مشاعرۀ سنّتی

raha

مدیر بازنشسته
ای چرخ فلک خرابی از کینه تست
بیدادگری پیشه دیرینه تست
وی خاک اگر سینه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینه تست
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تنگ دلی نی و دل تنگ نی

تنگدلان را بر ما رنگ نی
 

raha

مدیر بازنشسته
یکی آهم کزین آهم بسوزد دشت و خرگاهم
یکی گوشم که من وقفم شهنشاه شکرخا را
خمش کن در خموشی جان کشد چون کهربا آن را
که جانش مستعد باشد کشاکش‌های بالا را
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
این دل که مرا دادی لبریز یقین بادا

این جام جهان بینم روشن تر ازین بادا
 

raha

مدیر بازنشسته
اسرار ازل نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفت گوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا به کی باید رفت
از دیاری به دیاری دیگر
نتوانم نتوانم جستن
هر زمانی عشقی و یاری دیگر
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویای خموش
که هر یک به زبان حال می گفت
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
 

koobagher

عضو جدید
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویای خموش
که هر یک به زبان حال می گفت
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
شاه شکر خنده و شیرین سخن .......................... شامگه بنمود با من انجمن
چون که رفتش از برم در صبحگاه ................... دل پر از سودا شد و خالی ز ظن
(ک.م)
28/07/1389
14:45​
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
بشنو پند و مکن قصد دل ‌آزرده خویش

ورنه بسیار پشیمان شوی از کرده خویش
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دل به هوا بسته‌ایم‌ از هوس ما مپرس

با همه ببگانه است آنکه به ما آشناست
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کز گنجينه بيرون تاختي ترسم خرف باشي
که گوهر شاهد بازار يا برزن نخواهد شد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
در مذهب عشق هر که جانی دارد

روی دل ازو به هر که دنیی نکند
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دایره که آمدن و رفتن ماست
آنرا نه بدایت و نهایت پیداست
کس دم نزد در این معنی راست
که امدنم از کجاست و به کجاست
 

raha

مدیر بازنشسته
مدتی فردا و فردا وعده داد
شد درخت خار او محکم نهاد
تو که میگویی که فردا این بدان
که به هر روزی که می آید زمان
آن درخت بد جوانتر میشود
وین کننده پیر و مضطر میشود
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوران جهان بی می و ساقی هیچ است
بی زمزمه ساز عراقی هیچ اس
هر چه به اطارف خود می نگرم
همه عشرت است و باقی هیچ است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا