[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دو تا قبر خریده ام .
دو تا قبر مجلل.
درست کنار هم.
و یک نوازنده که هر روز بیاید و بالای سرمان دل نوازی کند.
دو تا قبر خریده ام عزیزم.
سنگ خودم را سال هاست تراش داده ام.
ببین چقدر زیبا شده است!
اما سنگ تو اینجاست ...صاف...بی غش...مثل خودت...ناب!
می نشینم تا خودت بیاراییش.
این جا همه چیز رو به راه است عشق من .
این جا هر شب کنار همیم و هر صبح ...پیدا کرده ام این جا آرامشمان را...
گوشت با من است ؟
دو تا قبر خریده ام عزیزکم..
نمی دانم وقتی که بیایی این جا و با من آرام بگیری چگونه باید ذره ذره پوسیدنت را ببینم!
نمی دانم چگونه نفس های سردت را که پشت گردنم فرو می ریزد...
نمی دانم چگونه عشق بازی هایمان را که با ترس فرو ریختنمان...
نمی دانم چگونه لبهایت را که بوی خاک می دهد...
و چگونه مرا که پر از کرم های حریص است تنم...
و سینه هایم که تازگی اش را فروخته است به گیاهکی که تازه دارد توی رختخوابمان جان می گیرد.
مهربان من اما سرانجام این جا تنها می شویم...
و هیچ کس... هیچ کس دنبالمان نمی گردد.رها...رها...رها!
گوشت با من است؟!
خوشحال نیستی؟!.. بخند...نمی خواهی در آغوشم بگیری؟
بیا به شادی این راه حل بی نظیر جشن بگیریم... و تا صبح عشق بازی کنیم...
می خواهم با تازگی مان وداع کنم...با لبهایت که بوی بهشت میدهد..با اشکهایت که عطر برگهای کاج را...با دستهایت!
این نوازندگان حریص...
با نفسهایت که بخار می گیرد همیشه روی شیشه ی گردنم وتو با سرانگشتانت روی آن می نویسی:دلم!...عشقم!...
خوشحال نیستی؟! بیا ! در آغوشم بگیر...پیدا کرده ام عشق من...
گوشت با من است؟! دو تا قبر خریده ام...دو تا قبر! [/FONT]