وقتی شما تلفنتونو جواب نمیدین یا گوشیتون خاموشه پدر و مادر چه فکری میکنن?

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اگه 1 سال هم خونمون نرم پدر و مادرم اصلا بهم فکر نمی کنن که بهم زنگ بزنن البته خداروشکر خودم خوب و بد زندگیرو تشخیص میدم . بد نمی بینم یه خاطره کوچیک از واقعیت زندگیم بهتون تعریف کنم
حدودا 4 ماه پیش بنا به دلایلی 2 هفته رفتم ارومیه قبل از اینکه برم سفر به هیچ کدوم از خانوادم نگفتم که دارم میرم سفر وقتی که رفتم تو 2 هفته همه بهم زنگ زندند به جز پدر و مادرم بعدش که برگشتم خونه وقتی که بابام منو دید برگشت بهم گفت کجایی پسرم 1 ساعته نمی بینمت
بعدش خودمم تعجب کرده بودم بهش گفتم من 2 هفته هست خونه نمیام حالا شما فقط یه ساعته که منو نمیبینی بعدش هم بابام خندید هم من
البته اصلا از این بابت ناراحت نیستم و پدر و مادرمم خیلی دوست دارم


:surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised:

دمشون گرم
این از صورتی به دره:biggrin::biggrin::biggrin:
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداییش با این اخلاقشون خیلی حال میکنم دیگه به خاطر همینه که خیلی دوسشون دارم

پدر و مادر من اهل گیر دادن نیستن به هیچ وجه ،
و در مورد خود من کمترین نگرانی و بیشترین اعتماد رو دارن ،
انتخاب ها کوچیک و بزرگ همیشه با خودمن و در مورد مسائل مربوط به من خودم حرف آخر رو می زنم (این روال از جوونیا برپا بوده :دی )،

من هم خیلی باهاشون راحتم ، بخصوص مادرم که واقعا خونسرد هستن، و میشه جز صورتیا حسابشون کرد :D

ولی اینکه بدونن کجاییم دیگه ازش نمی گذرن...

نه اینکه دم به دقیقه زنگ بزنن ولی خب پدرم اگر زنگ بزنه باید جواب بدیم ، اینجوری توجیه می کنه که مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسه ... و هر سفری رو اجازه نمی ده بریم :(
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اگه 1 سال هم خونمون نرم پدر و مادرم اصلا بهم فکر نمی کنن که بهم زنگ بزنن البته خداروشکر خودم خوب و بد زندگیرو تشخیص میدم . بد نمی بینم یه خاطره کوچیک از واقعیت زندگیم بهتون تعریف کنم
حدودا 4 ماه پیش بنا به دلایلی 2 هفته رفتم ارومیه قبل از اینکه برم سفر به هیچ کدوم از خانوادم نگفتم که دارم میرم سفر وقتی که رفتم تو 2 هفته همه بهم زنگ زندند به جز پدر و مادرم بعدش که برگشتم خونه وقتی که بابام منو دید برگشت بهم گفت کجایی پسرم 1 ساعته نمی بینمت
بعدش خودمم تعجب کرده بودم بهش گفتم من 2 هفته هست خونه نمیام حالا شما فقط یه ساعته که منو نمیبینی بعدش هم بابام خندید هم من
البته اصلا از این بابت ناراحت نیستم و پدر و مادرمم خیلی دوست دارم

اما پدر و مادر من ته نگرانی هستند واین خیلی اذیتشون میکنه.
شاید به همین خاطره که من و داداشام خیلی خونسرد بار امدیم!
واقعا حس میکنم این یک عکس العملیه به نگرانی افراطی اونا
خیلی دلم براشون میسوزه
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
پدر و مادر من اهل گیر دادن نیستن به هیچ وجه ،
و در مورد خود من کمترین نگرانی و بیشترین اعتماد رو دارن ،
انتخاب ها کوچیک و بزرگ همیشه با خودمن و در مورد مسائل مربوط به من خودم حرف آخر رو می زنم (این روال از جوونیا برپا بوده :دی )،

من هم خیلی باهاشون راحتم ، بخصوص مادرم که واقعا خونسرد هستن، و میشه جز صورتیا حسابشون کرد :D

ولی اینکه بدونن کجاییم دیگه ازش نمی گذرن...

نه اینکه دم به دقیقه زنگ بزنن ولی خب پدرم اگر زنگ بزنه باید جواب بدیم ، اینجوری توجیه می کنه که مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسه ... و هر سفری رو اجازه نمی ده بریم :(

من بهشون حق میدم
دوره زمونه بدیه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من بهشون حق میدم
دوره زمونه بدیه

بله، دوره زمونه بد هست ، ولی نگرانی اونا از دوره زمونه نیست، اتفاقا از این بابت خیالشون راحته و آزادیم ، بهم اعتماد دارن ، میگن به قدر کافی آگاه هستی خودت ...

نگرانیشون (بخصوص پدرم) بیشتر شامل همون مواردی میشه که پست اول گفتین : دارم می میرم یا مردم :w37: :دی
 

fischer

عضو جدید
پدر و مادر من اهل گیر دادن نیستن به هیچ وجه ،
و در مورد خود من کمترین نگرانی و بیشترین اعتماد رو دارن ،
انتخاب ها کوچیک و بزرگ همیشه با خودمن و در مورد مسائل مربوط به من خودم حرف آخر رو می زنم (این روال از جوونیا برپا بوده :دی )،

من هم خیلی باهاشون راحتم ، بخصوص مادرم که واقعا خونسرد هستن، و میشه جز صورتیا حسابشون کرد :D

ولی اینکه بدونن کجاییم دیگه ازش نمی گذرن...

نه اینکه دم به دقیقه زنگ بزنن ولی خب پدرم اگر زنگ بزنه باید جواب بدیم ، اینجوری توجیه می کنه که مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسه ... و هر سفری رو اجازه نمی ده بریم :(

پدر و مادر من هم چون که به من اعتماد کامل دارن باهام کاری ندارن البته این که میگم میرم سفر هیچ کدوم حتی نمیدونن 2 هفته هم خونه نبودم دلیل بر اینکه اونها از اول بی خیال بودن نیست
چون که من شغلم طوری هستش که سقر خیلی زیاد میرم و حدودا از 365 روز 230 روزشو تو شهر های مختلف هستم اونا دیگه میدونن که من خوب و بد زندگیو تشخیص می دم باهام کاری ندارن و من به این افتخار می کنم که به حدی رسیده ام که باعث آسودگی خیال پدر و مادرم شده ام و گرنه هیچ پدر و مادری وجود نداره که نگران زندگی بچش نباشه
در کل دست همه ی پدر و مادر های دنیارو می بوسم و به همشون میگم عاشق همتونم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

TELLI

عضو جدید
زنگ رو نمیدونم! ولی اگه زود تر از 11-12 شب برم خونه فکر بد می کنن!

آقا ما یه دوست داریم کنه به تمام واژه ی سخن

من نمیدونم چرا وقتی زنگ میزنه و جواب نمیدم هر فکری می کنه الا مردن!

انواع و اقسام سیمکارت خریده فقط برای مچ گیری من!

با همشون امتحان میکنه که بالاخره به یکی جواب بدم،

تو چند دقیقه مصب گوشی رو داغئتماخ میکنه
:w15: :w15: :w15:
:w12:
 

Similar threads

بالا