در غریبی دوستان را یاد کردن عار نیست
یک ورق نامه نوشتن کمتر از دیدار نیست
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نرمیدم..............
نگسستم .............
من هم رباب عشقم و عشقم ربابیست
وان لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
تو را من چشم در راهم
شبا هنگام که می گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياسی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم...
پ.ن: میشه شعر نو هم گفت؟
من از روییدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگردد بدین بالا نشینیها
ای که در دل جای داری بر سر چشمم نشین
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو
اشک فریبم ، نه اشک شادی و ماتم
اشک گناهم ، نه اشک پاکی و پرهیز
ای غم شیرین مرا به خویش میالای
ای دل غمگین مرا به خویش میاویز
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |