مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دور از آن آشوب جان و دل دگر صبرم نماند

آفت صبر و دل و آشوب دین من کجاست
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو

خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
شمع جان پاک را اندر مغاک افروختیم

خانه روشن گشت اما خانه دل ماند تار
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
هان ای عقاب تیز پرواز
از اوج قله های مه آلود قلب من
آنجاببر مرا که دیگر شراب نمی برد
آن بی ستاره که دیگر عقابم نمی برد
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دل من چيزي است، مثل يك بيشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بي‌تابم، كه دلم مي‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر كوه
دورها آوايي است، كه مرا مي‌خواند
 

fairy a

عضو جدید
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی / عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
 

saray_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدی که نسیم نوبهاری بوزید
ما را ز بهار ما نسیمی نرسید


دردا که چو گل پرده‌ی خلوت بدرید
آن گل‌رخ ما پرده نشینی بگزید
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
نازنین عیب نباشد که کند ناز ای دل

او همی سوزدت از عشق و تو می‌ساز ای دل
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به دنبال دلاويزترين شعر جهان مي رفتم !
در افق، پشت سرا پرده نور
باغ هاي گل سرخ،
شاخه گسترده به مهر،
غنچه آورده به ناز

فریدون مشیری

 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
دهانت قند و شکر می فروشد
لبانت در و گوهر می فروشد
به دکان داری چشمت بنازم
که تیر و تیغ و خنجر می فروشد
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در اغاز محبت گر پشیمانی بگو با من
که دل ز مهرت برکنم تا فرصتی دارم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا