استفان هاکینگ : خدا خالق جهان نیست!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

farhang_760

عضو جدید
الان شیعه ها معتقد هستند که فقط 10 درصد مسلمان ها اسلام واقعی را متوجه شدند
شما فرض کنید که یک کارخونه فقط 10 درصد محصولاتش سالم باشند.
شما در مورد این سیستم چه فکر ی میکنید؟؟؟؟؟
مثلا یک کارخونه یک مسئول را بوجود میاره.اون مسئول را یک نفر خریداری میکنه.تا میزنه به برق اون منفجر میشه و چند نفر را میکشه.
پس ایراد از اون کارخونه هست.درسته؟؟؟؟

فکر نمیکنید یکم بی انصافی باشه
مذهب تشیع کجا معتقد به اینه که خودش درسته و بقیه در گمراهی به سر می برند
فقط در برداشت از اسلامه که تشیع اسلام را در پنج اصلی که عرضه داشت کامل تر دید تا این که این دین رو در سه اصل مختومه اعلام کنه
وگرنه در کتاب آسمانی که خدا خیرت بده اینا همه با هم مشترکند
اصل هم همونه دیگه
این درصد ها رو اگر هم بخواهید بیان بفرمایید با سند و مدرک بگید نه اینکه سر 3 ثانیه جامعه آماری واسه خودتون درست کنید(ممنون)

وقتی کارخونه ای محصول مشکل داری میده بیرون بنده که مهندس مکانیک هستم در جریانم که این مشکل ناشی از قوانین رئیس شرکت نیست که به این وضع افتاده
بلکه با وجود نظارت سخت گیرانه این کارمندان اونجا هستند که از زیر کار در میرن و دقت نظر ندارند
خب البته بسته به دستمزدی هم هست که میگیرند
اما قضیه دنیا رو اصلا خوب قیاس نزدی

شما تو کارخونه بودی حتما باید کار میکردی
اما الان راحت داری میگی من االله قبول ندارم پس مختاری در انتخاب راهت
اگر هم حساب کنیم با قیاس شما
دستمزد رو گرفتی و دیگه میگی کار نمیکنم و شرکت تو رو قبول ندارم!!تازه هیچ نظارتی هم روی شما نیست
پس اگر اشتباه میکنی یکبار بگو شاید اشتباه از منه.

اما
روی صحبتم با شمایی است که بی آنکه به خطی از قرآن بیاندیشید آن را به گوشه و کنار می آویزید
دیگر کار به جایی رسیده که طالبان شده اند پیروان قرآن!!!دیگه این برای همه مشخصه که طالبان مزدورانی بیش نیستند!!
توی دنیا هم هیچوقت مسلمونا رو با طالبان جا نمیزنن

دوست من شما اگر می خواهید از قرآن ایراد بگیرید آن را باز نمایید و متن آن را به معیار بزنید

قبول کن هر اتفاقی که بر سر مردم افتاده تمام از روی ناآگاهی آنان بوده
اگر قوم بنی اسرائیل حضرت موسی را ترک گفتند و در عرض 40 روز گاو پرست شدند.دلیل بر مشکل دار بودن موسی و خداوندش نبود
مشکل ابلهی عده ای بود که حرف دیگران را بدون توجه به رسول باطنی خویش که همان فطرت و عقل است، میپذیرفتند

من هرگز قصد این را ندارم که اعتقادات خودم را به کسی تحمیل کنم
اما شما هم نباید به همین راحتی ایراد از اعتقاداتی بگیری که تا به امروز یکی از بهترین مسیرهای زندگی بوده.این حرف من نیست و تصدیق شده توسط دانشمندان اروپایی آمریکایی و اکثر جامعه شناسان است
این دین اگر مزخرف و بی پایه بود نمیتوانست به عنوان آخرین مکتب الهی که عرضه شده اینقدر پیشرفت داشته باشد به طوری که کشور چین دارای 100 میلیون مسلمان باشد
. یا از این بیشتر که توانسته است حکومت بزرگ ایران را به تصرف در آورد.
چه اعتقادی میتواند باشد این دین!!!

اصلا فرمایش شما درست
همه اینها دروغ
آیا ارزش این را ندارد که خود خود شما یکبار آنرا به صورت آزاد مطالعه کنید
به صورت یک شخص بی طرف
واقعا ببینید این دین که برای اولین بار واسطه میان بنده و خدای خودش (حالا هر چی اسمشو میذاری بذار) رو کنار زد. حرف حسابش چیه
اون علتی که همه پدیده ها از اون ناشی شدند
و ادعا هم میشه که این کتاب از اونه اصلا ببینیم چیه؟
شاید اصلا به قول شما همه چیز دروغ بود
اما زندگی شما این ارزش رو دارد که یکبار برای همیشه به تمامی اما و اگر ها و شاید ها پاسخ بدهید
به امید زندگی بهتر
با تشکر
:gol:
 

farhang_760

عضو جدید
انیشتین حرف اول و آخر

انیشتین حرف اول و آخر

« انشتین » را حکم قرار دهند تا بدانند رای او دربارۀ خداوند چیست .
انشتین چون مشاغل زیادی داشت از آنها خواهش کرد 15 دقیقه صبر کنند ، پس از 15 دقیقه ، پرسیدند نظر تو دربارۀ خدا چیست ؟ پاسخ داد اگر به کشف دستگاهی موفق می شدم که به وسیلۀ آن با میکروبها سخن گویم ، با میکروب کوچکی که بر سر تار موی سر انسان زندگی می کند ، تکلم می کردم و از او می پرسیدم که خود را چگونه یافته است ؟ بدون تردید جواب میداد من خود را بر سر درخت تنومندی یافته ام که ریشۀ آن ثابت و شاخ و برگ آن در آسمان است !
به او میگفتم که این تار مویی که بر آن زندگی میکند یک تار مو از هزارها تار موی سر انسان ، و سر ، عضوی از اعضای بدن انسانست .
راستی شما چه فکر می کنید ؟ آیا این میکروب کوچک می تواند عظمت و بزرگی انسان را دریابد ؟ هرگز !
ما هم نسبت به خداوند بزرگ به مراتب کوچکتر و ناچیز تر از آن میکروب هستیم ، چگونه من می توانم به خدایی احاطه پیدا کنم که با قوای نامتناهی و عظمت بی پایان خود برهمه چیز احاطه دارد ؟
سخنان انشتین تمام شد ، و گروهی که برای گرفتن رای پیش او آمده بودند برگشتند و فهمیدند که نظر انشتین با الهیون و خداپرستان موافق است .
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
احسنت به آدمی که همیشه حرف حساب رو میزنه
پس شما الله رو قبول نداری

شما بالاخره یکی رو واسه خودت علت میگیری دیگه
اگه اونم نمیگیری بگو تا قشنگ بحث واضح بشه؟؟
:gol:

وقتی میگم الله را قبول ندارم.
کلمه خدا والله بدون خصوصیات یک چیز یک بی معنی هست.
وگرنه اون گاو پرست هم خدا را میپرستید و یک کسی که خدای ادیان اسمانی را هم میپرسته.خدا را میپرسته.
ما باید فرق بین creator و خدا را بدونیم.
چون خدا تعریف شده و خصوصیاتی داره که بهش نسبت میدهند.
در واقع ما اعتقاد داریم که همانطور که اون بت پرست اشتباه میکرد.همانطور که اون گاو پرست اشتباه میکرد.همانطور که یک خورشید پرست اشتباه میکرد.همانطور یک الله پرست هم اشتباه میکنه.
ما منکر creator نیستیم.ولی منکر الله هستیم.
 

fari_civil

عضو جدید
خو اون creator یا کسی هس یا چیزی.
اگه کسی که میشه خدای خودمون. اگه چیزیه یه چیزه دیگه اونو بوجود آورده.
غیر از اینه؟
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
خو اون creator یا کسی هس یا چیزی.
اگه کسی که میشه خدای خودمون. اگه چیزیه یه چیزه دیگه اونو بوجود آورده.
غیر از اینه؟

سوال من این هست که چرا فکر میکنید این creator پیامبر فرستاده.یک چیز مقدس هست.پیامبر میفرسته.داره مارا کنترل میکنه.بهشت و جهنم درست کرده.چرا فکر میکنید که ما از اسمون افتادیم پایین و حوا سیب خورد و ما را از بهشت پرت کردن بیرون .چرا فکر میکنید این creator صفات انسانی داره.
یعنی من این خدا جز یک انسان با توانایی بالقوه تصور میکنم در حال حاظر که مثلا مثل ادم ها گاهی وقت ها حیله گری میکنه.گاهی وقت ها دروغ هم میگه.گاهی وقت ها غضب میکنه.
جوابتون یک کلمه بیشتر نیست.هزاران سال پیش افرادی بودند که این ادعا را کردند.
غیر از این حرفی هست که بزنید.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
خو اون creator یا کسی هس یا چیزی.
اگه کسی که میشه خدای خودمون. اگه چیزیه یه چیزه دیگه اونو بوجود آورده.
غیر از اینه؟

سوال من این هست که چرا فکر میکنید این creator پیامبر فرستاده.یک چیز مقدس هست.پیامبر میفرسته.داره مارا کنترل میکنه.بهشت و جهنم درست کرده.چرا فکر میکنید که ما از اسمون افتادیم پایین و حوا سیب خورد و ما را از بهشت پرت کردن بیرون .چرا فکر میکنید این creator صفات انسانی داره.
یعنی من این خدا جز یک انسان با توانایی بالقوه تصور میکنم در حال حاظر که مثلا مثل ادم ها گاهی وقت ها حیله گری میکنه.گاهی وقت ها دروغ هم میگه.گاهی وقت ها غضب میکنه.
جوابتون یک کلمه بیشتر نیست.هزاران سال پیش افرادی بودند که این ادعا را کردند.
غیر از این حرفی هست که بزنید.
همین که شما میگید خدای مهربون
یک صفت انسانی بهش دادی.


من الان یک عطسه میکنم.باعث بوجود امدن یک سری میکروب میشم.دیگه روی اتفاقاتی که بعدا
برای این میکروب ها میوفته دخالتی ندارم.اون میکروب ممکنه بره تو بدن یک انسان.ممکنه نابود بشه.ممکن هست جایی دیگه بره.
 

fari_civil

عضو جدید
یه سوال اون چیزه اولیه رو که قبول داری کی یا چی بوجود آورده؟؟؟؟؟؟
اگه می گی ما به خدا صفات انسانی نسبت می دیم چون در همین حد برای من انسان قابل درکه.
این خالق یا همون کریتر صفات انسانی نداره. تو یه کوزه رو درس میکنی صفات کوزه رو داری؟ نه خیلی برتر از اونی.
تو به زندگی بعد از مرگ اعتقاد داری؟؟؟؟
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه سوال اون چیزه اولیه رو که قبول داری کی یا چی بوجود آورده؟؟؟؟؟؟
اگه می گی ما به خدا صفات انسانی نسبت می دیم چون در همین حد برای من انسان قابل درکه.
این خالق یا همون کریتر صفات انسانی نداره. تو یه کوزه رو درس میکنی صفات کوزه رو داری؟ نه خیلی برتر از اونی.
تو به زندگی بعد از مرگ اعتقاد داری؟؟؟؟

من به زندگی بعد از مرگ اعتقاد ندارم.
چون همانطور که یک مورچه یا یک میمون یا یک پرنده وقتی میمیره.به پایان میرسه.انسان هم همین عاقبت در انتظارش هست و بهشت و جهنمی در کار نیست.
این را علم میگه.
 

his name

عضو جدید
من به زندگی بعد از مرگ اعتقاد ندارم.
چون همانطور که یک مورچه یا یک میمون یا یک پرنده وقتی میمیره.به پایان میرسه.انسان هم همین عاقبت در انتظارش هست و بهشت و جهنمی در کار نیست.
این را علم میگه.


علم میگه ؟!:surprised:
میشه بگی کجاش میگه ؟

شما به روح اعتقاد ندارید؟
 

his name

عضو جدید
نه نداریم.هر چیزی که داریم از همین مغز هست


شما می تونید وقتی که در خواب ناز شریف دارید به مغزتون بگین که بیدارتون کنه ؟

یا اصلا موقعی که خواب تشریف دارید و بدنتون استراحت میکنه ... یکم معادلات دیفرانسیل بخونید ؟
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقد معجزات علمی قرآن - قسمت اول
مثال یک:
سوره نازعات آیه 30 : "والارض بعد ذالک دحیها"
ترجمه مفسر قائل به معجزه علمی: "او زمین را تخم مرغی شکل ساخت"
ترجمه دهلوی: "و زمین را بعد از آفریدن آسمان هموار کرد"
ترجمه سراج: "و زمین را از پس آفریدن آسمان بگسترانید"
ترجمه مهدی الهی قمشه ای: "و زمین را پس از آن بگسترانید"
ترجمه پور جوادی: "آنگاه زمین را بگسترد"
ترجمه مکارم شیرازی: "و زمین را بعد از آن گسترش داد"
ترجمه فولاد وند: "و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد"
ترجمه خرمشاهی: "وبعد از آن زمین را گستراند"
ترجمه علامه طباطبائی: "و زمین را بعد از آن گسترده"
لطفا به ترجمه های معتبر نگاه کنید و ببینید مفسری که میخواهد معجزه علمی از این آیه استخراج کند آیه را چگونه ترجمه کرده. این ترجمه ها همگی "دحیها" را گستردن یا هموار کردن معنی میکنند ولی آن مفسر محترم "تخم مرغی شکل" معنا میکند. لطفا به ترجمه فولاد وند دقت کنید: "و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد" جالب است بدانید در تفسیر منهج الصادقین جلد 10 صفحه 145 مطلب زیر در تفسیر این آیه آمده:"جمهور علما بر آنند که آفرینش زمین پیش از خلق آسمانست و گستردن آن بعد از آن. چنانکه در روایت ثابت شده که حق سبحانه زمین را بیافرید و آن را در زیر کعبه جمع کرد و بعد از آن آسمان را بیافرید و جبرئیل علیه اسلام را فرمود تا زمین را از زیر خانه کعبه بگسترد چنانکه جامه بهم پیچیده را بگسترانند و از عبداله عمر مرویست که حق سبحانه زمین را اول بار مربع بیافرید بطریق خانه کعبه که چهار رکن دارد و آن را بر بالای آب نهاد و بعد از دو هزار سال دیگر آسمان و غیر آنرا ایجاد نمود و چون آسمان مخلوق گشت زمین را منبسط گردانید" که همین مطلب در تفاسیر خلاصة المنهج و اثنی عشری نیز آمده. خودتان قضاوت کنید. روایتی را که در تفسیر آورده اند حتما از معصوم هست حالا کدامشان معلوم نیست. یعنی در آن زمان معتقد بودند زمین مسطح هست و معتقد بودند قبل از آسمان خلق شده و معتقد بودند از اول کعبه وجود داشته و زمین مثل فرش زیر کعبه لوله شده بوده و بعد جبرئیل این فرش لوله شده را پس از خلق آسمان باز و پهن کرد. و حالا بعضیها در قرن 21 میگویند این آیه معجزه علمی است و زمین نه کره بلکه بیضی شکل است و چقدر دقیق پیغمبر در 1400 سال پیش از طرف خدا این حقیقت علمی شگرف را به مردم منتقل کرده!!!
 

fari_civil

عضو جدید
ای بابا عمو زنبیله من جلوتر بودااااااااا
جوابه سواله اولم؟؟؟؟؟
مطمئناً علم به شانس اعتقاد نداره یعنی خرکی بوجود نیومده...
اون چیزه اولیه رو که قبول داری کی یا چی بوجود آورده؟؟؟؟؟؟
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثال دو:
سوره یس آیه 38: "و الشمس تجری لمستقر لها ذالک تقدیر العزیز العلیم"
ترجمه اکثر مترجمین: " و خورشید به سمت قرارگاه خود روان است و اینست تقدیر خداوند عزیز و دانا"
ترجمه الهی قمشه ای: "و نیز خورشید تابان که بر مدار معین خود دایم بی هیچ اختلاف بگردش است برهان دیگر بر قدرت خدای دانای مقتدر است"
مفسر معتقد به معجزه علمی: "1400 سال پیش پیغمبر از طرف خدا گفته کل منظومه شمسی بهمراه خورشیدش به سمتی در حرکت است"
در این سوره خداوند برهانهائی از عظمت خلقتش و قدرتش برای منکرین و کافرین می آورد تا آنها را متذکر کند و به فکر فرو ببرد. یعنی واقعیات جهان هستی را آنگونه که برای آنها ملموس است به ایشان تذکر میدهد. در آیه 37 برای اثبات قدرتش آفرینش شب و روز و در آیه 38 حرکت خورشید در آسمان (همان حرکت ظاهری) و در آیه 39 حرکت ماه در آسمان را بیان میکند. آنگاه در آیه 40 همه اینها را با هم جمع کرده و اینچنین برای اثبات قدرتش برهان می آورد که نه خورشید در حرکتش به ماه میرسد و نه شب به روز و هر کدام در مدار خود در حرکتند. این سه آیه کاملا بیان میدارد که منظور از حرکت خورشید در این آیه همان حرکت ظاهری خورشید نسبت به زمین است. خیلی ساده. و همه اینها برهانهائی است برای منکرین فقط برای اینکه این مخلوقات را نشانه قدرت خدا بدانند.
همچنین در کتاب الدر المنثور از ابوذر غفاری روایت شده(این روایت در تفسیر روض الجنان و روح الجنان، در تفسیر منهج الصادقین، در تفسیر گازر، در تفسیر انوار درخشان و در تفسیر المیزان ذکر شده) : "از رسول خدا پرسیدم معنای والشمس تجری لمستقر لها چیست ؟ و ایشان فرمودند مستقر خورشید در زیر عرش است". !!؟؟!!
و همچنین در تفسیر شریف لاهیجی و در تفسیر المیزان این روایت هم اضافه گردیده: "در کتاب توحید از ابوذر غفاری نقل کرده که من روزی دست مبارک حضرت رسالت پناه را گرفته پیاده به راهی میرفتیم و نظر به آفتاب داشتیم تا آنکه غروب کرد پس من گفتم ای رسول خدا آفتاب به کجا فرو میرود؟ حضرت فرمود در آسمان بلند میشود از سمائی به سمای دیگر تا آنکه به آسمان هفتم در زیر عرش میرسد و در آنجا سجده میکند و فرشتگانی که موکل بر اویند نیز به سجده در می آیند پس آفتاب میگوید: ای پروردگار من، بکجا امر میکنی که طلوع کنم؟ از موضع غروب من یا از موضع طلوع من؟" !!!!! در مورد روایت دوم که در واقع روایت اول را هم تأئید میکند علامه طبا طبائی میگوید باید تأویل شود و ایکاش ایشان تأویلش میکرد. اما من میگویم با این روایات اگر درست باشند پی میبریم که در آن زمان نمیدانستند زمین به دور خورشید میگردد و نمیدانستند در شب خورشید نیمه دیگر زمین را روشن میکند و به زیر عرش نمیرود و برای طلوع روز بعدش از خدا اجازه نمیگیرد. حال با این همه دانسته های 1400 سال پیش آن شخص مفسر میخواهد بزور ثابت کند در این آیه حرکت ظاهری خورشید مراد نیست.
 

saeed_pacino

عضو جدید
سلام به همگی.متاسفم که این تاپیک با چرندیات هاوکینگ شروع شده.ولی هرکی که میگه خدا نیست بیاد تا با دلایل علمی بهش ثابت کنم که هست.در ضمن علم شانس رو قبول داره ولی نه به اون صورت که شما تصور میکنید.علم یه تعریف دیگه از شانس داره
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثال سوم:
سوره نبأ آیات 6 و 7: "الم نجعل الارض مهادا و الجبال اوتادا"
ترجمه صاحب محدث دهلوی: "آیا نساخته ایم زمین را فرشی و نساخته ایم کوه ها را میخها؟"
ترجمه سید رضا سراج: "آیا نگردانیدیم زمین را فرشی گسترده و کوه ها را میخهائی؟"
ترجمه فیض الاسلام: "آیا ما زمین را فرش و گسترانیدن نگردانیدیم و کوه ها را میخها قرار ندادیم؟"
ترجمه الهی قمشه ای: "آیا ما زمین را مهد آسایش خلق نگردانیدیم و کوه ها را عماد و نگهبان آن نساختیم؟"
ترجمه محمد خواجوی: "آیا ما زمین را گسترده و کوه ها را میخها قرار ندادیم؟"
ترجمه جلال الدین مجتبوی: "آیا ما زمین را بستر و قرارگاه نگردانیدیم و کوه ها را میخهائی؟"
ترجمه عباس مصباح زاده: "آیا نگردانیدیم زمین را بستر و کوه ها را میخها؟"
ترجمه اشرفی تبریزی: " آیا نگردانیدیم زمین را بستر و کوه ها را میخها؟"
ترجمه مکارم شیرازی: "آیا زمین را محل آرامش قرار ندادیم و کوه ها را میخهای زمین؟"
ترجمه فولادوند: "آیا زمین را گهواره ای نگردانیدیم و کوه ها را میخها؟"
ترجمه خرمشاهی: " آیا زمین را زیر انداز نساختیم و کوه ها را مانند میخها؟"
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان "مهاد" را اینگونه معنی میکند: "به معنای بستر و قراری است که در آن تصرف میشود و بر فرشی که روی آن مینشینند نیز اطلاق میشود. "
در بسیاری از تفاسیر مانند تفسیر نمونه نیز از قول "راغب" در "مفردات" بیان شده مهاد در معنای فرش و بستر به مکان صاف و آماده و مرتب اطلاق میشود.
حال ببینیم مفسر معتقد به معجزه علمی این آیه را چگون ترجمه و تعبیر میکند:
با توجه با آیاتی دیگر از قرآن مانند آیه 15 سوره نحل و آیه 31 سوره انبیاء و آیه 10 سوره لقمان که بیان میدارد "خدا در زمین کوه های استوار نهاد تا زمین شما را نلرزاند و مضطرب و نگرانتان نکند" این دسته مفسرین به دو گروه تقسیم میشوند:
گروه اول جنبش زمین که کوهها از آن جلوگیری میکنند را به حرکت دورانی و حرکت وضعی زمین نسبت داده و به اشتباه کلمه "مهاد" را با کلمه "مهد" یکی گرفته و آنرا بصورت"گهواره کودک" معنی میکنند و میگویند 1400 سال پیش پیغمبر از قول خدا گفته زمین ثابت نیست و حرکت میکند. در ترجمه های معتبری که در بالا ذکر کردم فقط آقای فولادوند "مهاد" را به گهواره ترجمه کرده در صورتیکه مهاد یعنی فرش و بستر و زیرانداز صاف و گسترده شده و مهد یعنی گهواره کودک. حتی اگر تشبیه زمین را به گهواره به معنی ثابت نبودن زمین بتوان پذیرفت این تشبیه درستی نیست چون گهواره بر جائی قرار میگیرد و یک حرکت نوسانی پاندولی دارد ولی کره زمین در فضا دارای دو حرکت دورانی به دور خود و به دور خورشید است. ایراد دوم به این تعبیر آقایان اینست که اگر مراد در این آیه گهواره بودن زمین باشد، پس نقش کوه هائی که به آن میخ شده و قرار است باعث لرزش آن نشود چیست؟
گروه دوم، جنبش زمین که کوهای مثل میخ از آن جلوگیری میکنند را به حرکات لایه ها و پوسته سخت زمین نسبت میدهند. و معتقدند کوه ها پوسته زمین را مثل میخ به لایه های زیرین وصل کرده که تکان نخورد. و با افتخار میگویند 1400 سال پیش پیغمبر از جانب خدا گفته که کوه ها مانند میخ است و بشر بتازگی کشف کرده که ریشه کوهها در زمین از ارتفاع خود کوه بیشتر است. مثل میخ. اما بنظر من این گروه نیز در استدلال خود دچار اشتباه شده اند. من میگویم پوسته زمین نسبت به داخل زمین مثل پوسته تخم مرغ است نسبت به محتویات داخل تخم مرغ. هر چه به اعماق زمین و به طرف مرکز آن برویم با افزایش بیشتر درجه حرارت و فشار مواجه میشویم. این موضوع باعث میشود مواد تشکیل دهنده لایه های داخل زمین بر خلاف پوسته سخت آن به محیط پلاستیک برسند. یعنی دمای زیاد باعث مذاب شدن آنها و همزمان فشار زیاد از مذاب بودنشان جلوگیری میکند و باعث میشود در حالتی بین مایع و جامد قرار بگیرند. شما تا بحال شنیده اید یا دیده اید که جسمی سخت را برای اینکه تکان نخورد و نلرزد، به یک جسم متزلزل که شکل خاصی ندارد و در فاز پلاستیک هست با میخ بکوبند؟ خودتان قضاوت کنید، آیا منطقی است؟ ایا علمی است؟ فقط و فقط همین سخت بودن پوسته زمین و سرد بودن آن باعث میشود زیر پایمان سفت و محکم باشد. کوه ها هیچ اثری در نلرزیدن پوسته زمین ندارند. چون به وفور میبینم چه در کنار کوه چه در مناطقی هموار و به دور از کوهها هم رانش زمین بوجود می آید هم زمین لرزه ناشی از حرکات داخلی لایه های زمین. کوه ها چیزی جدای از جنس زمین و لایه های آن نیستند که بشود برای ریشه هایشان در زمین حد و مرزی قائل شد. یا در اثر فوران آتش فشانها بوجود آمده اند (کوه های آتشفشانی) یا از حرکت لایه های زمین و چین خودگی های آن تحت فشارهای بسیار زیاد و در طول میلیونها و میلیاردها سال سر به فلک کشیده اند.
این پاسخ مستدل من به کسانی است که از این آیه به دنبال استدلال معجزه علمی هستند.
حال بیائید از رد این معجزه علمی بگذریم و به خود آیات 6 و 7 سوره نبأ از دیدگاهی دیگر نظر بیفکنیم.
من فکر میکنم همه مسلمانان به این نکته اذعان داشته باشند که مثالها، تشبیهات و استعارات قرآن در نهایت لطافت و دقت و زیبائی است. یعنی وقتی خداوند مثلی میزند و یا در مقام استعاره لغتی و یا تعبیری را بیان میکند، آن، بهترین سنخیت را با موضوع مورد بحث دارد.(مثلا تشبیه اعمال و زندگی فرد منافق به خانه عنکبوت از نظر سستی و تزلزل در سوره عنکبوت واقعا بجا و لطیف است.) در آیه مذکور از کوهها به عنوان میخ یاد شده. به این مفهوم که کوهها مانند میخ بر زمین کوبیده شده اند که مانع لرزش آن و عماد و نگهبان آن باشند. اما آیا واقعا تشبیه کوه به میخ یک استعاره درست است؟ آیا حکیمانه است؟ آیا زیبا و لطیف است؟ آیا یک واقعیت علمی است؟ در سوره بقره مثال حال کافر و منافق به شخصی تشبیه شده که شب هنگام در بیابان سرگردان است و فقط وقتی میتواند برای لحظه ای کوتاه جلوی خود را ببیند که در اثر برق صاعقه همه جا روشن شود و بلافاصله دوباره در تاریکی و حیرت و سرگردانی فرو میرود. خب این واقعا زیبا و لطیف است. اما تشبیه کوه به میخ، هم یک تشبیه استعاری است هم یک تشبیه علمی. باید سنخیت بیشتری در این موضوع بین کوه و میخ باشد تا مثالها و تشبیهات استعاری غیر علمی. میخ در یک تعریف ساده و عامیانه وسیله ایست نوک تیز که باعث اتصال دو یا چند جسم به هم میشود. هدف استفاده از این وسیله دو چیز است یکی اینکه دو یا چند جسم در کنار هم تشکیل یک جسم دیگر بدهند(مثل ساخت میز و صندلی از چند تکه چوب) و دوم اتصال جسمی کوچک و سبک به جسمی بزرگ و سنگین و استوار برای آنکه جسم کوچکتر سقوط نکند یا از جای خود بدر نرود و تکان نخورد.(مانند نصب قاب عکس روی دیوار یا بر پا کردن خیمه و چادر روی زمین) و قدمت بسیار دارد چون بشر قبل از عصر آهن از میخهای سنگی و چوبی و یا حتی استخوانی استفاده میکرده است.خب با این تعریف ساده که مورد قبول همه است ببینیم تکلیف تشبیه کوه به میخ چه میشود. در مورد شکل کوه و میخ میبینیم کاملا بر عکس هم هستند. نوک تیز میخ در جسم فرو میرود و ته پهن آن بیرون است. دقیقا بر خلاف شکل کوه. بین میخ و جسم حتی اگر همجنس هم باشند حد و مرز وجود دارد ولی کوه از خود زمین است و طرق شکل گیری آن به ما نشان میدهد نمیتوان ریشه آن را از لایه های اطرافش متمایز کرد. و از همه مهمتر اینکه این کوه به عنوان میخ چه چیزهائی را به هم متصل کرده؟ واقعا زمین به چه چیزی میخ شده که نلرزد و تکان نخورد؟؟ این سئوال دو جواب بیشتر ندارد. اگر منظور از زمین پوسته کره زمین باشد که گفتیم اتصال این پوسته سخت به لایه های نرمتر و پلاستیکی مانند اعماق زمین کاری عبث و لغو است مانند آب در هاون کوبیدن. و اگر مراد از زمین کره زمین است پس جسم دوم که زمین به آن میخ شده کجاست؟ یک پرتقال را در دست بگیرید و در سطح آن به سمت مرکزش چند سوزن وارد کنید. چه اتفاقی میافتد؟ به چه چیزی وصل میشود؟ عده ای هم میگویند وجود کوه باعث میشود زمین از مدار خود خارج نشود !!!! شما را بخدا کمی منطقی باشید. زمین به واسطه دو نیروی جاذبه و دافعه در مداری ثابت و بیضی شکل به دور خورشید میگردد. یکی همان نیروی جاذبه میان دو جسم است که نسبت مستقیم با جرم دو جسم و نسبت معکوس با مجذور فاصله آن دو از هم دارد(قانون جاذبه نیوتون) که باعث میشود زمین جذب خورشید شود و دیگری نیروی گریز از مرکز است که باعث میگردد زمین از خورشید دور گردد و برآیند این دو نیرو زمین را در مدار خود حفظ میکند که از جای خود بدر نرود. علت عمده بیضی بودن مدار زمین هم اثر جاذبه سیارات غول پیکر دیگری مانند مشتری است که آنها هم در چرخش خود به دور خورشید با کم و زیاد شدن فاصله اشان از زمین نیروی جاذبه اشان زیاد و کم میشود.
در نهایت اینکه مجبوریم بپذیریم همانگونه که خود آیه (نبأ – 6) بیان میدارد زمین یک زیر انداز و بستر و فرشی است که پهن شده و گسترده شده و برای اینکه تکان نخورد کوهها آن را به چیزی که زیرش است میخ کرده اند و هیچ کس نمیداند آن زیر چیست. این آیه دو تا نقص مشهود علمی دارد. اول اینکه ظاهر آیه بیانگر مسطح بودن زمین است و اینکه روی چیزی قرار گرفته که به آن میخ شده.(همان نظریه و اعتقاد مردم باستان) دوم اینکه اگر زمین کروی است پس منظور آیه سطح و پوسته زمین است که این هم برمیگردد به اینکه در آنزمان نمیدانستند هر چه به سمت مرکز زمین برویم در اثر افزایش دما و فشار لایه های زمین نرمتر میشوند و در فاز پلاستیک قرار میگیرند و منطقی نیست این پوسته سخت به لایه های نرم تر زیرین میخ شده باشد.
نتیجه گیری نهائی من از این آیه اینست که نه تنها معجزه علمی نیست، بلکه به صورت کاملا واضح و آشکاری غیر علمی است. آیا واقعا کلام خداست؟ آیا خدا حرف غیر علمی میزند؟ آیا خدا میخواسته با دانش بشر آنروز صحبت کند؟ آیا خدا قادر نبود کلامی بگوید که هم غیر علمی نباشد هم مردم آنزمان درک کنند؟ آیا خدا نمیدانست بشر قرن بیستم هم باید همین قرآن را بخواند؟ آیا با در نظر گرفتن اینها خدا نمیتوانست اینطور بگوید: "و شرایط حیات شما را بر زمین مهیا کردیم و در خلقت کوهها منافع زیادی برایتان قرار دادیم اگر تعقل کنید"؟!
 

arman23

عضو جدید
استفان هاکینگ، یکی از بزرگ‌ترین فیزیک‌دانان نظری معاصر است که درست ۳۰۰ سال پس از مرگ گالیله، در شهر آکسفورد انگلستان به دنیا آمد و در دانشگاه کمبریج، کرسی ریاضیات لوکاس را از ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۹ در اختیار داشت.

مشهورترین آثار او در بین افراد معمولی علاقمند به دانش، کتاب‌های جهان در پوست گردو، «تاریخچهٔ زمان» و «تاریخچهٔ بسیار کوتاه زمان» هستند.
زمینهٔ پژوهشی اصلی وی کیهان‌شناسی و گرانش کوانتومی است. از مهم‌ترین دستاوردهای وی مقاله‌ای است که به رابطهٔ سیاه‌چاله‌ها و قانون‌های ترمودینامیک می‌پردازد. او نشان می‌دهد که سیاه‌چاله‌ها بعد از مدتی به وسیلهٔ زوج‌های ذرات مجازی که در افق رویداد (event horizon) آن تشکیل می‌شود، نابود می‌شوند.
وی در آخرین کتاب خود با عنوان "طراحی عظیم" عقیده ی خود را نسبت به وجود خدا چنین اظهار می دارد که خدا جهان را خلق نکرد و بیگ بنگ نتیجه ی غیر قابل اجتناب قوانین فیزیک است وی ادامه می دهد که یک سری تئوری های جدید وجود یک خالق را اضافی و زائد می کند.
لازم به ذکر است که هاکینگ پیش از این در کتاب دیگرش با عنوان تاریخچه ی کوتاه از زمان، عقیده ی دیگری را ابراز می دارد و می نویسد: "اگر تئوری کاملی پیدا کنیم، بزرگترین پیروزی برای منطق بشر خواهد بود و می توانیم ذهنیت خدا را بفهمیم." و به وضوح عقیده ی خود را در کتاب جدیدش که تا یک هفته ی دیگر روانه ی بازار می شود، تغییر داده است.


این مطلب از منبع زیر ترجمه و تلخیص شده است.
منبع


خب خدارو شکر این آدم با دانش کامل!!!! منبع پیدایشو اعلام کرد والا حیران مونده بودیم

نمیدونم نیوتن رو باور کنیم یا اینو


از نظر من تحصیلکرده .اثبات خدا یک چیز فقط فیزیکی هست.
و وقتی بزرگترین دانشمندان علم فیزیک این حرف را میزنند.مثل این میمونه یک مرجع تقلید این حرف را بزنه.
وقتی استفان هاکینگ میگه که نیست.یعنی حتما که نیست

بابا تحصیلکرده:biggrin:

جناب تحصیلکرده :biggrin:میشه بفرمایید جایگاه علمی نیوتن بالاتره یا این بنده خدا؟؟

راستی آقای تحصیلکرده این همه دانشمند نظر به وجود خدای خالق جهان دادن

میشه بگید جرا این یکیو باید باور کنیم؟؟

آیا علم این آقا کامله؟؟

دیگه به مرز های دانش رسیده؟


استفان هاکینگ بیشتر میدونه یا شما؟؟؟

آقای تحصیل کرده:):biggrin:اسفان هاکینگ هم آدمه و مثل همه ادمها اشتباه داره


قران یک کتاب دست نوشته و از مغز یک انسان به عنوان محمد بود و محمد هم یک پیامبر نبود.بلکه یک ادم باهوش بود که تونست مخ خیلی ها را بزنه و قدرت را بدست بگیره.

یک سوال ازت دارم.بها الله را قبول داری یا نه؟؟؟؟
مسلما نداری.
ایشون یک انسان بودن که 100 سال پیش ادعای پیامبری کردند.الان 7 ملیون طرفدار تو جهان دارند
واقعا فکر میکنی 1400 سال بعد بها الله چقدر طرفدار خواهد داشت.
ایا میدانستی که بعد از 100 سال از مرگ مسیح تعداد طرفداران مسیحیت به 1 ملیون هم نمیرسید.
و 400 سال بعد بعد از قدرت گرفتن یک مسیحی تونست گسترش پیدا کنه.

اگر خیلی راجع به بها علاقمندی میتونم کمکت کنم

جناب تحصیلکرده;)
خ

خیلی بامزه استدلال میکنی


وقتی میگم الله را قبول ندارم.
کلمه خدا والله بدون خصوصیات یک چیز یک بی معنی هست.
وگرنه اون گاو پرست هم خدا را میپرستید و یک کسی که خدای ادیان اسمانی را هم میپرسته.خدا را میپرسته.
ما باید فرق بین creator و خدا را بدونیم.
چون خدا تعریف شده و خصوصیاتی داره که بهش نسبت میدهند.
در واقع ما اعتقاد داریم که همانطور که اون بت پرست اشتباه میکرد.همانطور که اون گاو پرست اشتباه میکرد.همانطور که یک خورشید پرست اشتباه میکرد.همانطور یک الله پرست هم اشتباه میکنه.
ما منکر creator نیستیم.ولی منکر الله هستیم.

شما چشم به واقعیت ها بستی جناب تحصیلکرده:biggrin::)

ولی شما یه نفرو می پرستی اونم این استفان هاکینگه:biggrin::surprised:
 

his name

عضو جدید
نقد معجزات علمی قرآن - قسمت اول
مثال یک:
سوره نازعات آیه 30 : "والارض بعد ذالک دحیها"
!!

همین الان به قرآن رجوع کردم .... اول اینکه نویسنده این مطلب که شما بدون اطلاع مطلبشو کپی کردید .. آیه رو غلط نوشته

و الارض بعد ذلک دحاها


بعد از اون هم به تفسیر المیزان رجوع کردم ..... دقیقا در تفسیر آیه 30 نوشته " گسترش زمین و گردش آن در فضا ،بعد از آفرینش آسمان ها بوده است


نویسنده ای که با تحریف آیه فوق اقدام به سفسطه نموده گمان می کرده الان عصر دایناسور هاست و از امکانات ارتباطی خبری نیست.
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیه 17 سوره الرحمن : "رب المشرقین و رب المغربین"
ترجمه : "پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب"
اکثر مفسرین در تفاسیر خود دو مشرق و دو مغرب را به مشرق و مغرب تابستانی و زمستانی تفسیر کرده اند. چیزی که از زمان بسیار دور بشر این تغییرات را به چشم میدیده و متوجه تکرار آن در طول سال بوده است. از آنجا که موضع طلوع و غروب خورشید در طول سال تغییر میکند، این تغییرات در افق بین دو نقطه مینیمم و ماکسیمم قرار دارد که در نیمکره شمالی شامل بلند ترین روز سال (اول تیرماه) و کوتاهترین روز سال(30 آذر) و در نیمکره جنوبی برعکس میباشد. مثلاً اگر نسبت به شهر تهران خورشید در اول تیرماه از نقطه a طلوع میکند در روزهای بعد این نقطه طلوع به سمت نقطه bحرکت میکند تا در روز 30 آذرماه به نقطه b برسد و سپس در روزهای بعد دوباره محل طلوع خورشید به سمت نقطه a حرکت میکند تا روز اول تیر که به a میرسد و همینطور تکرار میشود. دو نقطه a و b مشرق تابستانی و زمستانی و نیز مشابه آن برای غروب خورشید در غرب، مغرب تابستانی و زمستانی نامیده میشود.
a______________b
بعضی از مفسرین هم در مورد دو مشرق و دو مغرب تعبیر دیگری دارند و آن اینکه دو مشرق و دو مغرب برای طلوع و غروب خورشید و ماه است.
اما مفسرین معتقد به معجزه علمی میگویند: "این آیه به روشنی بیان میدارد زمین کروی است و مسطح نیست. چون یک سطح مسطح یک مشرق و مغرب بیشتر ندارد. اما در مورد کره، مشرق، مغرب طرف دیگر میباشد و بالعکس. پس چون زمین دو مشرق و دو مغرب دارد بنابرین کروی شکل است."
از دیدگاه من بازهم این عزیزان دچار نوعی اشتباه شده اند که از همان پیش داوری ذهنی نشأت میگیرد. اینان به احتمال زیاد تفاسیر را مطالعه نکرده اند یا از نظر علمی بر موضوع مسلط نمیباشند.
اگر نظر ایشان درست باشد، این تعبیر را میتوان برای هر جسم هندسی فضائی دیگر بکار برد. مثلا یک صفحه مستطیل شکل را در نظر بگیرید با یک ضخامت نسبتا کم( یک مکعب مستطیل که نسبت ارتفاع آن به مساحت قاعده اش بسیار کوچک باشد). اگر این صفحه مسطح زمین ما باشد با ضخامت مثلاً صد کیلومتر، بازهم مشرق آن در سطح روئی، میشود مغرب سطح زیری و بالعکس. پس با این استدلال آقایان، زمین میتواند مسطح (مکعب مستطیل با ضخامت کم) و یا هر شکل هندسی فضائی دیگر را داشته باشد با دو مشرق و دو مغرب.
پس کاملا واضح است که مراد از دو مشرق و دو مغرب در این آیه همان مشرق و مغرب تابستانی و زمستانی است. و این یک واقعیت مسلم است مانند ریزش قطرات باران از ابر. این آیه یک مطلب کاملا عینی و شناخته شده برای بشر از سالیان دور را بیان میکند و هیچگونه معجزه علمی مبنی بر کروی بودن زمین در آن نهفته نیست. چون با این دیدگاه اشتباه، زمین میتواند مکعب مستطیل هم باشد.
توجه داشته باشید که علت پیدایش چهار فصل و تغییر موضع طلوع و غروب خورشید در افق ناشی از چرخش زمین به دور خود نسبت به محوری مایل، و نیز چرخش زمین به دور خورشید در یک مدار بیضی شکل است. همه این موارد مطابق قوانین نیوتون در فیزیک، میتواند برای هر جسم هندسی فضائی دیگر مانند یک مکعب مستطیل یا یک استوانه نیز اتفاق بیفتد.
بد نیست در اینجا با روایتی از ابی بصیر که در تفسیر جامع جلد هفت صفحه 26 در ذیل تفسیر آیه فوق آمده آشنا بشویم. آقای سید ابراهیم بروجردی در تفسیر جامع خود مینویسد: "ابی بصیر ذیل آیه فوق از امام صادق علیه السلام نقل کرده فرمود: مشرقین رسول خدا و امیرالمؤمنین و مغربین امام حسن و امام حسین میباشند." این روایت در تفسیر "اطیب البیان فی تفسیر القرآن" تألیف آقای سید عبدالحسین طیب نیز آمده. خب این هم نظری است. شیعیان میکوشند این تفسیر را به باطن قرآن ربط بدهند. چون از دید ایشان قرآن 7 بطن و هر بطنی نیز 7 بطن دیگر دارد. عقل ناقص من که نمیتواند هیچ گونه ارتباطی بین این بطنی که ایشان بیان میدارد با آیه فوق و بقیه آیات سوره الرحمن پیدا کند. شاید اگر الان امام زمان در بینمان هویدا بود یکی دیگر از بطون به روز این آیه را چنین بیان میداشت: "مراد از مشرقین من و آقای خمینی و مراد از مغربین آقای خامنه ای و احمدی نژاد میباشند."
متأسفانه شیعیان عزیز که اسیر تعصب شدید نسبت به امامان معصوم خود هستند، نمیخواهند بپذیرند که اگر واقعا رسول خدا طبق حدیث ثقلین دو چیز گرانبها به نامهای قرآن و عترت یا همان اهل بیت از خود به یادگار باقی گذاشته و یک مسلمان برای فهم قرآن باید به اهل بیت رجوع کند، پس چرا کتاب تفسیری مدون و کامل که مخصوصا موارد غامض و متشابهات قرآن را بیان کرده باشد از ائمه معصوم بجا نمانده؟ چرا این بزرگواران در ازای تکلیفشان برای فهماندن قرآن به مسلمانان، تفسیر تألیف نکردند و فقط به چند روایت در تفسیر قرآن یا بهتر بگویم تأویل قرآن آنهم همانند موردی که در فوق ذکر شد بسنده کردند. حالا اگر کسی توانست صحت و سقم تأویل امام صادق در ذیل آیه فوق را اثبات کند، کاری بس عظیم انجام داده. متأسفانه این طرز تفکر در مورد بطون قرآن و تأویل آیات که فقط هم شیعیان به آن معتقدند، ما را با تعدادی از احادیث اینچنینی روبرو کرده که واقعا نمیدانیم باید بپذیریم یا نه. مانند روایتی که از ابوذر غفاری در مورد محلی که خورشید به سمت آن روان است از پیامبر نقل کرده که ایشان میفرمایند خورشید پس از غروب، در آسمان بالا میرود تا به مستقر خود در آسمان هفتم و زیر عرش خدا برسد و در آنجا سجده میکند و برای طلوع روز بعدش از خدا اجازه میگیرد. خب علمای شیعه میگویند یا این حدیث صحیح است و یا جعلی. و اگر صحیح باشد باید تأویل شود. خب به این طریق دیگر نمیتوان به میزان دانش خدادادی ائمه خرده گرفت. چون اگر مطلبی بدور از واقعیات علمی از آنان به ما برسد یا منکر آن میشوند، یا با تأویل، آنرا معقول و منطقی میسازند. و از اینجاست که انسان در حقانیت مذهب شیعه و مستحکم بودن پایه های آن و حجتهای آشکار و دلیلهای روشن آن انگشت حیرت به دهان میگیرد.
.
 

fari_civil

عضو جدید
:w05: جوابه من چی شد. آقا تاپیک را میندازی بیا پذیراییم بکن دیگه ای بابا:razz:
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثال پنجم :
در قسمتی از آیه 65 سوره حج میخوانیم: "و یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه"
ترجمه اکثر مترجمین : "و نگه میدارد آسمان را از اینکه بیفتد بر زمین مگر به دستور او"
ترجمه مهدی الهی قمشه ای: "و آسمان را دستور او نگهداشته که بر زمین نیفتد" که با کمی خلاصه گوئی همان معنای بالا را میرساند.
در فسمتی از آیه 2 سوره رعد میخوانیم: "الله الذی رفع السموات بغیر عمد ترونها"
ترجمه 1: "خدا کسی است که آسمانها را برافراشت (بالا برد) بدون ستونی که آنرا مشاهده کنید"
ترجمه 2: "خدا کسی است که آسمانها را برافراشت (بالا برد) بدون ستون، همانگونه که میبینید"
از هر دو ترجمه این آیه میتوان 2 استنباط کرد. یکی اینکه آسمانها اصلا ستون ندارند و دوم اینکه ستون نامرئی دارند.
اما با در نظر گرفتن آیه اول (65 سوره حج) معنای دوم منطقی تر است. یعنی خداوند آسمانها را با ستونی نامرئی نگه داشته تا بر زمین نیفتند. و هر گاه اراده کند با قطع این ستون، آسمان یا آسمانها بر زمین میافتد.
و یا در قسمتی از آیه 10 سوره لقمان میخوانیم: "خلق السموات بغیر عمد ترونها" که تقریبا همان معنی آیه 2 سوره رعد را میرساند.
پس کاملا مشهود است که از نگاه قرآن آسمان یا آسمانها ستون نامرئی دارند که به امر خدا مانع سقوطشان بر زمین میشود. حال ببینیم معتقدین به وجود معجزه علمی چه استنباطی از این آیات دارند.
ایشان معتقدند که منظور از سماء یا سماوات همان اجرام و کرات آسمانی است و در نتیجه این ستون نامرئی همان نیروی جاذبه نیوتونی و در بعضی تعابیر برآیند دو نیروی جاذبه نیوتونی و دافعه گریز از مرکز میباشد که باعث میشود این کرات و اجرام آسمانی در مدار خود بمانند و بر زمین نیفتند یا با زمین برخورد نکنند. پس این آیه 1400 سال پیش نیروی جاذبه نیوتون و نیروی گریز از مرکز را بیان کرده که در واقع همان ستون نامرئی آسمانهاست.
از دیدگاه من، ایشان یک اشتباه کلی در این تفسیرشان دارند و آن معنی آسمان و یا آسمانهاست. آیا دلیلی در قرآن داریم که بتوان آسمان یا آسمانها را به کرات و اجرام آسمانی معنا کرد؟
چند آیه از قرآن را با هم بررسی میکنیم. لطفا به معانی دقت کنید تا بتوانیم با تلفیق آیات و مقایسه آنها با هم به یک نتیجه معقول و منطقی برسیم.
سوره طلاق آیه 12 : "الله الذی خلق سبع السموات ..." ترجمه: " خدا کسی است که هفت آسمان را بیافرید..."
سوره بقره آیه 29:"هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ"
ترجمه :"اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به [آفرينش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست"
سوره نوح آیات 15 و 16: "أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ﴿15﴾وَجَعَلَ الْقَمَر َ فِيهِنَّ نُورًا وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا ﴿16﴾"
ترجمه: "مگر ملاحظه نكرده‏ايد كه چگونه خدا هفت آسمان را توبرتو (طبقه بالای طبقه)،(بر روی هم) آفريده است (15)و ماه را در ميان آنها روشنايى‏بخش گردانيد و خورشيد را [چون] چراغى قرار داد (16)"
سوره ملک آیه 3: "الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ"
ترجمه: "همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد در آفرينش آن بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى] نمى‏بينى بازبنگر آيا شکافی مى‏بينى"
سوره فصلت آیه 12: "فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ"
ترجمه: "پس [آفرینش] هفت آسمان را در دو روز بپایان رسانید و در هر آسمانى امرش را وحى فرمود و آسمان دنيا را به چراغها آراستیم و حفظش کردیم اين است اندازه‏گيرى آن نيرومند دانا"
سوره مؤمنون آیه 17: "وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ"
ترجمه: "و به راستى بالاى سر شما هفت راه [آسمان] آفريديم و از آفرينش غافل نبوده‏ايم"
سوره صافات آیات 6 و 7: "إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ ﴿6﴾وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ ﴿7)"
ترجمه: "ما آسمان دنيا را به زيور ستارگان آراستيم (6) و [آن را] از هر شيطان سركشى نگاه داشتيم (7)"
سوره ملک آیه 5: "وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ"
ترجمه: "و در حقيقت آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم و آنها را مايه طرد شياطين گردانيديم و براى آنها عذاب آتش فروزان آماده كرده‏ايم"
سوره انبیاء آیه 32: "وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ"
ترجمه: "و آسمان را سقفى محفوظ کردیم و آنان از نشانه‏هاى آن اعراض مى‏كنند"
سوره حج آیه 18: " أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ..."
ترجمه : "آيا ندانستى كه خداست كه هر كس در آسمانها و هر كس در زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى او سجده مى‏كنند..."
خب حالا بیائیم ایات را با هم مقایسه و تلفیق کنیم:
خب حالا بیائیم ایات را با هم مقایسه و تلفیق کنیم:
آیه 12 طلاق و آیه 29 بقره بیان میکنند که هفت طبقه آسمان آفریده شده و در آیات 12 سوره فصلت و 6 سوره صافات و 5 سوره ملک بیان میدارد که آسمان دنیا را به زینت ستارگان آراستیم. از مقایسه این آیات مشخص میشود که همه ستارگان و سیارات در آسمان دنیا یا همان طبقه اول است. در همین حال در آیات 15 و 16 سوره نوح بیان میدارد که آسمانها را هفت طبقه آفریدیم و در میان آنها ماه را روشنی بخش و خورشید را چراغ قرار دادیم. تا اینجا میبینیم که لفظ کرات و اجرام آسمانی و از جمله خورشید و ماه در واقع چیزی است که خدا پس از خلقت آسمانها درون آنها قرار داده. یعنی در واقع خود ستاره ها و یا سیارات، آسمان و آسمانها نیستند. باز هم جلوتر برویم تا این استنباط و نتیجه گیری قوت پیدا کند.
در آیه 3 سوره ملک بیان میشود شکافی در آسمان دیده نمیشود. پس آسمان را مانند گنبدی میداند که شکاف ندارد و واضح است که مراد از هفت آسمان در این آیه ستارگان نیستند. بخصوص اینکه بیان این آیه خطاب به بشر در مقام تدبر در عظمت خلقت خدا وقتی بیشتر نمود میابد که شما در روز به آسمان آبی و نیلگون نظر کنید و ببینید که این گنبد مینا هیچ شکستگی یا شکاف یا ترکی ندارد.
در آیه 17 سوره مؤمنون بیان شده: بدرستی (حقیقتا) بالای سر شما هفت راه(آسمان) آفریدیم. همه مفسرین و مترجمین منظور از هفت راه را همان هفت آسمان میدانند. در این آیه بدان جهت آسمانها را "طرائق" بیان کرده که آسمانها بر روی هم قرار گرفته اند و در ادبیات عرب هر چیزی را که بر بالای چیز دیگر باشد "طریقه" میگویند. و چون در ابتدای آیه از لفظ "بدرستی" و یا "حقیقتا" استفاده شده عدد هفت را در اینجا به معنای کثرت نمیدانند و معتقدند هفت آسمان به معنای واقعی کلمه به خود عدد هفت اشاره میکند نه بیشتر. پس آسمانها را نمیتوان به معنای کرات در نظر گرفت. و اگر معتقد باشید در هر طبقه از آسمانها میلیاردها میلیارد ستاره و سیاره وجود دارد، این مسأله با آیاتی که قرار گرفتن اجرام آسمانی را فقط به آسمان اول محدود میکند تضاد دارد.
در اینجا لازم است مطلبی را بیان کنم: قرآن به صراحت در آیات 12 سوره فصلت و 6 سوره صافات و 5 سوره ملک بیان میدارد که آسمان دنیا را به زینت ستارگان آراستیم. یعنی تمامی اجرام و کرات آسمانی را در طبقه اول آسمان میداند. در صورتیکه در هیئت قدیم بطلمیوسی، آسمان اول تا هفتم را بترتیب محل استقرار ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری، زحل و محل بقیه کواکب را در آسمان هشتم میدانسته اند. همچنین آسمان نهم یا کرسی را محل فرستگان و مافوق آن یعنی عرش را محل استقرار خدا. بنابراین اینطور که بعضی میگویند آسمانهای هفتگانه قرآن کپی برداری از هیئت بطلمیوسی است حرف صحیحی نیست و حداقل در این مورد قرآن با علم هیئت آنروز موافق نبوده. اما در عوض مطالبی دیگر در احادیث و نیز در جریان معراج پیغمبر بیان میشود که این عقیده را تحکیم میکند که تمام اجرام آسمانی در آسمان اول است و بقیه آسمانها محل چیزهائی از قبیل بیت المعمور، سدرة المنتهی، جنة المأوی، لوح و قلم و ملائکه و ارواح پیغمبران و ... میباشد.
حالا به آیه 18 سوره حج رجوع میکنم. "آيا ندانستى كه خداست كه هر كس در آسمانها و هر كس در زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى او سجده مى‏كنند..."
آیه در مورد بحث ما بسیار گویاست. سجده ستارگان و نیز ساکنان آسمانها بیان شده اما صحبتی از سجده آسمانها نشده. کاملا واضح است که مراد از طبقات آسمان یک چیز است و مراد از ستارگان و اجرام آسمانی و ساکنین آسمانها چیز دیگر. من فعلا بحثی بر سر این سجده و کیفیت آن و اینکه چرا آسمانها و زمین در زمره سجده کنندگان قید نشده اند ندارم. بعدا به این موضوع نیز خواهم پرداخت.
در مورد آیه 32 سوره انبیاء و تشبیه آسمان به سقف محفوظ. مفسرین در مورد این آیه چندین نظر دارند. اول اینکه محفوظ است از اینکه بیفتد (اشاره به آیه 65 سوره حج که در بالا ذکر شد). دوم اینکه محفوظ است از شیاطین به رجوم (اشاره به آیه 7 سوره صافات و آیه 5 سوره ملک که در بالا ذکر شد) و سوم اینکه از دست اندازی و تخریب و تهاجم مردم محفوظ است.
و الیته تفسیر چهارمی هم دارد که معتقدین به معجزه علمی خیلی روی آن پافشاری میکنند و آن اینکه میگویند مراد از سقف آسمان در اینجا همین لایه جو زمین است که زمین را حفظ میکند از خطر برخورد سنگها و شهابهای آسمانی و همچنین خذف اشعه های مضر خورشید. البته مانند مثالهای قبلی که بیان کردم اینجا نیز این مفسرین با تحریف در ترجمه لغت سعی میکنند وجود معجزه علمی در قرآن را به مخاطب القا کنند. لطفا به متن آیه و ترجمه آن و سه دسته تفسیر بیان شده یکبار دیگر دقت کنید. کلمه بکار برده شده "سقف محفوظ" است نه "سقف محافظ". به همین علت خود سقف محفوظ است نه زمین و ساکنانش. اینان در تفسیر خود سقف را محافظ و ساکنین زمین را محفوظ در نظر گرفته اند که صد البته اشتباه است و بسیار مغرضانه.
در این آیه به صراحت بیان شده آسمان مانند سقف است و بی شک مشخص است که لفظ سقف برای کرات و اجرام آسمانی صحیح نمیباشد. پس باز هم به همان نتیجه میرسیم که آسمان، یک چیز است و کرات آسمانی چیز دیگر.
با توجه به این آیه اخیر و نیز مقایسه ای که در مورد آیات بیان شده در بالا ذکر شد، تنها موارد منطقی که من شخصا میتوانم نتیجه بگیرم بقرار زیر است:
1) در قرآن بیان شده آسمان هفت طبقه است و این طبقات بر بالای هم قرار گرفته اند.
2) قرآن بیان میدارد تمام کرات و اجرام آسمانی در آسمان اول است. و در حکم زینت آسمان میباشند.
3) از داستان معراج پیامبر و احادیث صحیح و معتبر نتیجه میگیریم آسمان دوم تا هفتم شامل مخلوقات و موجوداتی مانند ملائکه و بیت المعمور و سدرة المنتهی و لوح و قلم و کتاب مکنون و ارواح پیامبران و ... میباشد.
4) با توجه به موارد 2 و 3 هفت آسمان قرآن با آسمانهای هیئت بطلمیوسی فرق دارد.
5) آسمان اول سقفی حفاظت شده است.
6) این سقف توسط ستون نامرئی حفاظت شده از اینکه بر زمین بیفتد.
7) این سقف توسط شهاب سنگها حفاظت شده که شیاطین نتوانند از آن عبور کنند و وارد آسمانهای دیگر بشوند و اخبار آنجا را شنیده و به زمینیان منتقل کنند.
8) در آسمان هیچ شکافی نمیتوانید ببینید.
حال با توجه به موارد بالا خودتان قضاوت کنید آیا از آیه 65 سوره حج و آیه 2 سوره رعد و آیه 10 سوره لقمان که در بالا بیان شده اند میتوان نتیجه گرفت منظور از آسمان، کرات آسمانی و منظور از ستون نامرئی برآیند خنثای نیروی جاذبه نیوتون و نیروی گریز از مرکز است؟؟!
تعمق در این آیات نه تنها معجزه علمی را ثابت نمیکند بلکه بر یک اشتباه فاحش علمی از جانب قرآن اذعان دارد. و آن اینکه این خلأ و فضای بیکران بدون جرم ، نه جسم و ماده ایست که شکاف بردارد یا بشکند، و نه جسم دارای جرمی است که برای نگه داشتنش و نیفتادنش بر روی زمین نیاز به ستون داشته باشد. کره زمین ما که در مقابل بسیاری از کرات دیگر بسیار بسیار ریز و کوچک و ناچیز است خود در این فضا قرار دارد و هیچ گونه مرکزیتی نسبت به این فضای لایتناهی ندارد که همه چیز را بخواهیم معطوف به آن بکنیم از جمله افتادن آسمان بر روی آن را.
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا شما رو به خدا قسم میدم این آدم(استاد هاوکینگ) رو مسخره نکنید و
خنگ خطابش نکنید بدون توجه به این نظرش برین کتاب تاریخچه زمانشو بخونید
تا ببینید این مرد بزرگ برای ما چه قدر به زبان ساده فضا و زمان و نظریه های بزرگ رو
در حد فهممون نوشته و باید بدونید الان کرسی رو در اختیار داره که قبلا در اختیار نیوتن
بوده پس اول بشناسش بعد نظر بده.
سپاس
 

his name

عضو جدید
خداوند در قرآن کریم در سوره یس آیه 9 می فرمایند :

در پیش روی آنها سدی قرار دادیم، ودر پشت سرشان سدی، وچشمان آنها را پوشاندیم،لذا چیزی را نمی بینند .



جناب کاپلو ، خدا باشماست .
 

fari_civil

عضو جدید
سوال شما چیه؟بگو من جواب بدم.این که دعوا نداره:D:D


:smile:این مسدر یا میز میگه خدا آفریننده نیس به خاطر پدیده های فیزیکی همه چی بوجود اومده. ینی یه سری علل بیگ بنگو را انداختن. من ازشون پرسیدم اون ابتدایی(شروعی) که کاپلو قبولش داره رو کی یا چی بوجود آورده؟؟؟؟؟؟؟؟
این کریتر اونا از جنس چیه؟؟؟؟ چون گف ما کریترو قبول داریم ولی الله نه
 

his name

عضو جدید
:smile:این مسدر یا میز میگه خدا آفریننده نیس به خاطر پدیده های فیزیکی همه چی بوجود اومده. ینی یه سری علل بیگ بنگو را انداختن. من ازشون پرسیدم اون ابتدایی که کاپلو قبولش داره رو کی یا چی بوجود آورده؟؟؟؟؟؟؟؟


هنوز هیچ کس چند ثانیه ابتدایی رو هم نمی دونه چه اتفاقی افتاده . چون هنوز به ریاضیات محاسبه و مدل سازی این زمان دسترسی وجود نداره ....

اما چون این آقا علمی صحبت می کنن .... همینه که هست
 

saeed_pacino

عضو جدید
کسی رو که خوابیده رو میشه راهت بیدار کرد ولی کسی که خودشو به خواب زده رو هرگز.
اگه کسی دنبال اثبات وجود خداوند متعال باشه با دیدن یه برگ درخت هم قانع میشه ولی کسی که دنبال اثبات عدم وجود خداس بزرگترین برهانها هم قانع کننده نیس
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
:smile:این مسدر یا میز میگه خدا آفریننده نیس به خاطر پدیده های فیزیکی همه چی بوجود اومده. ینی یه سری علل بیگ بنگو را انداختن. من ازشون پرسیدم اون ابتدایی که کاپلو قبولش داره رو کی یا چی بوجود آورده؟؟؟؟؟؟؟؟

من میتونم یک سوال ازت بپرسم.
تو خودت میگی چی یا کی بوجود اورده و چرا میگی؟؟؟
ما فرض میگیریم که x بوجودش اورد.قبول داری.
تا اینجا.
الان این x کی هست یا چی هست.با دلیل به من جواب بده؟؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا