قربانی اعتماد

مخی گیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار در دوره ابتدایی، معلممون نیومد سر کلاس. واسه همین و به خاطر اینکه کلاس رو سرمون نذاریم، از طرف مدیر مدرسه یه نفر حایگزین که اینجا ازشون تحت آقای X یاد میکنیم، فرستادن سر کلاسمون.

من ایشون رو می‌شناختم و می‌دونستم که اطلاعات عمومیش خیلی بالاست.
واسه همین خیلی خوشحال شدم. یک دوستی هم داشتم که اسمش علی بود.
علاقه اون به این معلم، بیش از من بود و رسما در حد یک دانشمند قبولش میکرد. خلاصه ... ایشون شروع کردن
به سخنرانی در مورد مهد علم و از این حرفها. لازم به ذکره که مباحثی که واسمون تشریح میکرد، فراتر از دانش اون زمان ما بود،
ولی انصافا جوری توضیح میداد که اونی که طالبش بود، متوجهش می‌شد. همین طور که توضیح میداد، شروع کرد به نوشتن ...
"ایران یکی از محدهای دانش است" این رو که نوشت، من سریعا معترض شدم و بهش گیر دادم.
گفتم که آقای X، محد غلطه. اونم شروع کرد به سفسطه کردن و اینکه محد هم درسته. آخر سر هم حرف خودش رو کرسی نشوند، هر چند که من میدونستم سفسطه میکنه. البته الان میگم سفسطه، اون موقع می‌گفتم دروغ گفتن


خلاصه چند روزی گذشت ... معلم ما قرار بود املا بگه ... بعد اینکه املا تموم شد،
معلممون سریع ورقه‌ها رو اصلاح کرد. خیلی‌ها خوشحال بودن، ولی علی ناراحت بود؛ چون 19 گرفته بود. حدس بزنین چی رو غلط نوشته بود؟ درسته!
... مهد رو محد نوشته بود! میدونید چرا؟! چون به حرف آقای X، اعتماد زیادی داشت. زنگ که تموم شد، ورقه رو برد پیش اون آقای ایکس . بالاخره آقای X اشتباهش رو قبول کرد، ولی نوزده علی، تغییری نکرد.

ممکنه یک سری افراد، روی ما حساب ویژه‌ای باز کرده باشن. اگر جلوشون اشتباه کردیم،سریع اشتباهمون رو قبول کنیم. چون اگر قبول نکنیم، ممکنه بقیه رو هم دچار اشتباه کنیم.

برگرفته از Mr.Death
 
بالا