مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تو شاهی پادشاهان ارجمندند



نیاز عشق برخود چون پسندند
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تو به من سنگ زدی ، من نرمیدم نه گسستم
بی تو اما به چه حالی من از ان کوچه گذشتم

مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم

به هوایی که مگر صید کند شهبازم




همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم

از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم
 

z.19.P

عضو جدید
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم

به هوایی که مگر صید کند شهبازم




همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم

از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب / مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
دانی که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش
او از جفا خون کرد و من از دیده بیرون کردمش
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
شهریار این ورق از عمر چو درمی پیچید



چون شکج خم زلفت به فشار آمده بود
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
 

FA-HA

عضو جدید
عشق پيدا بود، موج پيدا بود
برف پيدا بود، دوستي پيدا بود
كلمه پيدا بود
آب پيدا بود، عكس اشيا در آب
سايه گاه خنك ياخته ها در تف خون
سمت مرطوب حيات
شرق اندوه نهاد بشري
فصل ول گردي در كوچه زن
بوي تنهايي در كوچه فصل
دست تابستان يك باد بزن پيدا بود

سهراب
 

nichol

عضو جدید
عشق پيدا بود، موج پيدا بود
برف پيدا بود، دوستي پيدا بود
كلمه پيدا بود
آب پيدا بود، عكس اشيا در آب
سايه گاه خنك ياخته ها در تف خون
سمت مرطوب حيات
شرق اندوه نهاد بشري
فصل ول گردي در كوچه زن
بوي تنهايي در كوچه فصل
دست تابستان يك باد بزن پيدا بود

سهراب

دوام عیش و تنعم نه شیوه ی عشق است
اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی ارزد
به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگران از صدمه ی اعدا همی نالند و من / از جفای دوستان گریم چو ابر بهمنی
سست عهد و سرد مهر اند این رفیقان هوچو گل / ضایع آن عمری که با این سست عهدان سر کنی
دوستان را می نپاید الفت و یاری ولی / دشمنان را همچنان برجاست کید و دشمنی
کاش بودندی به گیتی استوار و پا به جای / دوستان در دوستی چون دشمنان در دشمنی...
"رهی معیری"
 

nichol

عضو جدید
دیگران از صدمه ی اعدا همی نالند و من / از جفای دوستان گریم چو ابر بهمنی
سست عهد و سرد مهر اند این رفیقان هوچو گل / ضایع آن عمری که با این سست عهدان سر کنی
دوستان را می نپاید الفت و یاری ولی / دشمنان را همچنان برجاست کید و دشمنی
کاش بودندی به گیتی استوار و پا به جای / دوستان در دوستی چون دشمنان در دشمنی...
"رهی معیری"

یارب به که بتوان گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود ان شاهد هر جایی
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای بت بی رحم شکارت منم
رشته بیانداز تو در گردنم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای به دیده ام تاریک ماه آسمان بی تو
سینه چاک چاکم من همچو کهکشان بی تو
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا