قصه تلخ مادر بی سر در دل جنگل/ مادرانی که بیگناه قربانی شدند

EECi

مدیر بازنشسته
:(:warn::que:

به گزارش خبرنگار مهر ، جنگل های میاندرود هنوز بوی خون می دهد و آخرین لحظه های مرگ و جان دادن مادری مهربان را هرگز از یاد نمی برد، بانوی که قربانی افکار شوم افرادی از تبار شیطان شده و ۱۷ روز تمام بدن بی سرش در لابه لای بوته زارها افتاده بود.این روزها حال و هوای مازندران از قصه تلخ مرگ مادر میاندرودی غمناک است و در و دیوار برخی خیابانهای شهر سیاه پوش شده است، مادری که قرار بود به دندانپزشکی مراجعه کند اما در نهایت دندانهایش به پزشکی قانونی فرستاده می شود تا دلیل مرگش روشن شود.یک روز بهاری بود و خدیجه رمضانی از میاندرود عازم ساری شده بود تا به به دندانپزشکی رود، اما نمی دانست، راننده و همدست تبهکارش چه نقشه شومی برای این مادر جوان دارند.این بانوی جوان که قرار بود مسیر کمتر از ۲۰ کیلومتری تا مرکز استان را ۲۰ دقیقه ای طی کند، سرانجام پیکرش پس از ۱۷ روز در میان جنگل های سبز و هیرکانی پیدا و به آرامگاه ابدیش منتقل شد.یک روز بهاری بود و خدیجه رمضانی از میاندرود عازم ساری شده بود تا به دندانپزشکی رود، اما نمی دانست، راننده و همدست تبهکارش چه نقشه شومی برای این مادر جوان دارند




قصه تلخ بانو خدیجه رمضانی، خاطر هر انسان پاک سرشتی را مکدر می کند، مادری که بی پناه قربانی شوم آدمهایی از جنس شیطان شد، اما این حادثه تنها پایان یک زندگی نیست بلکه سرنوشتی است که شاید مادران و دختران مظلوم دیگری را نیز گرفتار کند، چرا که پیش از خدیجه، قربانی دیگری به نام معصومه فولادی هم داشت.اسفند ماه ۹۳ بود و معصومه فولادی قصد داشت از نکا به ساری برود و پس از آنکه از نقشه شوم راننده شیطان صفت مطلع شد، خود را در حال حرکت از داخل خودرو به بیرون پرت کرد و سرانجام نیز پس از چند روز دار فانی را وداع گفت و قربانی شوم خیالهای باطل راننده شد.هنوز زنان و مادران مازنی از شوک مرگ معصومه بیرون نیامده بودند که قصه خدیجه نقل محافل شد و جاده نکا به ساری، قربانی دیگرش را گرفت.
بهت خانواده خدیجه از جنایت مخوفخدیجه برای مراجعه به دندان پزشکی و پر کردن دندانش سواربر خودرو شد، اما پس از ۱۷ روز دندانهایش برای آزمایش DNA به پزشک قانونی فرستاده شد تا از تنها تکه استخوان به جا مانده از جمجمه اش تشخیص داده شود که خدیجه قربانی یک جنایت فجیع شده است.اکنون چند روزی از این حادثه تلخ می گذرد در خانه پدری خدیجه همه با چشمانی قرمز و پر از اشک به استقبال ما می آیند و مادرش که در بهت از دست دادن فرزندش سیاه پوش است، با پیشانی بندی مشکی بر سر، گوشه اتاق نشسته فقط نگاه می کند و آرام و بی صدا اشک می ریزد.عموی مقتوله بغضش را شکست و گفت: اگر خلافکاران و متجاوزان احساس امنیت نکنند تخلفات به صفر می رسد، اما وقتی چنین عمل ظالمانه ای در روز روشن انجام می شود نشان می دهد که افراد خلافکار احساس امنیت می کنند، شاید اگر مسولان اقدامات بهتری انجام دهند، مردم با آرامش بیشتری رفت وآمد می کنند.





رمضانی با تاکید بر اینکه مسئولان باید فکری اساسی برای مسیر نکا – ساری کنند گفت: دوربینهای کنترلی بیشتری در مسیرها مستقر شود و یا ماشینهای شناسنامه دار در مسیرهای پر رفت و آمد و روستاها به کارگیری شود.خواستار اشد مجازات برای قاتلان هستیممدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری مازندران نیز در دیدار با خانواده مقتوله با ابراز تاسف بسیار از قتل خدیجه گفت: هیچ کس به جز مادر مقتوله ستم به وجود آمده را درک نمی کند، اینکه فرزندی را که از شیره جانت پروردی در اوج جوانی از تو بگیرند و این اتفاق نهایت سختی امتحان خداوند است.مدیرکل امور بانوان استانداری مازندران گفت: روزی که خبر کشته شدن خدیجه را شنیدم، با مدیر کل حمل و نقل پایانه های استان ارتباط تلفنی برقرار کردم و خواستار افزایش تعداد دوربینهای نظارتی در مسیرهای پرتردد و جلوگیری از تردد ماشینهای غیرخطی شدم تا تدابیری در این زمینه اندیشیده شود و جلوی ماشینهای خاطی گرفته شود؛ چرا که هر روز هزاران خدیجه در این مسیر تردد می کنند.






جمشیدی با بیان این که بسیاری از شبها با رنج خدیجه گریه کردم و حتی دل نوشته ای برایش نوشتم گفت: برایم این موضوع عادی نمی شود، اتفاقات مشابه و ظلم به زنان در دو ماه پشت سر هم، قابل هضم نیست و هر اقدامی که از دستم برآید انجام می دهم.مدیرکل امور بانوان مازندران درادامه با اشاره به قتل معصومه فولادی توسط یک راننده در اسفند ماه ۹۳ گفت: طی مکاتبه ای که با دفتر رئیس جمهوری داشتم نوشتم که زنی که چنین اقدامی می کند از رزمنده ای که بر روی مین می رود و شهید می شود، کمتر نیست.جمشیدی تاکید کرد: همه ما خواستار اشد مجازات برای قاتلین هستیم چرا که قتل غیر عمد نبوده است. این قتل، با کسی که ناخواسته در تصادف یا بازی موجب کشته شدن کسی می شود فرق می کند و نباید گذشت. احساس می کنم خدیجه خواهر خودم بود.
ماجرای قتل خدیجهدر ادامه این دیدار پدر خدیجه رمضانی نیز در خصوص این اتفاق به مدیرکل امور بانوان مازندران گفت: پس از دستگیری قاتلین به ما اطلاع دادند در ماشین آنها یک چاقوی بزرگ، تبر، چسب، طناب و دستکش پیدا کرده بودند، من فکر می کنم اینها سابقه دار بودند زیرا یک مسلمان چنین کاری نمی کند.وی گفت: دخترم در چهار راه آزادگان سوار ماشین شد تا ساعت ۱۰ به دندان پزشکی ساری برسد و ساعت ۱۱ تماس گرفتیم اما موبایلش دردسترس نبود و ساعت یک به پاسگاه مراجعه کردیم و به ما گفتند حداقل ۲۴ یا ۴۸ ساعت زمان نیاز است تا اقدام کنیم.این پدر ادامه می دهد: ۱۷ روز چشم انتظار بودیم و دعا می کردیم فرزندمان سالم بازگردد، که پس از ۱۷ روزساعت ۱۲ شب به برادر من اطلاع دادند جسدی پیدا شده و از جسد هم فقط یک استخوان کوچک جمجمه به دست ما رسید.پدر داغ دیده با چشمانی اشک بار می گوید: پس از این که در ماشین دستهای دخترم را بستند، دهنش را چسب زده، به پهلویش چاقو زدند و او را به جنگلهای اطراف نکا بردند و از ارتفاع به پایین پرت کردند، اما دوباره بازگشتند که مبادا خدیجه زنده باشد و وقتی او را زنده دیدند با روسری وی را خفه کرده و با تبر سرش را جدا و بدنش را قطعه قطعه می کنند و پس از ۱۷ روز نیز اجزا بدنش خوراک حیوانات درنده شده بود.او از انگیزه دزدی و سرقت اموال خدیجه گفت: طلای زیادی با او نبود، تنها یک النگو که شاید زیر ۳ میلیون تومان قیمت داشت، اما نمی دانم چرا به او که یک فرزند دو ماه داشته رحم نکردند.محمد رمضانی گفت: ما قاتلان را نمی شناسیم و هیچ اطلاعی هم از آنها نداریم و این شایعات که قاتلان نسبت خانوادگی با شوهر دخترم داشته اند و قصد انتقام جویی بوده شایعه ای بیش نیست.مادر خدیجه نیز گفت: خودم و شوهرم با کشاورزی، چهار فرزندمان را بزرگ کرده ایم و برای فرزندانم بسیار زحمت کشیدم تا بزرگ شدند، دخترم را به خانه بخت فرستادم.وی بیان داشت: دو سال از ازدواج دخترم می گذشت که از زندگی خیری ندید و این گونه مظلومانه کشته شد و تمام عشق، محبت و وجود وی، زیر خاک رفت.خدیجه رمضانی رفت اما جاده های مازندران همواره قربانگاه مادران و دخترانی معصوم است و خطر آنان را تهدید می کند، از اینرو ساماندهی خودروهای مسافربری و تجهیز راهها به دوربین های کنترلی برای کاهش تخلفات و آسیبها ضروری می رسد تا شاید دیگر نوزادی به بهانه سودجویی آدمکهایی از جنس شیطان، بی مادر نشوند.

http://www.mehrnews.com/news/2759581/قصه-تلخ-مادر-بی-سر-در-دل-جنگل-مادرانی-که-بیگناه-قربانی-شدند
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حرفی که نمیشه زد. یعنی اصلا نمیشه. واقعا دلم ترکید. همه ی وجودم عزادار شد.
فقط یه درخواست دارم
قبل از اعدام لطفا از یک جامعه شناس بخواین دلایلشو آسیب شناسی کنن. فکر نکنم دوربین گذاشتن تو خیابونا ...
نمیشه حرف زد
نمیشه
 

etnn

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب این خبرو خوندم ..شب همش خوابای بد میدیدم :(:cry:


خدا لعنت کنه باعث و بانیشو ...
 

EECi

مدیر بازنشسته
حرفی که نمیشه زد. یعنی اصلا نمیشه. واقعا دلم ترکید. همه ی وجودم عزادار شد.
فقط یه درخواست دارم
قبل از اعدام لطفا از یک جامعه شناس بخواین دلایلشو آسیب شناسی کنن. فکر نکنم دوربین گذاشتن تو خیابونا ...
نمیشه حرف زد
نمیشه
درخواست شما بجاست و به حق
اما جامعه شناسان زیادی ، موضوعات مشابه رو بررسی کردن و راه حل ها ارائه شده
ایراد کار اینجاست که نتایج اهمیتی پیدا نمی کنه ....

و این داستان متاسفانه بارها تکرار میشه ... بارها

ممنون از شما
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درخواست شما بجاست و به حق
اما جامعه شناسان زیادی ، موضوعات مشابه رو بررسی کردن و راه حل ها ارائه شده
ایراد کار اینجاست که نتایج اهمیتی پیدا نمی کنه ....

و این داستان متاسفانه بارها تکرار میشه ... بارها

ممنون از شما
من هنوز تو شوک ام!
منظورم اینه که ببینید حداقلش ازش بپرسن چرا. ازونا بپرسن چرا. داستان زندگیشونو بپرسن و مرور کنن. باور کنید من هرچی فکر میکنم نمیتونم هضمش کنم. واقعا دلم میخاد رو تمام این نمونه ها کار بشه و آسیب شناسی بشه و آسیب شناسی درست حسابی ها. مثلا تز دکترای یک محقق یا چند محقق بشه این مسئله. یعنی میدونید من ذهنم هیچ جوابی برای چرایی این مسئله نداره. یعنی فقر باعثشه؟ خانواده؟ کمبود؟ آخه
دوربین که کاری نمیکنه باید باشه ولی اگ میخان دیگه این اتفاق نیوفته باید دید این آدم ها کجا تربیت میشن چه مسیری رو طی میکنن که به اینجا میرسن؟ واقعا چه اتفاقی میوفته که اینطوری میشه؟
من راه حل ها یا نتایج بررسی رو دلم میخاد تو وقت ازادم مطالعه داشته باشم.
شما لینک یا کتابی چیزی میدونید اگه معرفی کنید ممنون میشم.
 

oneunited

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا این همه ماشین های خطی چرا سوار شخصی می شن ملت!

چرا ملت به خاطر چند گرم طلا باید آدم بکشن؟!!!!!
 

shakiba.h

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:(:warn::que:

به گزارش خبرنگار مهر ، جنگل های میاندرود هنوز بوی خون می دهد و آخرین لحظه های مرگ و جان دادن مادری مهربان را هرگز از یاد نمی برد، بانوی که قربانی افکار شوم افرادی از تبار شیطان شده و ۱۷ روز تمام بدن بی سرش در لابه لای بوته زارها افتاده بود.این روزها حال و هوای مازندران از قصه تلخ مرگ مادر میاندرودی غمناک است و در و دیوار برخی خیابانهای شهر سیاه پوش شده است، مادری که قرار بود به دندانپزشکی مراجعه کند اما در نهایت دندانهایش به پزشکی قانونی فرستاده می شود تا دلیل مرگش روشن شود.یک روز بهاری بود و خدیجه رمضانی از میاندرود عازم ساری شده بود تا به به دندانپزشکی رود، اما نمی دانست، راننده و همدست تبهکارش چه نقشه شومی برای این مادر جوان دارند.این بانوی جوان که قرار بود مسیر کمتر از ۲۰ کیلومتری تا مرکز استان را ۲۰ دقیقه ای طی کند، سرانجام پیکرش پس از ۱۷ روز در میان جنگل های سبز و هیرکانی پیدا و به آرامگاه ابدیش منتقل شد.یک روز بهاری بود و خدیجه رمضانی از میاندرود عازم ساری شده بود تا به دندانپزشکی رود، اما نمی دانست، راننده و همدست تبهکارش چه نقشه شومی برای این مادر جوان دارند




قصه تلخ بانو خدیجه رمضانی، خاطر هر انسان پاک سرشتی را مکدر می کند، مادری که بی پناه قربانی شوم آدمهایی از جنس شیطان شد، اما این حادثه تنها پایان یک زندگی نیست بلکه سرنوشتی است که شاید مادران و دختران مظلوم دیگری را نیز گرفتار کند، چرا که پیش از خدیجه، قربانی دیگری به نام معصومه فولادی هم داشت.اسفند ماه ۹۳ بود و معصومه فولادی قصد داشت از نکا به ساری برود و پس از آنکه از نقشه شوم راننده شیطان صفت مطلع شد، خود را در حال حرکت از داخل خودرو به بیرون پرت کرد و سرانجام نیز پس از چند روز دار فانی را وداع گفت و قربانی شوم خیالهای باطل راننده شد.هنوز زنان و مادران مازنی از شوک مرگ معصومه بیرون نیامده بودند که قصه خدیجه نقل محافل شد و جاده نکا به ساری، قربانی دیگرش را گرفت.
بهت خانواده خدیجه از جنایت مخوفخدیجه برای مراجعه به دندان پزشکی و پر کردن دندانش سواربر خودرو شد، اما پس از ۱۷ روز دندانهایش برای آزمایش DNA به پزشک قانونی فرستاده شد تا از تنها تکه استخوان به جا مانده از جمجمه اش تشخیص داده شود که خدیجه قربانی یک جنایت فجیع شده است.اکنون چند روزی از این حادثه تلخ می گذرد در خانه پدری خدیجه همه با چشمانی قرمز و پر از اشک به استقبال ما می آیند و مادرش که در بهت از دست دادن فرزندش سیاه پوش است، با پیشانی بندی مشکی بر سر، گوشه اتاق نشسته فقط نگاه می کند و آرام و بی صدا اشک می ریزد.عموی مقتوله بغضش را شکست و گفت: اگر خلافکاران و متجاوزان احساس امنیت نکنند تخلفات به صفر می رسد، اما وقتی چنین عمل ظالمانه ای در روز روشن انجام می شود نشان می دهد که افراد خلافکار احساس امنیت می کنند، شاید اگر مسولان اقدامات بهتری انجام دهند، مردم با آرامش بیشتری رفت وآمد می کنند.





رمضانی با تاکید بر اینکه مسئولان باید فکری اساسی برای مسیر نکا – ساری کنند گفت: دوربینهای کنترلی بیشتری در مسیرها مستقر شود و یا ماشینهای شناسنامه دار در مسیرهای پر رفت و آمد و روستاها به کارگیری شود.خواستار اشد مجازات برای قاتلان هستیممدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری مازندران نیز در دیدار با خانواده مقتوله با ابراز تاسف بسیار از قتل خدیجه گفت: هیچ کس به جز مادر مقتوله ستم به وجود آمده را درک نمی کند، اینکه فرزندی را که از شیره جانت پروردی در اوج جوانی از تو بگیرند و این اتفاق نهایت سختی امتحان خداوند است.مدیرکل امور بانوان استانداری مازندران گفت: روزی که خبر کشته شدن خدیجه را شنیدم، با مدیر کل حمل و نقل پایانه های استان ارتباط تلفنی برقرار کردم و خواستار افزایش تعداد دوربینهای نظارتی در مسیرهای پرتردد و جلوگیری از تردد ماشینهای غیرخطی شدم تا تدابیری در این زمینه اندیشیده شود و جلوی ماشینهای خاطی گرفته شود؛ چرا که هر روز هزاران خدیجه در این مسیر تردد می کنند.






جمشیدی با بیان این که بسیاری از شبها با رنج خدیجه گریه کردم و حتی دل نوشته ای برایش نوشتم گفت: برایم این موضوع عادی نمی شود، اتفاقات مشابه و ظلم به زنان در دو ماه پشت سر هم، قابل هضم نیست و هر اقدامی که از دستم برآید انجام می دهم.مدیرکل امور بانوان مازندران درادامه با اشاره به قتل معصومه فولادی توسط یک راننده در اسفند ماه ۹۳ گفت: طی مکاتبه ای که با دفتر رئیس جمهوری داشتم نوشتم که زنی که چنین اقدامی می کند از رزمنده ای که بر روی مین می رود و شهید می شود، کمتر نیست.جمشیدی تاکید کرد: همه ما خواستار اشد مجازات برای قاتلین هستیم چرا که قتل غیر عمد نبوده است. این قتل، با کسی که ناخواسته در تصادف یا بازی موجب کشته شدن کسی می شود فرق می کند و نباید گذشت. احساس می کنم خدیجه خواهر خودم بود.
ماجرای قتل خدیجهدر ادامه این دیدار پدر خدیجه رمضانی نیز در خصوص این اتفاق به مدیرکل امور بانوان مازندران گفت: پس از دستگیری قاتلین به ما اطلاع دادند در ماشین آنها یک چاقوی بزرگ، تبر، چسب، طناب و دستکش پیدا کرده بودند، من فکر می کنم اینها سابقه دار بودند زیرا یک مسلمان چنین کاری نمی کند.وی گفت: دخترم در چهار راه آزادگان سوار ماشین شد تا ساعت ۱۰ به دندان پزشکی ساری برسد و ساعت ۱۱ تماس گرفتیم اما موبایلش دردسترس نبود و ساعت یک به پاسگاه مراجعه کردیم و به ما گفتند حداقل ۲۴ یا ۴۸ ساعت زمان نیاز است تا اقدام کنیم.این پدر ادامه می دهد: ۱۷ روز چشم انتظار بودیم و دعا می کردیم فرزندمان سالم بازگردد، که پس از ۱۷ روزساعت ۱۲ شب به برادر من اطلاع دادند جسدی پیدا شده و از جسد هم فقط یک استخوان کوچک جمجمه به دست ما رسید.پدر داغ دیده با چشمانی اشک بار می گوید: پس از این که در ماشین دستهای دخترم را بستند، دهنش را چسب زده، به پهلویش چاقو زدند و او را به جنگلهای اطراف نکا بردند و از ارتفاع به پایین پرت کردند، اما دوباره بازگشتند که مبادا خدیجه زنده باشد و وقتی او را زنده دیدند با روسری وی را خفه کرده و با تبر سرش را جدا و بدنش را قطعه قطعه می کنند و پس از ۱۷ روز نیز اجزا بدنش خوراک حیوانات درنده شده بود.او از انگیزه دزدی و سرقت اموال خدیجه گفت: طلای زیادی با او نبود، تنها یک النگو که شاید زیر ۳ میلیون تومان قیمت داشت، اما نمی دانم چرا به او که یک فرزند دو ماه داشته رحم نکردند.محمد رمضانی گفت: ما قاتلان را نمی شناسیم و هیچ اطلاعی هم از آنها نداریم و این شایعات که قاتلان نسبت خانوادگی با شوهر دخترم داشته اند و قصد انتقام جویی بوده شایعه ای بیش نیست.مادر خدیجه نیز گفت: خودم و شوهرم با کشاورزی، چهار فرزندمان را بزرگ کرده ایم و برای فرزندانم بسیار زحمت کشیدم تا بزرگ شدند، دخترم را به خانه بخت فرستادم.وی بیان داشت: دو سال از ازدواج دخترم می گذشت که از زندگی خیری ندید و این گونه مظلومانه کشته شد و تمام عشق، محبت و وجود وی، زیر خاک رفت.خدیجه رمضانی رفت اما جاده های مازندران همواره قربانگاه مادران و دخترانی معصوم است و خطر آنان را تهدید می کند، از اینرو ساماندهی خودروهای مسافربری و تجهیز راهها به دوربین های کنترلی برای کاهش تخلفات و آسیبها ضروری می رسد تا شاید دیگر نوزادی به بهانه سودجویی آدمکهایی از جنس شیطان، بی مادر نشوند.

http://www.mehrnews.com/news/2759581/قصه-تلخ-مادر-بی-سر-در-دل-جنگل-مادرانی-که-بیگناه-قربانی-شدند

خیلی ممنونم از استارت این تاپیک
بله الان جو شرق مازندران خیلی بده ....چون چند تا از این دست اتفاقا به فاصله ی کمی اونجا افتاده ....
من درباره قاتلین هم حرفایی شنیدم نمیدونم صحت داره یا نه..
اتفاق بدی بود خیلی بد ....بخاطر سه میلیون رحم نکردن
میگن اول چاقو میزنن و کم حالش میکنن و سه روز همونجوری میندازنش ولی چون نمرده بود بعد سه روز میان میکشنش ...
چقد ادم کشتن راحت شده ....به اون بچه چی بگن؟؟بگن مادرتو اینجوری کشتن ؟؟
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم وقتی این خبر رو شنیدم خیلی متاثر شدم
نمی دونم چند تا دیگه از این اتفاقات باید بیفته تا مسئولین براش یه راه حل اساسی پیدا کنن و یا اصلا ببینن مشکل کار از کجاست؟!
چرا باید مردای ما اینقدر بیکار و بی مشغله باشن که بخوان دنبال یه همچین کارایی باشن
اگه موضوع تجاوز و نیاز جنسی بوده که الان خیلی راحت میشه این نیاز رو ارضا کرد و نیاز به زور و اجبار نیس..پس چرا زور و اجبار؟!
اگه موضوع پول بوده که خب یه تهدید و چاقو نشون دادن واسه اینکه تو همه اموال همراهتو بدی و جونتو جفظ کنی کافیه
پس این خشونت و قطعه قطعه کردن واسه چیه؟

به شخصه هیچ وقت با اعدام موافق نبودم چون به نظرم این کار فقط صورت مسئله رو پاک می کنه و مشکل و داغی که رو دل یه خانوادست همچنان پا بر جا می مونه و خودمون هم دیدیم که از این اعدام ها تو کشورمون زیاد بوده اما آیا باز هم جرم و جنایت کم شده؟
 

petromech

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دو روز پیش خبر رو خوندم . واقعا مایه تاسف و شرمساری هست .
 

shakiba.h

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منم وقتی این خبر رو شنیدم خیلی متاثر شدم
نمی دونم چند تا دیگه از این اتفاقات باید بیفته تا مسئولین براش یه راه حل اساسی پیدا کنن و یا اصلا ببینن مشکل کار از کجاست؟!
چرا باید مردای ما اینقدر بیکار و بی مشغله باشن که بخوان دنبال یه همچین کارایی باشن
اگه موضوع تجاوز و نیاز جنسی بوده که الان خیلی راحت میشه این نیاز رو ارضا کرد و نیاز به زور و اجبار نیس..پس چرا زور و اجبار؟!
اگه موضوع پول بوده که خب یه تهدید و چاقو نشون دادن واسه اینکه تو همه اموال همراهتو بدی و جونتو جفظ کنی کافیه
پس این خشونت و قطعه قطعه کردن واسه چیه؟

به شخصه هیچ وقت با اعدام موافق نبودم چون به نظرم این کار فقط صورت مسئله رو پاک می کنه و مشکل و داغی که رو دل یه خانوادست همچنان پا بر جا می مونه و خودمون هم دیدیم که از این اعدام ها تو کشورمون زیاد بوده اما آیا باز هم جرم و جنایت کم شده؟

حالا میگم یه شایعاتی هست ...
اینکه میگن قاتلا دستگیر شدن ..دو نفرن که اصلا نیاز مالی ندارن ...میگفتن یکیشون حتی کارمنده و حسابشم هفتاد میلیون پول داره اگه فقط شایعه نباشه ....و میگن کلا همیشه تو خرابکاریای شرق مازندران دست داشتن ....
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از قضیش کامل باخبرم و در تشعیع جنازه شرکت داشتم

و غیر از این

چند مدتی هست که زنان در شهرم احساس امنیت نمیکنند

چند مدتی هست که هر کس اجاز میدهد به خودش تعرض کند به حریم مردم

بعد از این اتفاق چند اتفاق شبیه این رخ داده اما به قتل نرسیدند

اقایون مامور فقط به دستگیری اراذل اوباش شهر اقتدا کردند

جالبتر از این همه چیز این بود تا زمانی اراذل اوباش بودند شهر از امنیت برخوردار بود

حال دیگر هر کس به خودش اجازه کارای بی شرمانه می دهد
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا میگم یه شایعاتی هست ...
اینکه میگن قاتلا دستگیر شدن ..دو نفرن که اصلا نیاز مالی ندارن ...میگفتن یکیشون حتی کارمنده و حسابشم هفتاد میلیون پول داره اگه فقط شایعه نباشه ....و میگن کلا همیشه تو خرابکاریای شرق مازندران دست داشتن ....
تا جایی که از اعترافاتشون میدونم و دیدم

6 فقره دزدی غیر این بانو داشتند و این منجر به قتل شد
 

shakiba.h

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا جایی که از اعترافاتشون میدونم و دیدم

6 فقره دزدی غیر این بانو داشتند و این منجر به قتل شد

پس راست بوده؟؟
اینکه میگفتن اصلا نیازمند نبودن ؟
این خبر که یه دختر ده یازده ساله تو بیمارستان گم میشه بعد تو آشغالای پشت بیمارستان پیداش میکنن هم راسته اونو هم کشتن ....البته اینا نبودن ...
کلا چقد جو خراب شده اونجا ....
 

EECi

مدیر بازنشسته
چیزی که برام سواله این هست که یه انسان چطور می تونه به این درجه از سادیسم و دگر آزاری برسه ؟
 

shakiba.h

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چیزی که برام سواله این هست که یه انسان چطور می تونه به این درجه از سادیسم و دگر آزاری برسه ؟

اینا بیمارن ...
اصلا نیازمند نبود اصلا ....تو خونش چند کیلو تریاک پیدا کردن ..
اعتراف کردن که چون مقتوله گفته شناختمتون کشتیمش ...
کلا چیزی به اسم امنیت دیگه وجود نداره....
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا این همه ماشین های خطی چرا سوار شخصی می شن ملت!

چرا ملت به خاطر چند گرم طلا باید آدم بکشن؟!!!!!

من که دانشجوام:cry:اصلا چیزی بنام تاکسی تو مسیرای دانشجویی و اینجوریش پیدا نمیشه !×!!!!!. همیشه با هزار آیه و صلوات باید ماشین بگیریم یا رفت و آمد کنیم.
کلاً پول دوستی، حرام خواری، خودخواهی، پلیدی! به حد نهایت خودش رسیده!. عجیبه!...!.
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پس راست بوده؟؟
اینکه میگفتن اصلا نیازمند نبودن ؟
این خبر که یه دختر ده یازده ساله تو بیمارستان گم میشه بعد تو آشغالای پشت بیمارستان پیداش میکنن هم راسته اونو هم کشتن ....البته اینا نبودن ...
کلا چقد جو خراب شده اونجا ....

دختر 11 ساله رو نشنیدم و شایعهه

نیازمند پول بودند و غیر اون یکی با خانوادشون مشکل داشت
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بابا این همه ماشین های خطی چرا سوار شخصی می شن ملت!

چرا ملت به خاطر چند گرم طلا باید آدم بکشن؟!!!!!
موافقم

تو ساری ن تو مازندران

سرویس تاکسی رانی بسیاری از ماشین ها را جواز تاکسی شدن نمیدن

به چه دلایلی خدا عالمه

نمونش ساری

جایی هست که مسیر روزانه من اونجاست

هیچ تاکسیی در ان مسیر که از شرکت تاکسی رانی باشه نیست

یعنی نباید یک منطقه شلوغ تاکسی باشه ؟

مردم با ماشین شخصی ایستاده اند و مسافر سوار میکنند

و وقتی میگین بهشون که جز شرکت تاکسی رانی نیستین میگه به پیر به پیغمبر دلالیل الکی میارن برای کار کردن ما

بعضی نقاط واقعن نیازه

جاده ساری نکا واقعن نیازه

بجای ساری که در میدون اصلی شهر 700 تا تاکسی ایست کنه

یکمی به حومه شهر توجه کنند

حومه ای که بیشترین جنایات در اون اتفاق می افتد
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من که دانشجوام:cry:اصلا چیزی بنام تاکسی تو مسیرای دانشجویی و اینجوریش پیدا نمیشه !×!!!!!. همیشه با هزار آیه و صلوات باید ماشین بگیریم یا رفت و آمد کنیم.
کلاً پول دوستی، حرام خواری، خودخواهی، پلیدی! به حد نهایت خودش رسیده!. عجیبه!...!.
درست میگی یکی از مسیر ها جاده دریا که کنار دانشگاه ها تعداد کمی تاکسی وجود داره
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
درست میگی یکی از مسیر ها جاده دریا که کنار دانشگاه ها تعداد کمی تاکسی وجود داره

آره. نمیدونم چرا !. اونورترش همین مسیر جاده نکا که مسیر دانشکده ماست خیرسرمون، که دیگه کلاً ترسناک میزنه...تاکسی هم یا نیست یا نگه نمیدارن!.اگر با سرویس نریم گه گداری. فقط خزر به نکا تاکسی دیدم. سرویسامونم که هر 2 ساعت یه باره! جا بمونی باید خودت بری.
 

Honey.ChEng

عضو جدید
کاربر ممتاز
درست میگی یکی از مسیر ها جاده دریا که کنار دانشگاه ها تعداد کمی تاکسی وجود داره

جاده دریا هر روستایی برای خودش تاکسی داره با آرم و مشخصات که زیز نظر تاکسیرانی هستند
برای مثال روستای فیروزکنده جاده دریا که که حدود ده تا دانشگاه توی این روستا هست
اما ایستگاه مناسبی ندارند هم مسیر رفت هم برگشت
که این قضیه کار رو برای دانشجو ها سخت میکنه اما محلی ها چون راننده ها رو میشناسن سوار ماشینهای اونها میشن
مسئولین هم تاکسیرانی هم دانشگاه ها باید سازماندهی کنند و مسیر رفتن به دانشگاهو براش یه جای مناسب برای ایستگاه این ماشین ها تعیین کنند. تا امنیت لازم برای رفت و آمد علی الخصوص دانشجو های این منطقه فراهم بشه.
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جاده دریا هر روستایی برای خودش تاکسی داره با آرم و مشخصات که زیز نظر تاکسیرانی هستند
برای مثال روستای فیروزکنده جاده دریا که که حدود ده تا دانشگاه توی این روستا هست
اما ایستگاه مناسبی ندارند هم مسیر رفت هم برگشت
که این قضیه کار رو برای دانشجو ها سخت میکنه اما محلی ها چون راننده ها رو میشناسن سوار ماشینهای اونها میشن
مسئولین هم تاکسیرانی هم دانشگاه ها باید سازماندهی کنند و مسیر رفتن به دانشگاهو براش یه جای مناسب برای ایستگاه این ماشین ها تعیین کنند. تا امنیت لازم برای رفت و آمد علی الخصوص دانشجو های این منطقه فراهم بشه.

دهات کوره ساری هم تو روستای خودش برا خودش تاکسی رانی داره اما

میخوای چند جای ساری بهت نشون بدم ک ازدیاد جمعیت زیاده و تاکسی موجود نیس


دانشگاه منابع طبیعی

شهدا بلوار کشاورز و بلعکسش

میدان دانشجو ب خزر


دانشگاه قدسیه ب ساری ب نکا

همه ماشین ها ک نباید ب ساعت ختم بشن

بیرون شهر پس چی؟


همین الان بری ساعت بالای 200 تا تاکسی هست

حالا برو

رو میدان حلال احمر بیا بیمارستان شهید زارع


تاکسی پیدا نمی شه


اگر خیلی دم از اسلام میزنن مسولان ک فلانه و بلانه و بیت الماله


کالسکه رو کردن مرکز شهر اونقدر ارزش داشت ک جون ی مادر نداشت

پول داخل کالسکه رو کردن حروم بشه ها

اما برا حفظ امنیت دختران شهر من نیان کاری کنند

قبل از این مادر اون خانوم بس نبود.؟


بعد این خانوم دو س خانوم دیگه.ربو.ن بس نیس؟


خواب زده را خواب.نگیرد هرگز

دل سوخته را سرما نگیرد هرگز
 

Honey.ChEng

عضو جدید
کاربر ممتاز
دهات کوره ساری هم تو روستای خودش برا خودش تاکسی رانی داره اما

میخوای چند جای ساری بهت نشون بدم ک ازدیاد جمعیت زیاده و تاکسی موجود نیس


دانشگاه منابع طبیعی

شهدا بلوار کشاورز و بلعکسش

میدان دانشجو ب خزر


دانشگاه قدسیه ب ساری ب نکا

همه ماشین ها ک نباید ب ساعت ختم بشن

بیرون شهر پس چی؟


همین الان بری ساعت بالای 200 تا تاکسی هست

حالا برو

رو میدان حلال احمر بیا بیمارستان شهید زارع


تاکسی پیدا نمی شه


اگر خیلی دم از اسلام میزنن مسولان ک فلانه و بلانه و بیت الماله


کالسکه رو کردن مرکز شهر اونقدر ارزش داشت ک جون ی مادر نداشت

پول داخل کالسکه رو کردن حروم بشه ها

اما برا حفظ امنیت دختران شهر من نیان کاری کنند

قبل از این مادر اون خانوم بس نبود.؟


بعد این خانوم دو س خانوم دیگه.ربو.ن بس نیس؟


خواب زده را خواب.نگیرد هرگز

دل سوخته را سرما نگیرد هرگز

خب منم دقیقا همینو دارم میگم
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیروز دوستم با باباش اومده بود بره سر زمین (واسه کارای پروژه ایش). گفته بودن خودت تنها باید بری ما برامون مسئولیت داره و نمیذاریم بابات باهات بره!!!!!!!!!!!!!!!!! باید نامه ای چیزی میووردین!!!!!!. یعنی دختره اون موقع روز که داشت شب میشد دیگه، اگه تنها میرفت یا هر بلایی هم سرش میومد واسه اینا مسئولیت نداشت!. اما اگه با باباش میرفت مسئولیت داشت!.
 
  • Like
واکنش ها: EECi

Similar threads

بالا