مشاعرۀ سنّتی

fairy a

عضو جدید
دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست / چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
 

fairy a

عضو جدید
ما را رها کنید در این رنج بی حساب / با قلب پاره پاره و با سینه ای کباب
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
به اعتماد کس ای غنچه راز دل مگشای

که بلبل تو به زاغ و زغن هم آواز است
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنی الوده درد و لبریز غم دارم
ز اسباب پریشانی تو را ای عشق کم دارم
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
مبر مبر خور و خوابم ز داغ هجران بیش

مکن مکن که غمت سود و دل زیان آمد
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و این منم
زنی تنها
در آستانه ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک اسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
 

fairy a

عضو جدید
من تشنه ی شنیدن شعر توام رفیق! / با من تو از زبان غزلها سخن بگو
 

fairy a

عضو جدید
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما چون دو دریچه رو به روی هم
آگاه به هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و برسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یاد تو روح‌ پرور و وصف تو دل فریب

نام تو غم‌ زدای و کلام تو دلربا
 

Mehraz-6128

عضو جدید
تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه
مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه
پای عاشق نتوان بست به افسون و فسانه
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟
 

ALI 7135

کاربر بیش فعال
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش / می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
 

ALI 7135

کاربر بیش فعال
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش / که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و زر و زورش
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا