گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

Nimitzo

عضو جدید
کاربر ممتاز
حیف که امشب کار دارم ... این خنده داره رو مغزم راه میره


قراره مغزت رو آسفالت كنيم كه بتونه با ماشين بياد ويراژ بده روش


 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سلام به همه ی دوستای گلم. همگی خوبید؟ چه خبرا؟ ما نبودیم خوش می گذشت دیگه؟؟؟:D یکی لطف کنه در یک پست بگه من اینجا نبودم چه اتفاقایی افتاده؟ کیا اومدن؟
باور کنید خوندنه 150 صفحه که چیزی بالغ بر 1500 تا پست داره انرژیه مضاعف می خواد!!!:biggrin:
کامپیوترم فعلاً معلوم نیست چه بلایی سرش اومده ولی ساعت کار سایت دانشگاه تا 8:30 شده. می تونم زود زود سر بزنم.;)

به به!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! حالا از کجا شروع کنییییییییییییییییییییییییییییییم؟؟؟؟؟؟؟؟
:w34::w34::w34::w34:
:w42::w42::w42:
:w33::w33:
:w14::w14::w14:

:w40:


به به!!! چه استقبال باشکوهی!!!:cool::cool:
سلااااااااااااااااااااااام
ببينيد كي اينجا بوده!
جدا از حضورت اينجا خيلي خوشحال شدم!
بچه هاي سراميك فعال رو مگه ميشه اينجا تحويل نگرفت!
خوشحالم كه دوباره اينجا ميبينمتون!
منتظر حضور بيشترت اينجا هستيم!
 

Rahman online

عضو جدید
تهیه مقاله متالورژی

تهیه مقاله متالورژی

با سلام و عرض ادب به تمامی دوستان در باشگاه مهندسان ایران از تمامی دوستان و استادان و صاحب نظران عاجزانه تقاضا دارم که به اینجانب کمک کنند

من نیاز به یک مقاله با هر موضوعی فقط مخصوص متالورزی باشد که دستورالعمل تهیه یک مقاله در ان رعایت شده باشد از جمله : عنوان ، چکیده ، واژه های کلیدی ، مقدمه ، مواد و روش تحقیق ،نتایج ، بحث ، نتیجه گیری و منابع و مراجع وجود داشته باشد .

با تشکر از تمامی عزیزان که این مقاله را قرار داده و اینجانب را از این سردر گمی نجات دهند
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سلام به همگي دوستان عزيزم!
خوبيد ان شاءا...؟ اميدوارم سالم و سرحال باشيد!
خيلي وقته درست و حسابي به اينجا نمي تونم سر بزنم! قصد داشتم امشب شركت كنم و حسابي جبران كنم، ولي خب ............... .
امشبم هم اينجا نيستم! اميدوارم بهتون خوش بگذره.( مگه ميشه با وجود ماه محرم به آدم خوش بگذره مگر اينكه ديوونه ي محرم باشيد كه اونموقع براش لحظه شماري ميكني!)

امشب چقدر عالي ميشه اگه بتونيم هم دعاي فرج بخونيم و هم دعاي عاشورا!



خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن

خوشا زان عشقبازان ياد کردن
زبان را زخمه فرياد کردن

خوشا از نی خوشا از سر سرودن
خوشا نی نامه ای ديگر سرودن

نوای نی نوايی آتشين است
بگو از سر بگيرد، دلنشين است

نوای نی نوای بی نوايی است
هوای ناله هايش، نينوايی است

نوای نی دوای هر دل تنگ
شفای خواب گُل، بيماری سنگ

قلم،تصوير جانکاهی است از نی
علم،تمثيل کوتاهی است از نی

خدا چون دست بر لوح و قلم زد
سر او را به خط نی رقم زد

دل نی ناله ها دارد از آن روز
از آن روز است نی را ناله پرسوز

چه رفت آن روز در انديشه نی
که اينسان شد پريشان بيشه نی؟

سری سر مست شور و بی قراری
چو مجنون در هوای نی سواری

پر از عشق نيستان سينه او
غم غربت،غم ديرينه او

غم نی بند بند پيکر اوست
هوای آن نيستان در سر اوست

دلش را با غريبی، آشنايی است
به هم اعضای او وصل از جدايی است

سرش برنی، تنش در قعر گودال
ادب را گه الف گرديد، گه دال

ره نی پيچ و خم بسيار دارد
نوايش زير و بم بسيار دارد

سری برنيزه ای منزل به منزل
به همراهش هزاران کاروان دل

چگونه پا ز گل بردارد اشتر
که با خود باری از سر دارد اشتر؟

گران باری به محمل بود بر نی
نه از سر،باری از دل بود بر نی

چو از جان پيش پای عشق سر داد
سرش بر نی ، نوای عشق سر داد

به روی نيزه و شيرين زبانی !
عجب نبود ز نی شکر فشانی

اگر نی پرده ای ديگر بخواند
نيستان را به آتش می کشاند

سزد گر چشمها در خون نشينند
چو دريا را به روی نيزه بينند

شگفتا بی سرو سامانی عشق!
به روی نيزه سرگردانی عشق!

ز دست عشق در عالم هياهوست
تمام فتنه ها زير سر اوست !

((مرحوم استاد قیصر امین پور))



[FONT=arial, helvetica, sans-serif]افسوس که عمري پي اغيار دويديم
از يار بمانديم و به مقصد نرسيديم
[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]سرمايه ز کف رفت و تجارت ننموديم
جز حسرت و اندوه متاعي نخريديم
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پس سعي نموديم که ببينيم رخ دوست
جان ها به لب آمد، رخ دلدار نديديم
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ما تشنه لب اندر لب دريا متحيّر
آبي به جز از خون دل خود نچشيديم
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اي بسته به زنجير تو دل هاي محبّان
رحمي که در اين باديه بس رنج کشيديم
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چندان که به ياد تو شب و روز نشستيم
از شام فراقت چو سحر گه ندميديم
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اي حجّت حقّ پرده ز رخسار برافکن
کز هجر تو ما پيرهن صبر دريديم
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ما چشم به راهيم به هر شام و سحرگاه
در راه تو از غير خيال تو رهيديم
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اي دست خدا دست برآور که ز دشمن
بس ظلم بديديم و بسي طعنه شنيديم
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شمشير کَجَت، راست کند قامت دين را
هم قامت ما را که ز هجر تو خميديم

[/FONT]باز محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست
باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست
آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست
قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست
محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است



اللهم عجل لوليك الفرج


 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا؟
تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید

گفتمش نامردان این زمان را نقش کن...
عکس یک خنجز ز پشت سر پی مولا کشید

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم
راه عشق و عاشقی و مستی و نجوا کشید

گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش
عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن
در بیابان بلا ، تصویر یک سقا کشید

گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بکش
فکر کرد چهار قبر خاکی از طه کشید

گفتمش سختی و درد و اه گشته حاصلم
گریه کرد ، آهی کشید و زینب کبری کشید

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین
گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید
 
آخرین ویرایش:

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
کیست این ساقی که بی دست آمدست؟
کز سبوی تیغ، سرمست آمدست

کیست این ساقی که در خون پا نهاد؟
تیغ را در دید و در پیشانی نهاد

کیست این ساقی که بر خود پا گذاشت؟
آب را در حسرت لبها گذاشت
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
نام من سرباز کوی عترت است
دوره آموزشی ام هیئت است .

پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار
سر درش عکس علی با ذوالفقار .

ارتش حیــدر محــل خدمتم
بهر جانبازی پی هر فرصتم .

نقش سردوشی من یا فاطمه است
قمقمه ام پر ز آب علقمه است .

رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است
زینب آن را دوخته پس مشکی است .

اسـم رمز حمله ام یاس علــی
افسر مافوقم عباس علی (ع)
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
قيصر امين پور:
خوشا از دل نم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن


خوشا زان عشقبازان ياد کردن
زبان را زخمه فرياد کردن


خوشا از نی خوشا از سر سرودن
خوشا نی نامه ای ديگر سرودن


نوای نی نوايی آتشين است
بگو از سر بگيرد، دلنشين است


نوای نی نوای بی نوايی ست
هوای ناله هايش نينوايی ست


نوای نی دوای هر دل تنگ
شفای خواب گل بيماری سنگ


قلم تصوير جانکاهی ست از نی
علم، تمثيل کوتاهی ست از نی


خدا چون دست بر لوح و قلم زد
سر او را به خط نی رقم زد


دل نی ناله ها دارد از آن روز
از آن روز است نی را ناله پرسوز


چه رفت آن روز در انديشه نی
که اين سان شد پريشان بيشه نی؟


سری سرمست شور و بی قراری
چو مجنون در هوای نی سواری


پر از عشق نيستان سينه او
غم غربت غم ديرينه او


غم نی بند بند پيکر اوست
هوای آن نيستان در سر اوست


دلش را با غريبی آشنايی ست
به هم اعضای او وصل از جدايی ست


سرش بر نی، تنش در قعر گودال
ادب را گه الف گرديد، گه دال


ره نی پيچ و خم بسيار دارد
نوايش زير و بم بسيار دارد


سری بر نيزه ای منزل به منزل
به همراهش هزاران کاروان دل


چگونه پا ز گل بردارد اشتر
که با خود باری از سر دارد اشتر؟


گران باری به محمل بود بر نی
نه از سر، باری از دل بود بر نی


چو از جان پيش پای عشق سر داد
سرش بر نی، نوای عشق سر داد


به روی نيزه و شيرين زبانی!
عجب نبود ز نی شکر فشانی


اگر نی پرده ای ديگر بخواند
نيستان را به آتش می کشاند


سزد گر چشم ها در خون نشيند
چو دريا را به روی نيزه بيند


شگفتا بی سر و سامانی عشق
به روی نيزه سرگردانی عشق


ز دست عشق عالم در هياهوست
تمام فتنه ها زير سر اوست
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
ساعد باقری:


غريب و گردآلود
دلم مسافر بود ...
...........
شبی که شانه شهر نجيب زخمی شد
و ثقل آتش و آوار را تحمل کرد
دل، اين مسافر خسته
کنار مرقد شش گوشه ای تأمل کرد
*
ببين که غربت يک شهر با من است امشب
دمادم آتش سنگين اگرچه می بارد
.........
ولی چه غم ما را؟
که عاشقيم و مجازات عشق سنگين است
در آن شبی که چراغ خموش خيمه تو
مجال رفتن داد
به خيمه گاه تو مانديم، جرم ما اين است
 
بالا