آقاي عراقي،
پيش از اين هم ميزان سواد شما در عربي براي من اثبات شده بود و الان هم بار ديگه بر اون صحه گذاشتيد:
اولاً وقتي ميگه عالي ترين يعني بالاترين. يعني ته اون سلسله. شما كه ادعاي منطق و فلسفه داريد، فكر نمي كنم قائل به تسلسل باشيد. پس بايد قبول كنيد هر سلسله اي يك انتها و يا بهتر بگم يك ابتدايي دارد. حال به نظر شما، موجودي كه در حال حاضر وجود دارد، انتهاي سلسله است يا موجودي كه در ابتداست؟ آيا در شجره نامه خانوادگي شما رو در بالاي ليست مي نويسند يا در پايين ليست؟ آيا نمي شود به آخرين جد شما، عالي ترين به معناي بالاترين اطلاق كرد؟
شما قرآن رو خوانده ايد، خدا وكيلي هم خوب خوانده ايد اما فكر مي كنم بين هر آيه اي كه خونديد 1 ماه فاصله بوده. خداوند در سوره يس،آيه 82 مي فرمايد:
"إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ"
چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مىگويد باش پس [بىدرنگ] موجود مىشود (۸۲)
درست است كه در جايي مي گويد، ما انسان را از خاك، آسمان را از خاك و ... اما اين اشاره به ناتوان بودن خداوند نداره چرا خود شما هم به ناچار اعتراف كرديد كه بايد خاكي وجود مي داشته تا انسان از آن خلق شود.
و خيلي جالب تر، شما خودتون هم ندانسته داريد خدا رو تاييد مي كنيد. مي گيد نميشه كه در ازل نيستي بوده باشه و جهان از اون خلق شده باشه. مي گيد هم نميشه كه يك آن ليوان بوجود بياد ولي قبلش مولكول هاي شيشه نبوده باشن. خوب، شما كه اين ها را معتقديد، به نظر شما در ازل جهان همينجوري بوده ديگه؟ چون كسي نيست كه بياد و جهان رو خلق كنه. قبلش هم كه نمي تونسته نيستي بوده باشه. پس جهان همين جوري تو ازل وجود داشته. همين جوري مثلاً يه ابرنواختر بوده بعد تبديل به سيارات و ستارگان شده. همين جوري خود به خود مولكول ها وجود داشتند چون خوب بالاخره كه نمي شه از نيستي به وجود اومده باشن كه. يا خيلي مسائل ديگه. پس چرا الان ديگه نمي شه چيزي همين جوري وجود داشته باشه؟ يعني يكبار مصرف بوده؟ پس چرا ما هر چيزي كه مي بينيم دنبال سازنده، مخترع يا علتش مي گرديم؟ خوب وقتي جهان به اين بزرگي همين جوري بوجود اومده، چرا ساير چيزهاي اون همين جوري به وجود نيومده باشن؟
در مورد ردي هم كه بر برهان ممكن و وجوب آوردم، جوابش رو داشتم. گفتم شايد با دادن جواب، اشتياق دوستان براي بحث كم بشه.
پيش از اين هم ميزان سواد شما در عربي براي من اثبات شده بود و الان هم بار ديگه بر اون صحه گذاشتيد:
اولاً وقتي ميگه عالي ترين يعني بالاترين. يعني ته اون سلسله. شما كه ادعاي منطق و فلسفه داريد، فكر نمي كنم قائل به تسلسل باشيد. پس بايد قبول كنيد هر سلسله اي يك انتها و يا بهتر بگم يك ابتدايي دارد. حال به نظر شما، موجودي كه در حال حاضر وجود دارد، انتهاي سلسله است يا موجودي كه در ابتداست؟ آيا در شجره نامه خانوادگي شما رو در بالاي ليست مي نويسند يا در پايين ليست؟ آيا نمي شود به آخرين جد شما، عالي ترين به معناي بالاترين اطلاق كرد؟
شما قرآن رو خوانده ايد، خدا وكيلي هم خوب خوانده ايد اما فكر مي كنم بين هر آيه اي كه خونديد 1 ماه فاصله بوده. خداوند در سوره يس،آيه 82 مي فرمايد:
"إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ"
چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مىگويد باش پس [بىدرنگ] موجود مىشود (۸۲)
درست است كه در جايي مي گويد، ما انسان را از خاك، آسمان را از خاك و ... اما اين اشاره به ناتوان بودن خداوند نداره چرا خود شما هم به ناچار اعتراف كرديد كه بايد خاكي وجود مي داشته تا انسان از آن خلق شود.
و خيلي جالب تر، شما خودتون هم ندانسته داريد خدا رو تاييد مي كنيد. مي گيد نميشه كه در ازل نيستي بوده باشه و جهان از اون خلق شده باشه. مي گيد هم نميشه كه يك آن ليوان بوجود بياد ولي قبلش مولكول هاي شيشه نبوده باشن. خوب، شما كه اين ها را معتقديد، به نظر شما در ازل جهان همينجوري بوده ديگه؟ چون كسي نيست كه بياد و جهان رو خلق كنه. قبلش هم كه نمي تونسته نيستي بوده باشه. پس جهان همين جوري تو ازل وجود داشته. همين جوري مثلاً يه ابرنواختر بوده بعد تبديل به سيارات و ستارگان شده. همين جوري خود به خود مولكول ها وجود داشتند چون خوب بالاخره كه نمي شه از نيستي به وجود اومده باشن كه. يا خيلي مسائل ديگه. پس چرا الان ديگه نمي شه چيزي همين جوري وجود داشته باشه؟ يعني يكبار مصرف بوده؟ پس چرا ما هر چيزي كه مي بينيم دنبال سازنده، مخترع يا علتش مي گرديم؟ خوب وقتي جهان به اين بزرگي همين جوري بوجود اومده، چرا ساير چيزهاي اون همين جوري به وجود نيومده باشن؟
در مورد ردي هم كه بر برهان ممكن و وجوب آوردم، جوابش رو داشتم. گفتم شايد با دادن جواب، اشتياق دوستان براي بحث كم بشه.
در موزد استدلال صدرا فرموده اید ایشان در برهان صدیقین گفته اند :
"ملاصدرا میگه که تمام مراتب وجود به غیر از عالی ترین مرتبه نیازمند وجود دیگری هستند "
در عبارت فوق ادعا شده تمام موجودات به غیر از عالی ترین .......همین که گفته شود به غیر از عالی ترین در واقع مدعی از اثبات وجود ادعای خود از همون ابتدا به بقین رسیده یعنی اول موجود ذهنی خود را ساخته . بعد اورا بی نیاز کرده و در نهایت بدون اثبات ، انرا موجود کرده است.
برهان ممکن و واجب را هم که خود نقض نموده اید در واقع هر دو برهان فاقد اعتبار لازم هستند.
از طرفی پیامبران خدا نیز در هیچ جا مدعی نشده اند که خدا بی نیاز است :
ما انسان را از خاک آفریدیم "نیاز به خاک"
ما همه چیز را از اب آفریدیم " نیاز به اب
سپس به خلق آسمان پرداختیم و ان بصورت دود بود"نیاز به دود"
قاعدتا خدا باید از روش " بشو و بشود استفاده کند و نه از روش انسان که از چیزی چیز دیگری می سازد .
و اما در "روش بشو و بشود " دو نگاه وجود خواهد داشت :
1- نیست موجودی خاص به هست ان موجود ختم گردد که در این مفهوم ، هستی به معنای عام قبل از تبدیل نیست موجودی خاص به هست آن ، وجود داشته
مثال : فرض کنید از قاعده "بشو بشود خدا لیوان شیشه ای بسازد او توانسته همچون شعبده بازها ناگهان لیوان را بسازد و به نمایش گذارد اما عناصر شیشه قبلا وجود داشته است .
2- نیستی خود نوعی هستی شود تا خدا بتواند از مجموعه نیستی موجودی را هست کند .که این خود تناقضی آشکار است.
مثال : در این حالت باید فرض کرد هیچ چیز وجود نداشته است آنگاه تصور شما از نیستی چیست؟ اگر قرض کنیم کهکشانها نبوده اند جای انرا چه چیزی پر میکند؟چگونه میشود نیستی وجود داشته باشد؟اصلا چرا به ازل برویم بهتر است یک سری به ابد بزنیم در ابد نیستی چگونه خواهد بود؟همون دودی که پیامبر اسلام گفته؟!!!!!آیا دود چیزی بجز ماده است؟
پس قاعده "بشو و بشود نیز عملا یک توهوم ذهنی است.