هر کی سوتی داده تعریف کنه!

erfan_com

اخراجی موقت
7 سال که پیش دانشگاهی بودم داشتم یه چیزو واسته دوستام توضیح می دادم. می خواستم بگم این ذره های جوش که از بالا می ریزند

گفتم این ذره های جیش که از بالا میریزند
:biggrin:
 

masoomeh.bnv

عضو جدید
این سوتی وا3 یکی از پسرای ترم 1 دانشگاست که اتفاقا خیلی تازست!!!!!!!!
پسره اومد از استاد یه سوالی بپر3 برگشت گفت اقا دبیر این سوال .....:biggrin:
استاد داشت از خنده میترکید و نمی توست درسو ادامه بده!!!!!
پسرا که خدای سوتی ان دیگه چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

saminaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز داداشم داشت میرفت پفک بخره منم نمیدونستم که یکیم میخواد برا من بخره سربه سرش گذاشتم برگشت گفت شتر دیدی پفک دیدی:D
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز داداشم داشت میرفت پفک بخره منم نمیدونستم که یکیم میخواد برا من بخره سربه سرش گذاشتم برگشت گفت شتر دیدی پفک دیدی:D
اگه این سوتی باشه که من تا حالا ملیونها بار ازش استفاده کردم
شتر دیدی پشت گوشتم دیدی
بعدشم شما سعی کن سوتیای خودتو تعریف کنی
 

SAMIFAR

عضو جدید
دبیرستان که بودم یه دوستی داشتم که با یه پسری دوست بود! یه روز اومد گفت : سمیرا ، دیروز داشتم با فلانی صحبت می کردم که بهم گفت شما تاج سری، سروری! چی باید بهش می گفتم؟ منم چند تا جمله ی متعارف بهش گفتم که در جواب گفت: یعنی اینکه گفتم فدای سرت،سرت سلامت خیلی بی ربط بود؟!!!!!
حالا نگو پسره داشته قربون صدقه این دوست من می رفته!
 

SAMIFAR

عضو جدید
یه دوستی داریم که حدود 50 سالشه! از 16 سالگی ایران نبوده و الان هم 5-6 سال هست که میاد و می ره! واسه همین ادبیاتش زیاد قوی نیست! من عاشق قسم خوردناشم!
2 تا قسم داره که همیشه هم تکرار می کنه با اینکه چند بار خود من توجیهش کردم!
1. به خاک ارواح پدرم! ( به جای به ارواح خاک پدرم)
2. به خاک ارواح 2تا دخترم!( حالا 2 تا دختر بچه داره که خدا رو شکر صحیح و سالمن و زنده)
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
یه بار بابام گوشیشو خونه جا گذاشته بود مامانمم با بابام یه کاره واجب داشت گف خو بیا یه زنگ بزنیم به بابات(به موبالش دیگه:دی) هم من کارمو بهش میگم هم میگیم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!!!!!!!
 

الهام مجهول

عضو جدید
خب من يه سوتي ديگه بگم يه استادي داشتيم اسمش بود با غ گلي كه بنده ارادت خاصي به ايشون دارم
يه روز داشتم با يكي از بچه ها(پسرا )بحث مي كرديم
بنده هم ان زره معروفم ژوشيده بودم و گلادياتو حرف ميزديم و مي كوبيدم به هم ديكه
يه هو وسط بحث در مورد استاد به جاي اينكه بگم استاد باغ گلي
گفتم استاد گل باغالي ......
قيافه طرف تصور كن منفجر شد از خنده برادر
 

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب من يه سوتي ديگه بگم يه استادي داشتيم اسمش بود با غ گلي كه بنده ارادت خاصي به ايشون دارم
يه روز داشتم با يكي از بچه ها(پسرا )بحث مي كرديم
بنده هم ان زره معروفم ژوشيده بودم و گلادياتو حرف ميزديم و مي كوبيدم به هم ديكه
يه هو وسط بحث در مورد استاد به جاي اينكه بگم استاد باغ گلي
گفتم استاد گل باغالي ......
قيافه طرف تصور كن منفجر شد از خنده برادر
kheili bahal bood elham jooon...
yade morghemoon oftadam akhe ye joooje dashtim dadasham kharide bood enghade topoll bood ke sedash mikardim gol baghali... akhe in esm be morgh topoola miad.. hamash fekre ghaza bood:w15::w15:
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
حوصله نداشتم ولی گفتم که بگم
چند شب پیش جای شما خالی خونمون مهمونی بود
اخر شب که خودمونی تر شده بود همه داشتن سوتی های منو تجدید خاطره میکردن هر کی هر سوتیی داشت از من میگفتو میخندیدیم اکثرا هم از حواس پرتی هام میگفتن
منم گفتم حالا که جمع هستیم چندتا سوتی از حواس پرتی هام که هیشکی نمیدونستو براشون بگم برای شما هم میگم:
یه بار زنگ زدم به رفیقم گفتم 5دیقه دیگه دم خونتونم(قبلش بیرون بودم) اماده باش بعد یادم رفت. رفتم خونمون تازه بعد اینکه یک ساعت تو خونه بودم یادم افتاد باهاش قرار داشتم
یکی دیگه:
وقتی میریم باشگاه کفشامونو با خودمون میبریم داخل رختکن
تا حالا نشده که من یادم نره کفشامو با خودم بر گردونم:redface:
 

nazila_sh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
وای یه سوتیه بد دادم

زنگ زدم به یکی (آقا بودند ایشون) بعد بی ادب داره با من حرف میزنه وسطش به مردم آدرس میده میگه مشتاق دوم منم فکر کردم میگه مشتاق دیدار هر هر خندیدم حالا خوبه نگفتم به همچنین..................... وای آبروم رفت:D
 

الهام مجهول

عضو جدید
سئتي هاي جديدم
ديروز كلاس زبان داشتيم ما هم كه ارشد شديم گفتيم زشته بريم كلاس زبان
وارد كلاس كه شدم استاد گفت خودتو معرفي كن بنده هم گفتم no
دوباره تكرار كرد گفتم no
بلاخره فارسي گفت خودتون معرفي كنيد
دو باره پرسيد چند سالته ؟؟
بنده هم يه دفعه جو زبان گرفت فكر كردم ميگه ترم چندي؟
گفتم one
كلاس پوكيد ازخنده
 

الهام مجهول

عضو جدید
kheili bahal bood elham jooon...
yade morghemoon oftadam akhe ye joooje dashtim dadasham kharide bood enghade topoll bood ke sedash mikardim gol baghali... akhe in esm be morgh topoola miad.. hamash fekre ghaza bood:w15::w15:[/QUOTE

خواهش
ولي ديگه سوزه شده بودم
البته بنده به خاطر چپكي فركام و كلمات جديدم سوزه هستم
ولي فكرشو بكن پسر برداشت گفت منو چي صدا ميكني ؟؟؟!!!!:redface:]
 

itorict

عضو جدید
توي مدرسه معلممون داشت از دوران جنگ ميگفت كه چه وضعي داشتن و اگه بمباران ميشد چيكار ميكردن همين طور داشت ميحرفيد كه يه لحضه گفت اگه بمباران ميشد ديگه شما فقط بايد فرار ميكردين و وقت اينو نداشتيد كه خودتونو جم و جور كنيد وشلوارتون بكشيد بالا و غيره.
يه لحضه من گفتم مگه چيكار ميكردن كه شلوارشونو وقت نميكردن بكشن بالا.دي
321كلاس منفجر شد طوري كه شكممون چسبسده بود به كمرمون و نفسمون نميومد و داشتيم خفه ميشديم.
آخ تو جنگم آره

 

soraya_shz

عضو جدید
جديدترين سوتي من تا به اين ساعت :w15::w15:

پريروز رفتم واسه ثبت نام دانشگاه
خيلي خسته بودم و ساعت 1:20 بود و بانك ها ساعت 1:30 مي بست . مي خواستم هر طور شده به اتوبوس ساعت 2 برسم كه 9 شب شيراز باشم ، بايد از كارت بانك مليم پول مي كشيدم پس يه تاكسي دربست كردم كه منو به اولين بانك ملي برسونه ، خيلي دور بود 5 دقيقه تو راه بوديم وقتي رسيديم از اين سمت خيابون نگاه كردم ديدم بله بانك ملي مركزي اون ور خيابونه!!! دويدم ....خدا خدا مي كردم راه بدن برم تو... رفتم يه نوبت گرفتم و منتظر موندم ، پشت سرم آقا پليسه درو بست كه كسي نياد تو ... خداروشكر!!!
1:30 نوبتم شد، يه فرم گرفتم كه از كارتم مستقيم به حساب دانشگاه پول بريزم ... آقاهه اعصاب نداشت ، گفت كارتتو بده ، كارتمو دادم ... با عصبانيت فرممو پاره كرد و گفت نميشه... خيلي از رفتارش بدم اومد گفتم چرا نميشه؟؟دوباره گفت نميشه... خلاصه بعد از كلي بحث ، رييس اومد گفت دخترم چي شده؟ كارتتو بده تا خودم مشكلتو حل كنم ... كارتمو دادم اما رييس بانك هم گفت نمي شه ، اصلا نمي فهميدم كه چرا نمي شه... سعي كردم خونسرديمو حفظ كنم ...
گفتم آقا چرا نمي شه ؟؟ گفت دخترم شما بايد بري بانك ملي .... تعجب كردم.. گفتم مگه اينجا بانك ملي نيست؟ گفت: نه اينجا بانك تجارته بانك ملي همين كناره.. و اشاره كرد به شيشه كناري كه از اونجا ديدم بانك ملي 1 متر بيشتر با ما فاصله نداشت...
:sweatdrop:
پريدم كيفمو بردارم برم بانك ملي كه آقاي عصباني با لبخند گفت عجله نكن ، در بانكو بستن ، بايد تا ساعت 3 صبر كني...
 

مهرناز*

عضو جدید
اون روز دوستم داشت راجب استادشون که اسمش مقدم بود میگفت از قدش و هیکلش و صداش یهو من برگشتم گفتم اره صداش خیلی قشنگه دوستم برگشت گفت تو از کجا میشناسیش من گفتم خوب همه میشناسن گفت از کجا منم گفتم خوب مگه تو اون خواننده رو نمیگی که یهو همه زدن زیره خنده.
 

مهرناز*

عضو جدید
یه روز یکی از دوستای بابام با ایرانسل زنگ زده خونمون بابامم وقتی دیده ایرانسله ور نداشته بعد دوستش تو خیابون بابامو دیده بهش گفته زنگ زدم نبودید بابامم گفته اون ایرانسله شما بودین دوستشم گفته اره بعد بابام برگشته گفته فکر کردم ایرانسله اخه هی به من زنگ میزنه میگه اهنگ پیشواز نمیخوای.
 

دخترکوهستان

عضو جدید
سلام درس روستاداشتیم استادمون گف برانمونه شمارومیبرم یه روستاتاباکارتون بیشترآشنابشین بعدش روستای انتخابی ماروانتخاب کرد بچه هااعتراض کردن گفتن گفتن این که روستانیست دیگه کم مونده به شهربچسبه که یکی ازهمگروهیامون گف نه استادروستای ماخیلی روستاست !!!!و...که کلاس منفجرشدازخنده:biggrin:
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز یکی از فامیلامون که زن بود اومده بود دیدن مادر بزرگم این بنده خدا شوهرش مرده
منم عادت دارم وقتی با خانوما احوالپرسی میکنم میگم "اقاتون چطوره" حالا فرقی نمیکنه مجرد باشه یا متاهل
خلاصه بعد چاق سلامتی گفتم اقاتون چطوره بعد ش که به خودم اومدم گفتم خدارحمتش کنه
ولی ابروم رفتااااااااااااااا هنوز ذهنمو مشغول کرده
 

itorict

عضو جدید
دو روز پيش يه دونه دزد گير خريده بودم واسه مغازه دوستم و اين دزدگيرو بدون اينكه خاموش كنم من گذاشتم توي كيفم و توي خيابان با قامتي راست و سينه اي رو به جلو شروع كرديم در خيابان شلوغ خيلي متشخصانه حركت كرديم 20 متري كه رفتم يه لحضه آجير اين دزد گير شروع كرد به آبرو ريزي نگو نگو يه آقايي كنارم رد ميشد 3 متر پريد هوا

ملتي مرا تماشا كردند و تعجبيدند كه اين ديگه چيه آخ موبايلشه چيه كه داره اين جور آبرو ريزي ميكنه

 

itorict

عضو جدید
يه سوتي از دوستم باراتون تعريف كنم
ترم پیش بود که من یه ریش توپی آنکارد کرده گذاشته بودم و شلوار پارچه ای و کت و یه کیف سامسونت ... خلاصه یه تیپ سر و سنگین ... از پله های دانشگاه بالا میرفتم و حول حولکی دنبال کلاسمون میگشتم ، خیلی دیرم شده بود ... بالاخره پیداش کردم ... اما من خبر نداشتم که کلاس ترم 6 با ورودی های جدید عوض شده ... چشمتون روز بعد نبینه ... درو باز کردم و رفتم تو کلاس ... دیدم یا خدا ... 40 تا دانشجوی دختر نشستن منتظر استادشونن ... من هم که حسابی شکه شده بودم رفتم پشت میز استاد ، همه بلند شدند ... خندم گرفته بود ... گفتم بفرمایید بشینید ... بعد بعشون گفتم خوب چی دارید ؟ گفتند فقه 1 ... یک دفعه یکی از ته کلاس گفت ، آقای قاسمی نمیدونستم شما هم استاد دانشگاه باشید !!! یه نگاه عاقل اندر سفیه کردم دیدم به به ... خانم کیانی دختر همسایمونه ... من و شناخت ... آقا من هم سوتی ندادم و گفتم بله ، بالاخره دانشگاه با کمبود نیرو مواجه شده بود ... گفتم حالا چطوری فرار کنم ... خلاصه به بهونه اینکه کتابم رو نیاوردم رفتم و دیگه هم تو اون طبقه نرفتم ... بعد که دخترای اون کلاس فهمیدند چه کلاهی سرشون رفته هر موقع من و تو دانشگاه میدیدند چپ چپ نگاه میکردند و من هم لبخند ملیحی میزدم و انگار نه انگار که چیزی بوده ... وقتی برای دوستام تعریف کردم کلی کیف کردند ...

 

black banner

عضو جدید
کاربر ممتاز
در اطراف باغ ملي اراك گذر ميكرديم چند ... :دي


همچين با غرور و محكم قدم بر ميداشتم ، يك كت هم پوشيده بودم كاملا رسمي ، كيف پول رو در آوردم تا يك تيكه كاغذ از داخلش بردارم


نميدونم چي شد ، اصلا حواسم نبود


يهو يك صدا اومد خششششششش (( مث صداي كاغذ )) - نگو كلا كيف پول من خالي شد زمين - كل كيف خالي شد


اصلا متوجه نشدم ، يك دختره بغل بودم يهو گفت :‌ اواييييييييييييييي ، يهو شستم خبر اومد

پولام ريخته بود رو كفشش :دي

منم سريع نشستم جمع ميكردم ، باد ميومد پولا رو ميبرد

منم مثل اردك ميپريدم اين طرف و اون طرف و پول جمع ميكرد :ديييي


خنده دار نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ميدونم !!!!!!!!!!!! اما خودم داشتم از خنده ميتركيدم


يعني اگه دختره واييييييي نگفته بود من متوجه نميشدم ، بعد ديگه پول هم نداشتم بايد سينه خيز تا خونه ميرفتم




بچه هاي اراك اگه باغ ملي پول پيدا كرديد واس منه هااااااااا (( بياريد در خونمون :دي))
 

nastaran-20

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روز پیش اعصابم خورد بود سوار تاکسی هم بودم
یهو خواستم بگم پیاده میشم
گفتم سلام
مرده یهو برگشت گفت بله!
گفتم ای بابا گفتم که پیاده میشم
:دی :دی :دی :دی
 

black banner

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روز پیش اعصابم خورد بود سوار تاکسی هم بودم
یهو خواستم بگم پیاده میشم
گفتم سلام
مرده یهو برگشت گفت بله!
گفتم ای بابا گفتم که پیاده میشم
:دی :دی :دی :دی


منم هميچن سوتي دادم


دبيرستان بودم

آخر كلاس ، شلوغ پلوغ بود

هيا هو تو كلاس

اومدم بگم آقا ، يهو گفتم مامان ، كل كلاس تركيد


يكبار هم اومدم خواهرم رو صدا بزنم ، اسم اون دختره رو گفتم

كدوم دختره ؟؟؟؟؟ خو همون كه دوسش داشتم ديگه :دييييييييي
 

Similar threads

بالا