چه بلاهایی که سر معلم ها آوردیم؟

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا ما رو ببخشه یه معلم عربی داشتیم ما فقط اینو نزدیم بد بخت کردیم طفلی رو
یه بار گیر داد هفتخ بعد امتحان میان ترم میگیرم و همتون رد میشین و . .. . :surprised:
ما هم برای اینکه کلاس تعطیل بشه یکم لاجورد ( یه نور پودر ابی رنگ مصرف رنگسازی داره ) ریختین تو کف کلاس با کمی ادرار قاطی کردیم یه بوی بدی میداد که کل کلاسهای راهرو تعطیل شد:eek: اومده بود توراهرو داشت سرش گیج میرفت طفلی
خدا بازم مارو ببخشه آخه تخصیر ما نبود طبیعت هنرستان اینطوری بود
 

saray_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه معلم دیفرانسیل داشتیم کلاساش کلاسه ادبیات بود به جا دیفرانسیل همش بحث شعر و ...
همیشه هم میگفت حافظ میگه.. کشته بود خودشو با حافظ دیگه حرف حافظ حرف خدا بود براش فکر کنم

یه جلسه اومد سر کلاس عصبانی گفت این چه وضعشع این چه نمره هایی چرا درس نمیخونید؟؟:w00::w00:
منم گفتم خو ما درس نمیخونیم شما نمره بده
گفت نه خیر نمره که الکی نیست شما درس نخونید زحمت نکشید من نمره بدم
گفتم حافظ میگه دولت انست که بی خون دل اید به کنار ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست

دیگه تا اخر ترم دعوامون نکرد :w12:
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوم راهنمایی یه معلم داشتیم اسمش ابراهیمی بود این پاش شکسته بود نمیتونست تکون بخوره وقتی میخواست املا بگه کتابو باز میکردم از اونجاهایی که میخوند مینوشتم یبار اونجایی رو که خوند نمیدونستم کدوم قسمته
از اخر گفتم خانومه ابراهیمی ص چنده ؟ اون بنده خدا هم توسادگیش گفت منم املاهام همه 20

همیشه هم میگفت چقدر تو درس خونی:surprised: (یعنی تو دلش مسخرم کرد:que::D)
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
سال سوم راهنمایی بود همه مدرسه منو میشناختن(خیلی درس خون بودم)

زنگ حرفه فن بود معلمه اومد گفت باید سمبوسه درست کنید ما هم ول کرد تو اشپزخونه مدرسه
منم ریکا رو برداشتم ریختم تو چایی تو قوری رو گاز

بعدشم مستخدمه اومد برداشت برد به دبیرا تو زنگ تفریح داد که همون خانوم ابراهیمی زد مسموم شد و اولیامونو خواستن
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
یادش بخیر
حقشون بود:cap:
از بس که بد بودن
 
بالا