مشاعرۀ سنّتی

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/editor/menupop.gif
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدن
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
دوش پنهان گفت با من کارداني تيزهوش
کز شما پوشيده نبود راز پير مي‌فروش

گفت: آسان گير بر خود کارها کز روي طبع
سخت مي‌گيرد جهان بر مردمان سخت‌کوش
 

Qomri

عضو جدید
ممنون استاد!

ممنون استاد!

دوش پنهان گفت با من کارداني تيزهوش
کز شما پوشيده نبود راز پير مي‌فروش

گفت: آسان گير بر خود کارها کز روي طبع
سخت مي‌گيرد جهان بر مردمان سخت‌کوش


شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرس

اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه طرفه​اش بشکست
 

russell

مدیر بازنشسته
تو با خداي خود انداز كار ودل خوشدار
كه رحم اگر نكند مدّعي خدا بكند
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم روزگار مرا تیره کرد
نگاه مرا برافق خیره کرد
خدا را به گریه صدا میکنم
ومرگ دلم را دعا میکنم
حواس دلم مد تی ست جمع نیست به
به شبهای من طرح یک شمع نیست
دلم زندگی را به من تنگ کرد
وبا من سرعاشقی جنگ کرد
کنون عمر من پای دل شد تلف
دل نا امیدم ندارد هدف
دلم را زسینه برون می کنم
من این خانه را سرنگون می کنم
زدست دلم کی رها می شوم
وبا شیشه ها هم صدا می شوم
دلم آبروی مرا برده است
و کارم گره در گره خورده است
ندارد دلم چشم دیدار من
به پا کرده درپیش من دار من
گمانم که این دل دل من نبود
از اول دلم قابل من نبود
من از دست دل طاقتم طاق شد
سکوتم پر از شیون زاغ شد
دلم از اهالی آیینه نیست
وجایش دگر کنج این سینه نیست
چه باید کنم با دل بی قرار
ندارم دگر چاره ای جز فرار
به چشم من از دست دل خواب نیست
تن خسته ام را دگر تاب نیست
دلم مرگ تو آرزوی من است
اگر چه نگاه تو سوی من است
 
آخرین ویرایش:

Qomri

عضو جدید
ترسم به یك تغافل بیجا خورد شكست

پاس دلم بدار كه بسیار نازك است


دلم مرگ تو آرزوی من است
اگر چه نگاه تو سوی من است
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
 

russell

مدیر بازنشسته
ترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان نا توان داری
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یادت نمی​آید که او می کرد روزی گفت گو

می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک وعاقل باشی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه تو می مانی نه اندوه
ونه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
وبه کوتاهی آن لحظه ی شاد گذران
غصه هم خواهد رفت
و از آن خاطره ای خواهد ماند
به تن خاطره ها غصه مپوشان هرگز
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا برجاست سلام بر روی ماه تو، عزیز دل سلام از ماست تو یک رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی شدم خواب عشقت چون مرا اینگونه میخواهی من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی پوشم تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی مرا دیوانه می خواهی ز خود بیگانه میخواهی مرا دلباخته چون مجنون ز من افسانه میخواهی شدم بیگانه با هستی
 

هستی فرهادی

عضو جدید
...

...

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از کوی وفا گشت بصد مرحله دور
دور باد آفت دور ملک از جان و تنش
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا