mr.mehrdad
عضو جدید
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسسلام
دل با اميد وصل به جان خواست درد عشق
آن روز درد عشق چنين بي‌دوا نبود
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر
تو ببند !!!!!!!
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر
تو ببند !!!!!!!
تا بیده جهان و تار و پودش
در آینه خانه ی وجودش
در آینه خانه ی وجودش
نایب من باش در قسمت گری
تا پدید آید که تو چه گوهری
تا پدید آید که تو چه گوهری
یکدم نمیرود که نه در خاطری ولیک
بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول
بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول
دلی را تا به دست آرند هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
سر زلفین خود را دام کردند
دلم مقیم در تست حر متش می دار
به شکر آن که خدا داشته ست محترمت
به شکر آن که خدا داشته ست محترمت
وانگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بر بط زنان میگفت نوش ...
زهره در رقص آمد و بر بط زنان میگفت نوش ...
روشن دل کسی که تو باز آیی از درش
تاریک دیده‌ای که بر وی تو باز نیست
راهی که سر به کوی تو دارد حقیقتست
عشقی که مرد را به تو خواند مجاز نیست...
تاریک دیده‌ای که بر وی تو باز نیست
راهی که سر به کوی تو دارد حقیقتست
عشقی که مرد را به تو خواند مجاز نیست...
تار و پود هستیم بر باد رفت ، اما نرفت
عاشقی ها از دلم، دیوانگی ها از سرم
عاشقی ها از دلم، دیوانگی ها از سرم
mr.mehrdad
عضو جدید
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |