مشاعرۀ سنّتی

لطفی88

عضو جدید
دیدی ، ان را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش ، سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه د ل آزارترین شد ! چه دل آزارترین؟
 

jjjj

عضو جدید
مزن ای عدو! به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بده به مژدگانی
 

N. fotros

عضو جدید
کاربر ممتاز
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
 

N. fotros

عضو جدید
کاربر ممتاز
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
می​کنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
 

گل شیپوری

عضو جدید
خدایا داد از این دل داد از این دل نگشتم یک زمان شاد از این دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند بر آرم من دو صد فریاد از این دل:w23:
 

گل شیپوری

عضو جدید
بيابان را، سراسر، مه گرفته‌ست.
چراغِ قريه پنهان است
موجی گرم در خونِ بيابان است
بيابان، خسته لب‌بسته نفس‌بشکسته در هذيانِ گرمِ مه، عرق‌می‌ريزدش آهسته از هر بند.

«ــ بيابان را سراسر مه گرفته‌ست. [می‌گويد به خود، عابر] سگانِ قريه خاموش‌اند. در شولایِ مه پنهان، به خانه می‌رسم. گُل‌کو نمی‌داند. مرا ناگاه در درگاه می‌بيند. به چشم‌اش قطره‌اشکی بر لب‌اش لب‌خند، خواهد گفت: «ــ بيابان را سراسر مه گرفته‌ست... با خود فکرمی‌کردم که مه گر هم‌چنان تا صبح می‌پاييد مردانِ جسور از خفيه‌گاهِ خود به ديدارِ عزيزان بازمی‌گشتند.»

بيابان را سراسر مه گرفته‌ست.

چراغِ قريه پنهان است، موجی گرم در خونِ بيابان است.

بيابان، خسته لب‌بسته نفس‌بشکسته در هذيانِ گرمِ مه عرق‌می‌ريزدش آهسته از هر بند..
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای نسیم سحری بندگی من برسان
که فراموش مکن وقت دعای سحرم ...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا