...
... من اونو همینطوری در جا برای نسیم نوشتم و روش فکر نکردم و اسمشم نمیذارم شعر
...
...
Erris عزیز ! راستش حالا که فهمیدم نوشته ات فقط یک عکس العمل خودبخودی و بدون فکر کردن در رابطه با شعر من بوده است نگرانی ام کمتر شد نسبت به ایراد هایی که گرفته بودی از نوع اینکه گذرم به مسجد نیفتاده و نمازی نخوانده ام و غیره!
به اینکه نوشته ات بخوبی نشان می داد که شعر مرا نفهمیده ای کاری ندارم اما اینجا می خواهم یادآوری کنم که جز در دادگاههای انکیزیسیون مناسک و اعتقادات افراد جزو حقوق شخصی و اولیه شان بنا بر میثاق جهانی حقوق بشر برسمیت شناخته شده است و نمی توان کسی رادر این رابطه سرزنش نمود و یا مورد سوال قرار داد!
حالا البته اگر میثاق جهانی حقوق بشر را (مثل برخی حضرات ) قبول نداری از حافظ بلند نظر برایت نقل میکنم:
عیب رندان مـکن ای زاهد پاکیزه سـرشت کـه گناه دگــری بر تــو نخواهند نوشت
من اگر خوبــم اگر بــد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
اما برای رفع ابهام تو شاید ساده ترین پاسخ همان رباعیی باشد که چند هفته پیش در همین تایپک نوشتم:
در مذهب آن یار که چشمش پر راز است
گویند که بوسیدن دلدار نماز است
زینروست که با عشق مرا هر شب و هر روز
در گوشه ی محراب لبش راز و نیاز است
شاد باشی