••๑۩๑۞๑۩๑ مسابقه بزرگ ادبی این عکس متعلق به کیست؟ دارای جایزه ویژه ๑۩๑۞๑۩๑ ••

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
فکر کنم ایشون "کورس سرهنگ زاده"باشند


آفرین درسته .... :gol::gol::gol:

بچه ها من دقیقا اطلاعات ندارم نسبت به این تاپیک...

جواب نغمه جون درست بود. مرسی :heart::gol:

سرمد جان از شما هم ممنوم. :gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در این آلبوم قطعات زیبایی رو با صدای گرم و خاطره انگیز کوروس سرهنگ زاده می شنویم. زهره، ای کاروان، افسون و بسیاری از آهنگهای کوروس بر سر زبان مردم ما بوده و هست...[/FONT]



کورس سرهنگ زاده در سال 1316 در پاریزِ سیرجان متولّد شد.اکثر آهنگهای او از حبیب الله بدیعی می باشد که حاصل ۱۳ سال همکاری ایشان می باشد، آنچه درباره صدای كورس سرهنگ زاده گفتنی است سوز صدا و تحریر های درشت و خاصّ صدای اوست كه جلوه ای دیگر به كار او داده است.اشعاری از بسیاری از ترانه سرایان آن دوران مانند معینی کرمانشاهی، تورج نگهبان و ایرج نیری را اجرا کرد. علاوه بر بدیعی، سرهنگ زاده آهنگ هایی از مجید وفادار و مجید لشگری را هم اجرا کرده است.

او را در خوانندگی پیرو سبک داریوش رفیعی می دانند. در کارنامه‌ی هنری سرهنگ زاده بازخوانی تعدادی از آهنگ های رفیعی مانند "باد صبا"، "زهره" و "من شمع شبم" نیز به چشم می خورد.

این هنر مند برای مدتی هم سردبیری مجله‌ی کیهان بچه ها را بر عهده داشت. گویا ایشان در قید حیات بوده و در کرج ساکن اند. سلامتی و طول عمرشان آرزوی ماست.:gol:
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

حمید مصدق

حمید مُصَدِّق (زادهٔ ۹ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشتهٔ ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران) شاعر و حقوقدان ایرانی بود.
حمید مصدق بهمن ۱۳۱۸ در شهرضا متولد شد. چند سال بعد به همراه خانواده‌اش به اصفهان رفت و تحصیلات خود را در آنجا ادامه داد. او در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی هم مدرسه بود و با آنان دوستی و آشنایی داشت.
مصدق در ۱۳۳۹ وارد دانشکده حقوق شد و در رشته بازرگانی درس خواند. از سال ۱۳۴۳ در رشته حقوق قضایی تحصیل کرد و بعد هم مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد گرفت. در ۱۳۵۰ در رشته فوق لیسانس حقوق اداری از دانشگاه ملی دانش‌آموخته شد و در دانشکده علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان به تدریس پرداخت.
وی پس ار دریافت پروانه وکالت از کانون وکلا در دوره‌های بعدی زندگی همواره به وکالت اشتغال داشت و کار تدریس در دانشگاه‌های اصفهان، بیرجند و بهشتی را پی می‌گرفت.
در ۱۳۴۵ برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. تا سال ۱۳۵۸ بیشتر به تدریس روش تحقیق اشتغال داشت و از ۱۳۶۰ تدریس حقوق خصوصی به خصوص حقوق تعاون . مصدق تا پایان عمر عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود و مدتی نیز سردبیری مجله کانون وکلا را به عهده داشت.
حمید مصدق در هشتم آذرماه ۱۳۷۷ بر اثر بیماری قلبی در تهران درگذشت.
نمونه اشعار
شعر دشت ارغوان که از مجموعه سالهاي صبوري گزیده شده است:
« آه چه شام تيره اي، از چه سحر نمي شود»
« ديو سياه شب چرا جاي دگر نمي شود؟»
« سقف سياه آسمان سوده شده ست از اختران.»
« ماه چه، ماه آهني، اين كه قمر نمي شود»
« واي ز دشت ارغوان، ريخته خون هر جوان»
« چشم يكي به ماتم اينهمه تر نمي شودا»
« مادر داغدار من، طعنه تهنيت شنو»
« بهر تو طعن و تسليت، گر چه پسر نمي شود»
« كودك بينواي من، گريه مكن براي من»
« باغ ز گل تهي شده، بلبل زار را بگو:»
« از چه ز بانگ زاغها، گوش تو كر نمي شود »
« اي تو بهار و باغ من، چشم من و چراغ من»
« بي همگان به سر شود، بي تو به سر نمي شود »

منظومه‌ها و اشعار
درفش کاویان(۱۳۴۱)
آبی، خاکستری، سیاه(۱۳۴۳)
در رهگذار باد(۱۳۴۷)
دو منظومه؛ شامل آبی، خاکستری، سیاه - در رهگذار باد(۱۳۴۸)
از جدایی‌ها(۱۳۵۸)
سال‌های صبوری(۱۳۶۹)
تا رهایی؛ شامل مجموعه‌های فوق(۱۳۶۹)
شیر سرخ(۱۳۷۶)​
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چهره بعدی یک داستان نویس است.



 

lastgoddess

عضو جدید
صادق هدایت :28 بهمن 1281.تهران
والدینپدرش هدايت قلي خان هدايت (اعتضادالملك)‌ فرزند جعفرقلي خان هدايت(نيرالملك) و مادرش خانم عذري- زيورالملك هدايت دختر حسين قلي خان مخبرالدوله دوم
آثار· مجموعه «زنده به گور» مشتمل بر داستانهاي :زنده به گور،اسير فرانسوي ،داود گوژپشت،مادلن،آتش پرست،آبجي خانم ،مرده خورها،آب زندگي
مجموعه «سه قطره خون» مشتمل بر داستانهاي:
سه قطره خونگرداب ،داش آكل، آينه شكسته ،طلب آمرزش، لاله،صورتك ها،چنگال ها،محلل
«اصفهان نصف جهان»: كتاب مستقل-كتابخانه خاور
مجموعه «سايه روشن» مشتمل بر داستانهاي:
س.گ.ل.ل،زني كه مردش را گم كرد،عروسك پشت پرده،آفرينگان ،شب هاي ورامين ،آخرين لبخند،پدران آدم
«نيرنگستان»- كتاب مستقل،«مازيار»- كتاب مستقل با همكاري مجتبي مينوي
«علويه خانم»- كتاب مستقل،«وغ وغ ساهاب»- كتاب مستقل با همكاري مسعود فرزاد
«ترانه هاي خيام»- كتاب مستقل - مطبعه روشنايي،«البعثه الاسلاميه في البلاد الافرنجيه» - كتاب مستقل
« شرط بندي» ترجمه از آنتوان چخوف در مجموعه گل هاي رنگارنگ
بوف كور» كتاب مستقل - چاپ پلي كپي شده،«كارنامه اردشير پاپكان» ترجمه از متون پهلوي ضمنا شامل « زند و هومن يسن» ترجمه از متون پهلوي،«گجسته اباليش» - ترجمه از متن پهلوي
مجموعه «سگ ولگرد» شامل داستانهاي
سگ ولگرد،دن ژوان كرج،بن بست،كاتيا،تخت ابونصرتجلي،تاريكخانه،ميهن پرست
ولنگاري» مجموعه داستانهاي:
قضيه مرغ روح،قضيه زير بته،قضيه فرهنگستان،قضيه دست بر قضا،قضيه خر دجال،قضيه نمك تركي
«مسخ» - اثر فرانتس كافكا، ترجمه با همكاري حسن قائميان
مجموعه «فرهنگ عاميانه مردم ايران» مشتمل بر بخش هاي:
نيرنگستان-ترانه ها، متل ها، اوسانه و غيره -تحقيقات صادق هدايت (چاپ براي بار اول)

مرگ19 فروردین 1330،در شهر پاریس با گاز خودکشی کرد.قطعه 85 گورستان پرلاشز

صادق هدایت،نویسنده ی ایرانی، در خانواده ای متولد شده است که پدر و مادر از تبار رضا قلي خان هدايت - از نويسندگان، شعرا و مورخان قرن سيزدهم ايران_ بودند.
هدایت،دبستان را در سال 1287 در مدرسه ی علمیه تهران آغاز کرد و تحصیلات متوسطه ی خود را در سال 1304 به پایان رسانید.در سال 1305،با گروهی برای تحصیل عازم بلژیک شد،اما به دلیل شکایت او از آب و هوا،بالاخره او را به پاریس منتقل کردند.
او اولین بار در سال 1307،سعی کرد خود را در رودخانه ی مارن شهر ساموا اسپانیا غرق کند،اما قایقی سر رسید و او را نجات دادند.
در سال 1309 به ایران باز می گردد و تا سال 1329 که بار دیگر به پاریس رفت، چندین شغل را تجربه کرد از جمله:کار در بانک ملی،کار در اداره ی کل تجارت،وزارت امور خارجه، شركت سهامي كل ساختمان،اداره ی موسیقی و در دانشکده ی هنرهای زیبا در سمت مترجم.
در این سالها ،ابتدا گروه ربعه شكل گرفت كه عبارت بودند از: بزرگ علوي، مسعود فرزاد، مجتبي مينوي و صادق هدايت.با مجلات مختلفی چون مجله ی موسیقی، مجله ی پیام نور و سخن یز همکاری می کرد.
صادق هدایت،در 19 فروردین 1330،در 48 سالگی ،به وسیله ی گاز دست به خودکشی زد و در گورستان پرلاشز در پاریس ، خفت.
 
  • Like
واکنش ها: floe

lastgoddess

عضو جدید
چهره بعدی..........

ایشون از نویسندگان بزرگ امریکایی هستند ..................
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ببخشید من می تونم کسی که انتخاب میکنم ایرانی نباشه؟
توی هیچ جای این تاپیک اشاره نشده که عکسی رو که انتخاب میکنید منحصرا ایرانی باشه فقط چهره باید ادبی باشه
بازم نمیدونم که میشه عکس چهرهای مشهور خارجی رو اینجا قرار داد یا نه؟
اما اگه شما اصرار دارید عکستون ایرانی نباشه لطفا بیشتر راهنمایی کنید(البته با اجازه آقا سرمد)
 

lastgoddess

عضو جدید
توی هیچ جای این تاپیک اشاره نشده که عکسی رو که انتخاب میکنید منحصرا ایرانی باشه فقط چهره باید ادبی باشه
بازم نمیدونم که میشه عکس چهرهای مشهور خارجی رو اینجا قرار داد یا نه؟
اما اگه شما اصرار دارید عکستون ایرانی نباشه لطفا بیشتر راهنمایی کنید(البته با اجازه آقا سرمد)
باشه نوضیح بیشتری میدم این نویسنده از بزرگترین نویسندگان داستانهای علمی تخیلیه ودر ضمن پروفسوره بیوشیمی در دانشگاه بوستون بوده اند.............
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز





کوتاه از آیزاک آسیموف
آیزاک آسیموف یا به روایتی اِسحاق عاصِم‌اُف (‎به روسی Исаак Озимов و بعدها Айзек Азимов‏) (۲ ژانویه ۱۹۲۰ - ۶ آوریل ۱۹۹۲) نویسندهٔ یهودی‌الاصل آمریکایی روسی تبار ژانرهای علمی، علمی-تخیلی، فانتزی، وحشت و دکتر در بیوشیمی بود. شهرت اصلی او بیشتر به خاطر سری بنیاد (در ایران سری امپراتوری کهکشانی) است. قوانین سه‌گانهٔ رباتیک وی از شهرت جهانی برخوردار است و دایره‌المعارف بریتانیکا وی را واضع واژه رباتیک در زبان انگلیسی می‌شناسد. وی بیش از ۵۰۰ عنوان کتاب در تمام دسته‌های اصلی رده‌بندی دیوی (به جز فلسفه) دارد و سیارک آسیموف ۵۰۲۰ به افتخار وی نامگذاری شده. آسیموف، کلارک و هاین‌لاین به عنوان سه نویسندهٔ بزرگ ژانر علمی-تخیلی شناخته می‌شوند.

زندگی
روونا موریل، آسیموف را نشسته بر تختی مزین به نقشهایی از حاصل عمرش تصویر کرده‌است.
او در استان اسمولنسک در شوروی (روسیهٔ امروزی) در یک خانواده آسیابان یهودی متولد شد. در سن پنج سالگی خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت کردند. از آنجا در خانه با او به زبانهای ییدیش (زبان یهودیان اروپای شرقی) و انگلیسی صحبت می‌کردند به هر دو زبان روان سخن می‌گفت، اما روسی نیاموخت.
خواندن را از پنج سالگی آموخت و از آن هنگام در امور ادارهٔ مغازهٔ لبنیات‌فروشی به خانواده کمک می‌کرد. خود وی سحرخیزی‌اش در سالهای آینده را مرهون همین کمکها و تلاشش برای راضی کردن پدر به اینکه تنبل نیست می‌دانست. در همان مغازه مجله‌های علمی-تخیلی هم فروخته می‌شد و آیزاک کوچک آنها را می‌خواند. در حدود یازده سالگی او شروع به نوشتن داستان کرد و چند سالی بیشتر نگذشته بود که توانست داستان‌هایش را به مجله‌های عامه پسند بفروشد.در ۱۸ سالگی نخستین داستانش را به نام «گشتی در حوالی سیارک وستا» نوشت که در شماره اکتبر ۱۹۳۸مجله داستان‌های حیرت‌آور چاپ شد.
سه سال بعد، در سال ۱۹۴۱ داستان دیگری با عنوان شبانگاه به مجله داستان علمی - تخیلی حیرت‌آور فروخت که در آن زمان برترین مجله در این عرصه بود. مجله داستان علمی - تخیلی حیرت‌آور برای هر کلمه یک سنت پرداخت می‌کرد. آسیموف در مورد این داستان چنین می‌گوید: "پس برای یک داستان ۱۲هزار کلمه‌ای ۱۲۰ دلار باید می‌گرفتم ولی وقتی چک ۱۵۰ دلاری دریافت کردم گمان کردم اشتباه شده و پس از تماس با سردبیر دریافتم که او آنقدر از داستان خوشش آمده که یک چهارم سنت برای هر کلمه فوق العاده پرداخت کرده‌است.»
او از ابتدا نبوغ خود را در آموختن نشان داد. او چند کلاس را یک مرتبه بالا رفت و در ۱۵ سالگی دیپلم گرفت. او در ۱۹۳۹ از دانشگاه کلمبیا فارغ التحصیل شد و به سال ۱۹۴۸ دکتری بیوشیمی اش را اخذ کرد. پس از اخذ مدرک عضو هیئت علمی دانشگاه بوستون شد. از سال ۱۹۵۸ تدریس را کنار گذاشت و به صورت تمام وقت به نوشتن پرداخت (درآمد نویسندگی‌اش از حقوق دانشگاه بیشتر شده بود). با داشتن حق تصدی حتی در چنین شرایطی عضو هیئت علمی باقی ماند (همین حق تصدی در کتاب آزمایش مرگ نقش مهمی بازی می‌کند.). در ۱۹۷۹ دانشگاه به پاس نوشته‌هایش او به استاد کامل ارتقا داد. وی دوبار ازدواج کرد، بار دوم با جانت ا. جپسون (که او نیز یک نویسندهٔ سبک علمی-تخیلی نیز است) و دو فرزند داشت.
زندگی عادی او چنین بود که راس ساعت ۶ صبح بیدار شود و در ساعت ۷:۳۰ پشت ماشین تحریر خود بنشیند و تا ۱۰ شب کار کند. آسیموف در جلد نخست زندگی‌نامه خود با عنوان «خاطره‌ای هنوز سرسبز» که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد، توضیح داده که چگونه نویسنده‌ای وقت شناس شده‌است.
پدر روسی او در بروکلین چند دکان شیرینی فروشی داشت که از ساعت ۶ صبح تا ۱ نیمه شب باز بودند. آیزاک نوجوان هر صبح ساعت ۶ از خواب بر می‌خواست تا روزنامه پخش کند و هر بعد از ظهر تند از مدرسه باز می‌گشت تا به پدرش کمک کند و اگر چند دقیقه دیر می‌کرد پدرش او را سرزنش می‌کرد که بچه تنبلی است. پس از گذشت ۵۰ سال آسیموف در زندگینامه‌اش از این عادت چنین یاد می‌کند: «برای من مایه غرور است که هر چند ساعت شماطه داری دارم اما هیچ گاه آن را کوک نمی‌کنم و ساعت ۶ صبح خود از خواب بیدار می‌شوم، من هنوز به پدرم ثابت می‌کنم که آدم تنبلی نیستم.»
آسیموف دچار ترس از فضاهای باز بود و جاهای کوچک و بسته را ترجیح می‌داد. اگر چه آسیموف درباره سفرهای فضایی در دنیاهای ناشناخته و به مدت سال‌های نوری بی‌شمار نوشت، ولی خودش از پرواز کردن با هواپیما اکراه داشت. بن بوا، ویراستار آثار او گفته‌است: «آیزاک می‌گوید دوست دارد در فضا و در پهنه آسمان‌ها پرواز کند، اما فقط در تخیلش.» جلوهٔ این ترس را می‌توان در داستان غارهای پولادی (جزو سری روبوتی آسیموف) مشاهده کرد که در آن تمام جمعیت زمین در شهرهای بسته و زیرزمینی در فضاهای کوچک زندگی می‌کنند. آسیموف دچار ترس از پرواز هم بود و در تمام عمرش تنها دو بار با هواپیما مسافرت کرد، که هر دو بار آن اجباری و غیر قابل اجتناب بود. در همان کتاب غارهای پولادی، الیجاه بیلی (قهرمان اصلی این کتاب و کتابهای خورشید عریان و روبوتهای سپیده‌دم) دچار ترس از پرواز است و آسیموف نیم صفحه‌ای را به شرح چگونگی ترس و احساس بیلی می‌پردازد.
او از ۱۹۸۵ تا پیش از مرگش رییس انجمن امانیست‌های آمریکا بود. بعد از مرگش جای او را دوست و همکار نویسنده‌اش کورت ونه‌گات گرفت. او همچنین دوست نزدیک جین رودنبری (نویسندهٔ اصلی داستان‌های پیشتازان فضا Star Trek) هم بود و در وهلهٔ اول او علمی-تخیلی بودن ایدهٔهای رودنبری را برای مسوولان کمپانی پارامونت تایید کرد. بعدها در یکی از قسمت‌های سریال شخصیتی روبوتی معرفی شد که به یاد آسیموف مغز پوزیترونی داشت، که البته این تنها شباهت آن به روبوتهای آسیموف بود.) هم بود.
آیزاک آسیموف در ششم آوریل سال ۱۹۹۲ درگذشت. مدتی بعد از مرگ وی اعلام شد که مرگ وی در اثر بیماری ایدز بوده‌است، این طور اعلام شده که وی در اثر انتقال خون در یک عمل جراحی مبتلا شده بود.

افتخارات
داستان‌های علمی - تخیلی آسیموف جایزه‌های متعددی برد : ۵ جایزه «هوگو» که با انتخاب خوانندگان اعطا می‌شود و سه جایزه «نیبولاً که از طرف نویسندگان علمی - تخیلی اعطا می‌شود. تریلوژی یا داستان‌های سه‌گانه او که داستان یک امپراتوری کهکشانی در آینده‌است و از کتاب‌های»بنیاد«(۱۹۵۱)،»بنیاد امپراتوری«(۱۹۵۲)، و»بنیاد دوم" (۱۹۵۳) تشکیل یافته‌است جایزه هوگو سال ۱۹۶۶ را به عنوان بهترین مجموعه داستان علمی - تخیلی برای او به ارمغان آورد. او همچنین جایزه استاد بزرگ را که انجمن نویسندگان علمی‌تخیلی آمریکا به پاس یک عمر فعالیت موفقیت‌آمیز در زمینه داستان نویسی علمی-تخیلی اعطا می‌کرد در سال ۱۹۸۷ به دست آورد.

آثار
پرکاری آسیموف حیرت آور میباشد. وی نزدیک به ۵۰۰ کتاب در دامنه گسترده ای از موضوعات، از کتاب‌های کودکان گرفته تا کتاب‌های درسی ئ دانشگاهی نوشته است. بیشترین شهرت وی شاید به خاطر داستان‌های علمی - تخیلی بود و نقش پیشتازانه‌ او در بالا بردن داستان‌های علمی - تخیلی از سطح مجلات بی‌ژرفا به سطح فکری مربوط به جامعه‌شناسی و تاریخ و ریاضیات و علم باشد. آسیموف همچنین داستان‌های اسرار گونه و معما گونه نیز نوشته‌است. از وی کتاب‌هایی در نقد مسائل فیزیک، شیمی، زیست شناسی، اخترشناسی، طنز، شکسپیر، کتاب مقدس و موضوعات زیاد دیگر نیز چاپ شده است.

آسیموف در ایران
آیزاک آسیموف یکی از مشهورترین و محبوبترین نویسندگان سبک علمی-تخیلی است. می‌توان به جرات ادعا کرد که هر کتابخوان ایرانی با آسیموف آشنا است و حداقل یک داستان از او را خوانده.
این بخش از این نوشتار خُرد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.

قوانین رباتیک آسیموف
آسیموف با کمک ویراستار انتشارات دابل‌دی سه قانون برای رباتهای پوزیترونی خود تدوین کرد که به قوانین رباتیک آسیموف مشهور شدند. قوانینی که همه رباتها در آثار آسیموف (و حتی بسیاری جاهای دیگر، حتی گاهی در صنعت) ملزم به پیروی از آنها به طور غریزی هستند:
یک ربات نباید با ارتکاب عملی یا خودداری از انجام عملی باعث آسیب‌دیدن یک انسان شود.
یک ربات باید از فرمانهای انسان‌ها تبعیت کند مگر اینکه آن فرمانها در تعارض با قانون نخست باشد.
تا هنگامی که قانون نخست یا دوم زیرپا گذاشته نشده‌است ربات باید وجود خود را حفظ کرده و در بقای خود بکوشد.

گفتارها
“ هر دینی مانند یک فانتزی است برای دیگران, اما برای معتقدین آن حقیقت مقدس مطلق است. ”
“ من نیکبخت بوده‌ام که با ذهنی پر تکاپو و کارآمد و با قدرتی برای واضح اندیشیدن و توانایی برای ابراز چنان اندیشه‌هایی زاده شده‌ام. ”
“ برای من مایه غرور است که هر چند ساعت شماطه داری دارم اما هیچ گاه آن را کوک نمی‌کنم و ساعت ۶ صبح خود از خواب بیدار می‌شوم، من هنوز به پدرم ثابت می‌کنم که آدم تنبلی نیستم ”
“ اگر پزشکم به من بگوید، بیش از پنج دقیقه زنده نیستم، وقتم را تلف نخواهم کرد، سریعتر تایپ می‌کنم. ”​

 

lastgoddess

عضو جدید
استاد شفیعی کدکنی
[FONT=times new roman, times, serif]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]« به کجا چنین شتابان؟» / گون از نسیم پرسید [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]« دل من گرفته زاین جا / هوس سفر نداری / زغبار این بیابان؟» [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]« همه آرزویم اما / چه کنم که بسته پایم.» [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]« به کجا چنین شتابان؟ » [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]« به هر آن کجا که باشد، به جز این سرا، سرایم » [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]« سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را / چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی، / به شکوفه ها، به باران، / برسان سلام ما را».[/FONT] [/FONT][FONT=times new roman, times, serif]http://images.google.com/imgres?imgurl=http://www.hahmadi-persia.com/images/gallery/shafii%2520kadkani.jpg&imgrefurl=http://www.hahmadi-persia.com/links/album3.htm&h=337&w=538&sz=81&hl=en&start=27&usg=__1FqLlCqitkHRvChqiYgtTrAdzuE=&tbnid=R1kbMm3p6C_YrM:&tbnh=83&tbnw=132&prev=/images%3Fq%3D%25D8%25B4%25D9%2581%25DB%258C%25D8%25B9%25DB%258C%2B%25DA%25A9%25D8%25AF%25DA%25A9%25D9%2586%25DB%258C%26start%3D20%26gbv%3D2%26ndsp%3D20%26hl%3Den%26sa%3DN[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]
[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]زندگی[/FONT]
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در سال ۱۳۱۸ دربخش كدكن شهرستان تربت حیدریه در استان خراسان رضوی، چشم به جهان گشود. شفیعی کدکنی دوره‌های دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند، و چندی‌ نیز به‌ فراگیری‌ زبان‌ و ادبیات‌ عرب, فقه،‌ کلام‌ و اصول‌ سپری کرد. او مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات پارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت. او اکنون استاد ادبیات دانشگاه تهران است. او از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث شاعر خراسانی به شمار می رود و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمی کرد.
[FONT=times new roman, times, serif]کتاب ها واشعار[/FONT]

وی سرودن شعر را از جوانی به شیوه کلاسیک آغاز کرد. ولی پس از چندی به سوی سبک نو مشهور به نیما یوشیج روی آورد .او با نوشتن در کوچه باغ های نیشابور به نام‌آوری رسید. آثار شفیعی را می‌توان به دو گروه انتقادی و مجموعه اشعار خود وی تقسیم کرد. آثار انتقادی این نویسنده، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه نظریه ادبی می‌شود، که بخشی از آن‌ها در زیر آورده شده‌اند. در میان آثار نظری شفیعی کدکنی کتاب موسیقی شعر جایگاهی ویژه دارد و در میان مجموعه اشعار در کوچه باغ‌های نشابور آوازه بیشتری دارد.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یکی از شعرایِ معاصرِ ایرانی:

یکی از شعرایِ معاصرِ ایرانی:

 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ایشون احمد شاملو هستند.
ولی اگه یه عکس دیگه بذاری ممنونم میشم چون اگه روی عکس راست کلیک کنی با اسم شاملو ذخیره میشه و خود عکس اسمش رو بهمون میگه. البته من ایشون رو بدون توجه به این نکته میشناختم و چهره شون واسم آشنا بود و بدون Save as ایشون رو شناختم ولی به خاطر سلامت بیشتر تاپیک و اینکه عکس به طور سالم حدس زده بشه لطف کن یک عکس دیگه بذار. ممنون نغمه جون.;)
البته من توضیحاتی از ایشون رو در پست بعدی مینویسم چون به هر حال ایشون از شاعران بزرگ معاصر ایرانی هستند و بهتره که توضیحاتشون هم اینجا باشه.
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا