مشاعرۀ سنّتی

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
يادمان باشد از امروز خطايی نکنيم :gol: گر چه در خود شکستيم صدايی نکنيم.



يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند :gol: طلب عشق زهر بي سرو پايی نکنيم.


مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که برخاست مشکل نشیند
 

donia

عضو جدید
درین ظلمت سرا تاکی ببوی دوست بنشینم/ گهی انگشت بر دندان گهی سر بز زانو
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا فکندم به سر کوی وفا رخت اقامت ....... عمر بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت
 

ghisoo_tala

عضو جدید
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست ،
حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست ،
من تشنه یک لحظه تماشای تو هستم ،
افسوس که یک لحظه تماشای تو رؤیاست . :gol:
 

Baran*

مدیر بازنشسته
آخرین ویرایش:

d_vasegh

عضو جدید
جوابت عالی بود

جوابت عالی بود

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بخت ار یار شود رختم از اینجا ببرد
 

khoshhal

عضو جدید
روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخواست
می ز خمخانه بجوش آمد و می باید خواست
 

khoshhal

عضو جدید
مشاعره (م)

مشاعره (م)

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده ز باغی و دلم شاد کنید
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدی که چه کرد یار با ما دیدی منصوبه یار باوفا دیدی
زین نوع که مات کرد دل ها را آن چشمه زندگی کجا دیدی
در صورت مات برد می بخشد مقلوب گری چو او که را دیدی
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار من چو به مکتب نرفت وخط ننوشت
به غمزه مسئله اموز صد مدرس شد
 

khoshhal

عضو جدید
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
 

d_vasegh

عضو جدید
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من و ای روی تو ایمان من
 

d_vasegh

عضو جدید
نی نی منم سر خیل تو سر خیل مهمانان تو
جامی دو بر مهمان کنم تا شرم مهمان بشکنم
 

زاها

عضو جدید
مرا این‌گونه‌ در برزخ‌ ، رها کردی‌ به‌ آسانی‌ !
نه‌ همدستی‌ ، نه‌ همپایی‌ ، من‌ُ این‌ بغض‌ پنهانی‌ !
من‌ از آیینه‌ ترسیدم‌ ، که‌ در آیینه‌ دیوی‌ بود !
سکوت‌ من‌ در انکاره‌ ، تماشایم‌ غریوی‌ بود !
 

d_vasegh

عضو جدید
یا تو را من وفا بیاموزم یا من از تو جفا بیاموزم
به کدامین دعات خواهم یافت تا روم آن دعا بیاموزم

روی بنما تا خلایق را معنی وضحی بیاموزم
از خیالت وفا طلب کردم گفت کو از کجا بیاموزم
 

زاها

عضو جدید
من بايد گريه كنم دوست دارم داد بزنم
مي خوام اعترافمٌ پيش نگات زار بزنم
 

d_vasegh

عضو جدید
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

تا به تحقیق ره خانه خمار نمی‌دانستم
ورنه مخموری ما تا به چه غایت باشد
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش دیوانه شدم؛ عشق مرا دید و بگفت:
"آمدم؛ نعره مزن؛ جامه مدر؛ هیچ مگو"
 

زاها

عضو جدید
وقت زادن ، پیرهنم تو
وقت مردن ، کفنم تو
پیش تو دریا حقیره
حتی این دنیا حقیره
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا