setayesh 88
عضو جدید
خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت:
یادت می اید تو را با دو بال و دو پا افریدم
زمین و اسمان هر دو برای تو بود
اما تو اسمان را ندیدی
راستی عزیزم بالهایت را کجا گذاشتی؟
انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد.
ان وقت رو به خدا کرد و گریست....
یادت می اید تو را با دو بال و دو پا افریدم
زمین و اسمان هر دو برای تو بود
اما تو اسمان را ندیدی
راستی عزیزم بالهایت را کجا گذاشتی؟
انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد.
ان وقت رو به خدا کرد و گریست....