مشاعرۀ سنّتی

[shadow_IR]

شاگرد لوح جان شدم زین حرف‌ها خط خوان شدم.................کشتی و کشتی بان شدم اندر چنین جیحون خوش

شوره زاری شد طبیعت لاله زاران را چه شد
لیسه زد باغ محبت باغکاران را چه شد

 

[MOΣIN]

شه به حق چون شمس تبریزیست ثانی نیستش//ناحقی را اصل گویی شاه را ثانی چرا

آن که او را کس به نسیه و نقد نستاند به خاک.........این چنین بیشی کند بر نقده کانی چرا

 

[shadow_IR]

شه به حق چون شمس تبریزیست ثانی نیستش//ناحقی را اصل گویی شاه را ثانی چرا

اه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ
درلحد ماه کمان ابروی من منزل کرد

 

[tracer]

آن که او را کس به نسیه و نقد نستاند به خاک.........این چنین بیشی کند بر نقده کانی چرا

آمد دی خیال تو گفت مرا که غم مخور//گفتم غم نمی‌خورم ای غم تو دوای من

 

[MOΣIN]

آمد دی خیال تو گفت مرا که غم مخور//گفتم غم نمی‌خورم ای غم تو دوای من

نه به هفت اب كه رنگش به صد اتش نرود....انچه با خرقه زاهد مي انگوري كرد

 

[tracer]

نه به هفت اب كه رنگش به صد اتش نرود....انچه با خرقه زاهد مي انگوري كرد

در اثر افزون شد و در ذات نی//ذات را افزونی و آفات نی

 

[MOΣIN]

در اثر افزون شد و در ذات نی//ذات را افزونی و آفات نی

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[tracer]

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

رفتم آن جا مست و گفتم ای نگار//چون مرا دیوانه کردی گوش دار

 

[MOΣIN]

رفتم آن جا مست و گفتم ای نگار//چون مرا دیوانه کردی گوش دار

رساند رايت منصور بر فلك حافظ........كه التجا به جناب شهنشهى آورد

 

[tracer]

رساند رايت منصور بر فلك حافظ........كه التجا به جناب شهنشهى آورد

دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش//چو تشنه تو باشد که باشد سقایش

 

[MOΣIN]

دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش//چو تشنه تو باشد که باشد سقایش

شكوه تاج سلطانى كه بيم جان درو درج است$$$$$$$$ كلاهى دلكش است اما به ترك سر نمى ارزد

 

[shadow_IR]

دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش//چو تشنه تو باشد که باشد سقایش

شب که در بستم و از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

 

[tracer]

شكوه تاج سلطانى كه بيم جان درو درج است$$$$$$$$ كلاهى دلكش است اما به ترك سر نمى ارزد

دو هزار دفتر چو به درس گویم//نه فسرده باشم چو صفا نباشد

 

[MOΣIN]

شب که در بستم و از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

مرا روز ازل كارى به جز رندى نفرمودند$$$$$$هر آن قسمت كه آنجا رفت از آن افزون نخواهد شد

دو هزار دفتر چو به درس گویم//نه فسرده باشم چو صفا نباشد

دريغ و درد كه در جستجوى گنج حضور#### بسى شدم به گدائى بر كرام و نشد

 

[tracer]

دريغ و درد كه در جستجوى گنج حضور#### بسى شدم به گدائى بر كرام و نشد

در آن بزم قدسند ابدال مست//نه قدسی که افتد به دست فرنگ

 

[MOΣIN]

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید...گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

 

[tracer]

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید...گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

در عشق سلیمانی من همدم مرغانم//هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم

 

[MOΣIN]

در عشق سلیمانی من همدم مرغانم//هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم

مريد پير مغانم ز من مرنج اى شيخ .................چرا كه وعده تو كردى و او به جا آورد

 

[tracer]

مريد پير مغانم ز من مرنج اى شيخ .................چرا كه وعده تو كردى و او به جا آورد

در هوایت بی‌قرارم روز و شب//سر ز پایت برندارم روز و شب

 

[MOΣIN]

در هوایت بی‌قرارم روز و شب//سر ز پایت برندارم روز و شب

بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است...ورنه لطف شیخ وزاهد که گاه هست وگاه نیست

 

[tracer]

بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است...ورنه لطف شیخ وزاهد که گاه هست وگاه نیست

ندا رسید به عاشق ز عالم رازش//که عشق هست براق خدای می‌تازش

 

[MOΣIN]

ندا رسید به عاشق ز عالم رازش//که عشق هست براق خدای می‌تازش

شهنشاه مظفر فر شجاع ملك و دين منصور..........كه جود بى دريغش خنده بر ابر بهاران زد

 

[tracer]

شهنشاه مظفر فر شجاع ملك و دين منصور..........كه جود بى دريغش خنده بر ابر بهاران زد

در آن هوا که هوا و هوس از او خیزد//چه دید مرغ دل از ما ز چیست پروازش

 

[MOΣIN]

در آن هوا که هوا و هوس از او خیزد//چه دید مرغ دل از ما ز چیست پروازش

شد رهزن سلامت زلف تو وين عجب نيست .........گر راهزن تو باشى صد كاروان توان زد

 

[shadow_IR]

در آن هوا که هوا و هوس از او خیزد//چه دید مرغ دل از ما ز چیست پروازش

شب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق در بند است

 

[MOΣIN]

شب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق در بند است

تو كز سراي طبيعت نمي روي برون...كجا به كوي طريقت گذر تواني كرد

 

[tracer]

شد رهزن سلامت زلف تو وين عجب نيست .........گر راهزن تو باشى صد كاروان توان زد

دیده پردرد بودم دست در عیسی زدم//خام دیدم خویش را در پخته‌ای آویختم

 

[tracer]

شرط مشاعره را بجا نیاوردی بدرود!

 

[shadow_IR]

دیده پردرد بودم دست در عیسی زدم//خام دیدم خویش را در پخته‌ای آویختم

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
به ترتیب ج بده شیخ

 

[MOΣIN]

دیده پردرد بودم دست در عیسی زدم//خام دیدم خویش را در پخته‌ای آویختم

من و انكار شراب اين چه حكايت باشد.....غالبا اين قدرم عقل و كفايت باشد