Parsi.Eng
عضو جدید
[h=6]وقتی من جوون بودم، دوست نداشتم برم
جشن های عروسی، چون تمام عمه ها و خاله های پیرم می آمدند پیش من و بهم
سیخونک می زدند و می خندیدند و می گفتند تو نفر بعدی هستی......!!! ،
البته بعدا همه شون از این کار دست کشیدن و این درست از وقتی بود
که منم همین کار رو عینا با اونا می کردم، البته در مجالس ختم[/h]
جشن های عروسی، چون تمام عمه ها و خاله های پیرم می آمدند پیش من و بهم
سیخونک می زدند و می خندیدند و می گفتند تو نفر بعدی هستی......!!! ،
البته بعدا همه شون از این کار دست کشیدن و این درست از وقتی بود
که منم همین کار رو عینا با اونا می کردم، البته در مجالس ختم[/h]