بحث پیرامون " آکواریوم من..."

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
با اجازه ی جاوید و دوستان, اول مطالب اون تاپیک رو اوردم اینجا, پاسخ بدم!
بعدا ادامه ی مطالب...:gol:


:gol:
دقیقا شما, منفی رو جذب کردین!!!
وقتی میگین: "اگه"
یعنی هنوز باور ندارین! یعنی به اون ایمان قلبی نرسیدین که این پاسخ میده
!!!
و ترس از اینکه, نکنه, اون فیلم و کتاب, درست نبوده باشن! نکنه ماشین نیاد, نکنه...
که شما منفی رو جذب میکردین!

و به خود قانون و به احتمال وقوعش فکر میکردین,ولی به, جذب ماشین فکر نمیکردین!
در حالی که باید فقط مطمئن میبودین که ماشین میاد! و باور داشتین که میاد!

مثلا کسی از شما میپرسید, ساعت چند شما فلان جا هستین, با این احتساب که دقیقا همون لحظه ماشین گیرتون میاد, مثلا میگفتین ساعت 5:30 دقیقه اونجایین(هیچ وقت نمیگفتین, از 5:30 تا 5:45... این یعنی باور نداشتن اینکه ماشین میاد یا نه...!!!)!(حتی یه لحظه هم به ذهنتون خطور نکنه که: اگه نرسم؟ اگه نیاد؟ اگه...؟)

امیدوارم که مطلب رو رسونده باشم...:gol:


:w00:
از بس اسپم کردی, قیافت شبیه اسپم شده! ببین جاوید خودشو کشت که اسپم نکنی! بازم...:w00::w00::w00:

این آمی, درست بشو نیست:w01:




به نظر من...
وقتی ذهن داره به یه ممکنی می اندیشه در همون حال هم داره به نا ممکن می اندیشه ... یعنی وقتی اون دوستمون میگه با این تفکر و ذهنیت منتظر اتوبوس بوده که اتوبوس الان میاد... تردید به این اتفاق بیشتر تو ذهنش بوده تا وقوع این... شاید خودشم خبر نداشته...
مهم اون چیزی نیست که فکر میکنیم که داریم بهش فکر میکنیم... مهم باوره... باور هم در ضمیر ناخودآگاه شکل میگیره... ضمیر نا خودآگاهمون باید بشناسیم و بعد با تمرینه که رام میشه... نمیتونیم محوش کنیم چون اونه که اکثره فعالیت های روزمره ی ما رو کنترل میکنه... فقط میتونیم تربیتش کنیم...
حالا میخواستم اینو بگم که وقتی ضمیر ناخود آگاهه ما یه امری رو قبول کنه ودر واقع اون امر جزیی از باورش بشه... خود به خود تمام اعمال ما در رسیدن به اون امر هدایت میشه... و به هدفمون میرسیم...


کاملا با این حرفتون موافقم

باور که مهمه
نباید در ته زمینه ذهنمون شکی داشته باشیم
این که بگیم اگه شد پس قانون جاذبه درسته، یعنی از همون اول کار فاتحه اش رو خوندیم

مثال خیلی کوچیک و روزمره
بعضی وقت ها شده داشتم جایی میرفتم که جای پارک سخت پیدا میشه. زمان هایی که بوده بدون بیانش مطمین بودم که جای پارکی عالی و نزدیک منتظرمه و ..... بوده

ولی هروقت دعا دعا کردم که ایشالله باشه ( شک داشتم) .... خوب ....;) کلی مسیر رو پیاده گز کردم:smile:


حالا میخواستم اینو بگم که وقتی ضمیر ناخود آگاهه ما یه امری رو قبول کنه ودر واقع اون امر جزیی از باورش بشه... خود به خود تمام اعمال ما در رسیدن به اون امر هدایت میشه... و به هدفمون میرسیم..

یک جا خوندم ضمیر ناخود اگاه ماست که فعالیت های روزمره ما رو کنترل میکنه و در اون راستا پیش میبره
حالا وقتی کسی در پس زمینه ذهنش همواره این ترس وجود داره که مثلا تو فلان کار موفق نخواهد شد................ حالا به ظاهر تمرکز کن
مهم اون باور ماست که چیه.

میگن سعی کنید دایما اینده ای رو که مطلوب نظرتون برای خودتون مجسم کنید (برای کثال میخواهید کنکور جای خاصی قبول شید، جوری درباره اینتون فکر کنید که همیشه در این موقعیت باشه، اگه قراره برنامه دیگه بذارید و ... همگی با این تصور که من اون زمان دانشجوی فلان جا هست، خلاصه خودتون در اون موقعیت مجسم کنید...)

به جز کارهایی که ارادی انجام میدیم، ضمیر ناخوذ اگاه ما بدون اینکه ما توجه کنیم فعالیت هامون رو در راستای رسیدن به اون هدف برنامه ریزی میکنه.

به نظر من این عقیده در واقع در راستای همون قانون جاذبه هست
حالابه بیانی دیگر
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام. من اين كتاب را نخواندم، اهل فيلم ديدن هم نيستم. اما برايم جالب شد كه كتاب آن را بخوانم!!! شايد از همين امروز.
اما در كل به اين نيروها اعتقاد دارم.
خيلي خوشحال مي شوم اگر بيشتر در اين باره صحبت كنيد تا بحث.
چون بيشتر كساني كه تا به حال در اينجا حضور پيدا كردند، اين كتاب را را نخواندند.
ممنونم از همه دوستان، و مخصوصاً جاويد عزيزم كه بسيار قبولش دارم.:gol::gol::gol:
 

mary90

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولي اين كه حه هدفي را انتخاب كني
وحه قدر به اون ايمان داشته باشي هم مهمه
ولي درباره ي هدف ها حرف نمي زنه
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
جاويد جان ممنون
خيلي تاپيك خوبي
ممنون كه من را هم دعوت كردي
من فيلم راز را نديدم
كتابش هم نصفه خوندم
ولي به اين موضوع عقيده دارم
هر حند كه تا حالا نشده به اين هدف برسم
ولي وقتي صبح ها با اين موضوع روزم را شروع مي كنم
تمام ان روز به اون حيزايي كه مي خواهم مي رسم
:heart::gol::heart::gol:
خدايش خيلي باحاله
ولي هنوز نفهميدم حرا

دلیلش واضحه...!

قدیمیا بهمون میگفتن, خواستن توانستن است!

ما سرسری ازش میگذشتیم!در حالی که این مثل ها, از جایی نشات گرفته, که اکثرا توجیه و جنبه ی علمی دارن...!
ما وقتی, همه چیز رو مادی میبینیم, فکر میکنیم که رابطه ها هم مادی هستش! و علت و معلول هم مادی...!
در حالی که این مسائل مادی هستن, ولی گرداننده ی اینها که مادی نیست...!

خداوند قدرت ذهنی که به ما داده, خیلی فراتر از این حرفاست...!ما غیر از فکر کردن میتونیم مسائل رو کنترل کنیم...!

ذهن ما فرق بین خیال و واقعیت رو نمیدونه! وقتی به یه باور رسیدیم, ذهن ما همه چیز رو بر اساس اینکه, اون وجود داره, تنطیم میکنه...
و ناخوداگاه, به هدف میرسین...!:gol:
البته تو ادامه, حتما پاسختون رو بهتر میگیرین...:gol:
یک زمانی قبل از اینکه وارد دانشگاه بشم همه جا هر جایی که جلو چشمم باشه هدفممو مینوشتمو فکر میکردم درسته........ولی این دقیقا غلط ترین کار هست.........به جای این کارا باید فقط رو هدف تمرکز کردو خواست........قانون جذب فقط یه چیز میگه خواستن و بعدش حرکت........به امضام توجه بفرمایید:smile:
اگه این نوشته ها, جوری باشن که حرف از آینده نباشن مفیدتر خواهند بود!!
تو نوشته هاتون, بعنوان مثال: نباید بنویسین که من قبول میشم! من موفق میشم!!
باید بنویسین: من موفق شدم! من قبول شدم! من احساس خوبی دارم!
خدایا! شکرت که قبول شدم...!:gol:
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاملا با این حرفتون موافقم

باور که مهمه
نباید در ته زمینه ذهنمون شکی داشته باشیم
این که بگیم اگه شد پس قانون جاذبه درسته، یعنی از همون اول کار فاتحه اش رو خوندیم

مثال خیلی کوچیک و روزمره
بعضی وقت ها شده داشتم جایی میرفتم که جای پارک سخت پیدا میشه. زمان هایی که بوده بدون بیانش مطمین بودم که جای پارکی عالی و نزدیک منتظرمه و ..... بوده

ولی هروقت دعا دعا کردم که ایشالله باشه ( شک داشتم) .... خوب ....;) کلی مسیر رو پیاده گز کردم:smile:


حالا میخواستم اینو بگم که وقتی ضمیر ناخود آگاهه ما یه امری رو قبول کنه ودر واقع اون امر جزیی از باورش بشه... خود به خود تمام اعمال ما در رسیدن به اون امر هدایت میشه... و به هدفمون میرسیم..

یک جا خوندم ضمیر ناخود اگاه ماست که فعالیت های روزمره ما رو کنترل میکنه و در اون راستا پیش میبره
حالا وقتی کسی در پس زمینه ذهنش همواره این ترس وجود داره که مثلا تو فلان کار موفق نخواهد شد................ حالا به ظاهر تمرکز کن
مهم اون باور ماست که چیه.

میگن سعی کنید دایما اینده ای رو که مطلوب نظرتون برای خودتون مجسم کنید (برای کثال میخواهید کنکور جای خاصی قبول شید، جوری درباره اینتون فکر کنید که همیشه در این موقعیت باشه، اگه قراره برنامه دیگه بذارید و ... همگی با این تصور که من اون زمان دانشجوی فلان جا هست، خلاصه خودتون در اون موقعیت مجسم کنید...)

به جز کارهایی که ارادی انجام میدیم، ضمیر ناخوذ اگاه ما بدون اینکه ما توجه کنیم فعالیت هامون رو در راستای رسیدن به اون هدف برنامه ریزی میکنه.

به نظر من این عقیده در واقع در راستای همون قانون جاذبه هست
حالابه بیانی دیگر
:gol:

سلام. من اين كتاب را نخواندم، اهل فيلم ديدن هم نيستم. اما برايم جالب شد كه كتاب آن را بخوانم!!! شايد از همين امروز.
اما در كل به اين نيروها اعتقاد دارم.
خيلي خوشحال مي شوم اگر بيشتر در اين باره صحبت كنيد تا بحث.
چون بيشتر كساني كه تا به حال در اينجا حضور پيدا كردند، اين كتاب را را نخواندند.
ممنونم از همه دوستان، و مخصوصاً جاويد عزيزم كه بسيار قبولش دارم.:gol::gol::gol:
انشالله بخونین! فیلمش, یه مستند هستش!که از شبکه ی 4 سیما پخش شده!
و فیلم دوبله شدش, آرم شبکه 4 داره!
با اینکه, ناقص هستش, ولی مطلب رو خوب میرسونه...!:gol:
و چون تصویری هستش, شاید بتونین باهاش راحتتر ارتباط برقرار کنین!(البته در اهمیت کتابش هم شکی نیست!:gol:)
شما اگه به این موضوع علاقه دارین, تو این تالار, اکثرا در این باره صحبت میشه ! و صحبت شده!مطالب رو دنبال کنین, به خیلی جاها میرسین!:gol:
و سوالاتتون رو میتونین هم اینجا, هم تو تاپیک های مربوطه ی تالار,مطرح بفرمایین,که انشالله به پاسخ های خوب برسین!

ولي اين كه حه هدفي را انتخاب كني
وحه قدر به اون ايمان داشته باشي هم مهمه
ولي درباره ي هدف ها حرف نمي زنه
اتفاقا!
این قانون, بدون هدف معنایی نداره!!!
فقط فرقش با اسم هدف تو بقیه ی زندگیمون, اینه که:
ما همیشه میخواهیم به هدف برسیم!(هنوز نرسیدیم!)

ولی تو این قانون, باید به این فکر کنی, و اینجوری تصور کنی و به باور رسیدی, که به هدف رسیدی! این هدف وجود داره! و دیگه هدف نیست! یه مضوعی هست که اتفاق افتاده...:gol:
 

Soofia

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
من فیلم راز رو دیدم
اولش خیلی بهش اعتقاد پیدا کرده بودم اما هرچی تلاش کردم نتونستم ازش استفاده کنم
یعنی وقتی از قانون جاذبه استفاده میکردم تفاوتی تو اوضاع پیش نمی یومد!
همه چیز در حالت عادی پیش میرفت! :surprised:
منم کم کم فراموشش کردم...
فکر میکنم امید به آینده و تلاش برای رسیدن به هدف راز واقعی خوشبختی باشه ;)
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
من فیلم راز رو دیدم
اولش خیلی بهش اعتقاد پیدا کرده بودم اما هرچی تلاش کردم نتونستم ازش استفاده کنم
یعنی وقتی از قانون جاذبه استفاده میکردم تفاوتی تو اوضاع پیش نمی یومد!
همه چیز در حالت عادی پیش میرفت! :surprised:
منم کم کم فراموشش کردم...
فکر میکنم امید به آینده و تلاش برای رسیدن به هدف راز واقعی خوشبختی باشه ;)
سیلام...:gol:
با یه بار دیدن,و... درست پیش نمیره!
این قانون رو خیلی تو زندگیم استفاده کردم!(حتی وقتی نمیشناختمش)
من واسه کنکور, شاید کمتر از 2هفته, روزی چند ساعت درس خوندم! و مطمئن بودم که قبول میشم! و اصلا سال دوم خوندن رو از تو سرم اورده بودم بیرون! کسی میپرسید قبول نشی,چی؟
مگفتم میشم!
میگفت حالا اگه... میگفتم من فقط امسال کنکور میدم!هر چی شد, شد!سال دیگه اصلا کنکور نمیدم!(در هر صورت...)
آخر قبول شدم... یا خیلی مسائل دیگه!!!
امید به آینده هم جزئی از این قانون و زندگی هستش...:gol:
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
باکتاب رازآشنایی ندارم همینطوربافیلمش
ولی درباره قانون جذب زیادخوندم
یک طبقه ازکتابخونه م پره ازکتابهای که درباره ضمیرناآخودگاه ومثبت اندیشی وهپنوتیزم و.........
ولی هنوزبه قانون جذب اعتقادی ندارم
شاید چون تلاشی دراین موردنکردم
ولی درمورداشخاصی که ازنظرروحی به هم وابسته ایم میتونم تله پاتی انجام بدم
بایکی ازعزیز نرین های زندگیم که خیلی دوستش دارم ولی الان دیگه پیشم نیست بحدی ازنظرروحی نزدیک بودم که اگر می خواست بحثی بینمون پیش بیاد یکی دوشب قبل خوابشو می دیدم ویا اگربیمارمیشد ازطیق خواب متوجه میشدم
یکبار دربیمارستان بستری ودرکما بود ومن دسترسی به ملاقاتش نداشتم بشدت نگرانش بودم وبراش گریه می کردم و هرروز با تله پاتی سعی می کردم بهش بفهمونم که درکنارتختش نشستم وبراش گریه می کنم بعدازچهارروزازکما خارج شده بود وبه من زنگ زد که درحالت نیمه بیهوش حس کردم درکنارتختم نشستی وگریه میکنی ونگرانی وهمین باعث شد هوشیاربشم و با هرمشقتی بود تونسته بودبه من زنگ بزنه وازنگرانی خارجم کنه

نمیدونم این به قاون جذب هیچ ارتباطی داره یانه
اگرداره پس تاحدودی میتونم به این قانون معتقدبشم
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستانی که خواهان دیدن کتاب راز هستن و یا مستند اون می‌تونن به لینک زیر مراجعه کنند

click here

کتاب بصورت انگلیسی زبانه


 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه‌ی صحبت‌ها رو دوست عزیزم امید گفتن و من دیگه چیزی نیست بگم

ولی در رابطه با حرفای ونوس عزیز

در رابطه با تله پاتی من هم اعتقاد دارم، ولی دلیلش رو نمی‌دونم در واقع ....
بارها هم برام اتفاق افتاده و بعد به صورت مصور دیدم
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امید عزیز خیلی زیبا بیان کردند، تا الان چه اهدافی رو بدست اوردیم و هدف بعدی چیست ....

یه سوال، این درسته که ما با این ذهنیتی که داریم ( ذهنیتی کاملن ایرانی ) در همین ابتدای کار بریم به سراغ اینکه ...
من الان منتظر تاکسی هستم، تا 5 دقه دیگه حتمن تاکسی می‌رسه
آیا این عقیده درسته ؟
بهتر نیست ابتدا ذهنمون رو روشن کنیم، وقتی ذهنمون به سمت مثبت اندیشی بره، به طبع زندگی رو با طعم شیرینش حس می‌کنیم و همیشه نیمه پر لیوان رو می‌بینیم
کاری کنیم که این حرف ( تاکسی 5 دقه دیگه می‌رسه ) دیگه به ذهنمون خطور نکنه، بلکه توی ذهنمون باشه

1-از خونه می‌زنیم بیرون، و تا مقصد تنها 30 دقیقه وقت داریم، به حتم توی این مدت زمان ما به مقصد می‌رسیم
2-حال یا تاکسی زودتر میرسه یا دیرتر
وقتی بخش اول رو مد نظر داشته باشیم، بخش دوم خود به خود طوری ساخته می‌شه که تاکسی ما رو سر ساعت به مقصد برسونه

از نظر من، راز وسیله‌ایست برای اینکه افکار منفی رو از خودمون دور کنیم و افکار مثبت رو وارد زندگیمون کنیم

وقتی عادت کردیم به مثبت اندیشیدن، ذهن ما به سمت خواسته‌های مطلوب می‌ره، و بعد از این مهمه که قانون جذب خودش رو نشون می‌ده و البته قانون جذب بدون تلاش برای جذب کردن مطلوب، مفید واقع نمی‌شه

این موضوعیه که در نوشته بعدی خودم در تاپیک " آکواریوم من .... " می‌خوام بیان کنم و اونجا می‌تونم موضوع رو بهتر بیان کنم، البته هنوز توی مقدمه هستیم

:gol:

ممنونم از همگی که لطف می‌کنن و اینجا به من کمک میکنن
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
باکتاب رازآشنایی ندارم همینطوربافیلمش
ولی درباره قانون جذب زیادخوندم
یک طبقه ازکتابخونه م پره ازکتابهای که درباره ضمیرناآخودگاه ومثبت اندیشی وهپنوتیزم و.........
ولی هنوزبه قانون جذب اعتقادی ندارم
شاید چون تلاشی دراین موردنکردم
ولی درمورداشخاصی که ازنظرروحی به هم وابسته ایم میتونم تله پاتی انجام بدم
بایکی ازعزیز نرین های زندگیم که خیلی دوستش دارم ولی الان دیگه پیشم نیست بحدی ازنظرروحی نزدیک بودم که اگر می خواست بحثی بینمون پیش بیاد یکی دوشب قبل خوابشو می دیدم ویا اگربیمارمیشد ازطیق خواب متوجه میشدم
یکبار دربیمارستان بستری ودرکما بود ومن دسترسی به ملاقاتش نداشتم بشدت نگرانش بودم وبراش گریه می کردم و هرروز با تله پاتی سعی می کردم بهش بفهمونم که درکنارتختش نشستم وبراش گریه می کنم بعدازچهارروزازکما خارج شده بود وبه من زنگ زد که درحالت نیمه بیهوش حس کردم درکنارتختم نشستی وگریه میکنی ونگرانی وهمین باعث شد هوشیاربشم و با هرمشقتی بود تونسته بودبه من زنگ بزنه وازنگرانی خارجم کنه

نمیدونم این به قاون جذب هیچ ارتباطی داره یانه
اگرداره پس تاحدودی میتونم به این قانون معتقدبشم
:gol:
شما هم از قانون جذب استفاده میکنی...!
چون به تله پاتی, اعتقاد داری...!
و وقتی بهش دسترسی نداشتی, یقین داشتی, که بهش فکر میکنی و ... اون هم حس میکنه!
کائنات, در خدمت تو درومدن و این کار رو برات انجام دادن...!
شما دارین ازش استفاده میکنین...(شاید از خیلی هایی که بهش اعتقاد داشته باشن هم بیشتر...)

قانون جاذبه رو میشه واسه ی خیلی موضوعات استفاده کرد...

واسه چیزایی که تو ذهن نگنجن...

میتونیم چیزای فرا بشری باهاش جذب کنیم...
محدود به مادیات نیستش...:gol:
 

aries

عضو جدید
اگه این نوشته ها, جوری باشن که حرف از آینده نباشن مفیدتر خواهند بود!!
تو نوشته هاتون, بعنوان مثال: نباید بنویسین که من قبول میشم! من موفق میشم!!
باید بنویسین: من موفق شدم! من قبول شدم! من احساس خوبی دارم!
خدایا! شکرت که قبول شدم...!:gol:[/QUOTE]


علی بوددددددد:gol:تا حالا بهش اینجوری فکر نکرده بودم مرسییییی:heart:
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
امید عزیز خیلی زیبا بیان کردند، تا الان چه اهدافی رو بدست اوردیم و هدف بعدی چیست ....

یه سوال، این درسته که ما با این ذهنیتی که داریم ( ذهنیتی کاملن ایرانی ) در همین ابتدای کار بریم به سراغ اینکه ...
من الان منتظر تاکسی هستم، تا 5 دقه دیگه حتمن تاکسی می‌رسه
آیا این عقیده درسته ؟
بهتر نیست ابتدا ذهنمون رو روشن کنیم، وقتی ذهنمون به سمت مثبت اندیشی بره، به طبع زندگی رو با طعم شیرینش حس می‌کنیم و همیشه نیمه پر لیوان رو می‌بینیم
کاری کنیم که این حرف ( تاکسی 5 دقه دیگه می‌رسه ) دیگه به ذهنمون خطور نکنه، بلکه توی ذهنمون باشه

1-از خونه می‌زنیم بیرون، و تا مقصد تنها 30 دقیقه وقت داریم، به حتم توی این مدت زمان ما به مقصد می‌رسیم
2-حال یا تاکسی زودتر میرسه یا دیرتر
وقتی بخش اول رو مد نظر داشته باشیم، بخش دوم خود به خود طوری ساخته می‌شه که تاکسی ما رو سر ساعت به مقصد برسونه

از نظر من، راز وسیله‌ایست برای اینکه افکار منفی رو از خودمون دور کنیم و افکار مثبت رو وارد زندگیمون کنیم

وقتی عادت کردیم به مثبت اندیشیدن، ذهن ما به سمت خواسته‌های مطلوب می‌ره، و بعد از این مهمه که قانون جذب خودش رو نشون می‌ده و البته قانون جذب بدون تلاش برای جذب کردن مطلوب، مفید واقع نمی‌شه

این موضوعیه که در نوشته بعدی خودم در تاپیک " آکواریوم من .... " می‌خوام بیان کنم و اونجا می‌تونم موضوع رو بهتر بیان کنم، البته هنوز توی مقدمه هستیم

:gol:

ممنونم از همگی که لطف می‌کنن و اینجا به من کمک میکنن
:gol:قربونت جاوید جان... شما لطف داری...:gol:
درسته
در واقع ما نباید به جزئیات فکر کنیم...
ما باید کلیات رو در نظر بگیریم!
خود کائنات روش و جزئیات رو پیاده سازی میکنن!
ما اصلا نباید به روش رسیدن یا طرز زود رسیدن فکر کنیم...!
ما مطمئن هستیم که زود میرسیم...!:gol:
حالا هر جور شده, زود خواهیم رسید...:gol:

ولی مهمترین مسئلش, طریقه ی فکر کردن و نگاه به همه ی زندگی هستش که خودت گفتی و اون مثبت اندیشیه...:gol:
 

aries

عضو جدید
خیلی خوشحالم که داریم در مورد این موضوع حرف میزنیم........
از mr javid &mr omidهم خیلی خیلی ممنونم:gol:
 

yekbinam

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام،دوستان
من هم به اين قانون اعتقاد دارم تا حالا به منفی ها رسيدم:D.ولی مثبتش نميدونم چرا جواب نميده راستی لينک دانلود فارسی کتاب راز
 

abdola_farzad

عضو جدید
منم امتحانش کردم خوب همونطوری که گفتی نحوه ی خواستن و باور داشتن قانون خیلی مهمه ولی همیشه جواب نمیده ...

منم امتحانش کردم خوب همونطوری که گفتی نحوه ی خواستن و باور داشتن قانون خیلی مهمه ولی همیشه جواب نمیده ...

انسان ضمن صحبت نباید پیش بینی وقایع بد رابکند
زیرا وقایع بدزود اتفاق می افتد درصورتیکه حدوث وقایع خوب طول میکشند یا اتفاقی نمی افتد.
< کتاب سینوهه >
 

میتا

کاربر بیش فعال
خیلی جالبه من هروقت به موضوعی فک میکنم برام اتفاق میافته! نمیدونم باور میکنین یا نه اما دیروز دقیقا داشتم فیلم راز رو دوباره نگاه میکردم ! ;) من هم به کتاب راز اعتقاد دارم هم به کتابای پائولو کوئیلو مخصوصا کیمیاگر !
تو این کتاب میخونیم : وقتی ارزوی چیزی رو داری تمام کیهان دست به دست هم میدهد تا ارزویت را براورده کند
دوستای عزیزم باید فبول کنیم که افکار ما جریاناتی رو که در اینده برای ما میافتند رو رقم میزنن در نتیجه این مهمه که مثلا چه اهنگایی گوش میکنیم : غمگینند یا شاد ؟ چه جور کتابایی میخونیم؟
این کتابا بیشتر به ما کمک میکنند که ارام بشیم یا نه ؟
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز

yekbinam

عضو جدید
کاربر ممتاز
با یه بار دیدن,و... درست پیش نمیره!
این قانون رو خیلی تو زندگیم استفاده کردم!(حتی وقتی نمیشناختمش)
من واسه کنکور, شاید کمتر از 2هفته, روزی چند ساعت درس خوندم! و مطمئن بودم که قبول میشم! و اصلا سال دوم خوندن رو از تو سرم اورده بودم بیرون! کسی میپرسید قبول نشی,چی؟
مگفتم میشم!
.

چه جالب برادر من هم با همين روش قبول شد.واقعاً غير قابل باور بود.ولی اون هميشه ميگفت ميشه و شد!بيشتر به همين دليل من اعتقاد پيدا کردم.
برعکس من چون فکرمو متمرکز کرده بودم روی نشدن به رشته مورد علاقم نرسيدم.
دوست داشتم مهندسی پزشکی بخونم ولی معماری ميخونم.
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه جالب برادر من هم با همين روش قبول شد.واقعاً غير قابل باور بود.ولی اون هميشه ميگفت ميشه و شد!بيشتر به همين دليل من اعتقاد پيدا کردم.
برعکس من چون فکرمو متمرکز کرده بودم روی نشدن به رشته مورد علاقم نرسيدم.
دوست داشتم مهندسی پزشکی بخونم ولی معماری ميخونم.
:gol:معماری هم خیلی خیلی قشنگه...!:gol:
من که خیلی دوست داشتم معماری بخونم...
ولی کامپیوتر گولم زد!
بعدنا پشیمون شدم!:D
دقیقا, منم, میگفتم قبول میشم!به همه میگفتم که کنکور, 80% امید و 20% درس خوندنه...!
که البته همه ی مسائل زندگی همینه...:gol:
 

yekbinam

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:معماری هم خیلی خیلی قشنگه...!:gol:
من که خیلی دوست داشتم معماری بخونم...
ولی کامپیوتر گولم زد!
بعدنا پشیمون شدم!:D
دقیقا, منم, میگفتم قبول میشم!به همه میگفتم که کنکور, 80% امید و 20% درس خوندنه...!
که البته همه ی مسائل زندگی همینه...:gol:
معماری هم قشنگه بله حق با شماست.بعضی وقتا درکش سخته.به خصوص اگه بخواين توضيحش بدين يا با علم به بعضی چيز ها برسينو دليل بيارين
کامپيوتر هم که قشنگه.يعنی از چيزی که با جذب بهش رسيدين پشيمون شدين؟
يه قسمت جذب هم همينه.در مورد خودم همين معماری و مهندسی پزشکی به هر کی گفتم تعجب کرده کلی هم برام دليل آورده که تو به موقعيت بهتری رسيدی.از نظر بقيه.با در نظر گرفتن شرايط البته اين بهتره.




يه وقتايی آدم يه چيزی ميخواد بهش نميرسه براش بهتره يا ميرسه بعداً پشيمون ميشه اينو نميدونم چطوری ميشه حل کرد.
ما سعی ميکنيم به مثبت فکر کنيم و جذبش کنيم،وقتی ميگيم يه چيزی نميشه خب داريم روی نشدن جذب ميکنيم ولی نميدونم چرا دقيقاً از همون چيز هايی که ميترسيم يا دوست نداريم برامون اتفاق مييوفته.ما که روی اتفاق نيفتادنش تمرکز کرديم.
ديگه اينکه من احساس ميکنم جذب منفيها برام راحت تره.اگه نخوام يه چيزی اتفاق بيوفته،حتماً ميوفته ميگن يه تفکر مثبت خيلی بيشتر از منفی ارزش داره و انرژی ميده.ولی در مورد من بر عکسش اتفاق ميوفته:D
راستش نميدونم سؤالم ربطی به تاپيک داره يا نه پس اين تقدير که ميگن يه؟قسمت نبود.حکمت نبوداز اين عبارات مشابه
يه مورد ديگه زمان!اين يکی برای من خيلی مهمه.ميشه کنترلش کرد يا نه؟
در مورد کنکور هم اگه قبلاً کسی اين جمله را به من ميگفت کلی براش دليل ميآوردم که نه ولی الان ميگم آره!:D
چقدر سؤال پرسيدم!:D
 
آخرین ویرایش:

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
معماری هم قشنگه بله حق با شماست.بعضی وقتا درکش سخته.به خصوص اگه بخواين توضيحش بدين يا با علم به بعضی چيز ها برسينو دليل بيارين
کامپيوتر هم که قشنگه.يعنی از چيزی که با جذب بهش رسيدين پشيمون شدين؟
يه قسمت جذب هم همينه.در مورد خودم همين معماری و مهندسی پزشکی به هر کی گفتم تعجب کرده کلی هم برام دليل آورده که تو به موقعيت بهتری رسيدی.از نظر بقيه.با در نظر گرفتن شرايط البته اين بهتره.



يه وقتايی آدم يه چيزی ميخواد بهش نميرسه براش بهتره يا ميرسه بعداً پشيمون ميشه اينو نميدونم چطوری ميشه حل کرد.
ما سعی ميکنيم به مثبت فکر کنيم و جذبش کنيم،وقتی ميگيم يه چيزی نميشه خب داريم روی نشدن جذب ميکنيم ولی نميدونم چرا دقيقاً از همون چيز هايی که ميترسيم يا دوست نداريم برامون اتفاق مييوفته.ما که روی اتفاق نيفتادنش تمرکز کرديم.
ديگه اينکه من احساس ميکنم جذب منفيها برام راحت تره.اگه نخوام يه چيزی اتفاق بيوفته،حتماً ميوفته ميگن يه تفکر مثبت خيلی بيشتر از منفی ارزش داره و انرژی ميده.ولی در مورد من بر عکش اتفاق ميوفته:D
راستش نميدونم سؤالم ربطی به تاپيک داره يا نه پس اين تقدير که ميگن يه؟قسمت نبود.حکمت نبوداز اين عبارات مشابه
يه مورد ديگه زمان!اين يکی برای من خيلی مهمه.ميشه کنترلش کرد يا نه؟
در مورد کنکور هم اگه قبلاً کسی اين جمله را به من ميگفت کلی براش دليل ميآوردم که نه ولی الان ميگم آره!:D
چقدر سؤال پرسيدم!:D
من اونوقت, این رشته رو دوست داشتم! و این خواسته رو داشتم! و بهش رسیدم!
که ای کاش, خواسته ی من یه رشته ی دیگه بود!
مهندسی پزشکی, پسر عمه ی من, داره میخونه!
اونم راضی نیست! تو ایران میگه اصلا فرصت شغلی نداره... و کمتر از ارشد هم به درد نمیخوزه...!
میگه اسمش بزرگتر از کاراییشه!و....

معمولا, ما وقتی نمیخوایم یه چیزی اتفاق بیافته, به این فکر میکنیم: نکنه اتفاق بیافته! یا الآن اتفاق میافته! یا , اگه اتفاق بیافته ضایع میشم! یا ....!

اگه به نیمه ی پر نگاه کنین,جذب مثبت ها خیلی خیلی براتون راحت تر میشه...!:gol:
(شاید خیلی هامون منفی ها رو بیشتر جذب میکنیم!اینم بخاطر اینکه تو ایران بزرگ شدیم! با این عقاید! شاید خیلی وقت ها خرافات! یا ... که همیشه منفی نگر بودیم...!)

منظورتون رو از کنترل زمان نهفهمیدم...!:gol:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان
خوبین ؟
شما وارد یه رشته شدین، و الان می‌گین چرا اون رشته نیستم! حال یه سوال دارم
آیا اگه اون رشته بودین، نمی‌گفتین چرا یه رشته‌ی دیگه نیستین یا چرا رشته‌ای که الان هستین، نیستین ؟

این خیلی کمک می‌کنه بهتون :gol:
 

aries

عضو جدید
:gol:معماری هم خیلی خیلی قشنگه...!:gol:
من که خیلی دوست داشتم معماری بخونم...
ولی کامپیوتر گولم زد!
بعدنا پشیمون شدم!:D
دقیقا, منم, میگفتم قبول میشم!به همه میگفتم که کنکور, 80% امید و 20% درس خوندنه...!
که البته همه ی مسائل زندگی همینه...:gol:


نه دیگه با این مخالفم:razz:
 

Similar threads

بالا