یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
B BIGHAM عضو جدید کاربر ممتاز Oct 16, 2010 #30,091 یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
S sutern کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Oct 16, 2010 #30,092 اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
raha مدیر بازنشسته Oct 16, 2010 #30,093 تا کی غم این خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه پر کن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
تا کی غم این خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه پر کن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
salvador کاربر فعال ادبیات کاربر ممتاز Oct 16, 2010 #30,094 همه جا با همه کس یار نمیباید بود یار اغیار دل آزار نمیباید بود
raha مدیر بازنشسته Oct 16, 2010 #30,095 در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم درد بی عشقی زجانم برده طاقت ورنه من داشتم آرام تا آرام جانی داشتم...
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم درد بی عشقی زجانم برده طاقت ورنه من داشتم آرام تا آرام جانی داشتم...
امیر افشار عضو جدید کاربر ممتاز Oct 16, 2010 #30,096 من مو دلی که دائم به دو دست دارم او را اگرش نگاهداری به تو میسپارم او را
salvador کاربر فعال ادبیات کاربر ممتاز Oct 16, 2010 #30,097 از گفت بد دشمن آزرده نگردم زانک با دوست مرا در دل آزار نمیگنجد
S sutern کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Oct 16, 2010 #30,098 دارد تمام عشق من از دست می رود انگیزه های زیستن از دست می رود
salvador کاربر فعال ادبیات کاربر ممتاز Oct 16, 2010 #30,099 دین و دل و هوش من هر سه به تاراج برد جان و تن و هرچه بود جمله به یغما گرفت
S sutern کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Oct 16, 2010 #30,100 تا به فراق خو کنم صبر من و قرار کو ؟ وعده ی وصل اگر دهد طاقت انتظار کو ؟
salvador کاربر فعال ادبیات کاربر ممتاز Oct 16, 2010 #30,101 وصال اینجاست آن کو باز بیند ز جان و دل حقیقت راز بیند
K koobagher عضو جدید Oct 16, 2010 #30,102 دشمن ما جز هوای نفس نیست ............ هر که از بندش رهد پس حبس نیست (ک.م) 24/07/1389 23:08
sam66 عضو جدید Oct 16, 2010 #30,103 تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد تا بود فلک ، شيوه او پرده دري بود حافظ.
salvador کاربر فعال ادبیات کاربر ممتاز Oct 16, 2010 #30,104 دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل که چرخ این سکه دولت به دور روزگاران زد
naghmeirani مدیر ارشد عضو کادر مدیریت مدیر ارشد Oct 17, 2010 #30,105 دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت
salvador کاربر فعال ادبیات کاربر ممتاز Oct 17, 2010 #30,106 تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی
raha مدیر بازنشسته Oct 17, 2010 #30,107 یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم در میان لاله و گل آشیانی داشتیم
امیر افشار عضو جدید کاربر ممتاز Oct 17, 2010 #30,108 می خوار و گل افشان کن از دهر چه می جویی این گفت سحرگه گل بلبل تو چه میگویی
دختر شرقی کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Oct 17, 2010 #30,109 یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
امیر افشار عضو جدید کاربر ممتاز Oct 17, 2010 #30,110 تو که گفتی اگر به آتشم کشی وگر ز غصه ام کشی تو را رها نمی کنم من
دختر شرقی کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Oct 17, 2010 #30,111 نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
masoumeh_f عضو جدید کاربر ممتاز Oct 17, 2010 #30,112 یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
دختر شرقی کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Oct 17, 2010 #30,113 من در این خانه به گمنامی نمناک علف نزدیکم من صدای نفس باغچه را می شنوم و صدای ظلمت را، وقتی از برگی می ریزد
من در این خانه به گمنامی نمناک علف نزدیکم من صدای نفس باغچه را می شنوم و صدای ظلمت را، وقتی از برگی می ریزد
امیر افشار عضو جدید کاربر ممتاز Oct 17, 2010 #30,114 یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست
S sutern کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Oct 17, 2010 #30,116 یا رب چه چشمه ای است محبت که من از ان یک قطره اب خوردم و دریا گریستم
salvador کاربر فعال ادبیات کاربر ممتاز Oct 17, 2010 #30,117 من بنده عاصیم رضای تو کجاست تاریک دلم نور و صفای تو کجاست
S sutern کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Oct 18, 2010 #30,118 تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسی،من به خدا رسیده ام
salvador کاربر فعال ادبیات کاربر ممتاز Oct 18, 2010 #30,119 من در این جای همین صورت بی جانم و بس دلم آن جاست که آن دلبر عیار آن جاست
S sutern کاربر حرفه ای کاربر ممتاز Oct 18, 2010 #30,120 تا چند بسته ماندن در دام خودفریبی با غیر اشنایی،با اشنا غریبی ؟