دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
یادم آمد هانهزار جهد بکردم که یار من باشی
قراربخش دل بی قرار من باشی
یا چهره بپوشان یا بسوزانمسکين چو من به عشق گلي گشته مبتلا
و اندر چمن فکنده ز فرياد غلغلي
ميگشتم اندر آن چمن و باغ دمبدم
ميکردم اندر آن گل و بلبل تأملي
گل يار حسن گشته و بلبل قرين عشق
اين را تغيري نه و آن را تبدلي
دل گفت که شمع مجلس افروز خوش استياد باد آنکه رخت شمع طرب ميافروخت
وين دل سوخته پروانهي ناپروا بود
ياد باد آنکه در آن بزمگه خلق و ادب
آنکه او خندهي مستانه زدي صهبا بود
دردا که به لب رسید جانمتا چه کند با رخ تو دو دل من
آینه دانی که توان آه ندارد
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گرچه در بانی میخانه فراوان کردم
تو لب بینی و دندان که چون استنه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملامت علما هم ز علم بی عمل است
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |