يقينا نديدن چيزي دليل عدم وجود ان نيست ولي وجود ,واژگان ساختگي علت و العلل ،واجب و الوجود و امثالهم نيز دليل وجود علت غايي نيست .اصولا چيزي ميتواند وجود داشته باشد كه :
1- بتوان انرا از مجموعه اصفات موجود تعريف نمود
2- اصفاتي كه براي اثبات وجود مي اوريم سالبه نباشند.
حالا تلاش كنيد تا خدا را با اصفات موجبه و واقعي تعريف كنيد !
تا كنون خدا به شرح زير تعريف شده :
بگو خدا يكيست ،بي نياز است ، نزاييده و نمي زاياند و ....
در اين تعريف از خدا چنانچه مشاهده ميشود همه اصفاتي كه براي تعريف او بكار رفته سالبه هستند. و اصفات سالبه زماني بكار مي روند كه قصد نفي وجود در ان نهفته باشد.
چنانه بخواهيم او را با اصفات موجبه تعريف نماييم مجبور خواهيم بود از صفات و ويژگي هايي صحبت نماييم كه در هيچ مجموعه واقعي وجود ندارند مثل "كمال مطلق ،قادر مطلق ،زيباي مطلق و امثالهم چرا كه اگر قرار باشد از مجموعه اصفات و ويژگي هاي موجود انرا تعريف نماييم درآنصورت ان موجود در دسترس قرار ميگرفت به همين علت انسان مجبور است براي تعريف توهوماتش مثل چراغ جادو ،اژدهاي دو سر ،خداي باد ،شيطان و ديگر موجودات خيالي از اصفات موجود در مجموعه تهي بهره برداري نمايد.
ضمنا اون مثال اقا معلم شما هم از حيث منطقي با اشكال مواجه است در مثالهايي كه تلاش ميگردد از تشابه استفاده گردد بايد مبتدا و نتيجه هم سنخ باشند
سلام
خوب این فقط یکم مطالعه می خواست تا به نتیجه برسی. اگر پایه خواندنی بگو تا من یه منبع خوب معرفی کنم.
در مورد نظرت:
تمامی کسایی که وجود خدا رو نهی می کنند تنها دلیلشون اینه که خدا رو نمی بینند.
خوب اگر قبول کنیم احتمال وجود خدا آدم عاقل رو وادار به پرستش می کنه (در مقابل طعم عذاب) اون موقع اگر آدم شک داشته باشه باید خدا رو پرستش کنه.
خوب برای ان که حداقل شک داشته باشید:
1-همونطور که می دونید دنیا خیلی وسیعه آیا کسایی که می گویند خدا نیست تمام دنیا رو به دنبالش گشتن.
2- ندیدن چیزی دلیل نبودنش نیست. یه مثل رو برات میگم:
روزی معلمی سر کلاس برای دانش آموزاش اینجوری استدلال می کنه :
معلم :شما کتاب رو می بینید؟ دانش آموزان : بله. معلم: پس اون وجد داره.
معلم: شمامیز رو می بینید؟ دانش آموزان: بله. معلم: پس اون وجود داره.
معلم: شما من رو مبینید؟ دانش آموزان: بله. پس من وجود دارم.
معلم: شما خدا رو می بینید؟ دانش آموزان: نه. پس اون وجود نداره.
بعد یکی از بچه بلند میشه و اجازه که می گیره که اون هم سوالاتی بپرسه. اینطوری.
دانش آموز: شما لباس آقا معلم رو می بینید؟ بقیه:بله. دانش آموز: پس اون وجود داره.
دانش آموز: شما آقا معلم رو می بینید؟بقیه: بله. دانش آموز: پس اون وجود داره.
دانش آموز:شما عقل آقا معلم رو می بینید؟ بقیه:نه. دانش آموز: پس آقا معلم عقل نداره.
امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم و به نتیجه رسیده باشی.
موفق باشید.