مکن کاری که بر پا سنگت آیوشهریار از سخن خلق نیابم خللی
که بنای سخن بی خللی ساخته ام
جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند
تو را از نامه خواندن ننگت آیو
مکن کاری که بر پا سنگت آیوشهریار از سخن خلق نیابم خللی
که بنای سخن بی خللی ساخته ام
هاتفی از گوشۀ میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش
لطف الهی بکند کار خویش
مژدۀ رحمت برساند سروش
ترك ما كردي برو همصحبت اغيار باش
يار ما چون نيستي با هركه خواهي يار باش
دلا گر دوستی داری به ناچار
بباید بردنت جور هزاران
تاب من از تاب تو افزون تر استیک شعر عاقلی و دگر شعر عاشقی است
سعدی یکی سخنور و حافظ قلندر است
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |