عشق واقعی

ایرانیکا

عضو جدید
ایرانیکای عزیز ممنون از توجهتون
کاملا می فهمم چی میگین.فقط می تونم بگم تجربه ای رو که خودم توی زندگی داشتم اینه که توکل به خدا کنین از اون بخواین اگه قسمتتون هست مطمئنتون کنه اگه هم نیست یه جوری مهرشو از دلتون بیرون کنه.از خدا بخواین که دله خوش داشته باشین.
یه جایی یه مطلبی رو خوندم که گفته بود اگه به کسی که دوسش دارین مرسیدین بدونین که لیاقته عشقه شمارو نداشته. لیاقته عشقه شما بیشتر از این هست.منتظر باشین یکی بهتر از قبلی میاد توی زندگیتون.فقط توکل کنین به خدا.فقط اینو بگم کسی که عاشق میشه خودش می دونه که عشق چه چیزایی به دنبال داره پس یا عاشق نشه یا اگه شد همه چیزو باید تحمل کنه.در مورد عشق دخترها هم من بقیرو نمی دونم ولی خودم فکر می کنم دخترا به خاطره خیلی مسائل نمی تونن عشقشونو به همه و به طرفشون بگن.یه جورایی عاشقی دخترها سختره.
سلام افسون عزیز،
خیلی زیبا نوشتی. یاد این شعر حافظ افتادم
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
ببوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
قبل از این جریانات من زیاد موسیقی سنتی گوش نمی کردم ولی الان فقط از موسیقی سنتی(البته گاهی هم کلاسیک) لذت می برم. واقعا چه گنجی داریم در اشعار حافظ و مولوی و سعدی!:gol:

شاد باشید.
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
ممنون ایرانیکای عزیز
امیدوارم توی زندگی موفق و خوشبخت باشی چون به قوله یه نفر هر موفقیتی خوشبختی رو به ارمغان نمی یاره.
به امید روزی که بشنوم به همه آرزوهات رسیدی.
 

CHEK

عضو جدید
قشنگ بود بر خلاف عقیده دوستان هنوزم هستند که واقعا عاشق یکدیگرند ولی ما چون خودمون عشق واقعی رو حس نکردیم احساس می کنیم که در دیگران هم نیست .
 

CHEK

عضو جدید
اخه من تا حالا عاشق نشدم نمي دونم ؟ حالا يكي كه عاشق شده بگه منم بدونم شايد در اينده عاشق شدم ؟
میندیش که می توانی عشق را هدایت کنی . زیرا اگر عشق ارزشمند بیابدت هدایتت خواهد کرد خلیل جبران
 

CHEK

عضو جدید
به یکدیگر عشق بورزید اما عشق را به بند نکشانید ...
بگذارید میان با هم بودنتان فضایی و فاصله ای باشد
با یکدیگر بخوانید و برقصید و شادمان باشید اما بگذارید هر یک از شما تنها باشد ...
در کنار هم بمانید اما نه چسبیده به هم .
خلیل جبران
لطفا نظر بدین
 

نازنین

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی خیلی با این جملات موافقم!
چیزیه که خیلی ها وقتی احساس می کنن عاشقن (یا شایدم فکر می کنن عاشقن) یادشون میره.
 
  • Like
واکنش ها: CHEK

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
You can tell me that there's no body else
But I feel it
You can tell me you're home by yourself
But I see it
You can look at my eyes & pretend no you wont
But I know your love is a lie!!!!!!!!d
 

eng_beshak

عضو جدید
در اين سراي بي كسي كسي به در نميزند به دشت پر ملاله ما پرنده پر نميزند
اخ اگه كسي پيداميشد من كلامو ميدادم بهش:hypocrite::thumbsup2:
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
فقط می تونم بگم:(عشق حقیقی قویترین نیروها را در روح انسان بیدار می کند.)
 

eng_beshak

عضو جدید
من قناعت میکنم به این که میگه
سالها داشتم از کنج لبانت هوسی خون دل خوردم و ابراز نکردم به کسی
کاش عاشق طلب جان میکرد از معشوق تاکه عاشق نشود هر بی سروپایی به کسی
:king:
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همنچین عشقایی پیدا میشه
وشاید قشنگتر از این هم پیدا
من شخصن حاضرم همچین کاری کنم
 

asiabadboy

عضو فعال
کاربر ممتاز
همیشه عشق اوله که تمام مختصات زندگی انسان رو به هم می زنه ....

چیزیکه انسان به عنوان یه تجربه شیرین برای اولین بار با تمام وجود احساس می کنه ....

نقش کردم رخ زیبای تو در خانه دل ......خانه ویران شد و ان نقش به دیوار بماند ....
 

winter

عضو جدید
همنچین عشقایی پیدا میشه
وشاید قشنگتر از این هم پیدا
من شخصن حاضرم همچین کاری کنم[/quote
منم حاضرم برا اونی که تمام عشقمه فداکاری کنم.حتی بیشتر از این
اما به نظر من اگه معشوقمون دنیایی باشه دیگه نمیتونه به زندگیش ادامه بده
 

Roya.r

عضو جدید
سلام افسون عزیز،
البته من نمی دانستم که خانمها هنگامی که عاشق مردی میشوند چه حالی دارند اما با توصیف شما حداقل می دانم که برخی از خانمها هم آن چیزی را که من تجربه کردم تجربه می کنند.
دقیقا همینطور بود که شما می فرمایید!برای بیش از یکسال تمام زندگی من دختری بود که دوستش داشتم. 24 ساعت بله 24 ساعت به او فکر می کردم حتی زمانی که خواب بودم، خواب او را می دیدم! هنگامی که از خیابان رد میشدم(4-5 دفعه توی جوی آب افتادم!)، هنگامی که غذا می خوردم، هنگامی که مطالعه می کردم(مطالعه که چه عرض کنم!)، هنگامیکه می نشستم، هنگامی که می ایستادم! وقتی می خواستم از جایی که می دانستم او از آنجا رد شده است رد شوم نمی توانستم راه بروم انگار پاهایم از من فرمان نمی گرفتند. گاهی دهها متر را قدمهای 5 سانتیمتری می رفتم، قدرت بالا رفتن از پله ای که او از آنجا بالا رفته بود را نداشتم! وقتی نزدیک او بودم و دیگران با من حرف می زدم انگار صدایشان را نمی شنیدم. گاهی که صداهای قدمی را می شنیدم و فکر می کردم این ممکن است صدای پای او باشد فاصله هر قدم چند دقیقه به نظرم طول می کشید و به جز آن صدای پا و صدای تپش قلبم هیچ صدای دیگری نمی آمد!عادت داشت روسریش را داخل مانتویش بیاندازد هنگامی که کسی را می دیدم که شبیه او لباس پوشیده است در جا خشکم می زد حتی اگر وسط یک خیابان شلوغ بودم. اغراق نمی کنم عین واقعیت را می گویم.
روزی هزاران بار(نمی دانم شاید هم دهها هزار بار نمی دانم ولی از شماره خارج بود) از خدا می خواستم یا من را به او برساند یا اگر صلاحم نیست کاری کند که تا آخر عمر عاشق نشوم!
آنقدر نذر کرده بودم که فکر می کنم اگر با او ازدواج می کردم تا هزاران سال فقط باید نذرهایم را ادا می کردم و ......
جالب است ولی با تمام آن مصیبتها الان که چند سال از آن موضوع می گذرد مرتب دعا می کنم که یکبار دیگر عاشق شوم. عشق هم بسیار شیرین است هم بسیار تلخ چیزی است که نمی شود آنرا با کلمات توصیف کرد فقط باید آن را تجربه کرد. درصد زیادی از مردم حتی یکبار هم آنرا تجربه نمی کنند. خیلی ها به هوسهای خود رنگ عشق می زنند. بعضی ها سعی می کنند توصیفاتی را که از عشق در فیلمها و کتابها شنیده و خوانده اند به زندگی خالی خود بچسبانند. ولی با همه اینها من فکر می کنم خدا زنها را بیشتر دوست دارد چون به آنها این فرصت را داده که حداقل یکبار طعم عشق را بچشند. به آنها فرصت داده است تا مادر شوند.

شاد باشید.
وای اصلا فکر نمی کردم بسر ها هم اینقدر رمانتیک باشن!:heart:
دوست عزیز بنظر من اون خانم واقعا لیاقت دوست داشته شدن رو نداشته که با وجود این همه علاقه شما رفته دنبال یکی دیگه .(مگه اینکه شما احساس واقعی تونو بش نشون نداده باشین)
دیگه دنبالش نرو کسی که 1بار رفته بازم این کارو می کنه. به هر حال موفق باشین یه روزی اونی که لیاقتت رو داره سر راهت قرار می گیره یه جوری که متعجب می شی.:victory:
 
آخرین ویرایش:

Fo.Roo.GH

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندندانها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتندزن جوان:یواش برو من میترسم.
مرد جوان:نه این جوری خیلی بهترهزن جوان:خواهش میکنم من خیلی مترسممرد جوان:خوب اول باید بگویی که دوستم داریزن جوان:دوست دارم حالا میشه یواشتر برونیمرد جوان:محکم منو بگیرزن جوان:خوب حالا میشه یواش تر بریمرد جوان:باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بگذاری اخه نمیتونم راحت برونم اذیتم مکنهروز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بودبرخورد موتورسیکلت با ساختمان حادثه افریددر این حادثه که به علت بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشتمرد جوان از خالی شدن ترمز اگاهی یافته بودپس بدون اینکه زن جوان را مطلع کنه با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست تا برای اخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند
[FONT=Arial (Arabic)]
[/FONT]
جالب بود ولی به نظر من مال قصه هاست.....عشق واقعی مال قصه هاست...
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
وای اصلا فکر نمی کردم بسر ها هم اینقدر رمانتیک باشن!:heart:
دوست عزیز بنظر من اون خانم واقعا لیاقت دوست داشته شدن رو نداشته که با وجود این همه علاقه شما رفته دنبال یکی دیگه .(مگه اینکه شما احساس واقعی تونو بش نشون نداده باشین)
دیگه دنبالش نرو کسی که 1بار رفته بازم این کارو می کنه. به هر حال موفق باشین یه روزی اونی که لیاقتت رو داره سر راهت قرار می گیره یه جوری که متعجب می شی.:victory:
سلام دوست عزيز!
خواستم فقط يه چيزي بگم، پسرها خيلي خيلي خيلي رمانتيك تر و احساساتي تر هستند! اين هم تجربه شخصيه منه، هم اثبات شده علم روانشناسي، اما اين احساسات آنطور كه در دختر خانم ها نمود خارجي داره در پسرها وجود نداره! يه دختر خانم ممكن با يه جمله يا يه صحنه اشكش جاري بشه و لي يه پسر با همون اتفاق در همون لحظه هيچ نمودي از خودش نشون نده ولي بدونيد تا يه هفته تمام ذهنشو همون يه اتفاق پر ميكنه!
به همه دوستان گلم يه نكته رو ميخوام ياداوري كنم، اگر در امري خداوند گفت نه، بدانيد كه بهترين را براي شما ميخواهد!:w16::w16::w16:
يا حق;)
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
" من از لمس يه برگ به حقيقت جنگل پي بردم" هلن كلر

به اميد آنكه از يك عشق پاك به تمام عشق خداوند پي ببريم!:redface:
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای کاش همچین عشقهایی پیدا شه و تا اخر عمر به همین شدت باقی بمونه
 

hastia89

عضو جدید
امروز من اینجا هستم
خسته و چشم انتظار معجزه
نه که او برگردد،نه
دیگر امیدی به وصالش نیست
منتظر اعجازی بزرگترم
عشقی عمیق تر که از راه در رسد
و به من چیزی بیافزاید ژرف تر از انچه امروز حس می کنم
و بیشتر از انچه از عشق او می گرفتم
"هستیا شیدا"
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
از پیر مرد وپیرزنی پرسیدن شما چه طور 60سال باهم زندگی کردید؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
گفتند ما متعلق به نسلی هستیم
که وقتی چیزی خراب میشد
تعمیرش میکردیم ...
نه تعویض!!!!!!!!!!!!!!
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
سلام افسون عزیز،
البته من نمی دانستم که خانمها هنگامی که عاشق مردی میشوند چه حالی دارند اما با توصیف شما حداقل می دانم که برخی از خانمها هم آن چیزی را که من تجربه کردم تجربه می کنند.
دقیقا همینطور بود که شما می فرمایید!برای بیش از یکسال تمام زندگی من دختری بود که دوستش داشتم. 24 ساعت بله 24 ساعت به او فکر می کردم حتی زمانی که خواب بودم، خواب او را می دیدم! هنگامی که از خیابان رد میشدم(4-5 دفعه توی جوی آب افتادم!)، هنگامی که غذا می خوردم، هنگامی که مطالعه می کردم(مطالعه که چه عرض کنم!)، هنگامیکه می نشستم، هنگامی که می ایستادم! وقتی می خواستم از جایی که می دانستم او از آنجا رد شده است رد شوم نمی توانستم راه بروم انگار پاهایم از من فرمان نمی گرفتند. گاهی دهها متر را قدمهای 5 سانتیمتری می رفتم، قدرت بالا رفتن از پله ای که او از آنجا بالا رفته بود را نداشتم! وقتی نزدیک او بودم و دیگران با من حرف می زدم انگار صدایشان را نمی شنیدم. گاهی که صداهای قدمی را می شنیدم و فکر می کردم این ممکن است صدای پای او باشد فاصله هر قدم چند دقیقه به نظرم طول می کشید و به جز آن صدای پا و صدای تپش قلبم هیچ صدای دیگری نمی آمد!عادت داشت روسریش را داخل مانتویش بیاندازد هنگامی که کسی را می دیدم که شبیه او لباس پوشیده است در جا خشکم می زد حتی اگر وسط یک خیابان شلوغ بودم. اغراق نمی کنم عین واقعیت را می گویم.
روزی هزاران بار(نمی دانم شاید هم دهها هزار بار نمی دانم ولی از شماره خارج بود) از خدا می خواستم یا من را به او برساند یا اگر صلاحم نیست کاری کند که تا آخر عمر عاشق نشوم!
آنقدر نذر کرده بودم که فکر می کنم اگر با او ازدواج می کردم تا هزاران سال فقط باید نذرهایم را ادا می کردم و ......
جالب است ولی با تمام آن مصیبتها الان که چند سال از آن موضوع می گذرد مرتب دعا می کنم که یکبار دیگر عاشق شوم. عشق هم بسیار شیرین است هم بسیار تلخ چیزی است که نمی شود آنرا با کلمات توصیف کرد فقط باید آن را تجربه کرد. درصد زیادی از مردم حتی یکبار هم آنرا تجربه نمی کنند. خیلی ها به هوسهای خود رنگ عشق می زنند. بعضی ها سعی می کنند توصیفاتی را که از عشق در فیلمها و کتابها شنیده و خوانده اند به زندگی خالی خود بچسبانند. ولی با همه اینها من فکر می کنم خدا زنها را بیشتر دوست دارد چون به آنها این فرصت را داده که حداقل یکبار طعم عشق را بچشند. به آنها فرصت داده است تا مادر شوند.

شاد باشید.
من رفتم از زیرزمین تالار یه متنی درآوردم که برام خیلی جالب بود
فک میکنم این آقا عین احساسش رو چند سال پیش اینجا نوشته و به نظرم بسیار زیبا نوشته
یه دور بخونینش حتی به همه ما هم این حس خوب رو منتقل میکنه
 

ali_vb

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
من رفتم از زیرزمین تالار یه متنی درآوردم که برام خیلی جالب بود
فک میکنم این آقا عین احساسش رو چند سال پیش اینجا نوشته و به نظرم بسیار زیبا نوشته
یه دور بخونینش حتی به همه ما هم این حس خوب رو منتقل میکنه
آدرس زیر زمین کجاس ؟ ماهم بریم زیر زمین؟؟
 

Similar threads

بالا