفرین. خوب شد انیشتن این رو گفت که شما بیای هی بگی.
حالا این چی...

انیشتن میگه : رفتار و تفکر انشان باید بر پایه ی نیاز های اجتماعی , علم و هم نوع دوستی باشد. هیچ نیازی به دین نیست. انسان موجودی بدبخت بود اگر بنا بود از ترس عذاب آخرت از بدی دوری کند و برای رسیدن به پاداش بعد از مرگ به کارهای خوب روی آورد.
اینها چیزهایی هست که خدای شما و محمد آنها را قبول دارند. مگه نه ؟ پس انیشتن نمی تونه خدا پرست بوده باشه. یا حداقل خدای اون با شما خیلی خیلی فرق داشته.

خوب خدا رو شکر اعتقادش به خدا رو قبول کردی ! بقیه شو هم کم کم با کمک بچه ها درست می کنیم! :biggrin::biggrin::biggrin:
 

waffen

اخراجی موقت
اگر بازم معتقد بودید که انیشتن به همون خدایی که محمد بهش معتقد بوده و شما هم بهش اعقاد دارید معتقد بوده :
اگه معتقد بود که مسلمان میشد!
تو میگی به خدا اعتقاد نداره!
نه یک مسیحی احمق bible basher
خبرگزاری جیره خور
..........
فرافکنی هم حدی داره!!!!!!!!
اولا در اینکه خبرگزاری های شما جیره خور هستند که شکی نیست. همه این رو میدونند حتی خود شما.
دوما خدای مسیح با خدای یهود و خدای اسلام هیچ فرقی با هم ندارند. به هیچ وجه. همشون بر یک پایه و اصول بنا شدند.
بله اون سایت هایی که شما از اونها مطلب برداشتید مربوط میشه به مسیحی های خیلی تند روی Creationist که هیچ تفاوتی با حزب الله ندارند.


ببخشید که من اینقدر فرافکنی میکنم و سم پاشی میکنم و سعی دارم مغز مردم رو با این حرفها شست و شو بدم.
 

waffen

اخراجی موقت
خوب خدا رو شکر اعتقادش به خدا رو قبول کردی ! بقیه شو هم کم کم با کمک بچه ها درست می کنیم! :biggrin::biggrin::biggrin:
عزیز من ببین تقصیر خودت هست که نمیزاری بحث درست پیش بره ها.
این مسخره بازی ها چیه ؟
اصلا اگر بنده بگم که انیشتن مسیحی و خیلی هم خدا پرست بوده یا اینکه بگم اون یک بی خدای کامل بوده تفاوتی در واقعیت ایجاد میکنه ؟
شما سعی داری چی رو ثابت کنی ؟ اینکه انیشتن خدا پرست بوده یا اینکه من رو به راه راست هدایت کنی ؟
من به هبچ .جه قبول ندارم که انیشتن یک خدا پرست بوده. حالا نمی دونم شما چطور به این نتیجه رسیدید.
 

@spacechild@

عضو جدید
دوما خدای مسیح با خدای یهود و خدای اسلام هیچ فرقی با هم ندارند. به هیچ وجه.

خدای هرآدمی با خدای یکی دیگه فرق می کنه.انیشتین دین نداشته ولی به خدا اعتقاد داشته اینا با هم فرق می کنن.اون به خدا ایمان داشته ولی دین نه.
خودتم گفتی که گفته به دین نیازی نیست
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عزیز من ببین تقصیر خودت هست که نمیزاری بحث درست پیش بره ها.
این مسخره بازی ها چیه ؟
اصلا اگر بنده بگم که انیشتن مسیحی و خیلی هم خدا پرست بوده یا اینکه بگم اون یک بی خدای کامل بوده تفاوتی در واقعیت ایجاد میکنه ؟
شما سعی داری چی رو ثابت کنی ؟ اینکه انیشتن خدا پرست بوده یا اینکه من رو به راه راست هدایت کنی ؟
من به هبچ .جه قبول ندارم که انیشتن یک خدا پرست بوده. حالا نمی دونم شما چطور به این نتیجه رسیدید.

نه دوستان، بحث علمیه، قضیه رو کم کنی و اینا نیست، علمی بحث کنیم.
 

waffen

اخراجی موقت
باز تکرار می کنم امیدوارم مهندسیتون به درداتون بخوره یه جایی...
ولی میشه بگید این علم که شما رو از اعتیاد به خدا (نعوذ بالله) مصون نگه میداره، ایجاد انسان رو چه جوری توضیح میده؟
همینه دیگه عزیز.
شما نمی دونم چیکار به مهندسی کامپیوتر دارید اصلا. چه ربطی به این بحث داره ؟ یعنی چون من خدا رو دروغی بیشتر نمیدونم نمی تونم مهندس باشم و شما میتونید ؟

در جواب سوالتون به جای اینکه بیام دو ساعت بنویسم فقط چندتا کتاب بهتون پیشنهاد میکنم و شما و دیگران هم اگر دنبال جواب برای سوالتون باشید میرید میخونید. تمام این کتاب ها با کیفیت خیلی زیاد در اینترنت موجود هست. توضیح اینکه انسان و جهان و موجودات و ... چگونه به وجود اومدند خیلی ساده هست. در ضمن آیا این دیلی اعتقاد شما به خدا هست ؟؟؟؟ اینکه نمی تونید بعضی چیزها رو توضیح بدید ؟؟؟؟
چقدر زیبا گفت انگلس که گفت : خدا اختراع شد تا آنچه را که مردم نمی فهمیدند توضیح دهد.


The selfish gene
a brief history of time
the universe in a nutshell
the double helix
the cosmos
the big bang theory
the evolution of man

هر وقت اینها رو خوندید (گرچه من میدونم که نه شما و نه تمام اونهایی که مثل شما فکر میکنند هرگز به دنبال مطالعه ی این کتاب ها نخواهند رفت) و قانع نشدید و باز هم متوجه مسئله نشدید بیاید با هم بحث کنیم.
آها راستی یادم رفت. این دو کتاب هم یه نیگاهی بکنید. اینها هم در اینترنت هست. گرچه ربطی به بحث نداره. ولی در مورد خدا هست.
God is not great
The god's delusion
the portable atheist
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آفرین. خوب شد انیشتن این رو گفت که شما بیای هی بگی.
حالا این چی...

انیشتن میگه : رفتار و تفکر انشان باید بر پایه ی نیاز های اجتماعی , علم و هم نوع دوستی باشد. هیچ نیازی به دین نیست. انسان موجودی بدبخت بود اگر بنا بود از ترس عذاب آخرت از بدی دوری کند و برای رسیدن به پاداش بعد از مرگ به کارهای خوب روی آورد.
اینها چیزهایی هست که خدای شما و محمد آنها را قبول دارند. مگه نه ؟ پس انیشتن نمی تونه خدا پرست بوده باشه. یا حداقل خدای اون با شما خیلی خیلی فرق داشته.

اول اینکه نخیر، حضرت محمد و امامان خدا رو به خاطر عذاب جهنم یا پاداش بهشت عبادت نمی کردند، خدا رو عبادت می کردند چون فهمیده بودن خدا لایق به پرستیدنه و اطاعت و خدا رو به خاطر خدا بودنش می پرستیدند نه به خاطر عذابش
ضمن آنکه اگر بنا بود عذاب جهنم و اینها نبود، لطفا واسه من توضیح بده: کسی که زور دارد، پول دارد و قدرت دارد،و دستی بالای دستش نیست (شبیه آمریکا که توی همه چی قدرتمنده) اگر یک گروهی ظلم کرد بهشون، حقشون رو خورد، مال و اموالشون رو بالا کشید،به خاک سیاه نشوندشون و اون حس نوع دوستی (نقل قول:رفتار و تفکر انشان باید بر پایه ی نیاز های اجتماعی , علم و هم نوع دوستی باشد. هیچ نیازی به دین نیست) درش نبود، آیا این فرد رو کی و چه جوری باید مجازات کرد؟ چه جوری ممکنه نیاز اجتماعی افراد تحت ستم برآورده بشه؟ چه جوری میشه به اون فرد فهموند که کارش اشتباهه؟
 
آخرین ویرایش:

yekbinam

عضو جدید
کاربر ممتاز
من يه سؤال بپرسم؟معجزه را چطوری ميشه با علم توضيح داد؟
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همینه دیگه عزیز.
شما نمی دونم چیکار به مهندسی کامپیوتر دارید اصلا. چه ربطی به این بحث داره ؟ یعنی چون من خدا رو دروغی بیشتر نمیدونم نمی تونم مهندس باشم و شما میتونید ؟
من گفتم نمیتونید مهندس باشید؟ منظورم از حرفم این بود که امیدوارم علمتون به دردتون بخوره یه جایی.
1و 2) در جواب سوالتون به جای اینکه بیام دو ساعت بنویسم فقط چندتا کتاب بهتون پیشنهاد میکنم و شما و دیگران هم اگر دنبال جواب برای سوالتون باشید میرید میخونید. تمام این کتاب ها با کیفیت خیلی زیاد در اینترنت موجود هست.

3)توضیح اینکه انسان و جهان و موجودات و ... چگونه به وجود اومدند خیلی ساده هست.

4) در ضمن آیا این دیلی اعتقاد شما به خدا هست ؟؟؟؟

5) اینکه نمی تونید بعضی چیزها رو توضیح بدید ؟؟؟؟

6)چقدر زیبا گفت انگلس که گفت : خدا اختراع شد تا آنچه را که مردم نمی فهمیدند توضیح دهد.
1)نه دو ساعت نمی خواد بنویسی، چیزی که بهش اعتقاد داری اینجا به چالش کشیده شده، باید دفاع کنی از عقیده ات، و اگر هم نخواهی دفاع کنی، مطمئنا جور دیگری برداشت خواهد شد، همونجور که اگه من این حرف رو بزنم شما برداشت خواهی کرد حرفی برای گفتن ندارم و مطمئن خواهی شد نظرت درسته که نتونستم ردش کنم...

2) ما (منظورم تفکرات شبیه منه) در این زمینه سوالی نداریم، اینجا مطلبی مطرح شد بر مبنای اعتقاد ما، و شما اومدی ردش کنی، پس این وسط هیچ کس سوال نداره، همه دارن از درستی عقیده شون دفاع می کنن.

3)فرمودی توضیحش ساده است، پس توضیح بده، فکر نکنم توضیح ساده نیاز به 2 ساعت نوشتن و ارجاع دادن به منابعی که در لحظه موجود نیست داشته باشه.

4)بله ایجاد انسان دلیل است بر وجود خدا. و وجود خدا هم دلیل است بر اعتقاد ما به او.

5)همین که نمیتونیم بعضی چیزها رو توضیح بدیم دلیل نقصان علم و وجود یک مفهومی بالاتر از علم و از جنسی غیر از جنس علم است.

6) آنچه که مردم نمی فهمیدند آیا اساسا وجود داشت یا وجود نداشت؟ اگر وجود نداشت که پس مردم از کجا متوجه هستیش شده بودند و دنبال دلیل هستیش میگشتند؟ و اگر وجود داشت و مردم نمی فهمیدند باید دلیلی بر وجودش باشه، هیچ وجودی بدون علت نیست.

هر وقت اینها رو خوندید (گرچه من میدونم که نه شما و نه تمام اونهایی که مثل شما فکر میکنند هرگز به دنبال مطالعه ی این کتاب ها نخواهند رفت) و قانع نشدید و باز هم متوجه مسئله نشدید بیاید با هم بحث کنیم.
آها راستی یادم رفت. این دو کتاب هم یه نیگاهی بکنید. اینها هم در اینترنت هست. گرچه ربطی به بحث نداره. ولی در مورد خدا هست.
God is not great
The god's delusion
the portable atheist
شما اولا از کجا فهمیدی ما نمیریم بخونیم؟ این پیشداوری هاست که آدم رو به اشتباه میندازه.
ثانیا خوندن این کتابها به خودی خود مشکلی نداره، بلکه اگر به همین اندازه که کتابهای مربوط به این تفکر رو میخونی، تفکر مخالفش رو بخونی و بین هردو یکی رو انتخاب کنی، این هنره. شما چند کتاب از تفکر مخالفتون رو خوندی؟

من همین الآن pdf همون کتاب the world as i see it رو دانلود کردم که بخونم.
 
آخرین ویرایش:

waffen

اخراجی موقت
اول اینکه نخیر، حضرت محمد و امامان خدا رو به خاطر عذاب جهنم یا پاداش بهشت عبادت نمی کردند، خدا رو عبادت می کردند چون فهمیده بودن خدا لایق به پرستیدنه و اطاعت و خدا رو به خاطر خدا بودنش می پرستیدند نه به خاطر عذابش
ضمن آنکه اگر بنا بود عذاب جهنم و اینها نبود، لطفا واسه من توضیح بده: کسی که زور دارد، پول دارد و قدرت دارد،و دستی بالای دستش نیست (شبیه آمریکا که توی همه چی قدرتمنده) اگر یک گروهی ظلم کرد بهشون، حقشون رو خورد، مال و اموالشون رو بالا کشید،به خاک سیاه نشوندشون و اون حس نوع دوستی (نقل قول:رفتار و تفکر انشان باید بر پایه ی نیاز های اجتماعی , علم و هم نوع دوستی باشد. هیچ نیازی به دین نیست) درش نبود، آیا این فرد رو کی و چه جوری باید مجازات کرد؟ چه جوری ممکنه نیاز اجتماعی افراد تحت ستم برآورده بشه؟ چه جوری میشه به اون فرد فهموند که کارش اشتباهه؟
نیاز افراد رو شما با بهشت و جهنم تامین می کنید ؟؟؟
تنها کاری که شما با بهشت و جهنم می کنید دادن مخدر های روحی به مردم هست که به خودشون بگند اشکال نداره که اینها مال ما رو خوردند به جاش ما که ستم دیده هستیم میریم بهشت و اونهایی که به ما ستم کردند میرند جهنم. دین راهی هست برای اینکه قدرتمندان در قدرت بمونند و ستم دیدگان برای رسیدن به حقشون از جا بر نخیزند.
مارکس میگه : دین خون جاری در رگ مردم ستم دیده است.
دوباره شد همون حرف من. شما تنها برای این به خدا اعتقاد دارید که نمی تونید خیلی چیزها رو بفهمید.
همونطوری که ریچار داکینز گفت که تئوری وجود خدا خودش بزرگترین دشمن خودش هست.
 

computer-engi

عضو جدید
همینه دیگه عزیز.
شما نمی دونم چیکار به مهندسی کامپیوتر دارید اصلا. چه ربطی به این بحث داره ؟ یعنی چون من خدا رو دروغی بیشتر نمیدونم نمی تونم مهندس باشم و شما میتونید ؟

در جواب سوالتون به جای اینکه بیام دو ساعت بنویسم فقط چندتا کتاب بهتون پیشنهاد میکنم و شما و دیگران هم اگر دنبال جواب برای سوالتون باشید میرید میخونید. تمام این کتاب ها با کیفیت خیلی زیاد در اینترنت موجود هست. توضیح اینکه انسان و جهان و موجودات و ... چگونه به وجود اومدند خیلی ساده هست. در ضمن آیا این دیلی اعتقاد شما به خدا هست ؟؟؟؟ اینکه نمی تونید بعضی چیزها رو توضیح بدید ؟؟؟؟
چقدر زیبا گفت انگلس که گفت : خدا اختراع شد تا آنچه را که مردم نمی فهمیدند توضیح دهد.


The selfish gene
a brief history of time
the universe in a nutshell
the double helix
the cosmos
the big bang theory
the evolution of man

هر وقت اینها رو خوندید (گرچه من میدونم که نه شما و نه تمام اونهایی که مثل شما فکر میکنند هرگز به دنبال مطالعه ی این کتاب ها نخواهند رفت) و قانع نشدید و باز هم متوجه مسئله نشدید بیاید با هم بحث کنیم.
آها راستی یادم رفت. این دو کتاب هم یه نیگاهی بکنید. اینها هم در اینترنت هست. گرچه ربطی به بحث نداره. ولی در مورد خدا هست.
God is not great
The god's delusion
the portable atheist

عجب استدلال ........
شما هم برید میلیون ها کتاب درباره خداشناسی رو مطالعه کنید اگر قانع نشدید بیائید با هم بحث کنیم!
از بینش اول دبیرستان شروع کنید و با دقت مطالعه کنید!
خدا وجود داشته , دارد و خواهد داشت! و امثال شما همیشه بوده اند و همیشه در انکار خدا ناموفق!
توصیه می کنم روزی یک ربع قران مطالعه کنید (گرچه من میدونم که نه شما و نه تمام اونهایی که مثل شما فکر میکنند هرگز به دنبال مطالعه ی این کتاب ها نخواهند رفت) بعد از یک ماه تاثیرش رو خواهید دید!
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیاز افراد رو شما با بهشت و جهنم تامین می کنید ؟؟؟
تنها کاری که شما با بهشت و جهنم می کنید دادن مخدر های روحی به مردم هست که به خودشون بگند اشکال نداره که اینها مال ما رو خوردند به جاش ما که ستم دیده هستیم میریم بهشت و اونهایی که به ما ستم کردند میرند جهنم. دین راهی هست برای اینکه قدرتمندان در قدرت بمونند و ستم دیدگان برای رسیدن به حقشون از جا بر نخیزند.
مارکس میگه : دین خون جاری در رگ مردم ستم دیده است.
دوباره شد همون حرف من. شما تنها برای این به خدا اعتقاد دارید که نمی تونید خیلی چیزها رو بفهمید.
همونطوری که ریچار داکینز گفت که تئوری وجود خدا خودش بزرگترین دشمن خودش هست.

نه من بحث از نیاز نکردم، شما گفتید رفتار انسان بر اساس نیاز ها و علم و حس نوع دوستی باید باشه (البته انیشتین گفت) من هم اون مثال رو مطرح کردم. لطفا از پیش خودتون و احیانا حرفهای دیگران از بیرون حرف من رو جواب ندید، این نحوه جواب دادن اسم دیگه ای داره که دوست ندارم بگم.

من سوالم مشخص بود، کسی که تحت ستمه چه جوری نیاز اجتماعی اش به امنیت تامین میشه؟ و اونی که ظلم میکنه رو چه جوری باید بهش فهموند که این برخلاف حس نوع دوستیه؟

ضمنا، لطفا کمتر از این و آن حرف و نکته بیارید، اون هم از کسانی که به شخصه در این زمینه ها قبول ندارمشون (بعد نگی اینشتین رو قبول ندارم، اینشتین رو از لحاظ علمی می بوسم میذارم رو چشام)، دلیل آوردن از کسی که آدم قبول نداره همچین راه موفقی نخواهد بود. من هم از حضرت محمد و امامان سخنان بسیاری بلدم، ولی آیا بگم در شما تاثیر میکنه؟
 
آخرین ویرایش:

waffen

اخراجی موقت
من گفتم نمیتونید مهندس باشید؟ منظورم از حرفم این بود که امیدوارم علمتون به دردتون بخوره یه جایی.

1)نه دو ساعت نمی خواد بنویسی، چیزی که بهش اعتقاد داری اینجا به چالش کشیده شده، باید دفاع کنی از عقیده ات، و اگر هم نخواهی دفاع کنی، مطمئنا جور دیگری برداشت خواهد شد، همونجور که اگه من این حرف رو بزنم شما برداشت خواهی کرد حرفی برای گفتن ندارم و مطمئن خواهی شد نظرت درسته که نتونستم ردش کنم...

2) ما (منظورم تفکرات شبیه منه) در این زمینه سوالی نداریم، اینجا مطلبی مطرح شد بر مبنای اعتقاد ما، و شما اومدی ردش کنی، پس این وسط هیچ کس سوال نداره، همه دارن از درستی عقیده شون دفاع می کنن.

3)فرمودی توضیحش ساده است، پس توضیح بده، فکر نکنم توضیح ساده نیاز به 2 ساعت نوشتن و ارجاع دادن به منابعی که در لحظه موجود نیست داشته باشه.

4)بله ایجاد انسان دلیل است بر وجود خدا. و وجود خدا هم دلیل است بر اعتقاد ما به او.

5)همین که نمیتونیم بعضی چیزها رو توضیح بدیم دلیل نقصان علم و وجود یک مفهومی بالاتر از علم و از جنسی غیر از جنس علم است.

6) آنچه که مردم نمی فهمیدند آیا اساسا وجود داشت یا وجود نداشت؟ اگر وجود نداشت که پس مردم از کجا متوجه هستیش شده بودند و دنبال دلیل هستیش میگشتند؟ و اگر وجود داشت و مردم نمی فهمیدند باید دلیلی بر وجودش باشه، هیچ وجودی بدون علت نیست.


شما اولا از کجا فهمیدی ما نمیریم بخونیم؟ این پیشداوری هاست که آدم رو به اشتباه میندازه.
ثانیا خوندن این کتابها به خودی خود مشکلی نداره، بلکه اگر به همین اندازه که کتابهای مربوط به این تفکر رو میخونی، تفکر مخالفش رو بخونی و بین هردو یکی رو انتخاب کنی، این هنره. شما چند کتاب از تفکر مخالفتون رو خوندی؟

من همین الآن pdf همون کتاب the world as i see it رو دانلود کردم که بخونم.

من علمم خیلی به دردم میخوره و علمی که من دارم اون چیزی نیست که در دانشگاه های آشغال ایران بهم میگند بلکه علمم رو خودم به انتخاب خودم به دست آوردم و تا حالا هم خیلی به دردم خورده.

1- هیچ کس نمیتونه تفکرات من رو به چالش بکشه. همونطور که من نمی تونم تفکرات شما رو به چالش بکشم. و برای من اصلا اهمیتی نداره که کسی چه فکری در مورد سطح دانش من میکنه. من اون چیزی که هستم باقی میمونم حالا شما هر فکری که دوست دارید در مورد من بکنید. در صورتی که شما جواب من رو ندید من فکر میکنم از بحث کردن خسته شدید ولی فکر نمی کنم از بحث فرار کردید.

2- حقیقتش من اصلا علاقه ای به دفاع از اعتقاد و طرز تفکرم ندارم. نمی دونم شما چرا فکر میکنید اینقدر باید از طرز تفکرتون دفاع کنید. شما من رو نمیشناسید ولی من یک دموکرات هستم و به آزادی تفکر و بیان معتقدم. در نتیجه برام زیاد اهمیتی نداره کی چی فکر میکنه.

3- من میتونم مسئله رو در دوخط توضیح بدم. اما آیا شما با اون دو خط راضی خواهید بود ؟ برای من مسئله خیلی ساده ای هست. آیا برای شما هم همین خواهد بود ؟ بعد از هر پست من صد تا سوال نخواهید پرسید ؟

4- تا حالا در طول عمرتون یک کتاب در مورد تکامل بشر خوندید ؟ شما به من بگید. من چطور میتونم جوابی برای چنین حرف بی سر و تهی بیارم ؟

5- خیر. چنین نیست. اینکه شما نمی تونید چیزی رو توضیح بدید به دلیل ناتوانی علمی شما هست. نه به دلیل ناتوانی علم.

6- خیلی ها به لو لو خور خوره و بوگی من هم معتقدند... آیا اینکه ذهن انسان توانایی تولید چنین تخیلاتی رو داره دلیل بر وجود اونهاست ؟

اگر این کتاب ها رو خونده بودید اینگونه سوال نمی پرسیدید. سوالات شما نشون میده که خیلی یک طرفه مطالعه میکنید. یا اصلا مطالعه نمی کنید.

من خیلی کتاب های مخالف رو خوندم. از جمله فاطمه فاطمه است که هر خطش برام مثل شکنجه بود ولی به هر حال خوندمش. همچنین رساله ی خمینی و تحریر الوسیله و قرآن و ...
حالا شما بفرمایید که چند کتاب مخالف رو خوندید ؟
 

waffen

اخراجی موقت
عجب استدلال ........
شما هم برید میلیون ها کتاب درباره خداشناسی رو مطالعه کنید اگر قانع نشدید بیائید با هم بحث کنیم!
از بینش اول دبیرستان شروع کنید و با دقت مطالعه کنید!
خدا وجود داشته , دارد و خواهد داشت! و امثال شما همیشه بوده اند و همیشه در انکار خدا ناموفق!
توصیه می کنم روزی یک ربع قران مطالعه کنید (گرچه من میدونم که نه شما و نه تمام اونهایی که مثل شما فکر میکنند هرگز به دنبال مطالعه ی این کتاب ها نخواهند رفت) بعد از یک ماه تاثیرش رو خواهید دید!
من قرآن شما رو مطالعه کردم. و خیلی کتاب های دیگه. لطف کنید بی سوادی خودتون رو به گردند "استدلال" غلط نندازید. من مسئول نادانی شما نیستم.
نه من بحث از نیاز نکردم، شما گفتید رفتار انسان بر اساس نیاز ها و علم و حس نوع دوستی باید باشه (البته انیشتین گفت) من هم اون مثال رو مطرح کردم. لطفا از پیش خودتون و احیانا حرفهای دیگران از بیرون حرف من رو جواب ندید، این نحوه جواب دادن اسم دیگه ای داره که دوست ندارم بگم.

من سوالم مشخص بود، کسی که تحت ستمه چه جوری نیاز اجتماعی اش به امنیت تامین میشه؟ و اونی که ظلم میکنه رو چه جوری باید بهش فهموند که این برخلاف حس نوع دوستیه؟

ضمنا، لطفا کمتر از این و آن حرف و نکته بیارید، اون هم از کسانی که به شخصه در این زمینه ها قبول ندارمشون (بعد نگی اینشتین رو قبول ندارم، اینشتین رو از لحاظ علمی می بوسم میذارم رو چشام)، دلیل آوردن از کسی که آدم قبول نداره همچین راه موفقی نخواهد بود. من هم از حضرت محمد و امامان سخنان بسیاری بلدم، ولی آیا بگم در شما تاثیر میکنه؟
چرا شما بحث از نیاز کردی. شما گفتید چگونه میشه نیاز مردم به امنیت و عدالت رو میشه تامین کرد و منم گفتم شما نمی تونید با بهشت و جهنم این کار رو انجام بدید.
شما تمام حرف هاتون بر اساس خدا هست و خدا رو من قبول ندارم. اونوقت من نمی تونم از یک دانشمند حرفی بزنم ؟ ولی شما میتونید از موجوذی نامرئی حرف بزنید و دفاع کنید ؟
شما چه قبول داشته باشی چه قبول نداشته باشه اینهایی که من گفتم از بزرگان علم هستند و هر کدوم از اینها اگر نبودند ما بخشی از علم امروز رو نداشتیم.
خیر سخنان امام و محمد و اینها فقط باعث خنده ی من میشه.

خوب حالا در جواب سوالتون. تنها چیزی که میتونه جلوی ظلم رو بگیره عدالت و قانون هست و اینها چیزی هست که دست انسانه و ربطی به خدا نداره و شما باید اینها رو در همین دنیا به مردم بدید. بهشت و جهنم دردی رو از یک شکم گرسنه دوا نمی کنه. در ضمن سردم داران همین ایران خودشون نمادی از اسلام گرایی هستند و از هفتاد تا هیتلر هم بدترند. چرا اینها نمی ترسند که به جهنم بروند ؟ این تئوری بهشت و جهنم کارایی نداره عزیز من.
گرچه من دقیقا نمی دونم که شما می خواهید من چی رو بگم و چه چیزی رو توضیح بدم.


در مورد وجود انسان هم باید بگم که انسان نتیجه ی 13.7 میلیارد سال تغییرات شیمیایی و ژنتیکی هست. و اینطور بوده که به وجود اومده. وجود انسان هیچ ربطی به خدا نداره.
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من علمم خیلی به دردم میخوره و علمی که من دارم اون چیزی نیست که در دانشگاه های آشغال ایران بهم میگند بلکه علمم رو خودم به انتخاب خودم به دست آوردم و تا حالا هم خیلی به دردم خورده.

1- هیچ کس نمیتونه تفکرات من رو به چالش بکشه. همونطور که من نمی تونم تفکرات شما رو به چالش بکشم. و برای من اصلا اهمیتی نداره که کسی چه فکری در مورد سطح دانش من میکنه. من اون چیزی که هستم باقی میمونم حالا شما هر فکری که دوست دارید در مورد من بکنید. در صورتی که شما جواب من رو ندید من فکر میکنم از بحث کردن خسته شدید ولی فکر نمی کنم از بحث فرار کردید.

2- حقیقتش من اصلا علاقه ای به دفاع از اعتقاد و طرز تفکرم ندارم. نمی دونم شما چرا فکر میکنید اینقدر باید از طرز تفکرتون دفاع کنید. شما من رو نمیشناسید ولی من یک دموکرات هستم و به آزادی تفکر و بیان معتقدم. در نتیجه برام زیاد اهمیتی نداره کی چی فکر میکنه.

3- من میتونم مسئله رو در دوخط توضیح بدم. اما آیا شما با اون دو خط راضی خواهید بود ؟ برای من مسئله خیلی ساده ای هست. آیا برای شما هم همین خواهد بود ؟ بعد از هر پست من صد تا سوال نخواهید پرسید ؟

4- تا حالا در طول عمرتون یک کتاب در مورد تکامل بشر خوندید ؟ شما به من بگید. من چطور میتونم جوابی برای چنین حرف بی سر و تهی بیارم ؟

5- خیر. چنین نیست. اینکه شما نمی تونید چیزی رو توضیح بدید به دلیل ناتوانی علمی شما هست. نه به دلیل ناتوانی علم.

6- خیلی ها به لو لو خور خوره و بوگی من هم معتقدند... آیا اینکه ذهن انسان توانایی تولید چنین تخیلاتی رو داره دلیل بر وجود اونهاست ؟

اگر این کتاب ها رو خونده بودید اینگونه سوال نمی پرسیدید. سوالات شما نشون میده که خیلی یک طرفه مطالعه میکنید. یا اصلا مطالعه نمی کنید.

من خیلی کتاب های مخالف رو خوندم. از جمله فاطمه فاطمه است که هر خطش برام مثل شکنجه بود ولی به هر حال خوندمش. همچنین رساله ی خمینی و تحریر الوسیله و قرآن و ...
حالا شما بفرمایید که چند کتاب مخالف رو خوندید ؟


1) چرا میتونه به چالش بکشه، دست بالای دست بسیاره.
فقط در شرایطی که نخواهید بیشتر بدانید، همینجوری که الآن هستید خواهید ماند.
بلاخره وقتی کسی بخواد حرفش تاثیر بیشتری داشته باشه، باید سطح علم و دانشش رو به رخ بقیه بکشه، مثلا می خوای بری جایی کار کنی نمیتونی بگی من مهندسم ولی مهم نیست شما فکر کنی من مهندسم یا نه، باید خودت رو ثابت کنی، مگر اینکه بخوای دور خودت دیوار بکشی. اینجا هم بحث اعتقادی است و باید اعتقادت رو ثابت کنی. (توضیح بیشتر در موارد بعد)
امیدوارم همینجور که میگید فکر کنید(در مورد جواب ندادنم) .

2) ما از اول حرفی نزدیم، دوستمون یک تاپیک گذاشت راجع به اعتقاد اینشتین به خدا، این عقیده و یافته ما بود، شما اومدی گفتی نه اینجور نیست و خدا فلان و فلان... بحث کردیم و به اینجا رسید. پس تا حدی واست عقیده ات مهم بوده و می خواستی عقیده دیگری رو رد کنی. ضمن اینکه اگر دموکرات واقعی بودی، توهین نمی کردی به نظرات مخالفت، مخصوصا در بحث های سیاسی و احمدی نژادی و اسلامی ، پس آزادی بیانی هم که میگی، با توهینات جور در نمیاد.

3) شما سعی در راضی کردن من داری که میگی آیا در دو خط راضی خواهی شد؟! سوال پرسیدم، جوابمو بده.
توی مکانهایی شبیه اینجا، سوال، سرآغاز یک بحثه، نمیخوای بحث کنی بگو، من شخصا مشکلی ندارم با بحث نکردن شما ولی وقتی یه جا یه چیزی میگی بلاخره هستند کسانی که جواب بدهند. البته بدون توهین و فقط علمی، اگر هم توهینی کردم به شما در این مدت عذر می خوام.

4) من نمیدونم چه جوری باید جواب بدی ولی وقتی اعتقادت صحیح و استوار باشه واسه هر اراجیفی هم می تونی (یعنی باید بتونی) دلیل بیاری و ردش کنی.
اون سوال چگونگی ایجاد انسان و افراد تحت ظلم، سرآغازی بود برای توضیح چگونگی تکامل بشر.
(بحث علمی جای اثبات حرفته و رد حرف دیگری، باید بتونی نقصان حرف های طرف مقابلت رو نشون بدی و بگی درستش اینه و طرف مقابل هم همینطور، و اینقدر بحث کرد تا به نتیجه رسید، نمیشه فرار کرد از جواب دادن و پافشاری کرد روی درستی یک حرف;))

5) منظورم از علم، کل علم بود، نه شخصی که علم داره. بلاخره طبق قانون دست بالا دست بسیاره اگر علم پاسخی داشته باشه برای یک مسئله، یکی باید این پاسخ رو بدونه، میشه علم پاسخ داشت باشه ولی هیشکی ندونه پاسخش چی میشه؟

6)ببین، بحث سر هستی یک چیزه، اولا کی واقعا به لولوخورخوره و بوگی من اعتقاد داره؟
ثانیا، مشکلی نیست، اعتقاد داشته باشه، میره و به هر وسیله ای بودن یا نبودن اون رو ثابت میکنه.
مثلا در مورد خدا، یکی میگه آیا خدا هست یا نه، خوب باید بره دنبالش که آیا هست یا نه، اگر رسید بهش که هست، خوب چه بهتر. اگر نرسید بهش و دلیل کافی برای اثباتش نبود، مثلا پیش خودش دودله که آیا واقعا هست یا نه و متمایله به اینکه نیست (حالا بماند اینکه دلیل نداشتن بر وجود یک چیز، اثبات نبودنش نیست.) حالا اگر کسی اومد گفت به این دلیل خدا هست و اون فرد نتونست رد کنه حرفش رو، پس خدا هست.
در مسایل علمی هم همینجوره، اگه فرضیه ای مطرح بشه، تا وقتی که خلافش ثابت نشه اون فرضیه درست پنداشته میشه.
در مورد خدا هم یک سری افراد میگن دلیل داریم بر وجود خدا، تا رد نشه این دلایل، خدا وجود داره.

فرمودید: "اگر این کتاب ها رو خونده بودید اینگونه سوال نمی پرسیدید. سوالات شما نشون میده که خیلی یک طرفه مطالعه میکنید. یا اصلا مطالعه نمی کنید."
همین مطلب میتونه در مورد خود شما صادق باشه:redface:

فرمودید: "من خیلی کتاب های مخالف رو خوندم. از جمله فاطمه فاطمه است که هر خطش برام مثل شکنجه بود ولی به هر حال خوندمش." پس گویا همچین بی طرفانه هم مطالعه نکردید که داشتید عذاب می کشیدید. به نظر من مطالعه تون برای کشف حقیقت نبوده...

بنده رساله مخالف در زمینه وجود خدا به طور کامل مطالعه نکرده ام ولی مطالعاتی در زمینه شیعه و سنی و وهابیت چرا... در زمینه وجود خدا هم یک مدت تردید داشتم، دو سه سال پیش، ولی بحمدالله رفع شد چون رفتم از متخصصش پرسیدم و قرآن رو خوندم، نرفتم از یک دانشمند علوم ریاضی یا مثلا پزشکی، تئوری دینی و اعتقادی بگیرم و از افراد مخالف وجود خدا هم ندیدم دانشمندی که به تئوریش ایراد گرفته شده باشه و تونسته باشه پاسخ بده، به جز قرآن و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم).
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طبق مورد 1 نظر قبلیم، بنده خسته شدم و در صورت تمایل بحث رو فردا ادامه میدیم.

ممنون از دوستمون compputer-engi و یک تشکر تقدیم به ایشون و خسته نباشید به آقا یا خانم waffan...
 

waffen

اخراجی موقت
1) چرا میتونه به چالش بکشه، دست بالای دست بسیاره.
فقط در شرایطی که نخواهید بیشتر بدانید، همینجوری که الآن هستید خواهید ماند.
بلاخره وقتی کسی بخواد حرفش تاثیر بیشتری داشته باشه، باید سطح علم و دانشش رو به رخ بقیه بکشه، مثلا می خوای بری جایی کار کنی نمیتونی بگی من مهندسم ولی مهم نیست شما فکر کنی من مهندسم یا نه، باید خودت رو ثابت کنی، مگر اینکه بخوای دور خودت دیوار بکشی. اینجا هم بحث اعتقادی است و باید اعتقادت رو ثابت کنی. (توضیح بیشتر در موارد بعد)
امیدوارم همینجور که میگید فکر کنید(در مورد جواب ندادنم) .

2) ما از اول حرفی نزدیم، دوستمون یک تاپیک گذاشت راجع به اعتقاد اینشتین به خدا، این عقیده و یافته ما بود، شما اومدی گفتی نه اینجور نیست و خدا فلان و فلان... بحث کردیم و به اینجا رسید. پس تا حدی واست عقیده ات مهم بوده و می خواستی عقیده دیگری رو رد کنی. ضمن اینکه اگر دموکرات واقعی بودی، توهین نمی کردی به نظرات مخالفت، مخصوصا در بحث های سیاسی و احمدی نژادی و اسلامی ، پس آزادی بیانی هم که میگی، با توهینات جور در نمیاد.

3) شما سعی در راضی کردن من داری که میگی آیا در دو خط راضی خواهی شد؟! سوال پرسیدم، جوابمو بده.
توی مکانهایی شبیه اینجا، سوال، سرآغاز یک بحثه، نمیخوای بحث کنی بگو، من شخصا مشکلی ندارم با بحث نکردن شما ولی وقتی یه جا یه چیزی میگی بلاخره هستند کسانی که جواب بدهند. البته بدون توهین و فقط علمی، اگر هم توهینی کردم به شما در این مدت عذر می خوام.

4) من نمیدونم چه جوری باید جواب بدی ولی وقتی اعتقادت صحیح و استوار باشه واسه هر اراجیفی هم می تونی (یعنی باید بتونی) دلیل بیاری و ردش کنی.
اون سوال چگونگی ایجاد انسان و افراد تحت ظلم، سرآغازی بود برای توضیح چگونگی تکامل بشر.
(بحث علمی جای اثبات حرفته و رد حرف دیگری، باید بتونی نقصان حرف های طرف مقابلت رو نشون بدی و بگی درستش اینه و طرف مقابل هم همینطور، و اینقدر بحث کرد تا به نتیجه رسید، نمیشه فرار کرد از جواب دادن و پافشاری کرد روی درستی یک حرف;))

5) منظورم از علم، کل علم بود، نه شخصی که علم داره. بلاخره طبق قانون دست بالا دست بسیاره اگر علم پاسخی داشته باشه برای یک مسئله، یکی باید این پاسخ رو بدونه، میشه علم پاسخ داشت باشه ولی هیشکی ندونه پاسخش چی میشه؟

6)ببین، بحث سر هستی یک چیزه، اولا کی واقعا به لولوخورخوره و بوگی من اعتقاد داره؟
ثانیا، مشکلی نیست، اعتقاد داشته باشه، میره و به هر وسیله ای بودن یا نبودن اون رو ثابت میکنه.
مثلا در مورد خدا، یکی میگه آیا خدا هست یا نه، خوب باید بره دنبالش که آیا هست یا نه، اگر رسید بهش که هست، خوب چه بهتر. اگر نرسید بهش و دلیل کافی برای اثباتش نبود، مثلا پیش خودش دودله که آیا واقعا هست یا نه و متمایله به اینکه نیست (حالا بماند اینکه دلیل نداشتن بر وجود یک چیز، اثبات نبودنش نیست.) حالا اگر کسی اومد گفت به این دلیل خدا هست و اون فرد نتونست رد کنه حرفش رو، پس خدا هست.
در مسایل علمی هم همینجوره، اگه فرضیه ای مطرح بشه، تا وقتی که خلافش ثابت نشه اون فرضیه درست پنداشته میشه.
در مورد خدا هم یک سری افراد میگن دلیل داریم بر وجود خدا، تا رد نشه این دلایل، خدا وجود داره.

فرمودید: "اگر این کتاب ها رو خونده بودید اینگونه سوال نمی پرسیدید. سوالات شما نشون میده که خیلی یک طرفه مطالعه میکنید. یا اصلا مطالعه نمی کنید."
همین مطلب میتونه در مورد خود شما صادق باشه:redface:

فرمودید: "من خیلی کتاب های مخالف رو خوندم. از جمله فاطمه فاطمه است که هر خطش برام مثل شکنجه بود ولی به هر حال خوندمش." پس گویا همچین بی طرفانه هم مطالعه نکردید که داشتید عذاب می کشیدید. به نظر من مطالعه تون برای کشف حقیقت نبوده...

بنده رساله مخالف در زمینه وجود خدا به طور کامل مطالعه نکرده ام ولی مطالعاتی در زمینه شیعه و سنی و وهابیت چرا... در زمینه وجود خدا هم یک مدت تردید داشتم، دو سه سال پیش، ولی بحمدالله رفع شد چون رفتم از متخصصش پرسیدم و قرآن رو خوندم، نرفتم از یک دانشمند علوم ریاضی یا مثلا پزشکی، تئوری دینی و اعتقادی بگیرم و از افراد مخالف وجود خدا هم ندیدم دانشمندی که به تئوریش ایراد گرفته شده باشه و تونسته باشه پاسخ بده، به جز قرآن و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم).
ببین عزیز. من تو یه تاپیک دیگه اون اول ها که اومده بودم اینجا در همین مورد ها بحث کردم و تاپیک به n صفحه رسید و کاملا هم بی نتیجه بود. مسئله اینه که من و شما اصلا پایه های اعتقادیمون با هم خیلی خیلی فرق داره. من به چیزهایی که شما به عنوان پایه ی بحث قرار میدی هیچ اعتقادی ندارم و شما هم مینطور. در نتیجه این بحث زیاد سازنده نخواهد بود.

در مورد حف هاتون باد بگم بله دست بالای دست بسیاره. ولی این ربطی به حرف من نداره.
من هر روز از روز قبلی زندگیم بیشتر میدونم و با برنامه مطالعه میکنم. در نتیجه همیشه در حال یادگیری هستم. نگران یادگیری و سطح علمی من نباشید.
من نمی خوام بحث رو به سیاست بکشم ولی احمدی نژاد یک دزد و خائن به مملکت هست و روزی به خاطر رفتارش در کنار خیلی های دیگه اعدام خواهد شد و این حرف ها هم هیچ ربطی به دموکرات بودن من یا دموکراسی نداره.
بله بنده سعی در راضی کردن شما دارم. مگر شما سوالی از من نپرسیدید ؟ مگر نباید سوال من راضی کننده باشد و منظور را برساند ؟
دوست عزیز این کاری که شما میکنید بحث نیست. شما چون در مورد خیلی چیزها اطلاع ندارید بحث نمیتونه پیشرفت کنه و دائما سطحی میمونه. این کاری که ما داریم اینجا میکنیم مغلطه هست.
ببینید این یکی از اون حرف های وحشت ناک شما هست. اینکه برای هر اراجیفی میشه جواب درستی آورد. خیر این حرف با کدوم منطق جور در میاد ؟ وقتی شما حرفی بزنید که نه براساس علم هست و نه بر اساس منطق و نه هیچ چیز دیگه من چطور میتونم برای جوابی درست بیارم ؟ برای چیزی که مزخرف کامل هست ؟؟ چیزی که براساس منطق باشه میشه بر اساس منطق ردش کرد ولی چیزی که براساس منطق نباشه رو هیچ جور نمیشه رد کرد.
علم برای همه چیز پاسخ داره. مگر شما صد سال پیش برای اینکه اندازه ی جهان چقدر هست پاسخ داشتید ؟ مگر دین برای همه چیز پاسخ داره ؟ میخوای همین الآن چندتا سوال براتون بگم که خود علامه ها هم نتونند جواب بدند ؟
خدا یک چیز علمی نیست عزیز من. خدا فلسفی هست. و در فلسفه هم هیچ چیز مطلق نیست و برای همین تئوری های فلسفی رو نمیشه به این راحتی رد کرد.
یعنی چه مطالعه من جهت دار بوده ؟ من کتاب رو مطالعه کردم. تفکراتش برای من تنفر آمیز و سطحی و احمقانه بوده. ولی به هر حال من اون کتاب رو مطالعه کردم. آیا شما انتظار دارید من حتما از اون کتاب خوشم بیاد تا مطالعاتم جهت دار نباشه ؟
خوب پس شما قبول دارید که در مورد کتاب هایی که من خوندم مطالعه ای ندارید ؟ خوب بفرمایید و اون کتاب ها رو کمی مطالعه کنید لطفا. مطمئن باشید دیگر از اون به بعد با بی خدایی به این راحتی برخورد نخواهید کرد زیرا بعد از مطالعه ی این کتاب ها خواهید دید وجود خدا چقدر بی دلیل هست.
خدا سرچشمه گرفته از نادانی انسانهاست.
 

waffen

اخراجی موقت
طبق مورد 1 نظر قبلیم، بنده خسته شدم و در صورت تمایل بحث رو فردا ادامه میدیم.

ممنون از دوستمون compputer-engi و یک تشکر تقدیم به ایشون و خسته نباشید به آقا یا خانم waffan...
:biggrin::biggrin:
بنده سر حرفم هستم و همونطور که گفتم به نظر من شما خسته شدید . بعدا ادامه میدیم.
 

felor

عضو جدید
یه روز سر کلاس یکی از اساتید که مدرکشم فول پروفسوراست یه جمله از انیشتن گفت.گمونم به درد بخوره. گفت برای اثبات یکی از نظریه هاش به یه خسوف نیاز داشت.که همون سال هم یه خسوف روی میده.خبرنگارا چند ساعت قبل از شروع آزمایش با ایشون مصاحبه میکنن،که اگه خلاف نظریه تون ثابت شه چی؟ در جواب میگه من محاسباتم رو با دقت فوق العاده بالایی انجام دادم و همه ی احتمالاتو در نظر گرفتم،اگه خلافش ثابت شه اونوقت برای خدا متاسفم،چون من به نظریه ام ایمان دارم.
دوسش دارم:smile:;)
 

mehrshad53

اخراجی موقت
بابا بحث را ادامه ندید!
همین روزا پیدایش انسان و کائنات هم معلوم میشه و دیگه اون موقع بساط این چیزا جمع میشه!
یه موقعی هم گالیله گفت که زمین گرده و میخواستن بکشنش چون توی کتاب مقدس نوشته بود صافه!
ولی حالاچی؟
سالها بعد هم از این خرافات و اینها خبری نخواهد بود...........
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام.
این بحث ها بسیار قابل تامل هستند.
هر کلمه ای که از دهان بیرون میآید مرهمی است که به زخمی میرسد یا خنجریست که دلی را میشکافد یا نسیمی است که دریای احساسات را بتلاطم میآورد و باید که پیش از گفتن کمی تامّل کنیم.
هر کس آنچه را که دلش خواست بگوید , آنچه را که دلش نمیخواهد خواهد شنید.
و به این ترتیب مزّه بحث به تلخی میگراید و خواننده را خسته و بیزار مینماید.
یک کلمه بدون رعایت نزاکت و ادب ممکن است اعتبار گوینده را تباه سازد.
اگر با توجه به رعایت مطالب بالا بحث کنید , ما نیز از خواندنش لذت خواهیم برد و چیز هایی یاد خواهیم گرفت.
این گفته فقط یک نظر شخصی بود.
 

computer-engi

عضو جدید
بابا بحث را ادامه ندید!
همین روزا پیدایش انسان و کائنات هم معلوم میشه و دیگه اون موقع بساط این چیزا جمع میشه!
یه موقعی هم گالیله گفت که زمین گرده و میخواستن بکشنش چون توی کتاب مقدس نوشته بود صافه!
ولی حالاچی؟
سالها بعد هم از این خرافات و اینها خبری نخواهد بود...........

حرفهای شما خیلی به حرفهای بی خدایی که به نیوتن گفت همه چیز اتفاقی به وجود آمده شبیه است!
ولی در دیدار بعد نیوتن یک منظومه شمسی با وسایل در دسترس ساخت . ان شخص وقتی وارد اتاق شد پرسید کی اینو ساخته؟ نیوتن گفت اتفاقی ساخته شده! آن شخص با ان ماجرا به خدا اعتقاد پیدا کرد!
می دانم مثل دوستت خواهی گفت نیوتن احمق بوده:biggrin: چون نظرش مخالف شماست!
خیلی خوشحالم که مخالفان خدا افرادی .... مثل شما هستند! و به همین دلیل کار علما و مبلغین دین اینقدر راحته!:biggrin::biggrin::biggrin:
امیدوارم ایام محرمه بیرون نری! چون همه اون افراد شیعه - مسلمان و متاسفانه به خدا اعتقاد دارند!:biggrin:
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
امیدوارم مفید واقع شود البته در کنار مقاله های دیگه که مخالف این مقاله ان...:gol:
====

نمیدانم چرا مردم با اینکه اصلاً مرا درک نمیکنند، اینقدر از من خوششان می آید.
آلبرت انیشتن.
سال 2005 توسط سازمان ملل به سال فیزیک نامگذاری شده بود زیرا در این سال 100 سال از معرفی فرمول معروف تبدیل انرژی به ماده انیشتن که تحولی بزرگ در فیزیک راباعث شد میگذشت. انیشتن بدون شک از نوابغ بزرگ تاریخ بشر است و همه آدمهای روی زمین برای او به دلیل جایگاه والای علمی اش ارزش و احترام قائل هستند و او را خودی میدانند، حتی اسلامگرایان فاشیست و نژادپرستی که خصومت درونی با یهودیان دارند و صهیونیسم را بهانه این نژادپرستی وافر خود میکنند بگونه ای از انیشتن سخن میگویند که انگار انیشتن پسر خاله امام حسین بوده است و از محبان حضرت علی اصغر بوده است.
محبوبیت انیشتن به قدری زیاد است که معمولا افراد بسیاری از نام او برای تایید خداباوری استفاده میکنند و میگویند خداباوری درست است زیرا انیشتن خداباور بوده است، یا میگویند حتی انیشتن نیز خدا را قبول داشته است، چگونه است که کسی خداباوری را نابخردانه بیابد مگر کسی میتواند از انیشتن خردمند تر باشد؟ برای من بارها پیش آمده است که افرادی چنین مسئله ای را مطرح میکنند، توگویی انیشتن مرجع تقلید این افراد است. البته این سخن چیزی جز سفسطه توسل به مرجعیت نیست، هیچ انسانی مرجع مطلق شناخت خدا نیست. یعنی اگر کسی بگوید خداباوری درست است زیرا شخص A خداباور است، بدون توجه به اینکه شخص A چه کسی است او حرفی باطل را زده است زیرا یک شخص را مرجع حقیقت در مورد موضوعی مانند وجود خدا که اساساً مرجع پذیر نیست قرار داده است و این از سفسطه های شناخته شده و رسمی منطقی است. از این گذشته انیشتن یک فیزیکدان بوده است و تخصصی در بررسی وجود یا عدم وجود خدا نداشته است، برخی از نظریات انیشتن در مورد کائنات و فیزیک که رشته و تخصص خود او بوده نیز اکنون رد شده اند، حال نظر انیشتن در مورد خدا چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟ نظر او در مورد خدا همانقدر اهمیت دارد که نظر آیت الله خامنه ای در مورد نسبیت عام انیشتن ارزش دارد. بنابر این تصور نمیشود که کسی با ایراد این سخن براستی بخواهد چیزی را اثبات کند مگر اینکه آن شخص بسیار از استدلال کردن نا آگاه باشد و به عبارت دیگر درست فکر کردن را نیاموخته باشد. اما از آنجا که خداباوران معمولاً در فکر کردن لنگ میزنند و درست اندیشیدن را نیاموخته اند بسیار این مطلب را مطرح میکنند.
از این که بگذریم خداباوران از انیشتن سوء استفاده میکنند و به خطا (یا به دروغ؟) وی را در صف خداباوران قرار میدهند، هدف از نگارش این نوشتار این است که باور انیشتن نسبت به خدا تشریح شود و همچنین این نوشتار نشان خواهد داد که انیشتن خویشاوندی چندانی با دین داران ندارد و شباهت بسیار بیشتری به بیخدایان و افراد سکولار داشته است.
نخستین نکته که باید به آن توجه داشت این است که انیشتن نیز مانند هر انسان دیگری در زندگی خود سیری تکاملی را طی کرده است. انسانهایی که از پویایی و خلاقیت ذهنی برخوردار هستند معمولا وقتی سنشان بیشتر میشود باورهایی که محیط بطور تصادفی به آنها تحمیل کرده است بازرسی میکنند و آنچه نابخردانه به نظرشان می آید و از ***** خرد(خرد چیست؟) آنها عبور نمیکند را به دور می اندازند. البته همه اینگونه نیستند، دین خویی و تقلید از محیط در بسیاری از افراد باقی میماند و آنها با همان تفکراتی که با آن بدنیا آمده اند از دنیا میروند. از اینرو است که وقتی میخواهیم در مورد شخصی قضاوت کنیم و باورهای او را بسنجیم باید به آخرین باورهای او مراجعه کنیم نه باورهایی که در گذشته داشته است. ملاک قضاوت در مورد افکار انسانها آخرین افکار آنها است که داشته اند و این امری بدیهی است.
آلبرت انیشتن در چهاردهم مارچ 1879 بدنیا آمده است و در 18 آپریل سال 1955 فوت شده است. کتابی توسط یک محقق جمع آوری شده است که شامل بسیاری از نامه هایی که انیشتن دریافت میکرده است و پاسخ وی به آن نامه ها میباشد. این کتاب باورهای دینی انیشتن را بطور بسیار مشخصی معین میکند و نشان میدهد که انیشتن آنچه خداباوران و دین خویان فکر میکنند نیست. در این نوشتار از همان کتاب چند نامه را بررسی میکنیم تا باورهای دینی انیشتن بیشتر روشن شوند.
نخستین نامه ای که در این مجموعه جلب توجه میکند این است:
یک دختر بچه کلاس ششم از مدرسه یکشنبه (مدارس دینی که مسیحیان در روزهای یکشنبه برگزار میکنند تا انجیل را به کودکان بیاموزند) از نیویورک، با تشویق معلمش این نامه را به انیشتن در پرینستون در تاریخ 19 ژانویه 1936 نوشته است، او از انیشتن پرسیده است که آیا دانشمندان نیز دعا میکنند و نماز میخوانند؟ اگر میخوانند برای چه چیزی دعا میخوانند. انیشتن به این نامه در 24 ژانویه 1936 اینگونه پاسخ داده است:
من تلاش کرده ام به پرسش تو به ساده ترین شکل ممکن پاسخ دهم. این پاسخ من است:
تحقیقات علمی بر این پایه استوار هستند که هر اتفاقی که می افتد به دلیل وجود قوانین طبیعت اتفاق می افتد، و این در مورد رفتار مردم نیز درست است. به همین دلیل، یک دانشمند محقق به سختی ممکن است باور کند که اتفاقها تحت تاثیر دعاها قرار بگیرند، مثلا (اتفاق افتادن آنها) به دلیل خواست یک موجود ماوراء طبیعی باشد.
البته باید به این توجه داشته باشیم که دانش واقعی ما نسبت به این قوانین ناقص و پراکنده است بنابر این، باور به اینکه قوانین طبیعی همه چیز را توضیح میدهند نیز خود مبتنی بر گونه ای از ایمان است و این ایمان تابحال تا حدود زیادی به دلیل موفقیت های تحقیقات علمی موجه شناخته شده است (درست از آب در آمده است).
اما از طرف دیگر، هرکس که بگونه ای جدی به دنبال علم باشد، متقاعد خواهد شد که روحی در قوانین جهان تجلی یافته است، روحی برتر از انسان که در مقابل آن ما با قدرت کم خویش باید احساس فروتنی بکنیم، از این رو است که تعقیب علم احساس دینی خاصی را بدنبال دارد، که البته این با دینداری افراد خام بسیار متفاوت است. (1)
حال آیا انیشتن پسر خاله امام حسین بوده است؟ آیا همانند مذهبیون نیمه دیوانه در مورد خدا فکر میکرده است؟ همین باید برای خداباوران کافی باشد که دیگر نامی از انیشتن نیاورند و او را نیز متعلق به اردوی خردگرایان و بی دینان بدانند، همین باور انیشتن به خودی خود نشان میدهد که از نظر او اسلام، مسیحیت، آیین زرتشت، آیین یهود و آیین بهائیت نابخردانه هستند و این انسانها که فکر میکنند با ورد خواندن و صحبت کردن با خدا اتفاقی می افتد از نظر انیشتن کاری بسیار نابخردانه انجام میدهند.
هیچ بعید نیست که خداباوران این گفته انیشتن را اینگونه تفسیر کنند که انیشتن به روح معتقد بوده است، و فرض کنند که منظور او از روح همان روحی است که خداباوران به آن معتقدند، هیچ برداشتی از این گفته نمیتواند تا این اندازه غیر منصفانه و نابخردانه باشد. انیشتن یک فیلسوف تحلیلی مثل راسل یا ویتگنشتاین نیست که سخنانی دقیق و مشخص و روشن بگوید او به دلیل زندگی در دوران خود و همچنین خوی و منش خود بگونه ای شاعرانه در مورد علم سخن میگوید. او میگوید پیچیدگی هایی که در طبیعت وجود دارد بگونه ای باعث کرنش و تواضع در کسی میشود که گوشه ای از این پیچیدگی ها را درک میکند نه چیزی بیشتر از این، این خدا، روح و دینی که انیشتن از آنها صحبت میکند هیچ ارتباطی با خدا، روح و دینی که در باورهای دینی سیستماتیک مثل اسلام وجود دارد ندارد. البته من شخصاً منتقد اینگونه برخورد انیشتن هستم، اینگونه سخن های او تنها بهانه دست خداباوران و خرافه گرایان میدهد، انیشتن باید بطور روشن و دقیق اعلام میکرد که نظرش راجع به خدا چیست و اگر جرات بیان آنرا نداشت میتوانست سکوت کند و به اینگونه پرسشها پاسخ ندهد.
برخی فکر میکنند انیشتن چون از پیشینه یهودی آمده است باید یهودی باشد. این درست است که انیشتن در یک خانواده یهودی بدنیا آمده است و حتی گاهی خود را نیز یهودی خوانده است، اما باید توجه داشت که یهودیت برای یهودیان بیش از یک دین است، یهودیت برای آنها بگونه ای نژاد و حتی ملیت و فرهنگ نیز حساب میشود، از همین رو است که یهودیان به فلاسفه بیخدایی که در میانشان رشد کرده اند میگویند یهودیان بیخدا! یعنی کنار گذاشتن باورهای آیین یهود به خودی خود باعث نمیشود که شخصی دیگر یهودی خوانده نشود، از انیشتن در یک مصاحبه پرسیده شده است چرا با اینکه تفکراتش در تناقض با آیین یهود است همچنان خود را یهودی میخواند؟ او پاسخ داده است:
تعریف کردن کلمه یهودی بسیار دشوار است، نزدیک ترین توصیفی که من میتوانم از وضعیت خودم بدهم، تشبیه خودم به یک حلزون است که در دریاها دیده میشود. حلزون از یک بدن و یک خانه که به دوش دارد تشکیل شده است، اگر شما این خانه صدفی را از او جدا کنید، هنوز هم به آن موجود حلزون میگویند. یک یهودی که اعتقادات دینی خودش را نیز کنار بگذارد به همین شکل هنوز یک یهودی شمرده میشود. (2)
بنابر این روشن است که انیشتن به باورهای دینی آیین یهود هیچگونه باوری نداشته است، او نه تنها پسر خاله امام حسین نبوده است، بلکه به یهوه و آفرینش جهان در هفت روز، خلقت آدم و حوا، طوفان نوح و تمام سایر قصه های شنگول و منگول و حبه انگور مانندی که در کتابهای دینی سامی دیده میشود نیز باور نداشته است و پسرخاله انبیای بنی اسرائیل هم نبوده است. او در زندگینامه ای که خود نوشته است اینگونه تحولات دینی خود را شرح میدهد:
... علی رغم اینکه من پسر یک خانواده کاملاً غیر مذهبی یهودی بودم، به باور دینی عمیقی رسیدم، که این باور بطور ناگهانی در 12 سالگی من پایان یافت. با خواندن کتابهای علمی معروف، من به این نتیجه رسیدم که بیشتر قصه های کتاب مقدس نمیتواند درست باشد. نتیجه این دگر اندیشی نوعی آزاد اندیشی تند بود، زیرا به نظر من میرسید که (مذهبیون) جوانان از روی عمد فریب میدهند... شک در مورد همه نوع مرجعیت (برای حقیقت) در من بر اثر این تجربه رشد کرد. من به عقیده ای شک گرایانه رسیدم و این شک گرایی هرگز مرا ترک نکرده است. (3)
اما باور نداشتن به آیین یهود برابر با بیخدایی نیست، از انیشتن پرسیده شده است که آیا به خدای شخصی باور دارد؟ پاسخ انیشتن این بوده است:
در 22 مارچ 1954 مردی خودساخته نامه ای به دست خط خود در چهار برگ به زبان انگلیسی برای انیشتن در پرینستون ارسال کرده بود. نگارنده انیشتن را ستایش کرده و گفته بود که افراد معدودی همچون انیشتن جرات سخن گفتن را دارند، او پرسیده بود که آیا بهتر نیست جهان به حیوانات بازگردانیده شود. او گفته است "گمان میکنم که شما مایل باشید بدانید من چه کسی هستم" و در ادامه به شرح کوتاهی از زندگی خود پرداخته است، نوشته است که چگونه در سن 9 سالگی از ایتالیا به ایالات متحده امریکا آمده بود، در آب و هوایی بسیار سرد و سخت که خواهرانش نتوانسته بودند در آن شرایط به زندگی خود ادامه دهند پا به امریکا میگذارد و بعد از 6 ماه مدرسه رفتن، در سن 10 سالگی آغاز به کار کردن میکند. او شرح میدهد که چگونه در 17 سالگی به کلاس بعد از ظهر رفته است و... و اکنون یک کار عادی بعنوان تعمیرکار ماشین ها دارد، و در اوقات اضافی اش کار و کسب خود را دارد. او خود را یک بیخدا معرفی میکند. گفته است که آموزش حقیقی از طریق خواندن کتابها حاصل میشود. او از مقاله ای که در مورد باورهای دینی انیشتن نوشته شده است نقل قول میکند و اعلام میکند که به درستی آنها شک دارد. نسبت به بسیاری از باورهای دینی رسمی بی حرمتی میکند و در مورد میلیونها آدمی که خدا را در زبانهای مختلف دعا میکنند صحبت کرده، و میگوید او (خدا) باید منشی ها و روحانیون زیادی را اختیار کرده باشد که تمام گناهان انسانها را ثبت کنند. او نامه اش را با بحثی بلند در مورد نظامهای سیاسی ایتالیا و ایالات متحده به پایان میبرد که این بحث را به دلیل بلند بودنش نمیتوان در اینجا ذکر کرد. او همچنین چکی را برای انیشتن فرستاده است تا انیشتن آنرا در راه خیریه خرج کند.

  • در 24 مارچ 1954 انیشتن پاسخ زیر را به زبان انگلیسی به این نامه داده است:
    من صدها و صدها نامه دریافت میکنم اما خیلی کم پیش می آید که نامه ای به جالبی نامه شما دریافت کنم. من باور دارم نظر شما در مورد اجتماع ما کاملا معقول است.
    آنچه شما در مورد باور های دینی من خوانده اید البته دروغی بیش نبوده است، دروغی که بطور سازمانیافته ای تکرار میشود. من به خدای متشخص اعتقاد ندارم و نه تنها هرگز این را انکار نکرده ام، بلکه بارها نیز آنرا به روشنی بیان کرده ام. اگر چیزی درون من وجود داشته باشد که بتوان آنرا باوری دینی نامید، آن همان ستایش بی منتهای من است از ساختار جهان، تاجایی که علم بتواند آنرا آشکار سازد.
    امکان دریافت پولی که شما برای من ارسال کرده اید برای من بعنوان دریافت کننده ای شایسته وجود ندارد (من لایق این پول نیستم). بنابر این آنرا برای شما با درک خوش قلبی و نیت خوب شما باز میگردانم. نامه شما نشان میدهد که خرد نتیجه مدرسه رفتن نیست، بلکه نتیجه تلاشیست به طول یک عمر برای دریافت آن. (4)
منظور از خدای شخصی خدای زنده است. در نظر تقریباً تمام خداباوران خدا یک شخص است یعنی دارای شخصیت و شعور است و همچنین از اختیار برخوردار است. از ویژگیهای اساسی خدای متشخص این است که فکر میکند و رفتار میکند یعنی کارهایی را انجام میدهد. از ویژگیهای فرعی او این است که عصبانی میشود، عاشق میشود، متنفر میشود، و سایر عواطف را از خودش نشان میدهد، سخن میگوید، میشنود، میبیند و دریافت حسی دارد، خدای تمامی ادیان اینگونه خدایی است. به محض اینکه یک خداباور خدا را یک شخص و یک کس بداند او خدایی متشخص را تصور کرده است و انیشتن با چنین دیدگاهی کاملا مخالف است و به روشنی مخالفت خود را ابراز داشته است. همین مسئله باعث میشود که او دیگر خداباور (تئیسم، خداباوری چیست؟) به شمار نرود. بنابر این با اینکه تقلید کردن از انیشتن یا هر شخص دیگری کاملا کاری نابخردانه است و انسان خردگرا باید استقلال فکری داشته باشد، حتی اگر قرار است از انیشتن نیز پیروی کنیم و قلاده به گردن انداخته و قلاده خود را به دست انیشتن داده و مقلد او شویم، این مرجع تقلید ما را به سوی خداباوری هدایت نخواهد کرد! او ما را از خداباوری و آنچه عوام از آن با خداپرستی یاد میکنند خارج خواهد کرد.
در بایگانی نامه های انیشتن نامه ای به تاریخ 5 آگوست 1927 وجود دارد که او آنرا از یک بانکدار در کلرادو وقتی در برلین بوده است دریافت کرده است. از آنجا که در ابتدای نامه نوشته شده است "چندین ماه پیش، من نامه ای به شرح زیر برای شما نوشتم"، به نظر میرسد که انیشتن به نامه قبلی این شخص پاسخ نداده است. او در نامه اش نوشته است که بیشتر دانشمندان دیگر به خدای ریشو و مهربانی که اطرافش را فرشتگان فرا گرفته اند معتقد نیستند، هرچند که بسیاری از مردم خالصانه به چنین خدایی معتقدند و او را پرستش میکنند. مسئله وجود خدا در بحث های یک گروه متفکر مطرح شده است و برخی از اعضای این گروه تصمیم گرفته اند نظر دانشمندان ممتاز را در مورد خدا جویا شوند، بگونه ای که پاسخ این دانشمندان قابل چاپ کردن باشد، این بانکدار در نامه اش از انیشتن خواسته است که او نیز نظرش را در مورد خدا اعلام کند. انیشتن پاسخ زیر را به زبان آلمانی نوشته است، این نامه ممکن است برای بانکدار ارسال نشده باشد.

  • من نمیتوانم خدایی شخصی را که بطور مستقیم در رفتار افراد نفوذ داشته باشد، یا بطور مستقیم به قضاوت مخلوقات خود بنشیند درک بکنم. من نمیتوانم چنین چیزی را درک بکنم هرچند واقعیت این است که علیت مکانیکی تا حدودی توسط علم مدرن زیر سوال رفته است.
    مذهبی بودن من تنها شامل ستایش متواضعانه من از روح بی نهایت برتری است که خود را در ما بعنوان موجوداتی خُرد آشکار میکند، و با درک ضعیف و ناپایدار ما، باعث میشود ما واقعیت را درک کنیم. اخلاقیات از بالاترین اهمیت برخوردارند، اما برای ما، نه برای خدا. (5)
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممکن است خدای اسلام ریشو نباشد اما در قرآن به روشنی اشاره شده است که او صورت دارد، و مسلمانان قرار است بعد از مرگشان صورت و وجه او را ببینند، همچنین به این مسئله اشاره شده است که اطراف الله را فرشتگان فرا گرفته اند، مهربان بودن الله هم که بیش از 114 بار تکرار شده است، الله هم در قرآن ادعا کرده است که بطور مستقیم در رفتار افراد نفوذ دارد و از گردنشان به آنها نزدیک است، و همچنین مورد قضاوت قرار گرفتن انسانها در قیامت، یعنی معاد از اصول اساسی دین اسلام است، چگونه ممکن است مسلمانان بخواهند از نام چنین کافری که تمامی اصول دین آنها را زیر سوال میبرد سوء استفاده کنند؟
درست است که انیشتن در سخنانش گاهی به دیندار بودنش اشاره میکند ولی منظور او از دین چیست؟ در مغز یک مسلمان هر واژه خدایی برابر با تصور او از خدا (الله) دارد و هر واژه دینی هم همان معنایی که او از اسلام آموخته، حال آنکه واژه ها در فرهنگهای مختلف و گویشهای مختلف معانی متفاوتی پیدا میکنند! انیشتن در یک سخنرانی که برای اتحادیه حقوق بشر آلمان در پاییز 1932 در برلین ایراد کرده است روشن کرده است که منظورش از دین چیست:
جایگاه ما بر روی این زمین عجیب است. همه ما بدون اینکه دعوت شده باشیم یا اختیاری داشته باشیم برای مدتی به اینجا می آییم، بدون اینکه پاسخ چراها و چگونه ها را بدانیم. در زندگی روزمره ما تنها احساس میکنیم که انسانها برای دیگر انسانها اینجا هستند، برای کسانی که دوستشان داریم و برای کسانی که سرنوشتشان به ما گره خورده است.... زیباترین و عمیق ترین تجربه ای که یک انسان میتواند داشته باشد احساسی اسرار آمیز است. این احساس قاعده زیرین دین نیز است، همینطور کوشش جدی در زمینه هنر و علم نیز برای رسیدن به همین احساس است. کسی که هرگز این تجربه را نداشته باشد به نظر من اگر مرده به شمار نیاید حداقل کور به شمار می آید. مذهبی بودن برای من وقتی تحقق می یابد که ما احساس میکنیم پشت هر چیزی که آنرا تجربه میکنیم چیزی وجود دارد که ذهن ما نمیتواند آنرا درک کند و زیبایی و افراشتگی آن تنها بطور غیر مستقیم به ما موجودات کوچک و خُرد به ما میرسد، من به این معنی دیندار هستم. برای من این کافی است که از این اسرار به شگرف آیم و متواضعانه تلاش کنم با ذهن خود فقط تصویری از ساختار باشکوه آنچه وجود دارد را دریافت کنم. (6)
با اینحال تکلیف دین نیز از نظر انیشتن مشخص میشود، منظور او از دین به هیچ عنوان چیزی شبیه به اسلام، مسیحیت، یهودیت، بهائیت و غیره نبوده است او تعریفی ویژه خود را از آنچه آنرا دین میداند برای دین دارد. اینجا است که جمله معروف او "علم بدون دین چلاق است و دین بدون علم کور است" معنی بیشتری پیدا میکند، شخصی که تواضع و شوق برای رسیدن به علم و حقیقت را نداشته باشد و موجودی خودخواه باشد که واقعا فکر میکند بسیار میداند و از کانال ویژه ای دسترسی به حقایق غیر قابل تردید دست یافته است هرگز نمیتواند عالم خوبی گردد، اینجا است که علم او کور چلاق خواهد بود. اینکه انیشتن چرا شوق و تمایل برای یافتن حقایق در طبیعت را احساسی دینی میداند، به این دلیل است که تلاشهای علمی برای یافتن حقایق علمی همه بر این ایده استوار هستند که میتوان با تجربه حقایق را یافت، و این ایده به نگر انیشتن قابل اثبات نبوده است از همین رو او این ایده را از روی ایمان پذیرفته بود نه از روی خرد و چیزی که از روی ایمان پذیرفته شود باوری دینی است، به نظر نمیرسد هیچ دلیل دیگری برای اینکه انیشتن علم را در ارتباط با دین بداند وجود داشته باشد. این جمله معروف انیشتن از پاراگراف زیر گرفته شده است، اما معمولا خداباوران و دین خویان تمام پاراگراف را مطرح نمیکنند تا منظور انیشتن پنهان بماند و مخاطب فکر کند انیشتن نیز ابله بوده است:
علم تنها ممکن است توسط کسانی خلق شود که سرشار از آرزو برای یافتن حقیقت و فهم درست هستند. اما اینگونه احساس، سرچشمه از حوزه دین میگیرد. این احساس همچنین به ایمان به احتمال اینکه قوانین جهان هستی منطقی و خردمندانه باشند، یعنی قابل درک توسط خرد هستند وابستگی دارد. من نمیتوانم هیچ عالم ممتازی را تصور کنم که چنین ایمان سرشاری نداشته باشد. این وضعیت را میتوان با یک تصویر ابراز کرد: علم بدون دین چلاق است و دین بدون علم کور. (7)
یکی از ویژگیهای آدمهای مذهبی این است که با گذشت زمان آنها نیز تکامل می یابند، بسیار شنیده میشود که خدا یک نوع انرژی است و یا مکانیک کوانتومی آخرت را و وجود روح را اثبات کرده است و از این دست اباطیل. به این دسته از اراجیف که تلاش میکنند مزخرفات دینی را علمی جلوه دهند سودوساینس (Pseudoscience) گفته میشود. در زمانی که انیشتن تئوری نسبیت را مطرح میکند یکی از این یاوه گویان نامه ای برای انیشتن میفرستد:
یک خاخام (عالم یهودی) از شیکاگو که خطابه ای پیرامون "معانی دینی که تئوری نسبیت میرساند" را آماده میکرده است، به انیشتن در پرینستون نامه ای به تاریخ دسامبر 1939 نوشته است و از او پرسشهایی را پرسیده است، انیشتن پاسخ زیر را به این خاخام داده است:

  • من باور ندارم که ایده اساسی تئوری نسبیت میتواند کلاً هیچ ارتباطی با حوزه دین که متفاوت با حوزه علم است داشته باشد. من این رابطه را در این واقعیت میبینم که روابط عمیق درونی در دنیای عینی میتواند توسط قضایای ساده منطقی درک شوند و تئوری نسبیت نیز دقیقاً همینگونه است- میتواند با قضایای ساده منطقی دنیای عینی را شرح دهد.
    باور دینی که با تجربه منطقی، روابط عمیق عینی تولید میشود بگونه ای متفاوت از آن دسته عواطفی هستند که معمولا مذهب نامیده میشوند. اینگونه باور دینی بیشتر یک احساس احترام و تکریم از نقشه ای که در جهان مادی تجلی یافته است میباشد. این باور مارا به سویی نمیبرد که موجودی خدامانند را که از روی شخصیت خودمان ساخته شده است و از ما درخواستهایی دارد و علاقه و منفعت در ما افراد بطور شخصی دارد را تصور بکنیم. در این-باور "مذهبی" نه تمایلی وجود دارد نه هدفی، نه بایدی، بلکه تنها یک موجود وجود دارد. به همین دلیل افرادی مثل ما در اخلاقیات تنها یک جنبه انسانی میبینند، هرچند که مهمترین مسئله در حوزه انسانی باشد.
شخصی دیگر نیز نامه مشابهی به انیشتن فرستاده است:
در فوریه 1921 انیشتن نامه ای را از بانویی در وین دریافت میکند، او از انیشتن پرسیده است که آیا انیشتن معتقد است که انسانها روح دارند و آیا این روح بعد از مرگ انسان ادامه حیات پیدا میکند یا نه. پرسشهای مشابه دیگری نیز در همین نامه یافت میشوند، در 5 فوریه 1921 انیشتن پاسخ بلندی به آن بانو داده است. این قسمتی از این پاسخ است:

  • این مد و گرایش مرموز زمان ما، که خود را بویژه بصورت عرفان و معنویت آشکار میکند، در نگر من بیش از نشانی از ضعف و گیجی نیست.
    از آنجا که تجربیات درونی ما، بازتولید و ترکیب دریافتهای حسی ما هستند، مسئله وجود روح بدون بدن، برای من پوچ و خالی از معنی به نظر میرسد. (8)
از طرفی دیگر انیشتن از طرف بنیادگرایان مذهبی مورد حمله قرار میگرفت، کاردینال بوستون در خطابه ای به جوانان هشدار داده بود که تئوری نسبیت انیشتن "دفاعی پنهانی و هولناک از بیخدایی است" و "تلاشی است برای گسترش شک در مورد خدا و خلقت او در سطح جهانی" انیشتن پیشتر از آن هم از طرف مجامع یهود ستیز نازی اینگونه مورد حمله قرار گرفته بود. انیشتن در ابتدا این مسئله را نادیده میگیرد و از دردسر دوری میکند، خاخام دیگری با نام هربرت گلدستین برای انیشتن نامه ای مینویسد و از او میپرسد که آیا به خدا اعتقاد داری؟ قصد این خاخام یهودی در واقع دفاع از انیشتن بوده است. انیشتن در پاسخ به آن نامه مینویسد که
من به خدای اسپینوزا معتقد هستم، که خود را در هارمونی منظم آنچه که وجود دارد نشان میدهد، نه به خدایی که نگران سرنوشت و رفتار انسانها است. (9)
خاخام یهودی در دفاع از انیشتن مینویسد، "اسپینوزا که مردی مست از خدا خوانده شده است، و معتقد بوده است که خدا خود را در تمام طبیعت تجلی داده است قطعا نمیتواند یک بیخدا خوانده شود." البته این درست است که اسپینوزا را نمیتوان بطور یقین بیخدا نامید، اما قطعاً او را نمیتوان خداباور نیز نامید زیرا او تعریفی بسیار متفاوت از خدا دارد و آنچه او بدان خدا میگوید هرگز با خدای خداباوران اینهمانی ندارد، از همین رو است که اسپینوزا و طرفداران اندیشه او را خداباور نمینامند بلکه همه خداگرا و یا پنتئیسم (Pantheist) مینامند. اسپینوزا معتقد بوده است که خدا بینهایت است و بینهایت بودن او به معنی این است که هیچ چیز خارج از خدا وجود ندارد و هرچه وجود دارد جزوی از خدا است. به این تصور در فلسفه اسلامی وحدت وجود میگویند که دیدگاهی متفاوت با توحید است. از همین رو بوده است که اسپینوزا فیلسوف یهودی تبار هلندی در سال 1656 توسط کنیسه مرکزی آمستردام مرتد اعرام میشود، این کنیسه اطلاعیه زیر را راجع به اسپینوزا منتشر کرده بود:
به قضاوت فرشتگان و روحانیون، ما باروخ اسپینوزا، را تکفیر میکنیم، از اجتماع یهودی خارج میکنیم و او را لعنت و نفرین میکنیم. تمامی لعنت های نوشته شده در قانون (منظور تلمود و تورات است) بر او باد، در روز بر او لعنت باد، در شب بر او لعنت باد. وقتی خواب است بر او لعنت باد، وقتی بیدار است بر او لعنت باد، وقتی بیرون میرود بر او لعنت باد و وقتی باز میگردد بر او لعنت باد. خداوند او را نبخشد و خشم و غضب خدا علیه او مستدام باد، خداوند نام او را در زیر این خورشید محو کند و او را از تمامی قبایل اسرائیل خارج کند. ما شما را نیز هشدار میدهیم، که هیچ کس حق ندارد با او سخن بگوید، چه بطور گفتاری و چه بطور نوشتاری. هیچکس حق ندارد به او لطفی بکند، کسی حق ندارد با او زیر یک سقف بماند، و در دو متری او قرار بگیرد، و هیچ کس حق ندارد هیچ نوشته ای از او را بخواند. (10)
خدای اسپینوزا تفاوت بسیار فاحشی با خدای دینی دارد از همین رو است که یهودیان اینگونه به شدت او را تکفیر کرده اند. مهمترین تفاوت خدای اسپینوزا با خدای دینی همان است که خدای دینی موجودی مستقل و جدا از باقی چیزها است و دارای شخصیت است اما خدای اسپینوزا چنین موجودی نیست. اسپینوزا همچنین پیامبری و ارسال وحی را بعد از مطالعه دقیق کتب دینی رد کرده است و علیه نبوت استدلال کرده است. او میگوید هرگاه پیامبران خوشحال هستند و سر کیف هستند از محبت دوستی، بهشت و سایر چیزهایی که انسان را شاد میکند به آنها وحی شده است و هروقت عصبانی و خشمگین بوده اند آیه های قتل و کشتار و جهنم به آنها وحی شده است، این نشان میدهد که آیات برخواسته از تمایلات این افراد بوده است نه کسی دیگر. حتی روش نوشتن نیز متفاوت بوده است، پیامبرانی که دانش بیشتری داشته اند نوشتارهای زیبا تری بوجود آورده اند، پیامبرانی که با فلاسفه آشناتر بوده اند نوشتارهای فلسفی تری پدید آورده اند. او میگوید تفاوت میان گفتار پیامبران در تورات و انجیل به پیش زمینه های آنها و دانش آنها از مسائل بر میگردد. بنابر این اسپینوزا میگوید این کتابها را نباید جدی گرفت و قابل استناد دانست. از همین رو است که برخی نیز او را بیخدا میدانند. پروفسور استیون وینبرگ (Steven Weinberg) فیزیکدان برنده جایزه نوبل و از فعالان مدافع بیخدایی که در دوران ما زندگی میکند جمله بسیار قابل تاملی در مورد این سخن انیشتن پیرامون پیروی او از اندیشه خدای اسپینوزا دارد، او گفته است:
اما چه چیزی ممکن است باعث شود که یک شخص از کلمه "خدا" بجای "نظم" و "هارمونی" استفاده کند، به غیر از اینکه او از متهم شدن به اینکه خدایی ندارد و بیخدا است هراس داشته باشد؟ (11)
این ایده توسط بسیاری از علمای دیگر نیز تایید شده است، همه خدایی در واقع در نظر بسیاری از صاحب نظران دیگر وجود ندارد و هواداران این دیدگاه امروزه دیگر به طیف بیخدایان پیوسته اند. روشن است که منظور انیشتن از خدا درواقع همان نظام طبیعت و قوانین موجود در بین موجودات بوده است، با این نکته اکنون راحت تر میتوان اینرا فهمید که وقتی او گفته است "خداوند تاس نمی اندازد" منظورش این بوده است که او به تصادفی بودن تمام علل اعتقادی ندارد، و وقتی استیون هاوکینز میگوید "خداوند تاس می اندازد" منظورش احتمالاً بر عکس این نظر انیشتن است، یعنی اینکه او معتقد به عدم قطعیت و بی علتی و تصادف است. از خدا گذشته در مورد روح نیز از انیشتن پرسش شده است:
در 17 جولای 1953 بانویی که روحانی تحصیل کرده (دارای جواز) از شاخه مسیحی تعمید دهنده (Baptist) بود به انیشتن در پرینستون نامه ای بسیار گرم و دعوت کننده-به مسیحیت نوشت. او در این نامه نقل قولهای فراوانی را از کتابهای مقدس آورده بود، او از انیشتن پرسیده بود که آیا هرگز به رابطه روح نامیرا و جاوید او با خالقش توجه کرده است یا نه، او همچنین پرسیده است که آیا انیشتن اطمینان دارد که بعد از مرگش حیات دائمی در کنار خدا خواهد داشت. مشخص نیست که آیا پاسخ انیشتن ارسال شده است یا نه، اما پاسخ نامه در بایگانی نامه های انیشتن موجود است، و در آن بایگانی خط خود انیشتن که متن زیر را به انگلیسی نوشته است موجود است:

  • من به نامیرائی و جاودانگی اشخاص باور ندارم، و من معتقدم اخلاقیات در انحصار انسان هستند و هیچ مرجعیت فراتر از انسانی پشت آن وجود ندارد. (12)
تکلیف روح نیز اینجا روشن میشود، انیشتن به صراحت اعلام داشته است که به وجود روح معتقد نیست و آنچه او روح خوانده است چیزی بسیار متفاوت با آن چیزی است که مذهبیون آنرا روح میخوانند. اینکه شخصی از کلمه روح استفاده کند به این معنی نیست که او معتقد به وجود روح با تعریف دینی اش است. مثلاً اگر کسی بگوید فلان شخص از روحی قوی برخوردار است یا روحیه ای قوی دارد، یا اگر بگوید موسیقی بتهوون روح آدمی را جلا میدهد این به آن معنی نیست که آن شخص معتقد به روحی است که در آغاز حیات وارد بدن میشود و بعد از مرگ از بدن جدا شده به نزد خدا میرود.
به نظر نمی آید توضیح بیشتری راجع به باورهای دینی انیشتن ضرورت داشته باشد. انیشتن را هرگز نمیتوان در دسته خداباوران قرار داد، او به هیچ عنوان زیر بار باورهای دینی مضحکی همچون وجود خدای متشخص، توحید، معاد و غیره نرفته است. او معتقد بوده است اخلاق مسئله ای کاملا انسانی است و هیچ ارتباطی به ماوراء طبیعت و خدا ندارد و هرجا در گفته های انیشتن از روح، خدا و دین صحبت شده است باید فهمید که منظور او نظم، طبیعت و اخلاق علمی است.
امیدوارم این توضیحات بتواند یاد انیشتن را از تهمت هایی که خداباوران به او میزند پاک کند و نشان دهد که او نیز مانند بسیاری از انسانهای بالغ، عاقل و باهوش معتقد به اراجیف دینی نبوده است.




منابع:
1) Albert Einstein, The Human Side, Selected and Edited by Helen Dukas and Banesh Hoffman, Princeton University Press, 1979. pp 32-33
2) The Private Albert Einstein by Peter A. Bucky with Allen G. Weakland, Andrews and McMeel, Kansas City, 1992, pp 85 - 87.3)
3) Einstein, Autobiographical Notes, 1949
4) Albert Einstein, The Human Side, Selected and Edited by Helen Dukas and Banesh Hoffman, Princeton University Press, 1979. P.63
5) Ibid .66
6) Einstein: A Life in Science, Michael White and John Gribbin, Page 262
7) Albert Einstein, Ideas and Opinions, by Albert Einstein New York .p. 46.
8) Albert Einstein, The Human Side, Selected and Edited by Helen Dukas and Banesh Hoffman, Princeton University Press, 1979. pp. 69-70
9) Einstein: The Life and Times, Ronald W. Clark, Page 502.
10) Routledge Philosophy GuideBook to Spinoza and The Ethics, by G. Lloyd, page 1.
11) Weinberg, S. 1992. Dreams of a Final Theory. New York: Pantheon Books. 245
12) Albert Einstein, The Human Side, Selected and Edited by Helen Dukas and Banesh Hoffman, Princeton University Press, 1979. P.39
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام مجدد
خیلی باعث شعف است که مجدد با شما همکلام میشم.
مخاطبتون من هستم؟ یا در رد مطلبی که دوستمون computer-engi گذاشته؟
اگر خطاب به اون دوستمونه که جوابش با خودشونه که مقاله ای بیارن در رد حرف های شما و این پاسخ من کان لم یکن فرض بشه لطفا ، وگرنه با توجه به بحث های دیشب که به آقای waffen داشتیم پاسخ میدم.
دوست من، مقاله ای که در مورد اینشتین آوردی از اولش تناقض داره، شما میگی :
محبوبیت انیشتن به قدری زیاد است که معمولا افراد بسیاری از نام او برای تایید خداباوری استفاده میکنند و میگویند خداباوری درست است زیرا انیشتن خداباور بوده است، یا میگویند حتی انیشتن نیز خدا را قبول داشته است.
بعد می فرمایید:
یعنی اگر کسی بگوید خداباوری درست است زیرا شخص A خداباور است، بدون توجه به اینکه شخص A چه کسی است او حرفی باطل را زده است زیرا یک شخص را مرجع حقیقت در مورد موضوعی مانند وجود خدا که اساساً مرجع پذیر نیست قرار داده است و این از سفسطه های شناخته شده و رسمی منطقی است.

از اینجا میتوان نتیجه گرفت در مورد خدا باور نبودن یک فرد هم همین مشکل رو میتونیم مطرح کنیم.

و در ادامه:
از این گذشته انیشتن یک فیزیکدان بوده است و تخصصی در بررسی وجود یا عدم وجود خدا نداشته است، برخی از نظریات انیشتن در مورد کائنات و فیزیک که رشته و تخصص خود او بوده نیز اکنون رد شده اند، حال نظر انیشتن در مورد خدا چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟ نظر او در مورد خدا همانقدر اهمیت دارد که نظر آیت الله خامنه ای در مورد نسبیت عام انیشتن ارزش دارد.

شما اول این تناقض بزرگ رو حل کن که چه جوری شما در توجیه نبودن خدا به حرف ها و تفکرات اینشتین استناد می کنید:que: تا بقیه مقاله ارزش خواندن پیدا کند.
مقاله به خودی خود ارزش دارد چون حالا به قول شما تفکرات اینشتین رو گفته ولی بحث ما اینجا با آقای waffen به وجود یا عدم وجود خدا رسیده بود و از اینشتین گذشته بودیم. ضمن اینکه باز همان نکته قبلی است: شما از کسی دلیل میارید برای نبودن خدا (که جدای از نداشتن تخصص) من در زمینه خداشناسی حرفهاش رو قبول ندارم. همونجور که شما سخنان امامان و متفکرین اسلامی رو قبول ندارید.

ضمن آنکه استناد خداشناسان به اعتقاد اینشتین آنچنان بحث جدی ای نیست (یعنی تقریبا هیچ متفکر اسلامی طراز اولی برای اثبات خدا از اینشتین مایه نمیذاره، بلکه خدا قبلا وجودش اثبات میشه و بعد قضیه اینشتین مطرح میشه، و همونجور که گفتم اونقدرها هم فراگیر نیست) و اونقدر دلیل منطقی برای وجود خدا میشه آورد که اعتقاد اینشتین توش گمه. شما یک مثال از یک متفکر اسلامی برجسته بیار که برای اثبات خدا از اینشتین مایه گذاشته باشه من حرفم رو پس میگیرم.

شما اول تناقض بزرگ رو حل کن برای من تا به ادامه بحث بپردازیم.;)
ضمنا نکته ای که در ابتدای مطلب bold کردم رو مجدد تاکید میکنم.
 
آخرین ویرایش:

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببین عزیز. من تو یه تاپیک دیگه اون اول ها که اومده بودم اینجا در همین مورد ها بحث کردم و تاپیک به n صفحه رسید و کاملا هم بی نتیجه بود. مسئله اینه که من و شما اصلا پایه های اعتقادیمون با هم خیلی خیلی فرق داره. من به چیزهایی که شما به عنوان پایه ی بحث قرار میدی هیچ اعتقادی ندارم و شما هم مینطور. در نتیجه این بحث زیاد سازنده نخواهد بود.

در مورد حف هاتون باد بگم بله دست بالای دست بسیاره. ولی این ربطی به حرف من نداره.
من هر روز از روز قبلی زندگیم بیشتر میدونم و با برنامه مطالعه میکنم. در نتیجه همیشه در حال یادگیری هستم. نگران یادگیری و سطح علمی من نباشید.
من نمی خوام بحث رو به سیاست بکشم ولی احمدی نژاد یک دزد و خائن به مملکت هست و روزی به خاطر رفتارش در کنار خیلی های دیگه اعدام خواهد شد و این حرف ها هم هیچ ربطی به دموکرات بودن من یا دموکراسی نداره.
بله بنده سعی در راضی کردن شما دارم. مگر شما سوالی از من نپرسیدید ؟ مگر نباید سوال من راضی کننده باشد و منظور را برساند ؟
دوست عزیز این کاری که شما میکنید بحث نیست. شما چون در مورد خیلی چیزها اطلاع ندارید بحث نمیتونه پیشرفت کنه و دائما سطحی میمونه. این کاری که ما داریم اینجا میکنیم مغلطه هست.
ببینید این یکی از اون حرف های وحشت ناک شما هست. اینکه برای هر اراجیفی میشه جواب درستی آورد. خیر این حرف با کدوم منطق جور در میاد ؟ وقتی شما حرفی بزنید که نه براساس علم هست و نه بر اساس منطق و نه هیچ چیز دیگه من چطور میتونم برای جوابی درست بیارم ؟ برای چیزی که مزخرف کامل هست ؟؟ چیزی که براساس منطق باشه میشه بر اساس منطق ردش کرد ولی چیزی که براساس منطق نباشه رو هیچ جور نمیشه رد کرد.
علم برای همه چیز پاسخ داره. مگر شما صد سال پیش برای اینکه اندازه ی جهان چقدر هست پاسخ داشتید ؟ مگر دین برای همه چیز پاسخ داره ؟ میخوای همین الآن چندتا سوال براتون بگم که خود علامه ها هم نتونند جواب بدند ؟
خدا یک چیز علمی نیست عزیز من. خدا فلسفی هست. و در فلسفه هم هیچ چیز مطلق نیست و برای همین تئوری های فلسفی رو نمیشه به این راحتی رد کرد.
یعنی چه مطالعه من جهت دار بوده ؟ من کتاب رو مطالعه کردم. تفکراتش برای من تنفر آمیز و سطحی و احمقانه بوده. ولی به هر حال من اون کتاب رو مطالعه کردم. آیا شما انتظار دارید من حتما از اون کتاب خوشم بیاد تا مطالعاتم جهت دار نباشه ؟
خوب پس شما قبول دارید که در مورد کتاب هایی که من خوندم مطالعه ای ندارید ؟ خوب بفرمایید و اون کتاب ها رو کمی مطالعه کنید لطفا. مطمئن باشید دیگر از اون به بعد با بی خدایی به این راحتی برخورد نخواهید کرد زیرا بعد از مطالعه ی این کتاب ها خواهید دید وجود خدا چقدر بی دلیل هست.
خدا سرچشمه گرفته از نادانی انسانهاست.

سلام مجدد
میشه بفرمایید من چه پایه اعتقادی رو اینجا مطرح کردمو بهش استناد کردم و نتیجه گرفتم؟ اصلا بحث ما سر همین پایه اعتقادی است که خدا هست یا نیست؟ شما فقط میدونی که من به خدا اعتقاد دارم و من هم میدونم شما نداری، ولی بنده هیچ گاه فرض نکردم بودن خدا ثابت شده و حرفی رو بزنم، کلا بحث همینه.

من هیچ کجا از سطح علمی شما ابراز نگرانی نکردم، بلکه همیشه براتون آرزوی موفقیت داشتم. گفتم اگر سطح علمی شما بالاس باید ثابت بشه، همینجور من.

بحث سیاسی نمیکنیم ok ولی عده ای هم برخلاف نظر شما ایشون رو دوس دارند، و طبق اعتقاد شما به دموکراسی و آزادی بیان محترمند، از نظر من هم نظر شما محترمه.

فرمودید: "شما چون در مورد خیلی چیزها اطلاع ندارید بحث نمیتونه پیشرفت کنه و دائما سطحی میمونه" ممنون از خود برتر بینی شما و شرمنده بابت کم اطلاعی خودم:smile:

بحث های بیهوده رو بذاریم کنار.

شما سوالاتت که گفتی علامه ها هم نمیتونند جواب بدهند رو مطرح کن لطفا، بلکه ما چیزی از شما یاد گرفتیم.

فرمودید: "خدا یک چیز علمی نیست عزیز من. خدا فلسفی هست. و در فلسفه هم هیچ چیز مطلق نیست و برای همین تئوری های فلسفی رو نمیشه به این راحتی رد کرد"
شما با چه ابزاری در حال رد وجود خدا هستید؟ فلسفه یا علم؟ فلسفه رو با فلسفه رد می کنند، نا فلسفه رو با علم. کاری که شما دارید می کنید رد وجود خدا با استفاده از علمه و این مغالطه و سفسطه است.

و در پایان فرمودید: "خوب پس شما قبول دارید که در مورد کتاب هایی که من خوندم مطالعه ای ندارید ؟ خوب بفرمایید و اون کتاب ها رو کمی مطالعه کنید لطفا. مطمئن باشید دیگر از اون به بعد با بی خدایی به این راحتی برخورد نخواهید کرد زیرا بعد از مطالعه ی این کتاب ها خواهید دید وجود خدا چقدر بی دلیل هست.
خدا سرچشمه گرفته از نادانی انسانهاست"
طبق مفهومه آزادی من آزادم هرچه دوست دارم از اون کتاب ها نتیجه بگیرم و خوب بله حق با شماست، شما هم آزاد بودید از کتاب فاطمه فاطمه است هم اونجوری برداشت کنید.
ضمن آنکه افرادی که متخصص دین هستند و قبولشون دارم به جای من خوانده اند و توضیحات لازم رو راجع بهشون داده اند لزومی نمی بینم وقت گرانبهام رو بگذارم پای چیزی که قبلا تحلیل شده. حالا شما دوست دارید، خوب ، جمهوری اسلامی است و آزادی:smile:

توصیه دوستانه: به اعتقاد دیگران توهین نکنید. خدا، قدرت برتر و معبود تعداد زیادی از انسانهای روی زمین است.
 
آخرین ویرایش:

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا شما بحث از نیاز کردی. شما گفتید چگونه میشه نیاز مردم به امنیت و عدالت رو میشه تامین کرد و منم گفتم شما نمی تونید با بهشت و جهنم این کار رو انجام بدید.
شما تمام حرف هاتون بر اساس خدا هست و خدا رو من قبول ندارم. اونوقت من نمی تونم از یک دانشمند حرفی بزنم ؟ ولی شما میتونید از موجوذی نامرئی حرف بزنید و دفاع کنید ؟
شما چه قبول داشته باشی چه قبول نداشته باشه اینهایی که من گفتم از بزرگان علم هستند و هر کدوم از اینها اگر نبودند ما بخشی از علم امروز رو نداشتیم.
خیر سخنان امام و محمد و اینها فقط باعث خنده ی من میشه.

خوب حالا در جواب سوالتون. تنها چیزی که میتونه جلوی ظلم رو بگیره عدالت و قانون هست و اینها چیزی هست که دست انسانه و ربطی به خدا نداره و شما باید اینها رو در همین دنیا به مردم بدید. بهشت و جهنم دردی رو از یک شکم گرسنه دوا نمی کنه. در ضمن سردم داران همین ایران خودشون نمادی از اسلام گرایی هستند و از هفتاد تا هیتلر هم بدترند. چرا اینها نمی ترسند که به جهنم بروند ؟ این تئوری بهشت و جهنم کارایی نداره عزیز من.
گرچه من دقیقا نمی دونم که شما می خواهید من چی رو بگم و چه چیزی رو توضیح بدم.


در مورد وجود انسان هم باید بگم که انسان نتیجه ی 13.7 میلیارد سال تغییرات شیمیایی و ژنتیکی هست. و اینطور بوده که به وجود اومده. وجود انسان هیچ ربطی به خدا نداره.

طبق توجیه شما، شما هم چه بخواهید نخواهید حضرت محمد و امامان بزرگان دین هستند. من دوست ندارم وارد این فاز از صحبت کردن بشم، که اساسا تمایلی ندارم و نتیجه ای هم نداره.

ok بحث تخصصی مون:
1)اگر وضع کننده قانون ظلم کرد چه؟ اگر مثلا آمریکا ظلم کرد چه کسی واقعا میتونه جلوش رو بگیره؟ بهشت و جهنم بله دردی رو از شکم گرسنه دوا نمی کنه ولی قانون هم نتونسته دردی رو از شکم گرسنه های آفریقا و آمریکا و ... دوا کنه، تونسته؟ حرف از عدالت زدید، آیا اگر ظالم تو این دنیا راست راست واسه خودش گشت و کسی نتونست بهش چیزی بگه (همونجور که هم در ایران هم در همه دنیا هستند کسانی که مافوق قانون باشند)، و افراد تحت ستم هم نتنوستند با قانون حقشون رو بگیرند (نمونه هاش همه جا هست) عدالت کجا اجرا میشه؟ از خیر عدالت در این مورد می گذرید؟ آیا این همون سوختن و ساختن نیست؟ این همان همیشه در قدرت بودن قدرتمندان و همیشه در ستم بودن مظلومان نیست؟ (اینهایی که کج شده مضمون حرفهای شماست که قبلا گفتید در یک پست)

مخلص کلام (سوال اول): قانون و عدالت اگر اینجا اجرا نشد باید چه کرد؟ کجا باید عدالت رو اجرا کرد؟

2)13.7 میلیارد سال تغییرات شیمیایی و ژنتیکی.
سوال دوم: تغییر شیمیایی و ژنتیکی چه چیزی؟ اون ماده اولیه چی بوده که تغییر کرده؟ از کجا اومده؟ اصلا جنسش چی بوده؟

سوال سوم: کدام فرآیند شیمیایی و ژنتیکی رو سراغ دارید که بدون نظارت و تنظیم هیچ کس انجام شده باشه و به ایجاد یک موجود یا محصول خارق العاده از هر نظر منجر شده باشه؟ اصلا مگه امکان داره یک فرآیند بدون تنظیمات اولیه و فراهم کردن شرایط محیط مناسب و نظارت، انجام بشه؟ منتظر توضیحات شما هستم.
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا