من با خاطرات تو زنده خواهم ماند

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید روزی بتوان زمان را به عقب برگرداند اما زنان را هرگز !

سالهاست که می خواهم

شعر و سیگار را ترک کنم

اما نمی شود !

آخر چگونه

هم شب باشد و تو

و هم سیگار و قهوه

پس شعر چه می شود ؟!

یا اینکه

تو باشی و شعر

یاد اولین قرار

پس سیگار چه می شود ؟!

اصلا انگار

باید تو را ترک کنم ...

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در گوشه ای در انتظار نشسته ام
منتظر توام اما نمیدانم تو از کدامین جاده خواهی امد
 

DOZI

اخراجی موقت
وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بود

ولي حالا که بزرگ شديم بيشتر دلتنگيم!!!

کاش کوچيک مي مونديم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن !

نه حالا که بزرگ شديم

و فرياد هم که مي زنيم
باز کسي حرفمون رو نميفهمه !!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

قشنگترین صدایی که...

می تونین از عشقتون بشنوین...

وقتیه کـه....

از خواب بیدار میشه و ...

گیج حرف می زنه..

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ،

در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ،

همیشه دلتنگ توام ...
 

DOZI

اخراجی موقت
بـہ تَرَکـ هاےِدیوار کہ ریز میشومـ...
تـازه میـفهمم؛
سـر بـه شـا نہےکَسے داشتنـ
و
احساسـ تنهایـے کردنـ ؛
عجیب مَعنے میـدهد ...
دیـوار همـ که باشے؛
ترکـ بـر میدارےوَقتے
سـر بـه شـانہ ات داشتہ
باشـند و بـه حسابتـ نیـاورند ...


 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز هم آرام در خیالم نشستی
بازهم اشک را میهمان چشمان عاشق اما منتظرم کردی
بازهم با خاطراتت روحم را تخریب کردی!
اما زیبای نازنین, من این ویرانی را با تمام لحظات خوش زندگی ام معاوظه نمیکنم


 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من در هجوم اشکهای خود به ساعت مینگرم
نمیدانم چرا ساعت جلو نمیرود چرا روزهای بدون تو بودن تمام نمیشود
نمیدام چرا اسمان دلم اینقدر در نبودت بی تابی میکند
 

DOZI

اخراجی موقت
دلخسته از امروز و فرداي بهارم

چيزي شبيه باد و باران

كوله بارم باران نمي بارد

ولي امشب به جاي يك آسمان

بي تو نشستن گريه دارم

در دفتر بي سرنوشتيهاي دنيا من چكنويس برگهاي روزگارم شيرين تويي.

فرهاد باشم يا نباشم يك بيستون سرد و خالي درد دارم

 

DOZI

اخراجی موقت
- زیباترین شعر در میان تمام شعرهایی

خوشبوترین گل در میان گلهایی

پاکترین عشق در میان همه عشق هایی

عزیز دل من در میان این همه دلهایی

قله خوشبختی در میان کوه هایی

زندگی ام ، عشقم، نفسم تویی!

- وقتی تو رفتی هر زمان که پرستوها بر فراز آسمان

دلم پرواز میکردند به آنها می گفتم سلام عاشقانه مرا

به تو برسانند و روزی تو را همراه با خود بیاورند!


- در این خلوت عاشقانه ، در حالی که چشمانم از دلتنگی خیس خیس

است دلم هوایت را کرده است عزیزم.


 

DOZI

اخراجی موقت
اجازه هست خيال كنم تاآخرش مال مني؟

خيال كنم دل منو با رفتنت نمي شكني

اجازه هست خيال كنم بازم مياي مي بينمت بااون چشماي مهربون دوباره چشمك ميزني

طپش طپش باچشمكت غزل بگم براي تو

بااتكا به عشق تو

تو زندگي برم جلو
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
" بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..

بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ

با این همه بنــد

چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" ..




 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کمی انطرفتر پشت این جاده ها منتظرت هستم
منتظر امدنت
زود برگرد خوب من
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دیگر نه اشکهایم را خواهی دید نه التماس هایم را؛و نه احساسات این دلِ لعنتی را...
به جای آن احساسی که کُشتی؛درختی از غرور کاشتم..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگ؛

يعنى روبروى دريا ايستاده باشى و خاطرات يك خيابان خفه ات كند..
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در نبودت اسمانم نیز ابریست قول بده زود برگردی که خیلی دل تنگت هستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یقین دارم تو هم من را تجسم می کنی گاهی



به خلوت با خیال من تکلم می کنی گاهی



هر آن لحظه که پیدا می شوی از دور مثل من



به ناگه دست و پای خویش را گم می کنی گاهی



چنان دریا ، نا آرام و توفانی تو روحم را



اسیر موجهای پر تلاطم می کنی گاهی



دلم پر می شود از اشتیاق و خواهشی شیرین



در آن لحظه که نامم را ترنم می کنی گاهی



همه شعر و غزلهای پر احساس مرا با شوق



تو می خواهی و زیر لب تبسم می کنی گاهی



تو هم مانند من لبریزی از شور جنون عشق



یقین دارم تو هم من را تجسم می کنی گاهی


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دوست داشتم فاصله بینمان نبود
دوست داشتم تو نیز دوستم میداشتی
اما چند روزیست فاصله بیشتر شده
دل من نیز بیشتر هوایت به سرش زده
 

DOZI

اخراجی موقت
گفتي مثل يه كوه پشت سرتم،بهم تكيه كن

تكيه كردم،اما افتادم،آخه فقط غبار بودي



گفتي زمين زير پاتم،محكم قدم بردار

محكم برداشتم،اما خوردم زمين،آخه تو يخ بودي



گفتي چترتم،برو زير بارون

رفتم،اما خيس شدم،آخه تو بسته بودي



گفتي خودكارتم،بنويس هرچه دل تنگت مي خواهد

نوشتم،اما ننوشت،آخه تو تموم شده بودي



گفتي سنگ صبورتم،باهام حرف بزن

حرف زدم،اما خورد شدم،آخه تو كلوخ بودي



گفتي جا سويچيتم،كليدت رو بده به من

دادم،اما خسته شدم،آخه تو دلم رو واسه همه باز كردي



گفتي قاب عكستم،عكست رو بده من

دادم،اما شکستم،آخه وقتي قاب افتاد شكست

زير عكسم،عكس يكي ديگه بود



گفتي رفيقتم،بزن قدش

زدم،اما تو محو شدي،آخه تو حباب بودي



حالا من ميگم:هي رفيق پاشو از خواب،سرتو از رو شونم بردار...

چيه ؟فكر كردي خواستم با بهم زدن خوابت تلافي كنم ؟

نه ! خواستم بگم رسيديم ته خط، كل مسير خواب بودي
مسير رفاقت...
 

DOZI

اخراجی موقت


به تو عادت کرده بودم

اي به من نزديک تر از من

اي حضورم از تو تازه

اي نگاهم از تو روشن

به تو عادت کرده بودم

مثل گلبرگي به شبنم

مثل عاشقي به غربت

مثل مجروحي به مرهم

لحظه در لحظه عذابه

لحظه هاي من بي تو

تجربه کردن مرگه

زندگي کردن بي تو

من که در گريزم از من

به تو عادت کرده بودم

از سکوت و گريه شب

به تو حجرت کرده بودم

با گل و سنگ و ستاره

از تو صحبت کرده بودم

خلوت خاطره هامو

با تو قسمت کرده بودم

خونه لبريز سکوته

خونه از خاطره خالي

من پر از ميل زوالم

عشق من تو در چه حالي
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز

تلخ ميگذرد اين روزها !
که قرار است ...
از تو …که ارام جانمي
براي دلم يک ...
رهگذر معمولي بسازم !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم برایت تنگ شده
نمیدانم کجایی
اما
بدان دوریت
تلخ ترین خاطرات هست

کمی فاصله را کم کن تا کنار هم باشیم
 

DOZI

اخراجی موقت
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دو تا قبر خریده ام .
دو تا قبر مجلل.
درست کنار هم.
و یک نوازنده که هر روز بیاید و بالای سرمان دل نوازی کند.

دو تا قبر خریده ام عزیزم.
سنگ خودم را سال هاست تراش داده ام.
ببین چقدر زیبا شده است!
اما سنگ تو اینجاست ...صاف...بی غش...مثل خودت...ناب!
می نشینم تا خودت بیاراییش.
این جا همه چیز رو به راه است عشق من .

این جا هر شب کنار همیم و هر صبح ...پیدا کرده ام این جا آرامشمان را...
گوشت با من است ؟
دو تا قبر خریده ام عزیزکم..

نمی دانم وقتی که بیایی این جا و با من آرام بگیری چگونه باید ذره ذره پوسیدنت را ببینم!

نمی دانم چگونه نفس های سردت را که پشت گردنم فرو می ریزد...
نمی دانم چگونه عشق بازی هایمان را که با ترس فرو ریختنمان...
نمی دانم چگونه لبهایت را که بوی خاک می دهد...

و چگونه مرا که پر از کرم های حریص است تنم...
و سینه هایم که تازگی اش را فروخته است به گیاهکی که تازه دارد توی رختخوابمان جان می گیرد.
مهربان من اما سرانجام این جا تنها می شویم...
و هیچ کس... هیچ کس دنبالمان نمی گردد.رها...رها...رها!
گوشت با من است؟!

خوشحال نیستی؟!.. بخند...نمی خواهی در آغوشم بگیری؟
بیا به شادی این راه حل بی نظیر جشن بگیریم... و تا صبح عشق بازی کنیم...

می خواهم با تازگی مان وداع کنم...با لبهایت که بوی بهشت میدهد..با اشکهایت که عطر برگهای کاج را...با دستهایت!
این نوازندگان حریص...
با نفسهایت که بخار می گیرد همیشه روی شیشه ی گردنم وتو با سرانگشتانت روی آن می نویسی:دلم!...عشقم!...

خوشحال نیستی؟! بیا ! در آغوشم بگیر...پیدا کرده ام عشق من...
گوشت با من است؟! دو تا قبر خریده ام...دو تا قبر! [/FONT]
 

DOZI

اخراجی موقت
وقتی دیگر نبود

وقتی که دیگر نبود

من به بودنش نیازمند شدم

وقتی که دیگر رفت

من به انتظار آمدنش نشستم

وقتی که دیگر نمی‌توانست مرا دوست بدارد

من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد

من شروع کردم

وقتی که او تمام شد

من آغاز کردم

چه سخت است تنها متولد شدن

مثل تنها زندگی کردن است

مثل تنها مردن
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اوصافم را میبری دوستم
اما نمیدانی که من لایق نیستم
نمیگویم متواضعم
اما تنها میگوییم
هر چه مینویسم را بخوان ان هم با
دلت نه با چشم
شاید
روزی دیگر نوشته ای
از من نیابی
انوقت من
تنها در کوهی از غم گم شده ام که دیگر راه بازگشتی برایم نمانده
شاید هم انقدر خسته از خودم شوم که ننویسم
اما خوب میدانم
اگر مهربانی و لطف دوستان نبود
من هرگز نمینوشتم
اخر از نوشتن هراس دارم
از اینکه حرفهایم باعث رنجش کسی شود غمگین میشوم
یا اینکه نفهمد حرف دلم را
اما مینویسم
بخاطر
عشقی
که در وجودم هست
ان هم بخاطر تمام دوستانم


دیگر خاطراتم را کسی با صدای بلند فریاد نمیزند بلکه همه فراموش خواهند کرد دخترک کبریت فروش را


از تمام دوستانی که به نوشته هام اهمیت میدادن کمال تشکر دارم
موفق باشید
بعد از این نمینویسم
 

mar.1980

عضو جدید
***برمزارم گریه کن اشکت مرا جان میدهد ، ناله هایت بوی عشق و بوی باران میدهد

دست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرا ، دستهایت دردهایم را تصلی میدهد ...
***mar
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما عاشق هم بودیم،حسی که ی عادت نیست
از من که گذشت اما این رسم رفاقت نیست
این که منو از قلبت بی واهمه میگیری
اینکه منو میبازی دنبال کسی میری
وقتی همه ی دنیات تنهایی و غربت بود
وقتی همه جا با تو احساس یه وحشت بود
کی با همه ی قلبش بغض شبتو وا کرد؟
کی حالتو رو فهمید؟
کی با تو مدارا کرد؟
باشه برو حرفی نیست
من از همه دلگیرم
حالا که دلت رفته
دستاتو نمیگیرم
ما هردو برای هم هرثانیه کم بودیم
کی جز تو نمیدونه
ما عاشق هم بودیم
 

mar.1980

عضو جدید
ill be live your remembers

ill be live your remembers

*ﻫﺮگاﻩ ﻛﻨﺎﺭ ﺁﺭﺍﻣگاﻫﺖ ﻣﻰ ﻧﺸﺴﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﺕ ﺍﺯ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﻳﻰ ﻫﺎ ﻡ ﻣﻴگﻔﺘﻢ

ﻭ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﻭﺯﺍﻯ ﺳﺨﺖ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﺷﻜﻮﻩ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ ، ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺐ ﻣﻴﻮﻣﺪﻯ ﺑﻪ ﺧواﺑﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﻤﻴﺸگﻰ ﺑﻬﻢ ﺧﻴﺮﻩ ﻣﻴﺸﺪﻯ !...

ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ پا ﻣﻴﺸﺪﻡ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺷﻴﺮﻳﻨﺖ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻴﺸﺪﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺗﻮﺍﻥ ﺯﻧﺪگﻰ ﻣﻴﺪﺍﺩ .

ﻳﺎﺭ ﺳﻔﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﻯ ﻣﻦ؛ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺳﺘﻰ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﺎﻧﺪ
***mar
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا