هر کی سوتی داده تعریف کنه!

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
چن وق پیش باید میرفتیم کنفرانس میدادیم.یه پسره بود که هر دختری که میومد درسو توضیح بده هی اذیتش میکرد(البته به جز من چون من خیلی با جذبه ام جرئت نکرد)
خلاصه نوبت اون پسره شد که بیاد ارائه بده. این بنده خدا به ژ میگفت :(ج).مثه انرجی ,انجکتور,ماجیک و...من اولش فک میکردم عمدا ایجوری میگه ولی بعد دیدم نه نمیتونه تلفظ کنه...:دی.
منم با اینکه نمیخواستم اذیتش کنم که خجالت بکشه ولی خندم گرفته بود شدید...بیچاره خودشم میگف نمیتونم تلفظ کنم.منم داشتم اروم میخندیدم که نفس کم اووردم .حالا تصور کنید دارید میخندید و میخواید نفس هم بگیرید...صدای بلند شدن خنده من همانا و رفتن کلاس روی هوا همانا...
بیچاره پسره حسابی سرخ شده بود و دم نمیزد:biggrin:
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روز خواستیم بریم مشهد بعد از برگشتن دوستم زنگ زد گفت با چی رفتی گفتم:
رفتیم فرودگاه سوار قطار شدیم رفتیم مشهد !
 

itorict

عضو جدید
قرار بود تو سربازي هرچي مربيمون گفت بگيم بله جناب من متوجه نبودم مثل كلاس كاراته گفتم بله استااااااااااااااد.كشوندم بيرون تو حالت شنا چنان عرقي از ما آورد بيرون كه دهنمو سرويس كرد
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب که شب عید غدیره زن داییم زنگ زد خونمون با مامانم کار داشت....نمیدونم چرا هول شدم......گفتم عیدتون مبارک ایشالا سال خوبی داشته باشین....یعنی کاملا میشد فهمید اونور گوشی از خنده غش کرده
 

فاطمه طالبی

کاربر بیش فعال
چن وق پیش باید میرفتیم کنفرانس میدادیم.یه پسره بود که هر دختری که میومد درسو توضیح بده هی اذیتش میکرد(البته به جز من چون من خیلی با جذبه ام جرئت نکرد)
خلاصه نوبت اون پسره شد که بیاد ارائه بده. این بنده خدا به ژ میگفت :(ج).مثه انرجی ,انجکتور,ماجیک و...من اولش فک میکردم عمدا ایجوری میگه ولی بعد دیدم نه نمیتونه تلفظ کنه...:دی.
منم با اینکه نمیخواستم اذیتش کنم که خجالت بکشه ولی خندم گرفته بود شدید...بیچاره خودشم میگف نمیتونم تلفظ کنم.منم داشتم اروم میخندیدم که نفس کم اووردم .حالا تصور کنید دارید میخندید و میخواید نفس هم بگیرید...صدای بلند شدن خنده من همانا و رفتن کلاس روی هوا همانا...
بیچاره پسره حسابی سرخ شده بود و دم نمیزد:biggrin:
:w15::w15::w15: :w22:
 

فاطمه طالبی

کاربر بیش فعال
منو دوستم رفتیم کافی نت دانشگاه میخواستیم که یه فایلی برامون بزنن تو فلش، نمیدونم چم شد ب آقاهه گفتم برای دوتایی مون بزن!!!:confused::d
گفت مگه نون واییه!؟!اینو که گفت پوکیدیم از خنده!:biggrin:
 

bahar01

عضو جدید
دیشب رفته بودیم مهمونی خونه دوست مامانم، یه خانومه که از فامیلای دورِ صاب خونه بود کنارمون نشسته بود.
حرف از ازدواج شد، اون خانم گفت: من دوتا عروس دارم و خیلی دوسشون دارم و باهاشون راحتم و ...
قبلشم مامانم ازش پرسیده بود که دختر هم دارید؟ گفت نه،منم فکر کردم خب فقط 2تا پسر داره دیگه.
برگشتم به دوستم که اونجا بود بلند گفتم: خدا بده از این مادر شوهرا، یهو دیدم خانمِ داره این جوری :eek: نگام میکنه و مامانم هم با پاش زد بهم... بعدش فهمیدم که یه پسرِ مجرد هم داره:cry::redface:
 

MANO TO

عضو جدید
دیشب رفته بودیم مهمونی خونه دوست مامانم، یه خانومه که از فامیلای دورِ صاب خونه بود کنارمون نشسته بود.
حرف از ازدواج شد، اون خانم گفت: من دوتا عروس دارم و خیلی دوسشون دارم و باهاشون راحتم و ...
قبلشم مامانم ازش پرسیده بود که دختر هم دارید؟ گفت نه،منم فکر کردم خب فقط 2تا پسر داره دیگه.
برگشتم به دوستم که اونجا بود بلند گفتم: خدا بده از این مادر شوهرا، یهو دیدم خانمِ داره این جوری :eek: نگام میکنه و مامانم هم با پاش زد بهم... بعدش فهمیدم که یه پسرِ مجرد هم داره:cry::redface:

بهاره خانوم اشكال نداره توفيق اجباريه !!
 

بیسان

عضو جدید
:w15:
دیشب رفته بودیم مهمونی خونه دوست مامانم، یه خانومه که از فامیلای دورِ صاب خونه بود کنارمون نشسته بود.
حرف از ازدواج شد، اون خانم گفت: من دوتا عروس دارم و خیلی دوسشون دارم و باهاشون راحتم و ...
قبلشم مامانم ازش پرسیده بود که دختر هم دارید؟ گفت نه،منم فکر کردم خب فقط 2تا پسر داره دیگه.
برگشتم به دوستم که اونجا بود بلند گفتم: خدا بده از این مادر شوهرا، یهو دیدم خانمِ داره این جوری :eek: نگام میکنه و مامانم هم با پاش زد بهم... بعدش فهمیدم که یه پسرِ مجرد هم داره:cry::redface:
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بچه ها لطفا اسپم ندید...فقط سوتیاتونو تعریف کنید
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دوره بچگیام خیلی شیطون بودم ...یبار داشتم با چشم بسته راه میرفتم که پسر همسایمون منو دید.گفت فاطمه چرا چشماتو بستی؟
منم چیزی نداشتم در جوابش بگم فقط لبخند تحویلش دادم:D از اون به بعد تا منو میدید چشماشو میبست و راه میرفت:confused:
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
چن روز پیش داشتم دنبال داداشم میدویدم اومدم از پشت بگیرمش که یدفعه ....بوووووووووم افتادم زمین و همه بهم خندین:biggrin:
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختر داییم همیشه میگه باشگاه حزب قرآن برداشتی به منم بده بخونم..دیشب بهش اس دادم که شعرا از 160 تا آخر بخون...خوندی اس بده بدونم..آخر شب جواب داد که قضیه شعر ها چیه؟ تعریفش کن ؟ حالا منم مات و مبهوت که شعر ها چیه؟ میگه تو گفتی 160 تا شعربخون بعد بهم بگو...هر هر هر ..بخندینا...بعد میگه آها چه سوتی دادم..یه ربع بعد اس داد تو قرآن ما هم این سوره رو داره(منظورش این بود اسم این سوره رو نشنیده)گفته پ ن پ ما قرآن 90 خریدیم تو اون فقط داره...​
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
پریشب خونه داییم بودیم..آخر شب با زنداییم و دختر داییم تو اتاق دراز کشیده بودیم..زنداییم یهو بافتنیشو دید بدو نشست و مشغول شد حرکتش خنده دار بود..گفتم انگار الان مشتریات منتظرن که یهو اینجوری مشغول شدی..بعد یادم افتاد که شب قبلش شوق پروازو ندیدم..گفتم وای زندایی شما دیدی شوق پروازو یهو یه حالتی شد گفت اییییییییییییییییییییننننننننننننننقققققققققققققققد قشن بود که نگوووووووووو..گفتم خب چی شد..گفت من که فیلمشو ندیدم نقدشو گوش دادم..منو دختر داییم تا یه ربع پهن بودیم رو زمین..گفت دیر رسیم تا یک داشتم نقد میدیدم...حالا ما میگیم فیلم ندیدی نقدش چیه باز؟
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه هفته پیش با دختر داییم بازار بودیم...تو یه مغازه که خیلی تنگ و کوچیک بود بعد خرید ما بماند که چقد دختره فروشنده رو اذیت کردیمو خندید باهامون موقع خروج یه خانمه با دخترش اومده بود..منم داشتم جواب اس میدادم..به خانمه اشاره کردم که خانم ببخشید من پیاده میشم.خودم متوجه سوتیم نشدم..اما دیدم خانومه ترکید تازه فهمیدم چی گفتم.........
 

juliet

کاربر بیش فعال
2 ترم پیش تو دانشگاه بین کلاس رفتم تو یه کلاس خالی درس بخونم , مشغول خوندن بودم که یه دفعه 7-8 تا دختر و پسر اومدن تو کلاس در جاهای مختلف نشستن. بعد یه پسره اومد تو کلاس همه پاشدن گفتن سلام استاد. خلاصه استادشون خیلی جدی شروع کرد به درس دادن و به من گفت شما مال این کلاسی؟ منم خیلی خجالت کشیدم عذرخواهی کردم رفتم بیرون. بعد 2 دقیقه شنیدم همشون دارن هرهر میخندن! نگو سر کار بودم! بعد فهمیدم این گروه کلی از بچه ها رو اون روز سر کار گذاشته بودن!!:w00:

ترم بعدش که تو دانشگاه تهران جنوب مهمان بودم تو یه کلاس نشسته بودم که 2 تا پسر دیگه هم بودن. یه دفعه یه پسر جوون با موهای بلند که دم اسبی کرده بود!
:surprised: اومد تو کلاس اینا هم پاشدم گفتن سلام استاد.:surprised: من پا نشدم. تو دلم گفتم حالشونو میگیرم!:w16:http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/funny/w16.gif:w11: استاده گفت شما مال این کلاسین با کمال پر رویی گفتم نهhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/funny/w16.gif!:w18: 2 تا پسرا گفتن نمیخواین برین؟:surprised: بازم خیلی محکم گفتم نه!
فقط منتظر بودم که بتوپم بهشون! که دیدم پسره لپ تاپشو روشن کرد شروع کرد به رفع اشکال واقعی... ودیدم مثل اینکه این یکی واقعیه!!!!! :w15::w09:مردم از خجالت.... اومدم برم بیرون در باز نشد! استاده اومد 5-6 بار تلاش کرد تا باز شد. وای خیلی تجربه ی بدی بود. :w09:
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
پیش دبستانی که بودم یبار قرار بود بریم اردو باغ وحش .بابام به من داشت سفارش میکرد که رفتی اونجا دستتو نکنی تو قفس شیرا و ببرا انگشتاتو میخورن. منم گفتم باشه...
خلاصه رفتیم باغ وحشو و منم اونجا همش حواسم بود که دستمو تو قفس شیرا و ببرا نکنم .وقتی داشتم برمیگشتم تو راه همش انگشتامو میشمردم که یه وقت کم نشده باشه ....:surprised::w09:
ای خدا از دست من:biggrin:
 

orchidak

عضو جدید
یه طوطی کاسکو داشتم...می خواستم بهش یاد بدم حرف بزنه....اولین چیزی که یادگرفت سلام بود....بعدش می خواستم یادبگیره بگه "بوس کن" بهش می گفتم "بگو بوس کن"...1ماه گذشت بعدش دیدم به من میگه بگو بوس کن !
 

lars_manson2002

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه طوطی کاسکو داشتم...می خواستم بهش یاد بدم حرف بزنه....اولین چیزی که یادگرفت سلام بود....بعدش می خواستم یادبگیره بگه "بوس کن" بهش می گفتم "بگو بوس کن"...1ماه گذشت بعدش دیدم به من میگه بگو بوس کن !

رفته بودم خونه یکی از فامیلامون که خیلی باهاش رو دربایستی دارم, آقاهه گفت میخوام گوشی بخرم اپل خوبه؟ گفتم آره کلاسش بالاهه اما از نظر امکانات تحفه ای نیست. پرسید اچ تی سی بخرم چطوره؟ گفتم نه نه اچ تی سی خیلی خز شده, الان دست هر ببو گلابی ای اچ تی سی هست, یهو دیدم موبایل خانموش اچ تی سی هست!!! آقا خیلی خجالت کشیدم :(
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرار بود تو سربازي هرچي مربيمون گفت بگيم بله جناب من متوجه نبودم مثل كلاس كاراته گفتم بله استااااااااااااااد.كشوندم بيرون تو حالت شنا چنان عرقي از ما آورد بيرون كه دهنمو سرويس كرد
سلام.خیلی وقت بود ندیده بودمتا...تومگه آموزشیت تموم شد؟
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دیروز مامانم گفت نمیدونم چرا دم در خیسه؟گفتم نمی دونم شاید همسایه به آباشون گل داده .مامانم متوجه نشد من چی گفتم .تا اینکه خودم پففففففففففففف خندیدم
مامانم تازه میگه چی شد؟گفتم اشتباهی گفتم دیگهبه اباشون گل داده.به جای به گاشون آب داده:biggrin:
 

alimka

عضو جدید
یه سری یه اس ام اس خیلی رکیک رو وایه یکی از دخترای کلاسمون اشتباهی سند کردم نمیدونین چه خجالتی کشیدم ته یه ماه سوژه بودم
 

لوتوسو

عضو جدید
یکی از دوستام همش ماشین زیر پاشه...از قضا یه روز با ما با اتوبوس و مترو اومد
ورداشته کارت بلیت دوسفره رو میزنه ب دستگاه کارت خوان اتوبوس....!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ینی اتوبوس منفجر شدا....ابرو نذاشت واسمون!
 

203_fariba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواهرم امروز یه سوتی داد
داشتیم با هم تو کامپیوتر عکس میدیدم این هی داشت عکسارو دو تا یکی رد میکرد منم به زور موس و ازش گرفتم گفتم خودم میزنم
دیدم هی داره اصرار میکنه میگه قل میزنم قل میزنم:surprised: یه چند ثانیه نگاش کردم ببینم چه تناسبی با سماور میتونه داشته باشه:D
خودشم حالیش نبود چی داره میگه یهو پپپپپفففففف اتاق رفت رو هوا که خانم می خواسته بگه قول میدم خوب بزنم :biggrin::biggrin:
 

samras

عضو جدید
مسول انجمن دانشگامون بهم پیشنهاد دوستی داد قبول نکردم ضایش کردم خیلی بهش برخورد چون ادعاش میشد خیلی بعد 1بار توی اتلیه جلوم نشسته بود لباس جدیدم پوشیده بود خواستم ب پرستو دوستم اس بدم اشتباه ب طرف اس دادم توی اس نوشته بودم اووووووووووووووووووه عامری لباس جدید خریده.....وااااااای سرخ شده بودم خودشم غش غش میخندید نامردیم نکرده بود ب همه گفته بود
 

samras

عضو جدید
نااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااازی گناه داشته
 

nights_moonlight

عضو جدید
امروز میخوام چندتا سوتی باحال از مامانمو واستون بگم:
یه سری مامانم با خواهرم دعوا میکرد و حسابی عصبانی شده بود خواهرمم کلافه شده بود و منتظر فرصت بود که فرار کنه مامانمم که دید خواهرم اصلا به حرفاش گوش نمیده داد زد :اهااااای شنفتم چی گفتی یا نهههههههه؟؟؟!!
یه سری میخواستیم بریم مهمونی مامانم وسط راه به بابام گفت بره از مغازه واسش جوراب پارازین کفدار نازک بگیره بابامم گرفت و مامانم تو ماشین تو اون جای تنگ شروع کرد به پوشیدن جورابا و ....بعد 2دقیقه اومد بالا با یه لحن طلبکارانه و عصبانی گفت:اینا چیه خریدییی؟اینا که هم کلفته هم کف نداره!!!!(مامان خانوم جورابو چپه پوشیدن کف جوراب روی پا افتاده بوده!!)
یه سری داداشم میخواست بره حموم از مامانم پرسید:مامان چراغ حموم روشنه کی حمومه؟مامانم گفت:نمیدونم من که نیستم!!!
طفلی مامانم مامانی منو ببخششششش.....!:smile::D:heart::heart:
در ضمن بعد تعریف سوتی تون از سوتی های بامزه یاد کنید اینجوری همه تشویق میشن مرسسسسسسسیییییی
چققققققققققققققققققققققدر نامردی!!!!
حداقل سوتی های خودت تعریف کن!!
 

Similar threads

بالا