مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دل نمی‌بینم مگر چون هر دلی



در خم زلفت گرفتار آمدست
 

lighthearted

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا نقش روی خوب تو بر دل رقم زدم

بر نقش غیر ، از سر غیرت قلم زدم
 

lighthearted

عضو جدید
کاربر ممتاز
شود آخر آنچه اول ، شده سرنوشت ما را
به دورن دل که داند ، چه گهر دفین نمود او
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
مرا امشب شهنشاهی لطیف و خوب و دلخواهی
که تا بینی رخ خوبان سر آن شاهدان خاری
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر

کای نور چشم من بجز از کشته ندروی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دوام عیش و تنعم نه شیوه عشق است

اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که مهراب به فریاد آمد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا