نیکوکار هستیم؟ چه باید کرد؟

jovhar

عضو جدید
کاربر ممتاز
لقمان حکیم، در اندرزهای حکمت‏آموز خود به فرزندش، انگشت بر همین موضوع می‏گذارد و به وی چنین توصیه می‏کند:
«پسرم! اگر (اعمال نیک و بد) به اندازه سنگینی دانه خردلی باشد و در دل صخره‏ای یا در گوشه‏ای از آسمان یا درون زمین جای گیرد، خداوند آن را در دادگاه قیامت حاضر می‏کند و حساب آن را می‏رسد، چرا که خداوند دقیق و آگاه است.»

«یا بُنَی اِنَّهَآ اِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ اَوْ فِی السَّمـوَاتِ اَوْ فِی الاَْرْضِ یاْتِ بِهَا الله‏ُ اِنَّ الله‏َ لَطیفٌ خَبیرٌ.»(۲۱)

دوستان اعتقاد خودتون رو به معاد در قالب کلمات بیان کنید

اگر مطلبی آوردید با ذکر منبع بهتر خواهد بود

 

ooraman

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به تناسخ معتقد هستم ...که معاد هم به نوعی توش جا میگیره البته نه به اون صورت که در اسلام یاد شده اما خوب فکر میکنم یه نتیجه میده اینکه ادم به کارایی که انجام میده یه کم بیشتر فکر میکنه:gol:
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
سلام علیکم
ایمان به خدا امری قلبی است. یعنی اینکه تقلیدی نیست و خود آدم باید بهش برسه.
از طرفی به تعداد انسان‌های روی زمین راه هست برای رسیدن و ایمان به خدا.
شاید طوری که من خدارو پیدا کردم یکی نتونه پیدا کنه و شاید هم بتونه.
من خدا رو از روی آسمون و زمین شناختم از خلق آسمان و زمین.
کسایی که تو حوزه درس می‌خونن درس منطق دارن.
دقیقا از رو منطق باید خدارو پیدا کرد.
علت و معلول و .....

خدای من خدایی هست که همه چیزو دقیق افریده با نظم خاص
مهربون هست و بسیار بخشنده. به موقعش هم با قدرت برخورد می‌کنه

به نظرتون چرا دست ما از آرنج خم نمیشه؟ فقط از جلو خم میشه؟
یا چرا پاهامون از پشت خم نمیشه؟ اگر اینطوری می‌شد چطروی نماز مِی‌خوندیم؟
چطوری اصلا راه می‌رفتیم؟
به همه اینا توجه کردیم؟

حدیث هست که میگه هرکس خود را بشناسد خدای خود را شناخته
من عرف نفسه فقد عرف ربه
خب ما وقتی خودمون رو بشناسیم، از موی سر تا نوک انگشتای پا اونوقت می‌فهمیم یه خالق داریم.
 

Nayere

عضو جدید
البته که تعریف متقی با نیکوکار فرق می کنه

متقین صد صفت دارن که در نهج البلاغه آمده و رسیدن به حتی یکی از اون ها واقعا دشواره


اما نیکوکاران؛

همه ما به زبون میگیم که به خدا ایمان داریم ولی اکثریت قریب به یقین ایمان نداریم و شاید این حرف ها فقط لق لقه زبان ما باشد

اگه همون مورد اول؛ یعنی ایمان به خدا باشه بقیه رو تحت الشعاع خودش قرار میده

خیلی سخته که بخوایم درمورد ایمان به خدا حرف بزنیم این یه چیزیه که هر کسی باید عمیقا در قلبش احساس کنه و آموختنی نیست
 

jovhar

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به تناسخ معتقد هستم ...که معاد هم به نوعی توش جا میگیره البته نه به اون صورت که در اسلام یاد شده اما خوب فکر میکنم یه نتیجه میده اینکه ادم به کارایی که انجام میده یه کم بیشتر فکر میکنه:gol:

تبه گردد سراسر مغز بادام --- گرش از پوست بیرون آوری خام
ولی چون پخته شد بی پوست نیکوست --- اگر مغزش بر آری بر کنی پوست
شریعت پوست، مغز آمد حقیقت --- میان این و آن باشد طریقت
خلل در راه سالک نقص مغز است --- چو مغزش پخته شد بی‌پوست نغز است
چو عارف با یقین خویش پیوست --- رسیده گشت مغز و پوست بشکست
وجودش اندر این عالم نپاید --- برون رفت و دگر هرگز نیاید
وگر با پوست تابد تابش خور --- در این نشات کند یک دور دیگر
درختی گردد او از آب و از خاک --- که شاخش بگذرد از جمله افلاک
همان دانه برون آید دگر بار ---- یکی صد گشته از تقدیر جبار
چو سیر حبه بر خط شجر شد --- ز نقطه خط ز خط دوری دگر شد
چو شد در دایره سالک مکمل --- رسد هم نقطهٔ آخر به اول
دگر باره شود مانند پرگار --- بر آن کاری که اول بود بر کار
تناسخ نبود این کز روی معنی --- ظهورات است در عین تجلی
و قد سلوا و قالوا ما النهایة ---فقیل هی الرجوع الی البدایة

:gol::gol::gol:
 

ITDeveloper

عضو جدید
کاربر ممتاز
همین که پستت رو خوندم
سریال جدید ملکوت رو داشتم می دیدم
مغزم سوت کشیده
بابا دهنمون سرویسه
بگزریم معاد از نظرم
یه خورده برگریدیم لحظه آفرینش رو با هم ببینیم
خدا تنها ی تنها بود واسه تنهاییش و واسه عشق بازیش همه کائنات رو آفرید و ما تو اونا اشرف مخلوقات بودیم و برای اینکه ما رو آفریده بود به بقیه آفریده هاش فخر می فروخت
ولی از بین ماها یه تعدادیمون ناخالصی داشتیم
ما رو اورد اورد اورد پایین پایین پایین
تا در بعد مادی قرار گرفتیم
این بعد یک طیفی از زندگیمون رو نشون می ده (دیدید می گن این نوری که ما می بینیم فقط یک طیف کوچکی از کل طول طیف نور می باشد) و برای دیدن طیف بعدی باید از درگاه مرگ عبور کنیم
مرگ آخر دنیا نیست پلیست برای عبور
خلاصه وارد دنیای آخرت می شیمو اونجا اون دسته از اونایی که لایق عشق بازی خدا بودند قربال می شند و ما بقی از خوان عظیم الهی بی بهره می مونند و تا ابد دقت کنید بچه ها تا ابد
(تا حالا شده فکر کنید تا ابد یعنی چی )
بی بهره می مونند
معاد یعنی زندگی ابدی
 

مهسا 1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من اگه این اعتقاد وجود نداشت خیلی از این موقعیت هایی که انسانها الان برای خودشون به وجود آوردن ، برای به وجود آوردنش تلاشی نمیکردن...
اگه معاد و دنیایی فراتر از این دنیا نبود انسانها دچار پوچی ای میشدن که آغاز خیلی از بد بختی هاست...
اگه این اعتقاد نبود جنایت ها و بدی ها خیلی بیشتر از اینی بود که الان هست...
و خیلی چیزهای دیگه که متاسفانه ذهنم یاری نمیده...
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره
پس هر کس ذره ای نیکی کرده باشد ان را خواهد دید.

و من یعمل مثقال ذره شرا یره

و هر کس ذره ای بدی کند ان را خواهد دید
.

سوره مبارکه زلزال


بنظرم این توصیف ساده و خوبی از معاد است. انسان عبث و بیهوده خلق نشده و بحال خود رها نشده.هر حرکت مثبت یا منفی ما اثری در عالم دارد و ثبت میشود و زمانی باید پاسخگوی رفتار و اعمال خود باشیم.
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من :
وجود معاد بالاترین کاری هست که خدا برای احترام به انسانها کرده. یعنی با خلق موضوع معاد، به انسان احترام گذاشته! جز این بود ،ما می شدیم یه سری عروسک که میایم و دوتا حرکت می کنیم و بعدش به قول معروف دل خدا رو می زدیم و می رفتیم و نابود می شدیم.

اما حالا خدا می گه نه! تو عروسک نیستی! تو بنده ی منی! من برای کارهات ارزش قائل هستم. من به همه ی کارات نگاه می کنم و تک تک کارات برام مهمه! اون قدر مهمه که مثل یه مادر پدر، که اونا هم خودم خلق کردم، اگر کار خطایی کنی، می زنم تو گوشت تا حواست باشه که هر کاری دلت خواست نمی تونی بکنی!
اگر خودت رو بدبخت کنی، یا اگر انسان دیگه ای رو بدبخت کنی، تنبیه می شی! و اگر کارهای خوبی در حق خودت و دیگران کنی، تشویق.
 

babi charlton

عضو جدید
کاربر ممتاز
مسأله معاد از نظر اهمیت، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است. پیامبران (و بالخصوص از آنچه که از قرآن کریم درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم استفاده می شود) آمده اند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد کنند: یکی به خدا (مبدأ) و دیگر به قیامت.
دوستان درست میگن
اگه معاد نبود که ما فقط یه سری عروسک خیمه شب بازی بودیم.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
لقمان حکیم، در اندرزهای حکمت‏آموز خود به فرزندش، انگشت بر همین موضوع می‏گذارد و به وی چنین توصیه می‏کند:
«پسرم! اگر (اعمال نیک و بد) به اندازه سنگینی دانه خردلی باشد و در دل صخره‏ای یا در گوشه‏ای از آسمان یا درون زمین جای گیرد، خداوند آن را در دادگاه قیامت حاضر می‏کند و حساب آن را می‏رسد، چرا که خداوند دقیق و آگاه است.»

«یا بُنَی اِنَّهَآ اِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ اَوْ فِی السَّمـوَاتِ اَوْ فِی الاَْرْضِ یاْتِ بِهَا الله‏ُ اِنَّ الله‏َ لَطیفٌ خَبیرٌ.»(۲۱)

دوستان اعتقاد خودتون رو به معاد در قالب کلمات بیان کنید

اگر مطلبی آوردید با ذکر منبع بهتر خواهد بود
اعتقاد به هر چیز دیگری رو که خداوند فرموده به نظرم به همون اعتقاد به خداوند گره زده شده . هر چند که علاوه بر این عقل انسان هم که خواهان خوبیهاست ولی گاهی در مصداق اشتباه میکنه به نظرم اینو قبول داره . چرا ؟ ببینید ما به خداوند ایمان داریم چرا ؟چون خدا رو ذات مقدسی میدونیم که پاک و بی آلایش است و دارنده همه صفات نیک و پسندیده و چون این چنین است لایق پرستیدن است . یکی از صفات نیک خدا عدالت است و انسان وقتی اسم عدالت رو میشنوه حتی اگه بی عدالت ترین شخصم باشه به نظرم خوشحال میشه ولی اونیکه این مصداق رو اشتباه متوجه میشه میگه چی عدالت رو برای همه غیر خودش میخواد . عدالت زیباست و طبیعتا همه خواهان اون هستند ولی از اونجایی که گفتم بشر در مصداق عدالت گاهی اوقات اشتباه میکنه پس نباید عدالت محض رو از او خواستار شد و ممکنه خیلی جاها به بی عدالتی هم دست بزنه و به خصوص تنها در این دنیا ، به نظرم افرادی که کار خوب انجام میدن باید تشویق بشن و به نحوی پاداش دریافت کنن ولی از اونجایی که نمیشه در این دنیا عدالت محض رو ایجاد کرد مگر توسط فرستاده های خداوند باید دنیای دیگری باشد تا عدالت واقعی رو اونم توسط عادلترین عادلها که اکثرا بهش میگن معتقدن شاهد باشیم .
از طرفی دیگر جنایتکارانی هستن که انقدر جرمشون بالا گرفته که شاید نهایت کاری که در این دنیا بشه با اونا کرد اعدامشون باشه ولی آیا واقعا این آخر عدالت است کسی که چندین و چند نفر رو کشته ، چندین و چند جا حق مردمی رو خورده و حتی دنیای اون مردم رو انقدر سخت کرده که روزی هزاران بار آرزوی مرگ کنن و .... با نهایتا اعدامش عدالت محض در موردش اجرا میشه ؟! به نظر من که هرگز . از طرفی گفتن وجود معاد میتونه هم یه دلگرمی باشه هم یه هشدار . دلگرمی به افراد نیکوکار و هشدار به افراد ظالم .
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
آثار معاد و جایگاه آن

آثار معاد و جایگاه آن

واژه‎شناسی معاد
واژه معاد در لغت در سه معنا به كار رفته است:
الف. معنای مصدری: یعنی عود و بازگشتن؛
ب. اسم مكان: یعنی مكان بازگشتن؛
ج. اسم زمان: یعنی زمان بازگشتن.
این واژه در قرآن كریم یك بار به كار رفته است، آن‎جا كه می‎فرماید:
«إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ».

این آیه شریفه مربوط به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و مقصود از معاد در آن، مكان بازگشت است. لیكن درباره این‎كه مراد از آن چیست، میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد. برخی از مفسران آن را به بازگشت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به مكه تفسیر كرده‎اند، یعنی خداوند به او وعده می‎دهد كه پس از هجرت از مكه به مدینه، پیروزمندانه به مكه بازخواهد گشت. برخی نیز آن را به بازگشت به بهشت تفسیر كرده‎اند

واژه معاد در اصطلاح متكلمان در دو معنا به كار می‎رود: یكی، به معنای عام؛ و دیگری: به معنای خاص. معنای عام آن همه بحث‎های مربوط به عالم پس از مرگ را شامل می‎شود، و معنای خاص آن مربوط به خصوص سرای قیامت و آخرت است.
جایگاه معاد در شرایع آسمانی

ایمان به معاد و حیات اخروی یكی از اصول جهان‎بینی الهی، و مهم‎ترین اصل پس از توحید است كه، پیامبران الهی مردم را به آن دعوت كرده‎اند قرآن كریم سخن حضرت نوح ـ علیه السلام ـ را به قوم خود در این‎باره، این‎گونه یادآور شده است:
«وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً ثُمَّ یُعِیدُكُمْ فِیها وَ یُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً».

خداوند شما را به گونه‎ای از زمین رویاند، سپس بار دیگر شما را به آن باز می‎گرداند (می‎میراند) آن‎گاه به گونه‎ای از زمین بیرونتان می‎آورد (حیات اخروی).
در جای دیگر حضرت نوح ـ علیه السلام ـ قوم خود را از عذاب روز قیامت این چنین بیم داده و می‎فرماید:

«یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخافُ عَلَیْكُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ».

ای قوم من، خدا را كه جز او معبودی به حق نیست بپرستید، من از عذاب روزی بزرگ بر شما ترسانم.
نیز ابراهیم خلیل ـ علیه السلام ـ
پس از آن‎كه قوم خود را به یكتاپرستی دعوت نموده، و از پرستش بتها برحذر می‎دارد در ضمن دعوت آنان به شكرگزاری نعمت‎های الهی، بازگشت آنان به سوی خدا را، به آنان گوشزد می‎نماید. قرآن كریم دعوت او را چنین بازگو كرده است:
«إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».

مبعودانی كه غیر از خدا می‎پرستید، مالك و مدبر روزی شما نیستند، پس از پیشگاه خدا روزی خواسته و او را پرستش كنید و شكرگزار او باشید، به سوی او باز می‎گردید:
هم‎چنین حضرت موسی ـ علیه السلام ـ در پاسخ فرعون كه می‎گفت: «برای جلوگیری از تباهی در روی زمین، باید موسی را به قتل برسانم»، فرمود:
«إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ».
[7]
من از هر انسان متكبری كه به روز حساب ایمان نمی‎آورد به خدا پناه آورده‎ام.
نیز حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ در نخستین سخنان خود با مردم كه برای اثبات پاكدامنی مادر خود ایراد نمود، حیات پس از مرگ را به آنان خاطر نشان كرد و فرمود:
«وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا».

(از جانب خداوند) سلامتی است بر من، روزی كه به دنیا آمدم، و روزی كه می‎میرم، و روزی كه زنده و برانگیخته می‎شوم.
قرآن و جهان آخرت
مسئله معاد در قرآن كریم اهمیت ویژه‎ای دارد، و به گفته علامه طباطبایی (ره): «در میان كتاب‎های آسمانی قرآن كریم تنها كتابی است كه درباره روز رستاخیر به تفصیل سخن رانده، و در صدها مورد با نام‎های گوناگون از آن یاد كرده، و بارها تذكر داده است كه ایمان به روز جزا هم‎طراز با ایمان به خدا و یكی از اصول سه گانه اسلام است كه منكر آن از آیین اسلام خارج شده و سرنوشتی جز هلاکت نخواهد داشت
قرآن كریم، در مورد عالم قیامت تعبیرات مختلفی دارد، و هر یك از این تعبیرها بابی از معرفت است، یكی از آن‎ها «الیوم الآخر» است، این تعبیر به ما می‎آموزد كه:
اولاً: حیات انسان و جهان مجموعاً به دو دوره تقسیم می‎شود: یكی، دوره آغاز و حیات دنیوی؛ و دیگری، دوره پایان و حیات اخروی.
ثانیاً: سعادت انسان در گرو ایمان به معاد و فراهم نمودن ابزار و وسایل لازم برای حیات اخروی است؛ زیرا حیات اخروی دوره نهایی حیات انسان، و حیات دنیوی دوره آغازین و به منزله مقدمه آن، و سعادتمندی حیات دنیوی در گرو سعادتمندی فرجام آن است، چنان‎كه می‎فرماید:
«وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى».

و حدیث نبوی معروف كه می‎فرماید:
«اَلدُّنیا مَزْرِعَهُ الْآخِرَهِ».
نیز بیانگر این مطلب است

آثار و نتایج ایمان به معاد
ایمان به معاد و حیات اخروی آثار شگرفی در زندگی فردی و اجتماعی انسان ـ به ویژه از جنبه روانی و تربیتی ـ دارد. در این درس برخی از آن‎ها را یادآور می‎شویم:
1. آرامش دل و تسكین خاطر
افرادی كه به جهان آخرت ایمان راسخ ندارند و فقط به لذایذ و كامیابی‎های دنیوی اهمیت می‎دهند؛ از جهات مختلف گرفتار تشویش خاطر و اضطراب می‎گردند:
1.
در اثر احساس شكست در برابر موانع طبیعی، قانونی و اجتماعی كه سد راه آنان در رسیدن به كامیابی‎های مطلوب و دلخواهشان می‎باشد.
2. به خاطر مصایب و ناملایمات طبیعی و غیرطبیعی كه از زندگی دنیوی انفكاك‎پذیر نیست.
3. اندیشه و تصور مرگ كه در نظر آنان به منزله پایان مطلق حیات می‎باشد.
برعكس، ایمان راسخ به جهان پس از مرگ همه عوامل یاد شده را خنثی می‎كند، زیرا:
اولاً: زندگی دنیوی جز مزرعه و كشتزاری برای حیات اخروی نیست، و تمتعات مادی تا آن‎جا مجاز می‎باشد كه مانع رسیدن انسان به سعادت ابدی نگردد:
«ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ

ثانیاً: تحمل شداید و ناگواری‎ها به انگیزه به دست آوردن رضای الهی، پاداش‎های اخروی بزرگی را به دنبال دارد:
«وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ أُولئِكَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».

قرآن كریم در جای دیگر پس از بیان این‎كه انسان طبیعتاً در برابر ناملایمات بی‎قراری و بی‎تابی می‎كند، از اقامه نماز، كمك به محرومان،‌ ایمان به جهان آخرت، و ترس از عذاب الهی، به عنوان عوامل آرامش بخش یاد كرده و می‎فرماید:
«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً. إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً. وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً. إِلاَّ الْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ. وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الَْمحْرُومِ. وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ. وَ الَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ».

ثالثاً: بر پایه ایمان به معاد، مرگ پایان حیات نیست، بلكه دریچه‎ای به سوی جهان ابدی است، چنآن‎كه علی ـ علیه السلام ـ فرموده:
«اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا وَ اِیَّاكُمْ خُلِقْنَا لِلْبَقَاءِ لا لِلْفَنَاء، لَكِنَّكُمْ مِنْ دارٍ اِلی دارٍ تُنْقَلُونْ».
[15]
ای مردم، ما و شما برای بقاء و پایداری آفریده شده‎ایم نه برای فناء و نابودی، لیكن شما از سرایی به سرای دیگر منتقل می‎شوید.
2. تقوی و پاكدامنی

فرد و جامعه‎ای كه به جهان آخرت و پاداش‎ها و كیفرهای الهی در سرای دیگر ایمان دارد، و بر این عقیده است كه: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ.
[16] از گناه و پلیدی دوری گزیده و به فضیلت و پاكی روی می‎آورد، و اگر احیاناً به گناهی آلوده گردد، ابراز ندامت كرده و به درگاه الهی استغفار می‎كند. از این رو، قرآن كریم یكی از صفات پرهیزكاران و هدایت یافتگان را، ایمان راسخ به عالم آخرت دانسته و می‎فرماید:
«وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ».
[17]
و در جای دیگر، پس از آن‎كه مؤمنان را به پرهیزكاری فرا می‎خواند، آنان را به توجه و تأمل در آنچه برای سرای دیگر تدارك می‎بینند سفارش نموده، و بار دیگر آنان را به پرهیزكاری دعوت می‎كند. آن‎جا كه می‎فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ».
[18]
آن‎گاه وضعیت بهشتیان و دوزخیان را یادآور می‎شود كه آنان یكسان نبوده و فقط بهشتیان رستگار خواهند بود:
«لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْفائِزُونَ».
[19]
3. تعهد و احساس مسؤولیت
فردی كه به روز بازپسین اعتقاد دارد، در برابر خدا و خلق احساس مسؤولیت نموده و در برخورد با تباهی‎ها و نابسامانی‎ها بی‎تفاوت نمی‎باشد.

منبع : سایت اندیشه
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدگاه معاد از جانب متخصصان دین

دیدگاه معاد از جانب متخصصان دین

خب نظر خودمو دادم گفتم حالا نظری هم از یکی از مراجع تقلید آیت الله العظمی سبحانی بشنویم بد نباشه
عقیده به زندگی پس از مرگ و اعتقاد به کیفر و پاداش اعمال، نقش بزرگی در آرامش روانی و امنیت اجتماعی ما دارد که آرامش روانی، اثر فردی و امنیت اثر اجتماعی آن است، اینک پیرامون آرامش روانی و آثار فردی عقیده به معاد بحث میکنیم.
بشر هر چند در پرتو قدرت صنعت و تکنیک، درهای فضا را به روی خود گشوده و انسانهائی را به ماه فرستاده و بازگردانیده است و از قلب و کلیه های مصنوعی به جای طبیعی آن استفاده کرده است، ولی در برابر این پیروزی چشمگیر علمی، به سکونت خاطر و آرامش روانی که زیر بنای یک زندگی سعادتمندانه را تشکیل میدهد، نه تنها دست نیافته است، بلکه به موازات پیشرفت صنعت و دانشهای مادی، مشکلات روانی وی افزایش یافته است.
عوامل و مشکلات روانی و ناراحتی های روحی او یکی و دو تا نیست، ولی موضوعات زیر از علل چشمگیر اضطراب است:
1 مادیگری بی حد و حساب.
2 شدائد و مصائب.
3 اندیشه مرگ.
اینک هر یک از این سه عامل را به گونه ای توضیح میدهیم.
جهان سرمایه داری برای فزونی کالاهای خود، وسایل ارتباط جمعی را در تمام نقاط جهان، به استخدام خود درآورده است و در اکثر طبقات نسبت به مظاهر مادی، از ویلا و ماشین و تجملات زندگی، اشتهای کاذبی پدید آورده است که به هیچوجه اشباع نمیگردند، اکثریت مردم روی زمین را گروهی تشکیل میدهند که فضای روح و روان آنان را اندیشه مادیگری پر کرده و هدفی جز ثروت اندوزی و بهره گیری مادی و لذائذ جسمانی ندارند.ناگفته پیداست که بسیاری از آرزوهای انسان جامه عمل نمیپوشد و در نتیجه یکنوع ناراحتی و تشویش روانی بر انسان مسلط میگردد، چه بسا در صورت شدت به صورت یک خوره خطرناک که خورنده اعصاب و آرامش روحی است در میآید.
این یک عامل برای بروز ناراحتی ها.
عامل دوم برای ناراحتی ها موضوع مصائب و شدائد است.هر فردی در طول زندگی خود، با محرومیتها و شکستها و فقدان عزیزان و بلاهای زمینی و آسمانی و...روبرو میگردد و فشار هر یک از این عوامل بر روح و روان انسان به اندازه ای است که گاهی انسان را به فکر خودکشی و در هم شکستن قفس زندگی میاندازد.
بالاتر از آن، اندیشه فنا و مرگ است که خود عامل سومی برای بروز ناراحتیها میباشد، زیرا هر فردی میداند که پس از اندی، رشته زندگی او گسسته خواهد شد و شربت تلخ و جانکاه مرگ را خواهد نوشید.
اعتقاد به معاد، اثرات نامطلوب این عوامل سه گانه و عوامل دیگری را که فعلا مجال بازگوئی آنها نیست کاملا خنثی میسازد.زیرا:
اولا در مکتب اعتقاد به خدا و معاد، دنیا و تمام وسائل زندگی آن، ارزش وسیله ای دارند، نه هدفی آنها برای انسانها ساخته شده اند نه انسان برای آنها، بنابر این دلیل ندارد که انسان در خود چنین اشتهای کاذبی را پدید آورد و حرص و آز خود را روزافزون سازد سپس گرفتار اثرهای نامطلوب و واکنش های روحی آن گردد.
به عبارت دیگر انسان با ایمان، زندگی جهان را معبر و گذرگاهی بیش نمیداند، اگر در این گذرگاه وسیله لذت بیشتر تأمین نگردد، هرگز ناراحت نمیشود و پیوسته به زندگی جاودانی میاندیشد، نه زندگی موقت.
ثانیا مذهب در تعالیم خود، کیفرهای سخت برای گروه متجاوز و اسراف گر و حد و مرزنشناس، تعیین کرده است و اندیشه جزاهای اخروی، ریشه هر نوع آرزوهای باطل و گرایشهای بیحد و حساب را در دماغ انسان میسوزاند و دست انسان را در آلودگی بدنیا در محدوده خاصی آزاد میگذارد و در قلمرو زندگی یک چنین انسان معتقد به معاد، عوامل آزار دهنده کمتر پیدا میشود.
اعتقاد به معاد مشکل مصائب و شدائد را به گونه ای روشن حل کرده است زیرا گذشته از اینکه حوادث جهان، نتیجه تقدیر خداوند حکیم است هر نوع صبر و بردباری در برابر مصائب دارای پاداش بزرگ نیز می باشد و همین پاداش بزرگ مصیبتها را در نظر انسان کوچک و سبک جلوه میدهد.
در مکتب اعتقاد به معاد، عامل سومی، به نام (اندیشه فنا) وجود ندارد و در نظر پیرو این مکتب رشته زندگی پس از مرگ گسسته نمی شود، و مرگ دروازه ابدیت و فرشته ای که مأمور گرفتن جانها است پاسدار آن میباشد، چیزی که هست انسان باید برای زندگی پس از مرگ، توشه ای بیندوزد و از عواملی که مایه ناراحتی در سرای دیگر است بپرهیزد.
آثار اجتماعی عقیده به معاد

اعتقاد به معاد، نه تنها مشکلات روحی و روانی انسانها را میتواند بگشاید، بلکه این عقیده در تعدیل و رهبری غرائز انسانی، پرورش فضائل اخلاقی، و تأمین عدالت اجتماعی نقش مؤثری ایفاء میکند.
این سه مطلب از آثار اجتماعی اعتقاد به زندگی پس از مرگ است و هر کدام را به گونه ای تشریح میکنیم.
1 تعدیل و رهبری غرائز

مسئله تعدیل غرائز، مهمترین مسئله در فصول زندگی انسانها، بالاخص طبقه جوان میباشد.مثلا تمایلات جنسی در دختر و پسر در فصل بلوغ، تجلی میکند و در آغاز جوانی، به اوج قدرت میرسد .
درست است که بقاء انسان در گرو اعمال این غریزه است، ولی موضوع قابل توجه این است که غریزه جنسی در برخی از فصول زندگی انسانها، برای خود حد و مرزی نمی شناسد.
در این موقع، اعتقاد به معاد و کیفرهای الهی این غریزه را مهار کرده و دارنده آنرا به صورت انسان وظیفه شناس تحویل اجتماع میدهد، و انسانی را پرورش می دهد که در اطاق خلوت، در برابر زن جوان و بسیار زیبا که به او فرمان آماده باش میدهد و میگوید: «هیت لک» آماده باش سرسختانه مقاومت میکند و زن متجاوز را، پند واندرز میدهد و می گوید «معاذالله» بخدا پناه می برم...! (1)
در تاریخ زندگی انسانهای با ایمان، سرگذشتهای آموزنده ای وجود دارد، که ما را به اهمیت اعتقاد به معاد رهنمون می باشد.
حس غضب و خشم، از نظر قدرت، کمتر از غریزه جنسی نیست، گاهی حس انتقام به اوج خود می رسد و میخواهد هر نوع مانع و رادع را، از پیش پای خود بردارد.
در این مواقع جز ترس از انتقام الهی، و خوف از دوزخ، چیزی نمیتواند آتش خشم انسانها را خاموش سازد، و همچنین است دیگر غرائز اصیل انسانی.
2 پرورش فضائل اخلاقی

در نهاد ما یک سلسله فضائل اخلاقی وجود دارد که تحت شرایطی پرورش یافته و بارور می گردند .ارشاد و راهنمائی علماء اخلاق، هر چند در پرورش فضائل اخلاقی مؤثر است ولی راهنمائی آنان، از دایره سخن گفتن و مذاکره دوستانه، گام فراتر نمی گذارد.
ولی مذهب و اعتقاد به پاداش ها و کیفرها، فضیلتهای اخلاقی را مانند انسان دوستی، ضعیف نوازی، مهربانی به یتیمان، دستگیری از درماندگان و...در انسان زنده می سازد و از اینجهت دانشمندان، مذهب را پشتوانه اخلاق می دانند.
قرآن مجید با روش خاصی به این نکته اشاره میکند و انکار مبدأ و معاد را مایه کشته شدن عواطف انسانی میداند، تا آنجا که دل او سخت و پرقساوت می گردد و مهربانی و ترحمی نسبت به یتیم و مستمند و بی نوا ندارد، چنانکه میفرماید:
ارأیت الذی یکذب بالدین، فذلک الذی یدع الیتیم و لا یحض علی طعام المسکین (سوره ماعون آیه 1 3)
«آیا دیدی کسی را که روز جزا را انکار می کند، او همان کسی است که (با کمال بی رحمی)، یتیم را طرد می نماید، و افراد را به اطعام مستمندان دعوت و ترغیب نمی نماید.»
3 تأمین عدالت اجتماعی

تزاحم و اصطکاک در منافع، از لوازم اجتماع انسانی است که در آن افراد نیرومندو ناتوان، مستعد و عقب مانده، زندگی میکنند و افراد نیرومند و مستعد پیوسته می خواهند همه چیز را به خود اختصاص دهند، برای ترمیم این قسمت چاره ای جز این نیست که قوانینی وضع گردد که حافظ حقوق تمام طبقات باشد، ولی باید توجه داشت که اگر وضع قانون مهم است، اجراء آن از اصل تشریع آن اهمیت بیشتری دارد.
در جامعه های کنونی، قوه مقننه، قوه قضائیه و قوه مجریه، تا حدودی توانسته اند به جامعه نظم و آرامش نسبی، بخشند و در مواقع فوق العاده با تأسیس حکومتهای پلیسی و نظامی، جلو بسیاری از بی نظمی ها را بگیرند.
ولی جان سخن اینجاست که اینگونه نظامات مادی فقط میتوانند به خلافکاریهای عیان، پایان بخشند ولی از تعدی های پنهانی که از دید دستگاه قدرت های قضائی و انتظامی دور است نمی توانند جلوگیری کنند.
گذشته بر این هر گاه خود قدرتهای سه گانه (مقننه، مجریه، قضائیه) بخواهند از مقام و موقعیت خود سوء استفاده کنند، چه عاملی می تواند جلو تصمیمات آنان را بگیرد، اینجا است که حکومتهای مادی در گسترش عدالت اجتماعی، کاملا در بن بست قرار گرفته و جز یک موفقیت نسبی چیزی عایدشان نمی شود.
ولی در اجتماعی که زیر بنای نظامات آن را، ایمان و ترس از خدا تشکیل دهد این مشکل خود به خود حل است و کیفرهای جانکاه آن، بهترین ضامن اجراء قوانین است.
نگارنده در سفری که از ایالات متحده دیدنی به عمل آورد، در مجالس دوستان، از صنایع گسترده و تکنولوژی وسیع و دانشگاههای بی حد و حساب و امنیت فرد و اجتماعی آمریکا توصیفهای زیادی می شنید، دوستان غالبا از نقطه نظر خاصی سخن میگفتند، و هدف آنان انتقاد از شرق و شرقی بود که فرسنگها از تمدن درخشان غرب عقب مانده است، نه تمدنی دارند و نه فرهنگ، نه آسایشی دارند و نه امنیت و...
نگارنده در مواقع مناسب از شیوه زندگی غربی انتقاد می کرد و تمدن آنان را یک تمدن ماشینی، نه انسانی میخواند هر چند انتقاد او در ذائقه دوستان تلخ بود.
روزی که ما نیویورک را به عزم قاهره ترک گفتیم فردای آن روز (چهارشنبه 27 تیر ماه سال 56) حادثه ای رخ داد که آب پاکی روی دست آن لاف زنان و گزاف گویان ریخت، و آنان را که پیوسته از امنیت و آسایش و ادب و اخلاق و رعایت حقوق ملت مغرب زمین، سخن میگفتند، رسوا کرد.جرائد جهان و ایران نوشتند:
در خاموشی برق نیویورک که بدون سابقه رخ داد مردم عادی کوچه و بازار این شهر، به مغازه ها حمله کردند و در مدت کوتاهی سرمایه های مغازه داران را به غارت بردند و پلیس سه هزار نفر از آنها را دستگیر و بازداشت کرد و موضوع تا چند روز مورد بحث محافل بود.
آیا ملتی پیشرفته تر، و صنعتی تر از ملت آمریکا داریم؟ آیا این مردم به ظاهر مؤدب و ثروتمند چگونه در فرصت خاصی تمام اصول انسانی و اخلاقی را زیر پا گذاردند و به غارتگری و تاراج اموال یکدیگر پرداختند؟ !
در آمریکا، صاحبان هتلها و دوستان کرارا به ما اخطار می کردند که در اطاق را از پشت ببندیم و تا افراد را نشناسیم، درب را به روی آنان باز نکنیم.
آیا در مشرق زمین، که معتقدات مذهبی تا حدی به قوت خود باقی است و مردم این سامان، به کیفرها و جزاهای اخروی معتقد هستند، در خاموشی برق شهر را تاراج میکنند؟ !
متأسفانه هنوز رهبران جهان به ارزش مبانی مذهبی و نقش آن در تأمین عدالت و گسترش امنیت اجتماعی پی نبرده اند و تأسف آور آنکه رهبران شرق با داشتن چنین سرمایه عظیم به دنبال روشهای غربی هستند و هر روز برای رسیدن به امنیت و عدالت اجتماعی نظامات مادی را گسترش داده و به تشکیلات پلیسی خود توسعه میدهند، در صورتیکه هزینه هائی را که در این مورد مصرف مینمایند اگر در مورد تحکیم مبانی دینی و گسترش فضائل اخلاقی و ریشه کن کردن برنامه های ضد انسانی مصرف کنند به اهداف انسانی خود زودتر نائل میگردند.
آثار سازنده معاد در قرآن

قرآن در یک آیه، نظریه دو گروه (مادی و الهی) را درباره معاد منعکس میکند، شما در مفاد این دو نظر، دقت کنید، سپس به سؤالی که خواهیم کرد پاسخ بفرمائید
1 قال الذین کفروا لا تاتینا الساعة
.2 قل بلی و ربی لتأتینکم عالم الغیب لا یعزب عنه مثقال ذرة فی السموات و لا فی الارض و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الا فی کتاب مبین. (سباء آیه 4)
«گروه کفار گفتند که قیامتی نخواهد آمد.»«بگو، سوگند به خدایم رستاخیز خواهد آمد، اوست آگاه از غیب حتی اندازه سنگینی ذره ای در آسمانها و زمین و نه از آن کوچکتر و نه از آن بزرگتر نزد او پنهان نیست و همگی در کتاب روشنی مضبوط می باشد.»
من از شما سؤال میکنم کدام یک از این دو مکتب می تواند، به اجراء قوانین و تحکیم عدالت اجتماعی و حفظ حقوق همنوعان کمک کند؟ آیا آن مکتبی که می گوید:
جهان، صاحبی و خدائی دانا، توانا، عادل و دادگر ندارد و پس از مرگ، برای اعمال او حساب و کتابی در کار نیست، با مکتبی که میگوید هر عملی هر چند کوچک باشد، در روز بازپسین، حساب و کتابی خواهد داشت؟

منبع : الهیات و معارف اسلامی ، آیت الله العظمی سبحانی
 

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
در رابطه با اعتقاد به معاد.....چیزی که برای من وجودشو ثابت میکنه همون دلایلی هست که تو زمینه ایمان به خدا گفتم
یعنی جهان با این همه نظم و حساب و کتاب دقیق که خلق شده حتما هدفمند هست....
و باید نتیجه گیری برای این سیستم هدفمند در نظر گرفته شده باشه و اون معاد هست.

قيامت روزي است که انسان در دادگاه عدل الهي بايد پاسخگوي همه اعمال و رفتار خويش باشه در اين دادگاه، عذرهاي بيهوده، دروغگويي و ادعاهاي باطل ناممکن است؛ زيرا هر کس حقيقت اعمال خويش را مستقيما مشاهده مي‏کنه و شاهدان که عبارتند از خدا، پيامبر، مؤمنان و نيز اعضا وجوارح او، جملگي بر اعمال او شهادت مي‏دهند و راهي براي فرار از کرده خويش نخواهد داشت.
چرا که باطن هرکس در این دنیا عین ظاهر او در اخرته.

با نظر اقیانوس هم موافقم.:gol:

 

jovhar

عضو جدید
کاربر ممتاز
ویکیپدیا فارسی

معاد از ديدگاه قرآن



  • باطن هر کس در این دنیا، عین ظاهر در آخرت است.[۱]
  • در روز قيامت نفس را مؤاخذه می‌شود و نه قوای نفس. به همين خاطر نفس به قوای خود می‌پرسد که چرا بر علیه من شهادت می‌دهید و اعضای او پاسخ می‌دهند که خداوند ما را به نطق واداشته‌است.[۲]
  • نظام آخرت کاملترین نظام امکانی است که هر کس به حسب گنجايش وجودی خود هر چه را اراده نماید و بخواهد بی درنگ و بدون شرط به وجود خواهد آمد.[۳]
[ویرایش] فلسفه معاد از نظر اسلام


  • معاد يعنی تجلی كردن نفس با تمام آنچه در درون خود داشته‌است، يعنی آنچه در زمين وجودت كاشتی قيام می‌كند. در قيامت نوشته‌های نفس به اسم شريف "الحی" حيات می‌يابند.
  • هر كس زرع و زارع و مزرعه خويش است؛ به عبارت ديگر مهمان سفره خود است. بسياری از آنچه در آخرت به انسان روی می‌آورد بروز و ظهور صفات و ملكاتی هستند كه انسان در مزرعه وجود خويش كاشته‌است.
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر ----كای نور چشم من بجز از كشته ندروی (سعدی)

  • جزا در طول علم و عمل بلکه نفس علم و عمل است. لاجرم قیامت هر کسی برپا شده‌است و هر کس بهشت یا دوزخ خود است.هر کس با ادراکات و افکار و اقوال و اعمالش سازنده خود است و ادراکات او عین هویت و ذات او می‌گردند.
 

jovhar

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحث روادامه بدیم درباره فرشتگان و عالم مجردات و اینکه چرا در آیه یکی از شروط نیکوکاران ومتقین رو ایمان به فرشتگان برشمرده

با بررسى آيات و روايات متعدد، مى‏توان ويژگى‏هاى زير را براى فرشتگان برشمرد:
1. موجودات شريف و ارزشمندى هستند كه واسطه بين خداوند متعال و عالم محسوس به شمار مى‏آيند و در همه حوادث بزرگ و كوچك جهان نقش دارند؛ بر هر امرى با توجه به ابعاد و جنبه‏هاى مختلف آن يك يا چند فرشته گمارده شده است، نقش فرشتگان در حوادث و جريان‏ها، اجراى فرمان الاهى و تثبيت آن در جايگاه ويژه‏اش است. قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد: «لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون؛ آن‏ها در هيچ سخنى بر خداوند پيشى نمى‏گيرند و مطيع امر خداوندند.»( انبيا(21)، آيه 27).
2. در فرشتگان سركشى و نافرمانى وجود ندارد؛ چون اراده‏اى مستقل از اراده خداوند ندارند تا چيزى خلاف خواست او بخواهند. قرآن در اين مورد مى‏فرمايد:«لا يعصون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤمرون؛ فرمان خداوند را مخالفت نمى‏كنند و امر او را اطاعت مى‏كنند.» (تحريم(66)، آيه 6).
3. فرشتگان، با وجود فراوانى و كثرت، از نظر مقام و درجه مختلفند. برخى برتر از برخى ديگرند و عده‏اى فرمانده و عده‏اى فرمانبردارند. آن كه فرمانده است به امر الاهى امر مى‏كند و فرمان مى‏دهد و آن كه فرمانبر است نيز به دستور الاهى مطيع و فرمانبردار است و همگى در اين ويژگى كه از خود اراده و اختيارى ندارند، مشتركند؛ چنان كه قرآن مى‏فرمايد: «و ما منّا اِلاّ و له مقام معلوم؛ هر كدام از ما فرشتگان داراى رتبه و جايگاه معين و مشخصى است.» (صافات(37)، آيه 164).
4. چون كارهاى فرشتگان به امر خداوند و اراده او است و خداوند در همه امورش غالب و چيره است
- «و الله غالبٌ على امره؛ خداوند بر كارش مسلط و چيره است(يوسف(12)، آيه 21).
- «و ما کان الله ليعجزه من شيء في السموات ولا في الارض؛ و هيچ چيز در آسمان‏ها و زمين او را عاجز و مغلوب نمى‏سازد، (فاطر(35)، آيه 44).
فرشتگان نيز كه فرمانبرداران حق بوده، اراده و خواستى جز اراده و خواست او ندارند و همواره چيره و پيروزند. (ر.ك: الميزان، ج‏17، ص‏12، ذيل آيه اول سوره فاطر).
در مورد فطرس كه يكى از فرشتگان الاهى است، روايات متعددى داريم كه مضمون و محتواى آن‏ها يك‏سان است. در روايتى مى‏خوانيم: فطرس فرشته‏اى بود كه گردا گرد عرش الاهى در گردش بود و درباره دستورى از اوامر خداوند كوتاهى و سستى ورزيد. بالش به كيفر اين نافرمانى چيده شد و فعاليت او محدود شد. هنگامى كه امام حسين(ع) متولد شد، جبريل(ع) براى عرض تبريك به پيامبر(ص) به سوى زمين فرود آمد و در راه با فطرس ديدار كرد. جبريل(ع) به وى پيشنهاد كرد، براى عرض تبريك و تهنيت، با او نزد پيامبر(ص) برود. هنگامى كه جبريل(ع) او را به حضور پيامبر(ص) برد، به امر پيامبر(ص)، بالش را به بدن پاك امام حسين(ع) ماليد و سلامتش را باز يافت. (ر.ك: سفينه البحار، شيخ عباس قمى(ره)، ج‏3، ص‏930؛ بحارالانوار، ج‏26، ص‏340، روايت 10 و ج‏43، ص‏243، روايت 8 و ج‏4، ص‏182، روايت 7).
عده‏اى از بزرگان معتقدند، داستان فطرس با آيات صريح قرآن كه ويژگى‏هاى فرشتگان را برشمرده، آن‏ها را بندگان مطيع و كريم و شايسته خداوند معرفى مى‏كند و از هر نوع سرپيچى و نافرمانى پيراسته مى‏داند، سازگارى ندارد؛ پس بايد اين گونه روايات را نادرست شماريم؛ و به فرض درستى‏شان، بدان سبب كه نكته‏اى فراتر از ادراك ما دارند، بايد علمش را به اهلش يعنى اولياى برگزيده الاهى واگذاريم و خود را در فهم آن ناتوان بدانيم.
در مقابل عده‏اى بر اين باورند كه فرشتگان اصناف و درجه‏هاى گوناگون دارند. گروهى مقرّبند و گروهى در درجه پايين‏تر جاى گرفته‏اند. آياتى كه هر گونه نافرمانى و سرپيچى را از فرشتگان نفى مى‏كنند، به فرشتگان مقرب مربوط است. فطرس از فرشتگان مقرب نبود تا از هر نوع سركشى پيراسته باشد؛ به ويژه آن كه تخلّف و سرپيچى فطرس در برخى روايات كندى و سستى ورزيدن خوانده شده كه نوعى ترك اولى است نه گناه. چنان كه پيامبران(ع) نيز درجات مختلف دارند: «تلك الرسل فضّلنا بعضهم على بعض؛ بعضى پيامبران را بر بعضى برترى بخشيديم.» (بقره(2)، آيه 253)
 
آخرین ویرایش:

گندم طلایی

عضو جدید
بحث روادامه بدیم درباره فرشتگان و عالم مجردات و اینکه چرا در آیه یکی از شروط نیکوکاران ومتقین رو ایمان به فرشتگان برشمرده

با بررسى آيات و روايات متعدد، مى‏توان ويژگى‏هاى زير را براى فرشتگان برشمرد:
1. موجودات شريف و ارزشمندى هستند كه واسطه بين خداوند متعال و عالم محسوس به شمار مى‏آيند و در همه حوادث بزرگ و كوچك جهان نقش دارند؛ بر هر امرى با توجه به ابعاد و جنبه‏هاى مختلف آن يك يا چند فرشته گمارده شده است، نقش فرشتگان در حوادث و جريان‏ها، اجراى فرمان الاهى و تثبيت آن در جايگاه ويژه‏اش است. قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد: «لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون؛ آن‏ها در هيچ سخنى بر خداوند پيشى نمى‏گيرند و مطيع امر خداوندند.»( انبيا(21)، آيه 27).
2. در فرشتگان سركشى و نافرمانى وجود ندارد؛ چون اراده‏اى مستقل از اراده خداوند ندارند تا چيزى خلاف خواست او بخواهند. قرآن در اين مورد مى‏فرمايد:«لا يعصون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤمرون؛ فرمان خداوند را مخالفت نمى‏كنند و امر او را اطاعت مى‏كنند.» (تحريم(66)، آيه 6).
3. فرشتگان، با وجود فراوانى و كثرت، از نظر مقام و درجه مختلفند. برخى برتر از برخى ديگرند و عده‏اى فرمانده و عده‏اى فرمانبردارند. آن كه فرمانده است به امر الاهى امر مى‏كند و فرمان مى‏دهد و آن كه فرمانبر است نيز به دستور الاهى مطيع و فرمانبردار است و همگى در اين ويژگى كه از خود اراده و اختيارى ندارند، مشتركند؛ چنان كه قرآن مى‏فرمايد: «و ما منّا اِلاّ و له مقام معلوم؛ هر كدام از ما فرشتگان داراى رتبه و جايگاه معين و مشخصى است.» (صافات(37)، آيه 164).
4. چون كارهاى فرشتگان به امر خداوند و اراده او است و خداوند در همه امورش غالب و چيره است
- «و الله غالبٌ على امره؛ خداوند بر كارش مسلط و چيره است(يوسف(12)، آيه 21).
- «و ما کان الله ليعجزه من شيء في السموات ولا في الارض؛ و هيچ چيز در آسمان‏ها و زمين او را عاجز و مغلوب نمى‏سازد، (فاطر(35)، آيه 44).
فرشتگان نيز كه فرمانبرداران حق بوده، اراده و خواستى جز اراده و خواست او ندارند و همواره چيره و پيروزند. (ر.ك: الميزان، ج‏17، ص‏12، ذيل آيه اول سوره فاطر).
پس شیطان از کدوم نوع است:question:
 

golrokh

اخراجی موقت
جوهر جان از اونجاییکه اطلاعاتم زیاد نیست ترجیح میدم مطالب خوبه بچه ها رو بخونم!!!;)

فقط در همین حد میدونم که چون فرشته ها از خودشون اراده ای نداره و این خوبی

که دارن از ان خداست و بدون هیچ تلاشی بدست اومده پس انسانها از فرشته ها

دارای مقام بالاتری هستند،و فرشته ها به حکم خدواند به انسانها احترام میگذارند!
 

ooraman

عضو جدید
کاربر ممتاز
والا من زیاد ازین موضوع سر در نمیارم:question:
شاید منظور از فرشته ها همون نیروهای مثبت باشه که ادمو یه انجام کار نیک تشویق میکنه!!!نمیدونم واقعا...:question:
 

soutedelan

عضو جدید
ملک عظيم . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و اين کلمه بر وزن فَعَلوت است که از مُلک مشتق شده ، مانند رَهَبوت از رهبة. و به صورت مَلکَوة آيد و گويند: له ملکوت العراق و ملکوة العراق; اي عزه و سلطانه و ملکه . (از اقرب الموارد).
عالم فرشتگان . (غياث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محل قديسين در آسمان . (از اقرب الموارد). (اصطلاح تصوف ) به اصطلاح صوفيان ، عالم معني که عالم ارواح است و بعضي به معني عالم غيب نوشته و در بعضي از رسائل تصوف مسطور است که ملکوت مقام عبادت فرشتگان است ، يعني طاعت و عبادت بي قصور و بي فتور حاصل شود چنانکه مقام عبادت ملائکه است . (غياث ) (آنندراج ). عالم معني و عالم غيب و مقام عبادت فرشتگان يعني طاعت و عبادت بي قصور و بي فتور. (ناظم الاطباء). ملکوت عبارت از باطن جهان است و ملک عبارت از ظاهر آن و بحقيقت ملکوت هر چيز جان آن است که آن چيز به او قائم است و جان همه چيزها به صفت قيومي خداي عز و جل قائم است ، چنانکه فرموده : بيده ملکوت کل شي . (مرصاد العباد، يادداشت به خط مرحوم دهخدا). عالم غيب . (تعريفات جرجاني ، اصطلاحات الصوفيه ). ملکوت در اصطلاح صوفيه ، عالم ارواح و عالم غيب و عالم معني را گويند. ونيز مرتبه صفات را جبروت خوانند و مرتبه اسماء راملکوت نامند و در لطايف اللغات مي گويد: مُلک در لغت ماسوي اللّه از ممکنات موجوده و معدوميه و مقدوره و در اصطلاح صوفيه از عالم شهادت عبارت است ، چنانکه ملکوت از عالم غيب و جبروت از عالم انوار و لاهوت ذات حق. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). عالم مجردات را به طور مطلق عالم ملکوت گويند. (فرهنگ علوم عقلي سجادي ). ملکوت در اصطلاح صوفيه ، عالم ارواح و عالم غيب و عالم معني را گويند و بالجمله ملکوت عالم غيب ، جبروت عالم انوار، لاهوت ذات حق و عالم ملک ، عالم اجسام و اعراض است که عالم شهادت هم گويند. بعضي گفته اند هر شي از اشياء را سه قسم است : 1- ظاهر که ملک خوانند. 2- باطن که ملکوت نامند. 3- جبروت که حد فاصل است . و بالاخره عالم ملکوت عالم صفات است بطور مطلق. (فرهنگ مصطلحات عرفاء): از ديدن عجايب ملکوت بازمانده و با نفس و خلق دنيا انس گرفته . (کشف الاسرار ج 3 ص 750). راه خود بر ايشان فروگيرم تا هيچ نتوانند که در عالم قدس و ملکوت اعلي در سر جولان کنند. (کشف الاسرار ج 3 ص 750). تفکر کنيد و دليل گيريد به آنچه خلق را خبردادم از ملکوت آسمان و زمين . (کشف الاسرار ج 3 ص 804).
بودم معلم ملکوت اندر آسمان
اميد من به خلد برين جاودانه بود
.
 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
پس شیطان از کدوم نوع است:question:
شیطان از فرشتگان نبوده بلکه از جنیان بوده و به خاطر هزاران سال عبادت فراوان که داشته به مقامی رسیده بوده که به عالم فرشتگان راه پیدا کرده بود. میدونید که جن هم مثل انسان اختیار و اراده داره و میتونه خوب یا بد باشه.
 

Similar threads

بالا