b A N E l
پسندها
202

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • نه !
    هميشه برای عاشق شدن ،
    به‌دنبال باران و بهار و بابونه نباش !
    گاهی
    در انتهای خارهای يک کاکتوس ،
    به غنچه‌ای می‌رسی
    که ماه را بر لبانت می‌نشاند...

    گروس عبدالملکیان


    مثل ِ پیرمرد ِ متولد ِ 1300
    نه لباس ِ سربازی‌ام مانده است نه فرمانده‌ام
    نه متفقین مانده‌اند نه روسپی‌های لهستانی
    نه پل ِ عابر ِ پیاده‌ی ِ مخبرالدوله / نه عابرهایش
    نه آن دخترکی که دستش در دست ِ مادر ِ نان ِ سنگک در دست
    نه نان و نه نانواها
    نه همبازی و همپالکی‌هایم
    مثل ِ پیرمرد ِ متولد ِ 1300
    از من
    تنهایی مانده است

    علیرضا روشن


    دریا شده است خواهر و من هم برادرش
    شاعرتر از همیشه نشستم برابرش
    خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم
    تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش
    می خواهم اعتراف کنم هر غزل که ما
    با هم سروده ایم جهان کرده از برش
    خواهر زمان ، زمان برادر کشی است باز
    شاید به گوش ها نرسد بیت آخرش
    با خود ببر مرا که نپوسد در این سکون
    شعری که دوست داشتی از خود رهاترش
    دریا سکوت کرده و من حرف می زنم
    حس می کنم که راه نبردم به باورش
    دریا منم ، همو که به تعداد موج هات
    با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش
    هم او که دل زده است به اعماق و کوسه ها
    خون می خورند از رگ در خون شناورش
    خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست
    خرچنگ ها مخواه بریسند پیکرش
    دریا سکوت کرده و من بغض کرده ام
    بغض برادرانه ای از قهر خواهرش

    محمد علی بهمنی
    به جست‌وجوی تو
    بر درگاه کوه می‌گریم،
    در آستانۀ دریا و علف.

    به جست‌وجوی تو
    در معبر بادها می‌گریم
    در چارراه فصول،
    در چارچوب شکستۀ پنجره‌ئی
    که آسمان ابرآلوده را
    قابی کهنه می‌گیرد
    . . . .

    به انتظار تصویر تو
    این دفتر خالی
    تا چند
    تا چند
    ورق خواهد خورد؟



    جریان باد را پذیرفتن
    و عشق را
    که خواهر مرگ است. ـ

    و جاودانگی
    رازش را
    با تو در میان نهاد.

    پس به هیئت گنجی در آمدی:
    بایسته و آزانگیز
    گنجی از آن‌دست
    که تملک خاک را و دیاران را
    از این‌سان
    دلپذیر کرده است!


    نامت سپیده‌دمی‌ست که بر پیشانی آسمان می‌گذرد
    ـ متبرک باد نام تو! ـ

    و ما همچنان
    دوره می‌کنیم
    شب را و روز را
    هنوز را . . .
    :biggrin:
    ما کلا خانوادگی میهن دوستیم...

    عرق ملی به جای خون در رگهامون می جوشه.....همینه که گیر کردیم تو این خراب شده[IMG]
    یعنی همه ویزا و گرین کارت و همه چی جور بود ولی این اهنگ تحت تاثیر قرارت داد:w25:......من الان جامه ها بدرندیدنی و از خود بیخود شدندی از شدت وطن پرستی تو:w15:
    اِ اخرش لینک داشت..دستت درد نکنه..الان دیدم:D..چشمام کم سو شده:w09:
    شادی نارنجی...جاش خالیه...با اینکه همیشه رو اصاب بود..ولی دلم واسش تنگ شده:w04:(حالا اگه شانس منه..همین الان پیداش میشه میاد پروفت این جمله رو میخونه بعد بیا و درستش کن)
    نه فقط باباها..همچنین داداشا...کلا" مردا
    ..
    غذا درست کردن از کوه کندن سخت تره:w05:...من حاضرم 10 سال کوه بکنم یه بار اشپزی نکنم:w04:
    :D
    خب پس دیگه مشکلی نباید داشته باشی...کی دعوتمون میکنی؟:w12:
    تو چرا همیشه از من بالاتری...

    :w39:..به همون سیکل راضی میشدی دیگه..مگه چش بود؟
    سخره چیه..خواستم بگم بلتم:D..همشو موتووجه شدم..من سیکل ودارم:D
    آره خیلی داغون شده
    قبلنا دم انتخابات همه چی گل و بلبل میشد...امسال بر عکس شده...:w05:..شانس نداریم که
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا