مشاعرۀ سنّتی

won-a-pa-lei

عضو جدید
نشست رو به پنجره
و تمام باغها گشتند
گل آفتاب گردان گفت
من هم از آفتاب برگشتم !!
ما که اين همه براي عشق​
آه و ناله ي دروغ مي کنيم​
راستي چرا​
در رثاي بي شمار عاشقان​
-که بي دريغ-​
خون خويش را نثار عشق مي کنند​
از نثار يک دريغ هم​
دريغ مي کنيم؟


روز خوش meddler عزیز ممنون از همراهیت!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مشو خاموش ای شمع و بسوز امشب به بزمِ من

که از بی مهریش با تو هزاران داستان دارم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از دریاجه های جوشش ایثار خورشیدم
نه تنها گل که خارا هم صفا نوشید از دستم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
منظومه ای برابر چشمم گشوده شد
آنشب که از کنار تو آرام رد شدم

گم بودم از نگاه تمام ستارگان
تا اینکه با دو چشم سیاهت رصد شدم
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از دریاجه های جوشش ایثار خورشیدم
نه تنها گل که خارا هم صفا نوشید از دستم
می نشینم مگر تو رد بشوی، می دوم تا مگر که خسته شوی
می کشم امتداد راهی را، به امید در آن قدم زدن ات
تو اگر مرغ عشق من باشی، بازوانم بدون شک قفس اند
واقعاً حیف اگر که این آغوش، تنگ باشد برای پر زدن ات
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
می نشینم مگر تو رد بشوی، می دوم تا مگر که خسته شوی

می کشم امتداد راهی را، به امید در آن قدم زدن ات
تو اگر مرغ عشق من باشی، بازوانم بدون شک قفس اند
واقعاً حیف اگر که این آغوش، تنگ باشد برای پر زدن ات
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
هر بیشه گمان مبر که خالیست
شاید که پلنگی خفته باشد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دیده به دل می‌برد حکایت مجنون

دیده ندارد که دل به مهر نبستست

دست طلب داشتن ز دامن معشوق

پیش کسی گو کش اختیار به دستست
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا بدانجا رسید دانش من
که بدانم همی که نادانم
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
هر بیشه گمان مبر که خالیست
شاید که پلنگی خفته باشد



دل من پلنگ غمگین است که به بازی گرفته آهو هات
و دلش لک زده که جفت شود با پری های قصر جادو هات
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا به جفایت خوشم ترک جفا کرده ای
این روش تازه را تازه بنا کرده ای
یک شب آمد.. مرده آمد.. زنده رفت
رفت روی سفره بیگانه نفت
.
.
.
.
تا به کی باید تحمل کرد را..
گفت و روز حادثه بیرون نرفت؟

(سطرهایی که نقطه گذاری شده، جای سبز ابیاتی است که نوشتم و پشیمان شدم و به خاک سپردم)
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
یک شب آمد.. مرده آمد.. زنده رفت
رفت روی سفره بیگانه نفت
.
.
.
.
تا به کی باید تحمل کرد را..
گفت و روز حادثه بیرون نرفت؟

(سطرهایی که نقطه گذاری شده، جای سبز ابیاتی است که نوشتم و پشیمان شدم و به خاک سپردم)
تو را به راستي،​
تو را به رستخيز​
مرا خراب کن!​
که رستگاري و درستکاري دلم​
به دستکاري همين غم شبانه بسته است​
که فتح آشکار من​
[FONT=&quot]به اين شکست هاي بي بهانه بسته است


شرمنده تشکر ندارم. اگه داشتم دو امتیاز بهت می دادم!
[/FONT]
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک شب آمد.. مرده آمد.. زنده رفت
رفت روی سفره بیگانه نفت
.
.
.
.
تا به کی باید تحمل کرد را..
گفت و روز حادثه بیرون نرفت؟

(سطرهایی که نقطه گذاری شده، جای سبز ابیاتی است که نوشتم و پشیمان شدم و به خاک سپردم)


مگه نگفتم برو نظر بده ؟



توی این بیت اتفاقی هست
مثل دلداگی تو ساده
زیر این تخت گریه کن آرام
اتفاق بدی نیفتاده !
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
مگه نگفتم برو نظر بده ؟



توی این بیت اتفاقی هست
مثل دلداگی تو ساده
زیر این تخت گریه کن آرام
اتفاق بدی نیفتاده !
هيچ راهی نبايد در شهرها تمام شود
هيچ خوابی نبايد بی ستاره آفتابی شود
هيچ سيبی نبايد بی صدا بيفتد
می خواهم تمام دنيا را به ياد بياورم
چه قدر راه نرفته از من می گذرد
پشت سرم هستی يا نه ؟
تو ، سايه ، منی
من همه ی رفتن را به ياد آورده ام
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
هيچ راهی نبايد در شهرها تمام شود
هيچ خوابی نبايد بی ستاره آفتابی شود
هيچ سيبی نبايد بی صدا بيفتد
می خواهم تمام دنيا را به ياد بياورم
چه قدر راه نرفته از من می گذرد
پشت سرم هستی يا نه ؟
تو ، سايه ، منی
من همه ی رفتن را به ياد آورده ام


منی که مونس رنج دقایقت بودم
سکوت کردم و ماندم .......که عاشقت بودم
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
منی که مونس رنج دقایقت بودم
سکوت کردم و ماندم .......که عاشقت بودم
می دانم که تازه از زير چتر برگشته ای
می دانم که وقت نمی کنی دلت برايم تنگ شود
ولی من از دلتنگی تمام وقت ها برگشته ام




شرمنده دوست عزیز تشکرام تموم شده!
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دانم که تازه از زير چتر برگشته ای
می دانم که وقت نمی کنی دلت برايم تنگ شود
ولی من از دلتنگی تمام وقت ها برگشته ام




شرمنده دوست عزیز تشکرام تموم شده!
«فاش میگویم و از گفته خود خرسندم!»

من دلم را به تو و یاری تو میبندم

او نشسته است و از اعدام قلم خوشنود است

من به سقف شُل بالای سرش میخندم



(فی البداهه.. تقدیم به شما)
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دانم که تازه از زير چتر برگشته ای
می دانم که وقت نمی کنی دلت برايم تنگ شود
ولی من از دلتنگی تمام وقت ها برگشته ام




شرمنده دوست عزیز تشکرام تموم شده!


میروی و گریه می آید مرا
لحظه ای بنشین که باران بگزرد
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
«فاش میگویم و از گفته خود خرسندم!»

من دلم را به تو و یاری تو میبندم

او نشسته است و از اعدام قلم خوشنود است

من به سقف شُل بالای سرش میخندم



(فی البداهه.. تقدیم به شما)
ما همه از يک گلوی پر از ترانه رها شده ايم
فقط سکوت هايمان ، ما را به غربت چشم ها برده است
کسی بايد امشب
نخستين ترانه را به ياد آورد


ممنون چه جالب که بداهه گفتی. طبع شعریت جالبه برام . موفق باشی!
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
میروی و گریه می آید مرا
لحظه ای بنشین که باران بگزرد
دوباره در سفرم
می خواهم نگاه کنم
به تمام دشت هايی که نديدم
به تمام کوههايی که از من گذشتند
تا پشت اين همه دور
برای اهل آبادی جايی
رو به ماه بدرخشند
و پشت به هراس شب و
راه کسی نيامدن
سکوت کنند
 

adventurous

عضو جدید
می دانم که تازه از زير چتر برگشته ای
می دانم که وقت نمی کنی دلت برايم تنگ شود
ولی من از دلتنگی تمام وقت ها برگشته ام


من از دریچه ی کوچک خوشبختی
خستگی کوچه همسایه را دیدم
دیدم...خستگی سایه را دیدم
و شب را که در آینه جا خوش کرده بود
و ستاره ها را که خشک شده بودند.
و خدا را که آرام بود
و اما سکوت را.............. که فریاد می کشید :....زنده باد خوشبختی!!
 

lighthearted

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب از رحمت رها ، از قید زحمت کن مرا

فارغ از بیم و امید و رنج و راحت کن مرا
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا