b A N E l
پسندها
202

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خوبه خودت تصحیح کردی:D...وگرنه بی پسرخاله میشدم:whistle:

    ..
    کوچولو بوده خب..:w12:..
    هوم..نمیدونم...ولی مهناز افشار بازی کرده..تو اپارات دیدم...:w19:..واستا پیدا کنم
    دان نکردم ..اون پایین یه فلش داشت زدم روش گوش کردم..همون اعتمادیه...
    فیلمش ماله بعد انقلاب مگه نیست..نمیشه که اهنگش ماله داریوش باشه.. وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی رو دست کم نگیر :w09:
    ..
    بعد اصن 70 میلیون هم بیاد بگه داریوش..من بگم خشایار اعتمادی یعنی خشایار اعتمادی:w12:
    اخی..:w24:
    تو از کوچولویی سرتق بودی...همیشه با همین کارا همه چی برات میخریدن..من اروم بودم...هیچکس توجه نکرد بهم:w04:
    پسرخاله بالاخره موفق شدم دانلود کنم:w42:خیلی قشنگه..خشایار اعتمادیه ولی..داریوش بود بیشتر دوستش داشتم:w12:
    1.


    جهان پر از خبر است
    در این کرانه که ماییم روز و شب ده بار
    خبر:
    حوادث خونین و جنگ و شور و شر است
    خبر:
    تجاوز و بیداد و انفجار و فرار
    گلوله باران، زندان، تهاجم و کشتار
    سیاه نامه ناسازگاری بشر است
    حکایت ستم آدمی به یکدگر است.
    میان موج خبرهای تلخ وحشتناک،
    که میزند به روان های پاک، تیغ هلاک!
    به خویش میگویم:
    خوشا به حال کسی
    که در هیاهوی این روزگار، کور و کر است!
    به زیر بارش رخدادهای ناهنجار
    همیشه در دلم این باور، این یقین، که زمین
    - زمین گم شده در پرده های دود و غبار-
    هنوز دوست داشتنی ست
    هنوز بذر محبت به سینه، کاشتنی ست.
    هنوز در دلِ خاموش درّه های غریب
    پرنده ای و درختی، گل و گیاهی هست
    برای مردم آواره از مصائب جنگ
    هنوز در بن تاریک غارها-شاید-
    پناهگاهی هست
    برای غرق شدن در بهشتِ بی خبری
    هنوز راهی هست!
    2.
    به روستاهایی که در دوردست های جهان
    به روی قله پر برف کوه های بلند
    هنوز آب نیآلوده ای توانی دید
    هوای پاک نیازرده ای توانی یافت
    هنوز از لبخند
    نشانه هایی بر روی کودکان پیداست...
    چو روزگار قدیم
    سحرگهان آنجا
    خروس میخواند
    هنوز دهقان در پشت گاو، میراند
    هنوز عشق همانگونه گرم در تک و پوست
    هنوز قصه فرهاد و ناز شیرین است
    هنوز صحبت لیلا و عشق مجنون است
    رخان دختر دهقان - که نامزد شده است -
    ز شرم گلگون است
    هنوز ده ز خبرهای تلخ بی خبر است..
    وقتی نسیم صبحگاهان – مست–
    گل‌های باغ گیسوانت را
    افشاند و
    پرپر کرد و
    پرپر کرد و
    پرپر کرد ؛
    بر روی پیشانی.

    من نیز، در آیینۀ چشم تو می‌دیدم
    پروازِ روحم را
    در آفاق پریشانی…
    چه خبره!!!..چقد کلمه داره :|

    همون ارغوانش خوب بود:w05:..

    تا همون جاهاشم درک کردم...بقیشُ هنگ کردم :|

    میسی ولی:gol:
    اوه اصن یادم نبود...

    تو کلا پس نمیتونی بری..باید باشی رای بدی...سرنوشت کشورُ تعیین نکرده کجا راه افتادی:w00:
    میگم نیرو های خودجوش بیان پر و بالتُ قیچی کنن ها:razz:
    هیچچم...به زودی ربات ها همه این کارارو میکنن:razz:

    برو همون خوراک تمساحا شو..:D
    وقتی پشه مالاریا نیشت زد..میفهمی اینجا چقد جای خوبی بود:w00:
    من میمونم وطن رو آباد میکنم:w00:

    حالا کجا داری میری:w05:..هووم...اگه جای خوبیه..مث جزایر قناری، هاوایی اینا ..چیزه...بیخود میکنی منو نمیبری:w04:..
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا