بحث پیرامون " آکواریوم من..."

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همین الان راز رو دوباره نگاه کردم
با این تفاوت که اینجا رو یاد داشت کردم

درخواست ask
پاسخ answer
دریافت recive

قسمت اول یه خواسته‌س، توی ذهنتون یاد داشت می‌کنید، یا جای دیگه، پاسخ رو کائنات بهمون می‌دن و دریافت چیه ؟ دریافت همون مهمیه که می‌خوام در موردش بحث کنم، یعنی تلاش کردن، یعنی خودمون رو هم جهت و همسو قرار دادن با خواسته‌‌مون، برای رسیدن به مطلوب، دیدن نیمه‌ی پر لیوان

درخواست می‌دیم و زمان مشخص می‌کنیم، نکته جالبی بیان شد، در زمانی که ما مشخص کرده‌ایم آیا به مطلوب رسیدیم ؟ به درصدی رسیدیم ؟ حتی اگه درصد کوچیکی رو بدست آورده باشیم خیلی مهمه، این یعنی یه قدم به جلو برداشتن

" اولین گام را با ایمان بردارید. نیازی نیست تمام نردبان را ببینید فقط گام اول را بردارید. "

وقت متاعی است که ما از هر چیزی بیشتر می‌خواهیم - اما افسوس که از هر چیزی بدتر هدرش می‌دهیم - william penn
-

بارها گفتم فردا تنبلی نمی‌کنم، وقت رو هدر نمی‌دم، اما بر عکس شد ... مثله همیشه، یا شاید بیشتر از همیشه، زمان تعیین می‌کنم که از فردا، کتاب بخونم، اگر اینجا مطلبی یادداشت می‌کنم، در راستای مطلوبی باشه - سعی می‌کنم اسمی از زمان نبرم

خاطره‌ای از تابستون براتون تعریف کنم. معمولن صبح زود بلند می‌شدم. 5.5 - سر حال بودم، روزی تصمیم گرفتم 5 بیدار شم و به خودم قول دادم اگه اینکار رو کنم خسته و کوفته میشه بدنم و دقیقن همین اتفاق افتاد و روز رو بعد از 2 ساعت بیداری کلن گرفتم خوابیدم، یه هفته رو کلن خوابیدم چون حس همراه من بود

قسمت سوم، " دریافت "، مهمترین قسمته، و برای همین در تاپیک - آکواریوم من ...... - بیان کردم این نوشته‌ها برای چه افرادی نوشته شده ....
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نظر من زندگی فقط تلاش هست امید لازمه ولی چند برابرش تلاش لازمه

خوب دوست گلم، حق با شماست، وقتی آدمی امید داشته باشه، همین امید آدم رو به سمت تلاش کردن برای رسیدن به مطلوبش سوق می‌ده، اونم تلاش از سر لذت نه بدون لذت

اگه من امید داشته باشم که سال بعد ارشد قبول می‌شم، این به من نشاط روز افزون می‌ده، و این نشاط و شادابیه که به من کمک می‌کنه روزانه تلاشم رو کنم و درس بخونم، و وقتی با نشاط درس بخونم، اگه دو ساعت درس بخونم، درکم از درس خیلی بهتر از اینه که 10 ساعت درس بخونم ولی با ترس و لرز از قبول نشدن

البته اون دو ساعت به حتم تبدیل با ساعات بیشتری می‌شه و لذتش بیشتر :gol:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی به کتاب‌ها نگاه می‌کنم، وقتی فیلم راز رو می‌بینم و همزمان کتاب "وضعیت آخر" رو می‌خونم، می‌بینم که چقدر در راستای هم هستن و به هم و شناخت همدیگه کمک می‌کنن
 

غضنفرخان

عضو جدید
داستاني در مورد اولين ديدار «امت فاکس»، نويسنده و فيلسوف معاصر، از رستوران سلف سرويس؛ هنگامي که براي نخستين بار به آمريکا رفت.

وي که تا آن زمان، هرگز به چنين رستوراني نرفته بود در گوشه اي به انتظار نشست با اين نيت که از او پذيرايي شود. اما هرچه لحظات بيشتري سپري مي شد ناشکيبايي او از اينکه مي ديد پيشخدمتها کوچکترين توجهي به او ندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اينکه مشاهده مي کرد کساني پس از او وارد شده بودند و در مقابل بشقاب هاي پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.

وي با ناراحتي به مردي که بر سر ميز مجاور نشسته بود، نزديک شد و گفت: «من حدود بيست دقيقه است که در اينجا نشسته ام بدون آنکه کسي کوچکترين توجهي به من نشان دهد. حالا مي بينم شما که پنج دقيقه پيش وارد شديد با بشقابي پر از غذا در مقابلتان اينجا نشسته ايد! موضوع چيست؟ مردم اين کشور چگونه پذيرايي مي شوند؟

مرد با تعجب گفت:« ولي اينجا سلف سرويس است.» سپس به قسمت انتهايي رستوران جايي که غذاها به مقدار فراوان چيده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد:« به آنجا برويد، يک سيني برداريد و هر چه مي خواهيد، انتخاب کنيد، پول آن را بپردازيد، بعد اينجا بنشينيد و آن را ميل کنيد!»

امت فاکس، که قدري احساس حماقت مي کرد، دستورات مرد را پي گرفت. اما وقتي غذا را روي ميز گذاشت ناگهان به ذهنش رسيد که
زندگي هم در حکم سلف سرويس است. همه نوع رخدادها، فرصت ها، موقعيتها، شاديها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد. در حالي که اغلب ما بي حرکت به صندلي خود چسبيده ايم و آن چنان محو اين هستيم که ديگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتي شده ايم که چرا
او سهم بيشتري دارد؟ هرگز به ذهنمان نمي رسد خيلي ساده از جاي خود برخيزيم و ببينيم چه چيزهايي فراهم است، سپس آنچه مي خواهيم، برگزينيم.
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من زندگی فقط تلاش هست امید لازمه ولی چند برابرش تلاش لازمه
اینو قبول ندارم!
به نظرت, تلاش همه به یه اندازه هستش؟؟؟
کارگری که صبح تا شب کار میکنه, ولی سودش رو صاحب اون کارخونه یا شرکت میبره!;)
(این فقط یه نمونه هستش)
خیلی آدما درامد بالا دارن, ولی کار زیادی انجام نمیدن!
یا خیلی افراد هستند بلعکس!!
تو خیلی امور اینجوزیه!!!
80% هم بهش یقین دارم!;)
 

mary90

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
من واقعا به اين موضوع كه همهي كائنات براي من اعتقاد دارم جز اين هم نمي تونه باشه
چون خدا تمام اين كائنات را براي من افريده پس اون ها را هم دردست ما قرار داده تا ازشون استفاده كنيم
حالا اين وظيفه ي من كه كائنات را رام خودم بكنم
ومن اين كار را هر روز مي كنم
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
درست است که دنیا در نگاه انسان معنی پیدا می کند و عینک مان هر رنگی که باشد دنیا را به همان رنگ می بینیم ولی این دید ماست که عوض می شود و نه واقعیت دنیا. شاید ما بخواهیم تصور کنیم که سقراط شاگرد افلاطون بوده است و مدام این مطلب را به خود تلقین کنیم ولی دنیا به خواست ما واقعیتش را انکار نمی کند که افلاطون شاگرد سقراط بوده است و نه برعکس. نباید فراموش کنیم که دنیا همواره به دلخواه ما نمی گردد. فیلم راز طوری از قانون جاذبه صحبت می کند گویی این قانون، تنها قانون کائنات است در حالی که قوانین فراوانی در این دنیا وجود دارد و یک قانون نمی تواند قانون دیگر را نقض کند. به طور مثال در جایی از فیلم گفته می شود اگر تصور کنید که جوان هستید روز به روز جوان تر می شوید در حالی که می دانیم پیر شدن و مرگ یکی دیگر از قوانین کائنات است و به قول قرآن ((ومن نعمره ننکسه فی الخلق)) هر کس که عمرش را افزایش می دهیم از خلقتش می کاهیم و پیر می شود. در واقع قانون جاذبه فیلم راز فقط در محدوده خودش می تواند کار کند و نمی تواند وارد قلمرو سایر قوانین شود. به نظر، این دیدگاه که هر آنچه انسان بخواهد همان می شود بیش از حد اومانیستی و انسان مدارانه است در حالی که انسان دین مدار خداوند را محور عالم هستی می داند که با اراده و قوانین او دنیا اداره می شود البته نمی توان منکر قدرت نامحدود ذهن انسان شد ولی خواست های انسانی در صورتی که مطابق با قوانین الهی و خواست خداوندی باشد ضمانت اجرایی خواهد داشت و در واقع از خدا باید چیزی را طلب کرد نه از غول چراغ جادو که ما را سرور خود می داند. سرور و مولای ما خداست و همه خواسته ها به وسیله او اجابت می شود.


در جای دیگری در فیلم گفته می شود که در دنیا بیشتر از نیاز کل بشریت عشق و لذت و ثروت وجود دارد و دنیا بسیار سخاوت مند تر از آن است که به بعضی از انسان ها چیزی نرسد. اما امروزه شاهدیم که کشورهای توسعه یافته غربی همه چیز را برای خود می خواهند. به طور مثال فرض کنید روستای بالا آب رودخانه را بر روی روستای پایین ببندد در این حال مسلمآ نمی توان انتظار داشت که اهالی روستای پایین با تصویر سازی ذهنی، آب به دست بیاورند بلکه آنها باید برای به دست آوردن آب مبارزه کنند و مبارزه چیزی است که فیلم راز با آن مخالف است. در حالی که رمز موفقیت و پیشرفت بشر در واقع مبارزه با نا ملایمات و سختی هاست نه تصویر سازی و دل خوشی که( بزک نمیر بهار میاد کمپوزه با خیار میاد). به طور مثال در عصر روشنگری روشنفکران با رویکردی انتقادی شروع کردند به مبارزه با افکار خرافی و دنیا به اینجایی رسید که الان هست و یا مردم ایران گفتند شاه را نمی خواهیم و با مبارزه، حکومت پهلوی را سرنگون کردند و بسیاری از کشورها با مبارزات خود از شر استعمار خلاص شدند ولی فیلم راز معتقد است اگر مبارزه کنیم و روی چیزی که نمی خواهیم تمرکز کنیم بیشتر آن چیز را جذب می کنیم!!! این تفکر درست مانند تفکر مارکس که دین را افیون توده ها می دانست فقط با هیپنوتیزم انسان ها و خواب کردن آنها و دل خوش کردن آنها به تصویر های ذهنی!!! باعث می شود انسان دست از تلاش و مبارزه بر دارد تا کشورهای غربی بیش از پیش به کشتار انسان ها و غارت منابع کشورهای دیگر اقدام کنند. فیلمی که می گوید: مبارزه نکنید راز موفقیت را بیان نمی کند بلکه راز فرو رفتن در دنیای خیال را توصیه می کند در واقع این فیلم راز بقای نظام سرمایه داری و استعماری است تا با سرگرم کردن مردم به تخیلات به اهداف خود برسد. به واقع من این فیلم را به شدت فیلمی استعماری می دانم و یاد ضرب المثل انگلیسی می افتم که (( اگر به شما تجاوز شد مبارزه نکنید لذت ببرید)). در واقع نه تنها این حرف ها، جدید نیست بلکه بارها توسط این افکار از انسانها سو استفاده شده است افکاری که ما را یاد شرکت های هرمی چون گلدکوئست می اندازد که با آموزش این تصویر سازی ها به دنبال سو استفاده از روابط انسانی برای پر کردن جیب خود هستند و کم نیستند روان شناسان و مجلات زرد که با بلغور کردن این افکار سعی در فروش نشریات و خدمات خود دارند و این مشکل تاریخی جامعه شناسان و روان شناسان بازاری است چرا که روان شناسان بازاری به دنبال تسکین و تزریق آرام بخش و تخدیر انسان ها هستند و جامعه شناسان با رویکردی انتقادی به دنبال حل مشکل به شکل ریشه ای هستند و این گونه است که روان شناسان در کلینیک های شان پول پارو می کنند و جامعه شناسان همواره در زندان و سانسور و تحریم به سر می برند و خلاصه بسیار جالب است که این فیلم بدون حضور یک منتقد و تحلیل گر با سواد در طول دو هفته چهار بار از صدا و سیما پخش شود و پیرمرد بی سوادی که تنها هنرش احتمالآ روحیه دادن به بچه های پشت کنکوری است در مورد این فیلم صحبت می کند.
البته اینکه انسان آرمانهایی داشته باشد و به آنها بیاندیشد بسیار مطلوب است چنانچه خود من هم بسیار آرمان گرا هستم و همیشه با کسانی که تسلیم واقعیت ها شده اند مخالفت کرده ام ولی معتقدم برای رسیدن به این آرمانها و تصویرهای ذهنی باید مبارزه کرد و مبارزه آن چیزی است که اسلام نام آن را جهاد می گذارد در واقع جهاد فقط مبارزه سلبی نیست در واقع این کافی نیست که بگوییم چه چیز را نمی خواهیم بلکه علاوه بر آن، جهاد فعالیتی ایجابی است یعنی تلاش و کوشش برای رسیدن به چیزی که می خواهیم و قانون الهی این است که : ((والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا)) کسانی که در راه ما تلاش می کنند به راههای درست هدایتش می کنیم. مواظب باشید فریب فیلم راز را نخورید.
هم باید با چیزی که نمی خواهیم مبارزه کنیم و هم باید برای چیزی که می خواهیم مبارزه کنیم.
 
آخرین ویرایش:

shadmehrbaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
والا این کتاب و فیلمش رو چند سال پیش دیدم اما برام سخت بود همه چیزاش رو باورکنم ..مثلا برای اینکه برم دانشگاه قبلا اول صبح ساعت 5 میامدم سر اتوبان می استادم باور کن همه اش می گفتم خوب این قانون جذب اگه درست باشه من باید زیاد اینجا منتظر نشم ...اما هر گاه به قانون جذب فکر می کردم بیشتر طول می کشید تا ماشین گیر بیارم تا اینکه به کلی این مشکل بربطرف شد....این شد که دیگر به کتاب راز اعتقاد ندارم


آره منم :)

اتفاقا" ديشب با مهسا هم داشتيم صحبت ميكرديم در مورد راز بهش گفتم من به اين نتيجه رسيدم كه برعكس چيزي كه راز ميگه بيشتر درست در مياد! يعني هروقت براي رسيدن به چيزي زياد بهش فكر ميكنم بهش نميرسم!!! اتفاقا"‌اونم با نظر من موافق بود !
:biggrin:

خلاصه اينكه من بشخصه قانون جاذبه رو قبول ندارم
:warn:
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
درست است که دنیا در نگاه انسان معنی پیدا می کند و عینک مان هر رنگی که باشد دنیا را به همان رنگ می بینیم ولی این دید ماست که عوض می شود و نه واقعیت دنیا. شاید ما بخواهیم تصور کنیم که سقراط شاگرد افلاطون بوده است و مدام این مطلب را به خود تلقین کنیم ولی دنیا به خواست ما واقعیتش را انکار نمی کند که افلاطون شاگرد سقراط بوده است و نه برعکس. نباید فراموش کنیم که دنیا همواره به دلخواه ما نمی گردد. فیلم راز طوری از قانون جاذبه صحبت می کند گویی این قانون، تنها قانون کائنات است در حالی که قوانین فراوانی در این دنیا وجود دارد و یک قانون نمی تواند قانون دیگر را نقض کند. به طور مثال در جایی از فیلم گفته می شود اگر تصور کنید که جوان هستید روز به روز جوان تر می شوید در حالی که می دانیم پیر شدن و مرگ یکی دیگر از قوانین کائنات است و به قول قرآن ((ومن نعمره ننکسه فی الخلق)) هر کس که عمرش را افزایش می دهیم از خلقتش می کاهیم و پیر می شود. در واقع قانون جاذبه فیلم راز فقط در محدوده خودش می تواند کار کند و نمی تواند وارد قلمرو سایر قوانین شود. به نظر، این دیدگاه که هر آنچه انسان بخواهد همان می شود بیش از حد اومانیستی و انسان مدارانه است در حالی که انسان دین مدار خداوند را محور عالم هستی می داند که با اراده و قوانین او دنیا اداره می شود البته نمی توان منکر قدرت نامحدود ذهن انسان شد ولی خواست های انسانی در صورتی که مطابق با قوانین الهی و خواست خداوندی باشد ضمانت اجرایی خواهد داشت و در واقع از خدا باید چیزی را طلب کرد نه از غول چراغ جادو که ما را سرور خود می داند. سرور و مولای ما خداست و همه خواسته ها به وسیله او اجابت می شود.


در جای دیگری در فیلم گفته می شود که در دنیا بیشتر از نیاز کل بشریت عشق و لذت و ثروت وجود دارد و دنیا بسیار سخاوت مند تر از آن است که به بعضی از انسان ها چیزی نرسد. اما امروزه شاهدیم که کشورهای توسعه یافته غربی همه چیز را برای خود می خواهند. به طور مثال فرض کنید روستای بالا آب رودخانه را بر روی روستای پایین ببندد در این حال مسلمآ نمی توان انتظار داشت که اهالی روستای پایین با تصویر سازی ذهنی، آب به دست بیاورند بلکه آنها باید برای به دست آوردن آب مبارزه کنند و مبارزه چیزی است که فیلم راز با آن مخالف است. در حالی که رمز موفقیت و پیشرفت بشر در واقع مبارزه با نا ملایمات و سختی هاست نه تصویر سازی و دل خوشی که( بزک نمیر بهار میاد کمپوزه با خیار میاد). به طور مثال در عصر روشنگری روشنفکران با رویکردی انتقادی شروع کردند به مبارزه با افکار خرافی و دنیا به اینجایی رسید که الان هست و یا مردم ایران گفتند شاه را نمی خواهیم و با مبارزه، حکومت پهلوی را سرنگون کردند و بسیاری از کشورها با مبارزات خود از شر استعمار خلاص شدند ولی فیلم راز معتقد است اگر مبارزه کنیم و روی چیزی که نمی خواهیم تمرکز کنیم بیشتر آن چیز را جذب می کنیم!!! این تفکر درست مانند تفکر مارکس که دین را افیون توده ها می دانست فقط با هیپنوتیزم انسان ها و خواب کردن آنها و دل خوش کردن آنها به تصویر های ذهنی!!! باعث می شود انسان دست از تلاش و مبارزه بر دارد تا کشورهای غربی بیش از پیش به کشتار انسان ها و غارت منابع کشورهای دیگر اقدام کنند. فیلمی که می گوید: مبارزه نکنید راز موفقیت را بیان نمی کند بلکه راز فرو رفتن در دنیای خیال را توصیه می کند در واقع این فیلم راز بقای نظام سرمایه داری و استعماری است تا با سرگرم کردن مردم به تخیلات به اهداف خود برسد. به واقع من این فیلم را به شدت فیلمی استعماری می دانم و یاد ضرب المثل انگلیسی می افتم که (( اگر به شما تجاوز شد مبارزه نکنید لذت ببرید)). در واقع نه تنها این حرف ها، جدید نیست بلکه بارها توسط این افکار از انسانها سو استفاده شده است افکاری که ما را یاد شرکت های هرمی چون گلدکوئست می اندازد که با آموزش این تصویر سازی ها به دنبال سو استفاده از روابط انسانی برای پر کردن جیب خود هستند و کم نیستند روان شناسان و مجلات زرد که با بلغور کردن این افکار سعی در فروش نشریات و خدمات خود دارند و این مشکل تاریخی جامعه شناسان و روان شناسان بازاری است چرا که روان شناسان بازاری به دنبال تسکین و تزریق آرام بخش و تخدیر انسان ها هستند و جامعه شناسان با رویکردی انتقادی به دنبال حل مشکل به شکل ریشه ای هستند و این گونه است که روان شناسان در کلینیک های شان پول پارو می کنند و جامعه شناسان همواره در زندان و سانسور و تحریم به سر می برند و خلاصه بسیار جالب است که این فیلم بدون حضور یک منتقد و تحلیل گر با سواد در طول دو هفته چهار بار از صدا و سیما پخش شود و پیرمرد بی سوادی که تنها هنرش احتمالآ روحیه دادن به بچه های پشت کنکوری است در مورد این فیلم صحبت می کند.
البته اینکه انسان آرمانهایی داشته باشد و به آنها بیاندیشد بسیار مطلوب است چنانچه خود من هم بسیار آرمان گرا هستم و همیشه با کسانی که تسلیم واقعیت ها شده اند مخالفت کرده ام ولی معتقدم برای رسیدن به این آرمانها و تصویرهای ذهنی باید مبارزه کرد و مبارزه آن چیزی است که اسلام نام آن را جهاد می گذارد در واقع جهاد فقط مبارزه سلبی نیست در واقع این کافی نیست که بگوییم چه چیز را نمی خواهیم بلکه علاوه بر آن، جهاد فعالیتی ایجابی است یعنی تلاش و کوشش برای رسیدن به چیزی که می خواهیم و قانون الهی این است که : ((والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا)) کسانی که در راه ما تلاش می کنند به راههای درست هدایتش می کنیم. مواظب باشید فریب فیلم راز را نخورید.
هم باید با چیزی که نمی خواهیم مبارزه کنیم و هم باید برای چیزی که می خواهیم مبارزه کنیم.
ممنون حامد جان...!
حرفاتو خوندم...!

ولی متاسفانه, دیدگاهی که اوردین رو قبول ندارم...!
متاسفانه, تو دنیای امروزی, از دین یه سوء استفاده ی ابزاری میشه! و افرادی که دین رو به ما میفهمونن, (اصل و زیبایی دین رو به ما منتقل نمیکنن!)و یه چهره ی زشت و خشن از اون رو به ما منتقل کردن...!
همیشه دین رو همراه با خرافات بهمون تحویل دادن!
همیشه دین رو با یه عالمه, دشمن, (چه واقعی چه خیالی, چه موهموی, تحویلمون دادن!) و همیشه این رو نشون دادن که دین دشمنش , اینه, اونه... و...

در حالی که اگه واقعا بخواییم به ماهیت دین, یا اهدا کننده ی اون به ما, یعنی خدا باشیم,
میفهمیم که خیلی وسیعتر و گسترده تر و زیباتر از اونیه که بهش فکر میکنیم...!

گاهی میترسیم که کاری کنیم, که خدا ناراحن بشه! نکنه, مشکل شرعی داشته باشه! نکنه...!خودمون رو تو مسیر رودخونه غضا قدر, رها میکنیم, که هر جا مارو ببره, بذار ببره! ما توکل داریم به خدا...! و یا اینکه تو خواست خدا, تغییر ایجاد نکنیم!
خواست خدا این بوده...!

در حالی که این, اجحاف در حق خداست...!

خدایی که به ما اختیار داده!
خواست و اراده ی خدا, در خواست و اراده ی ما هستش...!:gol:
خداوند که الکی کاری رو اونجام نداده که این همه قدرت بده, و ما هم اگه استفاده کنیم, برخلاف خخواست اون باشه؟؟؟؟
خدایی که در روح ما, از روح خودش دمیده! یعنی ما خصوصیاتی داریم که حتی خیلی از کارهایی که خدا انجام میده رو میتونیم انجام بدیم! ولی باید اون قسمت از روحمون رو که گم کردیم, پیدا کنیم...!:gol:

تو فیلم منظورش از مبارزه, بیشتر جنگ های تن به تن هستش! و اینکه, استفاده از زور و بازو تو کارهای روز مره هستش!!! و اینکه بیشتر با ذهن کار کنیم, تا اینکه با دست و بازو و...!

ما میتونیم اینقدر قدرت داشته باشیم, که با فکر, آب رودخونه رو از ده بالا به ده پایین بیارییم!(این کمترین و حد اقل تواناییهای انسان هستش...)
چرا فکر میکنیم, همچین قدرتی نداریم؟؟؟
مگه حضرت محمد(ص) انسان نبود؟ جسم مادی نداشت؟؟؟؟ اعضای بدنش هم با انسان عادی هیچ فرقی نمیکرد! چجوری ایشون تونستن طی الارض کنن؟؟؟
چجوری تونستن که به معراج برن؟ چجوری تونستن...؟؟؟؟؟؟
از قوانینی که خداوند داره, یکی از اون قوانین رو بکار برد! و اون اتفاق افتاد...!

میگن وقتی امام زمان ظهور میکنه, علم بشر ,(نسبت به چیزی که میتونست پیشرفت کنه)خیلی خیلی کمتره...!
اینا دلایلی هست که واقعا ما تواناییش رو داریم! ولی ما استفاده نمیکنیم!

هر بار که بخواییم کاری کنیم, یه تصویر زشت از دین تو ذهنمون میسازیم و فکر میکنیم که این با دین در تعارض هستش! در حالی که خود دین از ما میخواد که پیشرفت کنیم!
خود دین...!

ما اگه بخواییم روز به روز جون بشیم, با کجای دین در تعارضه؟؟؟؟؟؟؟ روزی خواهیم مرد!(چه 10 سالگی, چه 100 سالگی, چه 1000 سالگی...)! این با چیزی متعارض نیست که بخوایم نفی کنیم...!:gol:

اگه بخوایم, برداشتمون از دین, اینجوری باشه, که باید تا الآن با شمشیر مبارزه میکردیم! و با اسب اینور و اونور میرفتیم...!

این آیات اون زمان با علم اونوقت بشر نازل شدن!
ما نسبت به پیشرفت بشر باید ازشون استفاده کنیم!
مثلا ((والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا)) کسانی که در راه ما تلاش می کنند به راههای درست هدایتش می کنیم.
یا آیات مشابه, به نظرت, این درسته؟؟؟
خوب ما الآن اینترنت داریم! کامپیوتر داریم! اکثر ارتباطمون اینجوریه!!!
ما شاید از پشت کامپیوتر بشینیم, و یک سازمان امنیتی یا اطلاعاتی یه کشور استکبار( مثلا انگلیس) رو از کار بندازیم! این با دین منتاقضه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به عبارتی, ما تلاش نکردیم دیگه! درسته؟؟؟

ولی تلاش و ... رو باید از باب خودش دید...! و هر زمان, با هر پیشرفتی, باید با اون تعامل کرد...!
یکی از قوانین هم قانون جاذبه(با قوانین مرتبطش!) که فراتر از جسم هستش!که میتونیم استفاده ی فراوانی ازش ببریم...!
به شرطی که بخوایم...:gol:
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.
مرسي از همه دوستان:gol:
ببخشيد كه من اسم همه را نمي دانم كه تشكر كنم.:gol:

من كتاب را شروع كردم. مي خواهم جمله بسيار زيبايي كه خواندم و برايم جالب بود را برايتان بنويسم.

يكي از موضوعات مهم در راز اين است كه ما مي توانيم بدبختي را به خوشبختي، تهديدها را به فرصت ها، و مشكلات را به راه حل ها تبديل كنيم. به قول ظريفي اگر حرف ميم را از «مشكلات» برداريم تبديل به «شكلات» مي شود.
 

aries

عضو جدید
سلام.
مرسي از همه دوستان:gol:
ببخشيد كه من اسم همه را نمي دانم كه تشكر كنم.:gol:

من كتاب را شروع كردم. مي خواهم جمله بسيار زيبايي كه خواندم و برايم جالب بود را برايتان بنويسم.

يكي از موضوعات مهم در راز اين است كه ما مي توانيم بدبختي را به خوشبختي، تهديدها را به فرصت ها، و مشكلات را به راه حل ها تبديل كنيم. به قول ظريفي اگر حرف ميم را از «مشكلات» برداريم تبديل به «شكلات» مي شود.


اول ممنون......ولی من کلا زیاد به این جمله های قشنگ اعتقاد ندارم.....تمام کسایی که بیشتر درگیر این جمله ها میشن کمتر موفقن............البته برا 1 بار شنیدن خوبه امید بخش هست
 

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
امید عزیز خیلی زیبا بیان کردند، تا الان چه اهدافی رو بدست اوردیم و هدف بعدی چیست ....

یه سوال، این درسته که ما با این ذهنیتی که داریم ( ذهنیتی کاملن ایرانی ) در همین ابتدای کار بریم به سراغ اینکه ...
من الان منتظر تاکسی هستم، تا 5 دقه دیگه حتمن تاکسی می‌رسه
آیا این عقیده درسته ؟
بهتر نیست ابتدا ذهنمون رو روشن کنیم، وقتی ذهنمون به سمت مثبت اندیشی بره، به طبع زندگی رو با طعم شیرینش حس می‌کنیم و همیشه نیمه پر لیوان رو می‌بینیم
کاری کنیم که این حرف ( تاکسی 5 دقه دیگه می‌رسه ) دیگه به ذهنمون خطور نکنه، بلکه توی ذهنمون باشه

1-از خونه می‌زنیم بیرون، و تا مقصد تنها 30 دقیقه وقت داریم، به حتم توی این مدت زمان ما به مقصد می‌رسیم
2-حال یا تاکسی زودتر میرسه یا دیرتر
وقتی بخش اول رو مد نظر داشته باشیم، بخش دوم خود به خود طوری ساخته می‌شه که تاکسی ما رو سر ساعت به مقصد برسونه

از نظر من، راز وسیله‌ایست برای اینکه افکار منفی رو از خودمون دور کنیم و افکار مثبت رو وارد زندگیمون کنیم

وقتی عادت کردیم به مثبت اندیشیدن، ذهن ما به سمت خواسته‌های مطلوب می‌ره، و بعد از این مهمه که قانون جذب خودش رو نشون می‌ده و البته قانون جذب بدون تلاش برای جذب کردن مطلوب، مفید واقع نمی‌شه

این موضوعیه که در نوشته بعدی خودم در تاپیک " آکواریوم من .... " می‌خوام بیان کنم و اونجا می‌تونم موضوع رو بهتر بیان کنم، البته هنوز توی مقدمه هستیم

:gol:

ممنونم از همگی که لطف می‌کنن و اینجا به من کمک میکنن

:gol:قربونت جاوید جان... شما لطف داری...:gol:
درسته
در واقع ما نباید به جزئیات فکر کنیم...
ما باید کلیات رو در نظر بگیریم!
خود کائنات روش و جزئیات رو پیاده سازی میکنن!
ما اصلا نباید به روش رسیدن یا طرز زود رسیدن فکر کنیم...!
ما مطمئن هستیم که زود میرسیم...!:gol:
حالا هر جور شده, زود خواهیم رسید...:gol:

ولی مهمترین مسئلش, طریقه ی فکر کردن و نگاه به همه ی زندگی هستش که خودت گفتی و اون مثبت اندیشیه...:gol:

منم با با جاوید و امید (اگه اشتباه نکنم;)) عزیز موافقم
مهمه هدفه
بهتره خیلی رو شیوه رسیدن به هدف (کلیات منظورم نیست بیشتر رو جزییات تکیه دارم)
تمرکز نکنیم و اون رو بسپاریم دست کاینات
گاها از راهی که هرگز به ذهنمون هم خطور نمیکنه به هدف رسیدیم
مسیر هایی که در ابتدا فکر میکردیم دارند از هدف دورمون میکنند
 

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام،دوستان
من هم به اين قانون اعتقاد دارم تا حالا به منفی ها رسيدم:D.ولی مثبتش نميدونم چرا جواب نميده راستی لينک دانلود فارسی کتاب راز

انسان ضمن صحبت نباید پیش بینی وقایع بد رابکند
زیرا وقایع بدزود اتفاق می افتد درصورتیکه حدوث وقایع خوب طول میکشند یا اتفاقی نمی افتد.
< کتاب سینوهه >

یک بحثی که در ارتباط با ذهن مطرحه اینه که:
گفته میشه ضمیر ناخوداگاه تنها کلمه رو ضبط میکنه و از نظر اون "ن" اول فعل ها معنی نداره.

مثلا وقتی درباره یک اتفاق بد می اندیشیم ذهن ما این تصویر رو ضبط میکنه دیگه این که ما با خودمون بگیم من نمیخوام این شرایط پیش بیاد مهم نیست.
مهم اینه که شما شرایط بد رو تصویر کردید
نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه.


این مثل رو شنید که میگه: مار از پونه بدش میاد دم خونش سبز میشه
به نظر مصداق کامل این صحبته
وقتی از چیزی بدم میاد یا ترس از وقوع اون رو داریم
خود این ترس که این اتفاق نیافته, موجب میشه تا اون رویداد در ضمیر ناخوداگاهمون ثبت بشه و بریم به اون سمت.

این صحبت هم که گفته میشه حوادث بد زودتر نتیجه میده تا خوب
همینه
معمولا ترس از حوادث بد تاثیر عمیق تری رومون داره تا خواستن یک اتفاق بد
شده هدف ما رسیدن به یک اتفاق خوبه, ولی بدون این که متوجه باشیم بیشتر داریم روی این تمرکز میکنیم که برعکسش, یعنی اتفاق نامطلوبش برامون رخ نده.
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول ممنون......ولی من کلا زیاد به این جمله های قشنگ اعتقاد ندارم.....تمام کسایی که بیشتر درگیر این جمله ها میشن کمتر موفقن............البته برا 1 بار شنیدن خوبه امید بخش هست
اعتقاد داشتن رو خودمون بهش معنی میدیم!
تا وقتی اعتقاد نداریم, اتفاق نمیافته!
وقتی اعتقاد داشته باشیم,طبق اعتقامون باهامون برخورد میشه, و پاسخ میگیریم...!
این جملات واسه ی روحیه خیلی خوب هستن!
واسه داشتن حس امید و...!

منم با با جاوید و امید (اگه اشتباه نکنم;)) عزیز موافقم
مهمه هدفه
بهتره خیلی رو شیوه رسیدن به هدف (کلیات منظورم نیست بیشتر رو جزییات تکیه دارم)
تمرکز نکنیم و اون رو بسپاریم دست کاینات
گاها از راهی که هرگز به ذهنمون هم خطور نمیکنه به هدف رسیدیم
مسیر هایی که در ابتدا فکر میکردیم دارند از هدف دورمون میکنند
:gol:دقیقا...!:gol:
نه اشتباه نمیکنین!:gol:
یک بحثی که در ارتباط با ذهن مطرحه اینه که:
گفته میشه ضمیر ناخوداگاه تنها کلمه رو ضبط میکنه و از نظر اون "ن" اول فعل ها معنی نداره.

مثلا وقتی درباره یک اتفاق بد می اندیشیم ذهن ما این تصویر رو ضبط میکنه دیگه این که ما با خودمون بگیم من نمیخوام این شرایط پیش بیاد مهم نیست.
مهم اینه که شما شرایط بد رو تصویر کردید
نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه.


این مثل رو شنید که میگه: مار از پونه بدش میاد دم خونش سبز میشه
به نظر مصداق کامل این صحبته
وقتی از چیزی بدم میاد یا ترس از وقوع اون رو داریم
خود این ترس که این اتفاق نیافته, موجب میشه تا اون رویداد در ضمیر ناخوداگاهمون ثبت بشه و بریم به اون سمت.

این صحبت هم که گفته میشه حوادث بد زودتر نتیجه میده تا خوب
همینه
معمولا ترس از حوادث بد تاثیر عمیق تری رومون داره تا خواستن یک اتفاق بد
شده هدف ما رسیدن به یک اتفاق خوبه, ولی بدون این که متوجه باشیم بیشتر داریم روی این تمرکز میکنیم که برعکسش, یعنی اتفاق نامطلوبش برامون رخ نده.

یا همون, هرچی سنگه جلوی پای لنگه...!:gol:
 

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز


يه وقتايی آدم يه چيزی ميخواد بهش نميرسه براش بهتره يا ميرسه بعداً پشيمون ميشه اينو نميدونم چطوری ميشه حل کرد.
ما سعی ميکنيم به مثبت فکر کنيم و جذبش کنيم،وقتی ميگيم يه چيزی نميشه خب داريم روی نشدن جذب ميکنيم ولی نميدونم چرا دقيقاً از همون چيز هايی که ميترسيم يا دوست نداريم برامون اتفاق مييوفته.ما که روی اتفاق نيفتادنش تمرکز کرديم.
ديگه اينکه من احساس ميکنم جذب منفيها برام راحت تره.اگه نخوام يه چيزی اتفاق بيوفته،حتماً ميوفته ميگن يه تفکر مثبت خيلی بيشتر از منفی ارزش داره و انرژی ميده.ولی در مورد من بر عکسش اتفاق ميوفته:D
راستش نميدونم سؤالم ربطی به تاپيک داره يا نه پس اين تقدير که ميگن يه؟قسمت نبود.حکمت نبوداز اين عبارات مشابه
يه مورد ديگه زمان!اين يکی برای من خيلی مهمه.ميشه کنترلش کرد يا نه؟
در مورد کنکور هم اگه قبلاً کسی اين جمله را به من ميگفت کلی براش دليل ميآوردم که نه ولی الان ميگم آره!:D
چقدر سؤال پرسيدم!:D


درباره جذب منفی ها نظرم رو در تاپیک پایین نوشتم

اما درباره تقدیر
این دقیقا همون ابهامیه که در اولین تاپیک دربارش صحبت کردم, ایا هرانچه ما بخواهیم محقق میشه؟!!
همین که بعضی اوقات با اینکه تمام وجود تمرکز میکنیم و نمیرسیم یا در موقعی که میخواهیم نمیرسم
فلسفه اش چیست؟!!!

به نظرم من اینجاست که فاکتور نهایی, اون چیزی که خارج از اختیار ماست تاثیر کرده و اون همون خواست خدا و یا تقدیر ماست.

از فرد عزیزی یک مطلب قشنگی شنیدم
"قبل از اینکه به دنیا بیاییم، خودمون تمام وقایعی رو که قرار برامون اتفاق بیافته ( کلیات) و روش ها و مسری رو که از اون طریق قراره به هدف نهایی انتخابیمون برسیم رو انتخاب میکنیم"

شده با خودتون بگید چرا فلان فرد به این راحتی به چیزی رسیده ولی شما باید به قول معروف از هفت خوان بگذرید تا بهش برسید, بعضی وقت ها هرگز نمیرسید.
این جواب رو گرفتم: خودم انتخاب کردم که از چه روش هایی به کمال برسم. و حالا دارم اون ها رو طی میکنم.
اون فرد دیگه حتما قراره به شیوه ی دیگری ابدیه بشود و به کمال غایی خود برسد.
پس یک سری از مسیر های کلی زندگیمون رو خودمون از قبل برگزیدیم!!!!!
حالا نمیخواد به خودتون بد وبیراه بگید!!:biggrin:

مطلب دیگه همون مشیت الهی است.
شاید بشه گفت اگه چیزی رو با تمام وجود هم بخواهیم اما این در راسیتای مسیر تکاملمون نباشه، یا به هر علتی خواست خدا بر اون امر قرار نگرفته باشه،.... محقق نمیشه.

این حرف دوستمون برای همون پیش اومده، خواستیم و نشده و بعد ها خوشحالیم از این که به خواست ما اون اتفاق نیافتاده.
گاهی هم پیش میاد در همون راستای رسیدن به کمال و یا فهمیدن برخی مسایل ، خدا در برابر پافشاری ما بهمون داده، ولی خودمون پشیمون شدیم از خواستمون
ولی این هم مطمیئنا جزو برنامه و مسیر زندگیمون بوده.;)

واقعا مساله پیچیده ای است. به نظر من که هرچه قدر بیشتر روی این قضیه تفکذ کنی< دقیقا همون لحظه ای که فکر میکنی کامل فهمیدیش
میفهمی که هنوز اول راهی



 
  • Like
واکنش ها: !...

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی جالبه من هروقت به موضوعی فک میکنم برام اتفاق میافته! نمیدونم باور میکنین یا نه اما دیروز دقیقا داشتم فیلم راز رو دوباره نگاه میکردم ! ;) من هم به کتاب راز اعتقاد دارم هم به کتابای پائولو کوئیلو مخصوصا کیمیاگر !
تو این کتاب میخونیم : وقتی ارزوی چیزی رو داری تمام کیهان دست به دست هم میدهد تا ارزویت را براورده کند
دوستای عزیزم باید فبول کنیم که افکار ما جریاناتی رو که در اینده برای ما میافتند رو رقم میزنن در نتیجه این مهمه که مثلا چه اهنگایی گوش میکنیم : غمگینند یا شاد ؟ چه جور کتابایی میخونیم؟
این کتابا بیشتر به ما کمک میکنند که ارام بشیم یا نه ؟


موافقم:gol:
به خصوص با شیوه تفکر و چگونگی نگرش کوئیلو به جهان و تعریفش از ان و نحوه برخورد با رویدادها;)
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: !...

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من زندگی فقط تلاش هست امید لازمه ولی چند برابرش


همین الان راز رو دوباره نگاه کردم
با این تفاوت که اینجا رو یاد داشت کردم

درخواست ask
پاسخ
answer
دریافت
recive

قسمت اول یه خواسته‌س، توی ذهنتون یاد داشت می‌کنید، یا جای دیگه، پاسخ رو کائنات بهمون می‌دن و دریافت چیه ؟ دریافت همون مهمیه که می‌خوام در موردش بحث کنم، یعنی تلاش کردن، یعنی خودمون رو هم جهت و همسو قرار دادن با خواسته‌‌مون، برای رسیدن به مطلوب، دیدن نیمه‌ی پر لیوان


درخواست می‌دیم و زمان مشخص می‌کنیم، نکته جالبی بیان شد، در زمانی که ما مشخص کرده‌ایم آیا به مطلوب رسیدیم ؟ به درصدی رسیدیم ؟ حتی اگه درصد کوچیکی رو بدست آورده باشیم خیلی مهمه، این یعنی یه قدم به جلو برداشتن

" اولین گام را با ایمان بردارید. نیازی نیست تمام نردبان را ببینید فقط گام اول را بردارید. "

وقت متاعی است که ما از هر چیزی بیشتر می‌خواهیم - اما افسوس که از هر چیزی بدتر هدرش می‌دهیم - william penn -

بارها گفتم فردا تنبلی نمی‌کنم، وقت رو هدر نمی‌دم، اما بر عکس شد ... مثله همیشه، یا شاید بیشتر از همیشه، زمان تعیین می‌کنم که از فردا، کتاب بخونم، اگر اینجا مطلبی یادداشت می‌کنم، در راستای مطلوبی باشه - سعی می‌کنم اسمی از زمان نبرم

خاطره‌ای از تابستون براتون تعریف کنم. معمولن صبح زود بلند می‌شدم. 5.5 - سر حال بودم، روزی تصمیم گرفتم 5 بیدار شم و به خودم قول دادم اگه اینکار رو کنم خسته و کوفته میشه بدنم و دقیقن همین اتفاق افتاد و روز رو بعد از 2 ساعت بیداری کلن گرفتم خوابیدم، یه هفته رو کلن خوابیدم چون حس همراه من بود

قسمت سوم، " دریافت "، مهمترین قسمته، و برای همین در تاپیک - آکواریوم من ...... - بیان کردم این نوشته‌ها برای چه افرادی نوشته شده ....


مرسی از این جمله زیبا و بامعنا جاوید جان

دقت کرده باشید اکثر مثل ها خیلی با معنا هستند و یک سری مفاهیم عمیق معنوی درشون نهفته است.

"
از تو حرکت، از خدا برکت"

این که بنشینیم و فقط تمرکز کنیم بی هیچ تلاشی در راستای خواستمون
و گاها حتی خلاف اون
مطمئنا نمیتونیم انتظار داشته باشیم به چیزیکه میخواهیم برسیم.
بعضی وقت ها حتی لازمه بیش از توان عادیمون تلاش کنیم. ;)


اینو قبول ندارم!
به نظرت, تلاش همه به یه اندازه هستش؟؟؟
کارگری که صبح تا شب کار میکنه, ولی سودش رو صاحب اون کارخونه یا شرکت میبره!
(این فقط یه نمونه هستش)
خیلی آدما درامد بالا دارن, ولی کار زیادی انجام نمیدن!
یا خیلی افراد هستند بلعکس!!
تو خیلی امور اینجوزیه!!!
80%
هم بهش یقین دارم!


مطمئنا تعریف تلاش تنها تلاش یدی نیست
بیشتر آن تفکر درست و سپس انتخاب روش درست و بهترین شیوه در به کار گیری امکانات و حتی عمل در زمان درست و............
خیلی پارامتر های دیگه که جمعا تلاش ما رو شکل میدهند.
همون کارخانه داری که میگی
اون بیس اولیه تفک که روی چی سرمایه گذاری کنه و با چه ابعادی شروع کنه و............. پایه گذار این موفقیت الانشه.
وگرنه هستند افرادی هم که سرمایه کلان اولیه قدم به این راه گذاشتند و موفق نشدند
و کسانی هم که با سرمایه اندک شروع کردند و الان به قول معروف پول پارو میکنند.
مطمئنا با تلاش و شیوه درست تفکر بوده که به اینجا رسیده اند ( البته بگذریم از یک سری رانت خواری ها و سرمایه های باد اورده که متاسفانه الان تو کشور ما هم رو بورسه)
وگرنه در یک جامعه سالم این گونه نیست ;)
 
  • Like
واکنش ها: !...

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز

مطمئنا تعریف تلاش تنها تلاش یدی نیست
بیشتر آن تفکر درست و سپس انتخاب روش درست و بهترین شیوه در به کار گیری امکانات و حتی عمل در زمان درست و............
خیلی پارامتر های دیگه که جمعا تلاش ما رو شکل میدهند.
همون کارخانه داری که میگی
اون بیس اولیه تفک که روی چی سرمایه گذاری کنه و با چه ابعادی شروع کنه و............. پایه گذار این موفقیت الانشه.
وگرنه هستند افرادی هم که سرمایه کلان اولیه قدم به این راه گذاشتند و موفق نشدند
و کسانی هم که با سرمایه اندک شروع کردند و الان به قول معروف پول پارو میکنند.
مطمئنا با تلاش و شیوه درست تفکر بوده که به اینجا رسیده اند ( البته بگذریم از یک سری رانت خواری ها و سرمایه های باد اورده که متاسفانه الان تو کشور ما هم رو بورسه)
وگرنه در یک جامعه سالم این گونه نیست;)
منظور ومثالم مربوط قانون جاذبه بود!
اینکه, زور و بازو, دلیل بر تلاش نیست!
تلاش میتونه غیر از زور و بازو باشه!
تلاش فکری...!
خیلی افرادی که موفق شدن, پولی نداشتن, ولی از زور بازو هم استفاده نکردن!
فقط با جذب صحیح , تونستن به موفقیت های زیادی دست پیدا کنن...!:gol:
 

negin1313

عضو جدید
خوب من از وقتی کوچیک بودم به هر چیزی که فکر میکردم بهش میرسیدم حالا اون موقع ها فکرهای آدم زیاد بزرگ نیست اما همیشه تعجب میکردم و نمیدونستم چرا ،تا اینکه قانون جذب رو خوندم
اما یه مشکل بوجود اومد درباره ی یه موضوع که بهش فکر میکنم داره عکس عمل میکنه الانه که نمیدونم چرا
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

حامدی می‌دونی که هر شخص یه کلمه رو به شیوه‌های مختلف ترجمه و بیان می‌کنه با اینکه همشون در واقع یه معنی رو می‌دن
الان دوست دارم قسمتی از حرفات رو جواب بدم :gol:

درست است که دنیا در نگاه انسان معنی پیدا می کند و عینک مان هر رنگی که باشد دنیا را به همان رنگ می بینیم ولی این دید ماست که عوض می شود و نه واقعیت دنیا. شاید ما بخواهیم تصور کنیم که سقراط شاگرد افلاطون بوده است و مدام این مطلب را به خود تلقین کنیم ولی دنیا به خواست ما واقعیتش را انکار نمی کند که افلاطون شاگرد سقراط بوده است و نه برعکس.

خوب حامد وقتی این قضیه نیست، آیا شخص عاقل میاد این تلقین رو انجام بده ؟ آیا می‌تونه این رو عوض کنه ؟ جلوتر مثالی زدی که من طبق حرفات جلو می‌رم ولی فراموش نکنیم که فیلم راز به ما یاد می‌ده نیمه پرلیوان رو ببینیم، مثبت فکر کنیم و این که تفکر مثبت توی زندگی آدما خیلی موثره جای بحثی نداره :gol:

به طور مثال در جایی از فیلم گفته می شود اگر تصور کنید که جوان هستید روز به روز جوان تر می شوید در حالی که می دانیم پیر شدن و مرگ یکی دیگر از قوانین کائنات است و به قول قرآن ((ومن نعمره ننکسه فی الخلق)) هر کس که عمرش را افزایش می دهیم از خلقتش می کاهیم و پیر می شود. در واقع قانون جاذبه فیلم راز فقط در محدوده خودش می تواند کار کند و نمی تواند وارد قلمرو سایر قوانین شود.

بله، دقیقن دیشب فیلم رو دیدم و این مثال رو هم دیدم، خوب حامدی برداشت من متفاوت بود با برداشت شما
یه انسان می‌تونه روز به روز روحیه‌ش رو جوونتر کنه، و این دلیل نمیشه که یه شخص با بالاتر رفتن سنش، شکل و قیافش پیر نشه و فرتوت نشه!
دیدی جوونایی رو که 20 سالشونه ولی از یه پیرمرده 80 ساله دلشون پیرتره ؟ من این مثال رو توی ذهن آدما و دله آدما دیدم نه شکل ظاهری افراد
حامد توی کلاسمون یه فرد 40 ساله آلمانی اومد، خیلی انرژی داشت، در واقع احساس پیری و فرتوتی نمی‌کرد
این دلیل نمیشه که با بالاتر رفتن سنمون ما از زندگی دست بکشیم و آماده‌ی مرگ باشیم. اگه این تفکر رو ایجاد کنیم و به این سمت پیش بریم که با بالاتر رفتن سنمون، چیزهای جدیدی یاد می‌گیریم، با نشاط تر می‌شیم، اجتماعی تر می‌شیم و به این سمت‌ها بریم و یاد بگیریم این‌ها رو، به طبع بیشتر عمر خواهیم کرد و همیشه لذت خواهیم برد از زندگی

دیدی افرادی رو که یه گوشه هستن همیشه ؟ اونا پیر شدن و خیلی‌ها نشدن ....

حامد اینجا بحث دید قضایاست، همونطور که من برداشتم از این قضیه چیزی بود که گفتم و برداشت شما متفاوت


البته نمی توان منکر قدرت نامحدود ذهن انسان شد ولی خواست های انسانی در صورتی که مطابق با قوانین الهی و خواست خداوندی باشد ضمانت اجرایی خواهد داشت و در واقع از خدا باید چیزی را طلب کرد نه از غول چراغ جادو که ما را سرور خود می داند. سرور و مولای ما خداست و همه خواسته ها به وسیله او اجابت می شود.

ویل دورانت شرح داده است که هانری برگسون، فیلسوف قرن نوزدهم فرانسه، چگونه جبر را به پوچی نزدیک ساخته است:

و بالاخره آیا «جبر» نامعقول‌تر از اختیار نیست ؟ اگر لحظه‌ی حاصل شامل هیچگونه انتخاب زنده و خلاق نیست و کلن و به طور مکانیکی محصول ماده و حرکت لحظه‌ی قبل است، پس آن لحظه نیز محصول لحظه‌ی پیش از خود و آن نیز به همین روال محصول لحظه‌ی قبل آن و ... است. پس بدین ترتیب ما به دوران سحاب باستانی و نخستین می‌رسیم، که در این صورت علت العلل هر حادثه‌ی بعد، علت العلل هر سطر از نمایش‌نامه‌های شکسپیر و تمام آلام روحی او خواهد بود. و به این ترتیب سخنان تلخ هملت و اتللو و مکبث و لیرشاه و هر کلمه و عباراتشان، بر آسمان‌های دوردست، بر ازل نوشته شده‌اند، آن هم به وسیله‌ی آن سحاب افسانه‌ای. چه ساده لوحانه ....

پ.ن: چقد شبیه من حرف می‌زنه :دی

حامدی، مثال‌های زیاد هست از بحث «اختیار»، بحث کردن روش خیلی زمان می‌بره، این یه بحث گستردست.
این نظریه منه که هر شخص می‌تونه صلاح خودش رو در چیزی که دوست داره قرار بده و خداوند به خواسته انسان احترام می‌زاره و غضا و قدر هم در همونه تعیین میشه

در جای دیگری در فیلم گفته می شود که در دنیا بیشتر از نیاز کل بشریت عشق و لذت و ثروت وجود دارد و دنیا بسیار سخاوت مند تر از آن است که به بعضی از انسان ها چیزی نرسد. اما امروزه شاهدیم که کشورهای توسعه یافته غربی همه چیز را برای خود می خواهند. به طور مثال فرض کنید روستای بالا آب رودخانه را بر روی روستای پایین ببندد در این حال مسلمآ نمی توان انتظار داشت که اهالی روستای پایین با تصویر سازی ذهنی، آب به دست بیاورند بلکه آنها باید برای به دست آوردن آب مبارزه کنند و مبارزه چیزی است که فیلم راز با آن مخالف است. در حالی که رمز موفقیت و پیشرفت بشر در واقع مبارزه با نا ملایمات و سختی هاست نه تصویر سازی و دل خوشی که( بزک نمیر بهار میاد کمپوزه با خیار میاد).

این قسمت رو بخوبی امید عزیز توضیح دادن.
ولی در مورد قسمتی که رنگ کردم. دقیقن در فیلم بیان کرده که خودخواهی و ترس از اینکه این مطلوبات کم باشه بشر رو به سمتی پیش می‌بره که این اتفاقات بیافته

و مثالی از خوده فیلم. شما گفتین گفته مبارزه نکن. درسته، گفت برای بدست آوردن این مقدار پول کسی رو نکش، ولی نگفت تلاشت رو نکن. طرف پول می‌خواست و بالاخره با تلاشش و چاپ کتابش، اون مقدار پول رو بدست آورد، این یعنی تلاش


از نقل قول گرفتن بقیه مطالب صرف نظر می‌کنم ولی حرفام رو در این رابطه می‌نویسم

حامد درسته، این دقیقن حرف منه، این فیلم تنها برای عده‌ی خاصی هستش که بتونن ازش استفاده کنن و اگه کسی ناآگاهانه بره طرفش و سعی کنه ازش استفاده کنه بشدت ضربه‌ی شدیدی می‌خوره
همین بحث رو توی تاپیک آکواریوم من در قالب یه پست گذاشتم ... بحث تفکرات متفاوت ...


ممنونم حامد از اینکه اومدی اینجا و لطف کردی بخاطری نظرات قشنگت :gol:
خیلی خوشحالم یه نظر مخالف به طور جدی اینجا اومده ( البته مخالف نیست، چون فقط نوع بیانش فرق داره - این دیدگاه من بود در مورد حرفات - )

:gol::gol:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک بحثی که در ارتباط با ذهن مطرحه اینه که:
گفته میشه ضمیر ناخوداگاه تنها کلمه رو ضبط میکنه و از نظر اون "ن" اول فعل ها معنی نداره.

مثلا وقتی درباره یک اتفاق بد می اندیشیم ذهن ما این تصویر رو ضبط میکنه دیگه این که ما با خودمون بگیم من نمیخوام این شرایط پیش بیاد مهم نیست.
مهم اینه که شما شرایط بد رو تصویر کردید
نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه.


این مثل رو شنید که میگه: مار از پونه بدش میاد دم خونش سبز میشه
به نظر مصداق کامل این صحبته
وقتی از چیزی بدم میاد یا ترس از وقوع اون رو داریم
خود این ترس که این اتفاق نیافته, موجب میشه تا اون رویداد در ضمیر ناخوداگاهمون ثبت بشه و بریم به اون سمت.

این صحبت هم که گفته میشه حوادث بد زودتر نتیجه میده تا خوب
همینه
معمولا ترس از حوادث بد تاثیر عمیق تری رومون داره تا خواستن یک اتفاق بد
شده هدف ما رسیدن به یک اتفاق خوبه, ولی بدون این که متوجه باشیم بیشتر داریم روی این تمرکز میکنیم که برعکسش, یعنی اتفاق نامطلوبش برامون رخ نده.

در مصداق حرفای شما و همینطور ادامه‌ی صحبت‌هام با حامد عزیز، اینکه درباره مبارزه و انقلاب حرف زدن
اگر ما در ابتدا هدفمون رو مشخص می‌کردم و می‌گفتیم این رو می‌خوایم خیلی بهتر بود ( انقلاب خودمون رو مثال می‌زنم که نتیجش این زندگی فلاکت بار هستش )
اومدن و گفتن شاه رو نمی‌خوایم و در عوض شاهی جدید رو برای خودشون پیدا کردن، شاهی بدتر از گذشته، حامد می بینی، بد بده، خوب اندیشیدن هم افکار خوب رو به سمت ما میاره

اگه همون اول یه راهی پیدا می‌کردن که ما این رو می‌خوایم ( هنوزم نمی‌دونن چی می‌خوان، فقط می‌گن نمی‌خوایم نمی‌خوایم نمی‌خوایم ) وضع کنونی ما این نبود
:gol:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتقاد داشتن رو خودمون بهش معنی میدیم!
تا وقتی اعتقاد نداریم, اتفاق نمیافته!
وقتی اعتقاد داشته باشیم,طبق اعتقامون باهامون برخورد میشه, و پاسخ میگیریم...!
این جملات واسه ی روحیه خیلی خوب هستن!
واسه داشتن حس امید و...!

همیشه در کنار افکار زیبا و تلاش، برای رسیدن به خواستمون، ایمان داشتن خیلی مهمه

اندکی ایمان :gol:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منظور ومثالم مربوط قانون جاذبه بود!
اینکه, زور و بازو, دلیل بر تلاش نیست!
تلاش میتونه غیر از زور و بازو باشه!
تلاش فکری...!
خیلی افرادی که موفق شدن, پولی نداشتن, ولی از زور بازو هم استفاده نکردن!
فقط با جذب صحیح , تونستن به موفقیت های زیادی دست پیدا کنن...!:gol:

کاملن درسته، تفکر صحیح نیازی به زور و بازو نداره. اینکه چطور به مطلوب برسیم فقط نیاز به اندیشه صحیح داره و این اندیشه صحیح قانون جذب رو عملی می‌کنه

خوب من از وقتی کوچیک بودم به هر چیزی که فکر میکردم بهش میرسیدم حالا اون موقع ها فکرهای آدم زیاد بزرگ نیست اما همیشه تعجب میکردم و نمیدونستم چرا ،تا اینکه قانون جذب رو خوندم
اما یه مشکل بوجود اومد درباره ی یه موضوع که بهش فکر میکنم داره عکس عمل میکنه الانه که نمیدونم چرا

:gol:
ترس از موضوعی عمل منفی داره، اگر از چیزی بترسیم، ذهنمون رو یا خیال باف میسازه یا منفی بافی زیاد می‌کنه :دی

همین الانش که به خیلی چیزا فکر می‌کنم، به قانون جذب می‌رسم، خواسته یا ناخواسته

یه زمانی، من یه چیزی رو می‌خواستم، آرزو کردم .... اصلن نمی‌دونستم چرا دارم اون آرزو رو می‌کنم، خوب بچه بودم و مربوط به دوران خیلی گذشته بود و الان بهش رسیدم
خیلی برام جالبه ...

اون موقع قانون جذب رو نمی‌دونستم، برادرم بهم می‌گفت چیزی رو که توی ذهنت پرورش می‌دی بهش می‌رسی و بعدها قانون جذب رو خوندم ....

درسته که به چیزی که ناخواسته آرزوش رو کردم رسیدم و البته اوایل ازش راضی نبودم، ولی خوب من خواستمش، پس خوبه برام، و آینده‌ی من مونده به خواسته‌های نا محدود من که خدا رو شکر روز به روز به خواسته‌هام می‌رسم و خدا رو شکر می‌کنم

:gol:

اعتراف می‌کنم از اینکه اینجا دارم در این مورد بحث می‌کنم، تاثیر شگرفی در اخلاق من داشته و زندگیم رو دارم به نحوی بهتر می‌بینم و خوشحالم از این موضوع
پس دست تک تکتون رو می‌بوسم :heart::gol:
 

yekbinam

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اونوقت, این رشته رو دوست داشتم! و این خواسته رو داشتم! و بهش رسیدم!
که ای کاش, خواسته ی من یه رشته ی دیگه بود!
مهندسی پزشکی, پسر عمه ی من, داره میخونه!
اونم راضی نیست! تو ایران میگه اصلا فرصت شغلی نداره... و کمتر از ارشد هم به درد نمیخوزه...!
میگه اسمش بزرگتر از کاراییشه!و....

معمولا, ما وقتی نمیخوایم یه چیزی اتفاق بیافته, به این فکر میکنیم: نکنه اتفاق بیافته! یا الآن اتفاق میافته! یا , اگه اتفاق بیافته ضایع میشم! یا ....!

اگه به نیمه ی پر نگاه کنین,جذب مثبت ها خیلی خیلی براتون راحت تر میشه...!:gol:
(شاید خیلی هامون منفی ها رو بیشتر جذب میکنیم!اینم بخاطر اینکه تو ایران بزرگ شدیم! با این عقاید! شاید خیلی وقت ها خرافات! یا ... که همیشه منفی نگر بودیم...!)

منظورتون رو از کنترل زمان نهفهمیدم...!:gol:

مرسی از جوابتون.:gol:
در مورد مهندسی پزشکی من با کسانی که اين رشته رو خونده بودن صحبت کردم،همين نظر را داشتن.
کنترل زمان منظورم فاصله خواستن تا دريافت بود،اغلب چيزی که خيليها به خاطرش از جواب گرفتن نا اميد ميشن.منظورم تعيين زمان مناسب برای رسيدن به خواستمون بود.
حتماً
در مورد منفی نگری حق با شماست.من احساس ميکنم شايد دليلش اين باشه که خودمون منفی هستيم،وجودمون منفی شدهو اونها را جذب ميکنيم



درباره جذب منفی ها نظرم رو در تاپیک پایین نوشتم

اما درباره تقدیر
این دقیقا همون ابهامیه که در اولین تاپیک دربارش صحبت کردم, ایا هرانچه ما بخواهیم محقق میشه؟!!
همین که بعضی اوقات با اینکه تمام وجود تمرکز میکنیم و نمیرسیم یا در موقعی که میخواهیم نمیرسم
فلسفه اش چیست؟!!!

به نظرم من اینجاست که فاکتور نهایی, اون چیزی که خارج از اختیار ماست تاثیر کرده و اون همون خواست خدا و یا تقدیر ماست.

از فرد عزیزی یک مطلب قشنگی شنیدم
"قبل از اینکه به دنیا بیاییم، خودمون تمام وقایعی رو که قرار برامون اتفاق بیافته ( کلیات) و روش ها و مسری رو که از اون طریق قراره به هدف نهایی انتخابیمون برسیم رو انتخاب میکنیم"

شده با خودتون بگید چرا فلان فرد به این راحتی به چیزی رسیده ولی شما باید به قول معروف از هفت خوان بگذرید تا بهش برسید, بعضی وقت ها هرگز نمیرسید.
این جواب رو گرفتم: خودم انتخاب کردم که از چه روش هایی به کمال برسم. و حالا دارم اون ها رو طی میکنم.
اون فرد دیگه حتما قراره به شیوه ی دیگری ابدیه بشود و به کمال غایی خود برسد.
پس یک سری از مسیر های کلی زندگیمون رو خودمون از قبل برگزیدیم!!!!!
حالا نمیخواد به خودتون بد وبیراه بگید
!!:biggrin:

مطلب دیگه همون مشیت الهی است.
شاید بشه گفت اگه چیزی رو با تمام وجود هم بخواهیم اما این در راسیتای مسیر تکاملمون نباشه، یا به هر علتی خواست خدا بر اون امر قرار نگرفته باشه،.... محقق نمیشه.

این حرف دوستمون برای همون پیش اومده، خواستیم و نشده و بعد ها خوشحالیم از این که به خواست ما اون اتفاق نیافتاده.
گاهی هم پیش میاد در همون راستای رسیدن به کمال و یا فهمیدن برخی مسایل ، خدا در برابر پافشاری ما بهمون داده، ولی خودمون پشیمون شدیم از خواستمون
ولی این هم مطمیئنا جزو برنامه و مسیر زندگیمون بوده.;)

واقعا مساله پیچیده ای است. به نظر من که هرچه قدر بیشتر روی این قضیه تفکذ کنی< دقیقا همون لحظه ای که فکر میکنی کامل فهمیدیش
میفهمی که هنوز اول راهی




ممنون از جوابتون.:gol:ببخشيد من تشکرام تموم شد نتونستم ازتون تشکر کنم.
دقيقاً من هم با فهم تقدير مشکل دارم.چيزی که تا حالا به من گفته بودن اينه که سرنوشت هر آدمی ازپيش تعين شده.هيچکس قدرت اينو نداره که تغييرش بده.وجود اون رو تو اندگی خيليها لمس کردم و ديدم به خاطر همين نميتونم ساده از کنارش رد بشم.فهميدنش خيلی سخته
واقعاً:surprised:من يادم نميآد.:D
اين موردی را که درباره ن گفين نميدونستم.ولی خيلی برام اتفاق افتاده،حتی زمانی که روش متمرکز نشده بودم
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در تاپیک آکواریوم من ...... بحثی رو با عنوان آکواریوم من بیان کردم ...

الان می‌خوام مثال‌های واقعی بزنم .... چند سال پیش آکواریوم داشتم .... به پیش نهاد پسر داییم و یکی از دوستانم این آکواریوم رو راه انداختم
پسر داییم شخصی بود که هرگز نتونست یه ماهی رو زنده نگه داره و هر ماهی ظرف یه هفته می‌مرد و دوستم شخصی بود که ماهی رو به مدت طویلی نگه داری می‌کرد و حتی تونست کاری کنه که ماهیا تکثیر بشن و صاحب بچه‌ ماهی‌های زیادی شد

خانواده‌ها فرق داشتن، خود اشخاص هم فرق داشتن ... یکی با نگرشی مثبت به زندگی و با تلاش و دیگری با نگرشی کاملن منفی به زندگی و همیشه در خواب و نتیجه رو هم دیدیم - فقط مثالی برای آکواریم اگه بحث زندگی رو هم بیارم خوب خیلی زیاده -

خلاصه آکواریوم رو راه انداختم، البته به کمک دوستم، راهنماییم کرد و یاد گرفتم و با تلاشم موفق شدم یه آکواریوم نیمه حرفه‌ای ( از نظر امکانات ) داشته باشم، همگی ماهی‌های آروم گیاه خوار داشتیم و من تصمیم گرفتم ماهی گوشتخوار نگه داری کنم که نگه‌داریش دشوارتر و سخت‌تر بود - درسته که مقاوم‌ترن نسبت به محیط ولی کمی دردسرش بیشتر -

چند گونه ماهی خریدم، و اونها با غذاهای یکسان بزرگ شدن ... رشدشون باور نکردنی بود بطوری که هرکس می‌دید باور نمی‌کرد این ماهیا سن کمی داشته باشن ولی انقد بزرگ شده باشن ...
بزرگ شدن و دردسراشون بیشتر ( ماهی‌های گوشت‌خوار وحشی هستن و سازگاریشون با هم کمتر )، عادت کردن به غذاهای متفاوت،‌یکیشون ماهی کوچک زنده می‌خورد و لب به هیچ غذای دیگه نمی‌زد، یکیشون گوشت می‌گو رو می‌خورد و دیگری غذا‌های آماده مخصوص ماهیان گوشت‌خوار و بعضیاشون هم تکه‌های ریز میوه. این شرایط باعث نشد خسته بشم،‌بلکه لذت بخش بود برام ... نگه داری ماهی‌های گوناگون در کنار هم با تنوع غذایی متفاوت ...
در طول این دوره هیچ ماهی ای رو از دست ندادم،‌ولی ماهی‌هایی رو که دوست نداشتم می‌فروختم ..

همه‌ی کاری که کردم برای زنده نگه داشتن ماهیا نگرش مثبت من به قضیه بود ...
ماهی‌ای رو که افراد گوناگون نتونستن بیش از 20 روز نگه داری کنن الان به مدت 8 ماهه که دارمش ( البته الان یه دونه ماهی بیشتر ندارم )
وقتی این ماهی رو خریدم، دوستم قشنگ بهم گفت، جاوید این ماهی تا 10 روز دیگه می‌میره ... و من در مقابل گفتم هیچیش نیست، صاحبش منم، حواسم هست بهش

همین، هنوز که هنوزه دارمش

( ماهیا رو به همراه آکواریوم فروختم ... چون امکاناتش نیمه حرفه‌ای بود و بدرد من نمی خورد، الان پروفشنال شدم و باید یه پروفشنالش رو تهیه کنم :دی )

چقد حرف زدم :D
 

yekbinam

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان
خوبین ؟
شما وارد یه رشته شدین، و الان می‌گین چرا اون رشته نیستم! حال یه سوال دارم
آیا اگه اون رشته بودین، نمی‌گفتین چرا یه رشته‌ی دیگه نیستین یا چرا رشته‌ای که الان هستین، نیستین ؟

این خیلی کمک می‌کنه بهتون :gol:

سلام،ممنون.شما خوبين؟
راستش من هدفم از اينکه موضوع کنکورم رو مطرح کردم اين بود که بگم من به جذب اعتقاد دارم ولی متأسفانه چون روی اون چيزی که نميخواستم تمرکز کردم بهش رسيدم.البته اين نا خوداگاه بود و من اون موقع نميدونستم.
در مورد رشته مسلماً نميتونم به طور 100%بگم چه اتفاقی برام ميوفتاد.شايد اتفاقات پيش بينی نشده اي بود.و اينکه من گفتم معماری را دوست نداشتم چون با بقيه مهندسی ها فرق ميکنه.درس خوندن خب از نظرم چند جنبه داره:لذت د حين تحصيل که خب من نسبتاً اينو نداشتم.موفقيت کاری و شغلی و شايد باز هم مطالعه و ادامه تحصيل....ولی نه قبل از همه اينا برای من خوشحال کردن پدر و مادر و به نوعی تشکرکردن ازشون بود که از اونايی که گفتم مهمتر بود.و واقعاً بهش رسيدم.
مرسی
:gol:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام،ممنون.شما خوبين؟
راستش من هدفم از اينکه موضوع کنکورم رو مطرح کردم اين بود که بگم من به جذب اعتقاد دارم ولی متأسفانه چون روی اون چيزی که نميخواستم تمرکز کردم بهش رسيدم.البته اين نا خوداگاه بود و من اون موقع نميدونستم.
در مورد رشته مسلماً نميتونم به طور 100%بگم چه اتفاقی برام ميوفتاد.شايد اتفاقات پيش بينی نشده اي بود.و اينکه من گفتم معماری را دوست نداشتم چون با بقيه مهندسی ها فرق ميکنه.درس خوندن خب از نظرم چند جنبه داره:لذت د حين تحصيل که خب من نسبتاً اينو نداشتم.موفقيت کاری و شغلی و شايد باز هم مطالعه و ادامه تحصيل....ولی نه قبل از همه اينا برای من خوشحال کردن پدر و مادر و به نوعی تشکرکردن ازشون بود که از اونايی که گفتم مهمتر بود.و واقعاً بهش رسيدم.
مرسی
:gol:

:gol:

همین موضوع رو در پست‌های گذشته بیان کردم در مورد خودم، که چیزی رو ناخواسته خواستم و بهش رسیدم هرچند بدون فکر بود .....
الان چون اون خواسته‌ی من بوده بهش احترام می‌زارم و سعی می‌کنم به بهترین نحو ازش استفاده کنم و باهاش آیندم رو بسازم
شما هم می‌تونین، آینده پیش روی شماست، این شعار نیست، چون فردا هم آینده شماست،‌آینده‌ای جدید :gol: روزی جدید با تفکری تازه
 

yekbinam

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من زندگی فقط تلاش هست امید لازمه ولی چند برابرش تلاش لازمه

اینو قبول ندارم!
به نظرت, تلاش همه به یه اندازه هستش؟؟؟
کارگری که صبح تا شب کار میکنه, ولی سودش رو صاحب اون کارخونه یا شرکت میبره!;)
(این فقط یه نمونه هستش)
خیلی آدما درامد بالا دارن, ولی کار زیادی انجام نمیدن!
یا خیلی افراد هستند بلعکس!!
تو خیلی امور اینجوزیه!!!
80% هم بهش یقین دارم!;)


مرسی از این جمله زیبا و بامعنا جاوید جان

دقت کرده باشید اکثر مثل ها خیلی با معنا هستند و یک سری مفاهیم عمیق معنوی درشون نهفته است.

"
از تو حرکت، از خدا برکت"

این که بنشینیم و فقط تمرکز کنیم بی هیچ تلاشی در راستای خواستمون
و گاها حتی خلاف اون
مطمئنا نمیتونیم انتظار داشته باشیم به چیزیکه میخواهیم برسیم.
بعضی وقت ها حتی لازمه بیش از توان عادیمون تلاش کنیم. ;)
مطمئنا تعریف تلاش تنها تلاش یدی نیست
بیشتر آن تفکر درست و سپس انتخاب روش درست و بهترین شیوه در به کار گیری امکانات و حتی عمل در زمان درست و............
خیلی پارامتر های دیگه که جمعا تلاش ما رو شکل میدهند.
;)
موافقم.تلاش لازمه به شرطی که آگاهانه و در مسير درست و زمان مناسبه با شناخت باشه.تلاش بيهوده فايده اي نداره
ما يه استاد داشتيم که ميگفت شما خط بکشين با لاخره از توی اين همه خط يه چيزی درمياد.ولی من وخيليهای ديگه نتونستيم اينو قبول کنيم.نميدونم تلاش نادرست مثل اينه که همش دور خودمون بچرخيم و به هيچ جا نرسيم.
اين قانون به نظرم ساده ترين نتيجش همون افکار مثبت و اميده!
 

yekbinam

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:

همین موضوع رو در پست‌های گذشته بیان کردم در مورد خودم، که چیزی رو ناخواسته خواستم و بهش رسیدم هرچند بدون فکر بود .....
الان چون اون خواسته‌ی من بوده بهش احترام می‌زارم و سعی می‌کنم به بهترین نحو ازش استفاده کنم و باهاش آیندم رو بسازم
شما هم می‌تونین، آینده پیش روی شماست، این شعار نیست، چون فردا هم آینده شماست،‌آینده‌ای جدید :gol: روزی جدید با تفکری تازه
ببخشيدمن تشکر ندارم مرسی:gol:
راستش من ميگفتم اينو نميخوام ولی نميدونستم که دقيقاً خودم دارم باعث ميشم که بهش برسم.وقتی رسيدم همش گفتم چرا.در راه رسيدن به اين موضوع خيلی چيز ها را ازدست دادم.من هم سعی ميکن
م براش ارزش قائل باشم.اميدوارم شما و همينطور بقيه هم موفق باشين
 

Similar threads

بالا