در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویای خموش
که هر یک به زبان حال می گفت
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوکدر دایره که آمدن و رفتن ماست
آنرا نه بدایت و نهایت پیداست
کس دم نزد در این معنی راست
که امدنم از کجاست و به کجاست
تا کی به تمنای وصال تو یگانهدریاب که از روح جدا خواهی رفت
در پرده اسرار فنا خواهی رفت
تا زهره و مه در آسمان گشت پدیدهر کاسه می که بر کف مخموریست
از عاض مستی مستوریست
تاب من از تاب تو افزون تر استدر خیمه تن که سایبانیست تورا
هان تکیه مکن که چهار میخش سست است
تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیمدوران جهان بی می و ساقی هیچ است
بی زمزمه ساز عراقی هیچ اس
هر چه به اطارف خود می نگرم
همه عشرت است و باقی هیچ است
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |